وقتی در آخرين روز شهريور امسال خبری در راهرو مجلس ايران دهان به دهان چرخيد که حاکی از تلاش برخی نمايندگان برای ارائه طرحی با هدف حذف پست رياست جمهوری از قانون اساسی ايران بود، کسی چندان اين خبر را جدی نگرفت.
حتی زمانی که حميدرضا کاتوزيان، نماينده تهران در توضيح انگيزه های اين ماجرا به صراحت گفت که «اخيرا نظريه ای بين صاحبنظران سياسی مطرح شده مبنی بر اينکه به دليل برخورداری از نعمت ولايت فقيه و رهبر معظم انقلاب ديگر نيازی به رییس جمهور در کشور نيست»، باز هم اين حرف بيشتر يکی از همان خط و نشان های اخير مجلسی ها برای تحت فشار گذاشتن احمدی نژاد و جريانی که فتنه اش می خوانند، به نظر می رسيد.
اما تنها ۲۵ روز بعد شخص رهبر جمهوری اسلامی در سفرش به کرمانشاه با احتياط سخنانی می گويد که در حقيقت شکل ديگری از همان نظرات بی پرده ای است که ابتدا از طريق راهروهای مجلس منتشر شده بود.
آقای خامنه ای با اشاره به ماجرای حذف پست نخست وزيری در زمان آيت الله خمينی گفته است، اگر احساس شود که به جای انتخاب رییس جمهور با رای مستقيم مردم، انتخاب مسوولان قوه مجريه به وسيله مجلس بهتر است، هيچ اشکالی در تغيير ساز و کار فعلی وجود ندارد.
آيا اين سخن بالاترين مقام جمهوری اسلامی که پيشتر مجلسی ها آن را فاش کرده بودند، تنها يک اظهار نظر ساده برای احتمالی دور از دست است؟ و يا اينکه خبر از تصوير و پروژه ای بزرگ تر و مهم تر و قرب الوقوع می دهد؟
اين پرسشی است که در اين برنامه از چهره های مختلف سياسی و با گرايش های متعدد می پرسم.
ابوالحسن بنی صدر، نخستين رییس جمهور نظام برآمده از انقلاب ۵۷: در انتخابات سال ۱۳۷۶ که آقای ناطق نوری نامزد رياست جمهوری بود، صحبت اين بود که اعلان حکومت اسلامی بکنند. يعنی رياست جمهوری را بردارند و بگويند که يک ولی امری وجود دارد و همه هم بايد تابع او باشند. آن وقت آن شکست سخت آقای ناطق نوری اين طرح را متوقف کرد و بلااجرا گذاشت.
اين کاری که آقای احمدی نژاد کرد که به مدت ده روز از آقای خامنه ای قهر کرد، با توجه به ظرفيت آقای خامنه ای انتظار می رفت که ناراحتی اش را از رفتار آقای احمدی نژاد (به شکلی ) بروز بدهد.
حالا ايشان می گويد در آينده های دور. نمی گويد بلافاصله، معلوم است که اين يک زمينه سازی است. روشن و واضح می گويد که وقتی ايشان ولی امر است، قوه مجريه و باقی قوا بايد تابع اين آقا باشند.»
مجتبی واحدی، روزنامه نگار و مشاور مهدی کروبی: آقای خامنه ای سال هاست يک طرحی دارد، اين طرح مال امروز و ديروز هم نيست. آن هم اين است که حکومت را به معنای واقعی مطلقه کند.
شايد تنها دو سال بود که آقای احمدی نژاد رییس جمهور شده بودند که آقای کروبی طی يک مکالمه به من گفتند که فلانی چرا بايد آقای خامنه ای بين همه اين کسانی که اينجا هستند و همه آنها هم حاضرند دستش را ببوسند، مثل علی لاريجانی، محمدباقر قاليباف و محسن رضايی، بايد آقای احمدی نژاد را انتخاب کند که ظاهرا از همه آنها بی هويت تر است؟
من گفتم که اتفاقا به دليل همين بی هويتی، آقای خامنه ای ايشان را انتخاب کرده تا با دست اين همه را طرد کند و در واقع بازی به شکلی پيش برود که يک عده را احمدی نژاد طرد کند و يک عده هم خودشان رغبت حضور در حاکميت را نداشته باشند. بعد هم به خيال آقای خامنه ای، کنار زدن يک آدم بی هويتی مثل آقای احمدی نژاد ، خيلی راحت است.
به نظر من اين بازی است که آقای خامنه ای از روزی که آقای احمدی نژاد را برای رياست جمهوری کانديدا کرد، شروع شده است. شايد قبلا هم بی ميل نبود برای اين بازی، ولی دوره رفسنجانی و خاتمی مناسب نبود. برای همين هم گذاشت تا اين دو دوره تمام شد و بعد اين کار را انجام داد.
يعنی در واقع طرحی که الان آقای خامنه ای در حال پياده کردن آن است، طرحی است که سالها روی آن فکر کرده و برای مطلق کردن کامل حکومت است.»
مرتضی کاظميان، روزنامه نگار و فعال سياسی ملی مذهبی: آن چيزی که آقای خامنه ای بيان کردند، بخشی از آن کوه يخی است که بيرون از آب پيداست. اين امر نشان دهنده يک پروژه کلان با محوريت خود آقای خامنه ای است.
به نظر می رسد که بيش از پيش ساخت قدرت در جمهوری اسلامی دارد خودش را عريان می کند. يعنی اين اتفاق از سال گذشته رخ داد، پس از اينکه آقای هاشمی رفسنجانی از راس مجلس خبرگان کنار گذاشته شد و آقای مهدوی کنی راس هرم خبرگان رهبری قرار گرفت، کاملا مشخص شد که اراده موجود در حاکميت می خواهد همه چيز را به آقای خامنه ای ختم کند، البته در کنار آن، باند جريان نظامی – امنيتی- رانتی که در حاکميت مستتر هستند نيز حضور دارند.
و اينجا البته در کنار آن يک سيکل معيوبی برای فراهم سازی زمينه برای همه بازی های حاکميت تعريف شود. يعنی شورای نگهبانی که فقهای اش منتصب رهبری هستند، نمايندگان آن مجلس را تاييد می کنند. و با همين سيکل معيوب و با همين طرحی که دو سه هفته پيش از اين از سوی نمايندگان مجلس تصويب شد برای نظارت کامل بر آنها، اين نمايندگان آن وقت رییس جمهور را برمی گزينند.
اين امر خودش نشان می دهد که تا چه حد محتوای حاکميت در ايران به سمت اقتدارگرايی و نظام متکی به شخصی به نام ولايت فقيه سوق پيدا می کند.»
و علی مزروعی از اعضای سازمان مجاهدين انقلاب و نيز حزب مشارکت: والله من از مجموع صحبت های ايشان اين طور برداشت می کنم که ايشان زمينه يک تغيير و يا به قول خودشان مهندسی نظام را ايجاد کرده اند و اينکه کی اين تغيير در واقع به وقوع بپيوندد؟ گفته اند در آينده ای دور رخ می دهد که معلوم نيست کی باشد.
ولی از مجموع صحبت های طرح شده بر می آيد که ايشان هم به ضرورت اينکه بايستی تغييراتی در اداره نظام به وجود بيايد، به تدريج پی برده اند.
به هر حال آنچه که من از صحبت های ايشان فهميده ايم اين است که اگر بخواهد چنين تغييری ايجاد شود، حتما نيازبه تغيير در قانون اساسی دارد. ولی اينکه بعد از اين تغييرات واقعا می شود اسم اين نظام سياسی تازه را جمهوری گذاشت، قابل بحث و تامل است. برای اينکه در واقع الان در نظام های مصطلح جمهوری، مقام رياست جمهوری با رای مستقيم مردم و نه مجلس انتخاب می شود.»
اما علت چنين رويکردی از سوی آيت الله علی خامنه ای چيست و چرا اين رويکرد را ابتدا از طريق مجلسی ها عنوان می کند؟
مجتبی واحدی: به نظر من اين مسئله از آن طرف شروع شده است. يعنی آقای خامنه ای گفته است که اينها زمزمه ها را شروع کنند، واکنش جامعه را بسنجند، من معتقدم اين مسئله به دستور خود آقای خامنه ای مطرح شده است، و گرنه آقای کاتوزيان و حتی بزرگتر از آقای کاتوزيان به خودشان حق نمی دهند که يک موضوعی را مطرح کنند که مستلزم تغيير قانون اساسی باشد.
تجربه سال های اخير نشان می دهد که دخالت در انتخابات مجلس خيلی راحت تر است برای اينکه کسانی را که نمی پسندند رد صلاحيت می کنند. در شهرستان های کوچک رقابت ها خيلی به هم نزديک می شود و به راحتی می شود انتخاب يک نفر را با جا به جايی ۵۰۰ رای تغيير داد، بدون اينکه درگيری خاصی ايجاد شود.
ولی در مورد رياست جمهوری با توجه به تجربه ای که آقای خامنه ای از دوره آقای هاشمی و آقای خاتمی دارد، آن طوری که دلخواه اوست که بتواند فضای جامعه را تغيير دهد، امکان پذير نيست.
به همين دليل هم به دنبال راه حلی است تا از طريق سهل تری ديدگاه های خودش را به حکومت تحميل کند و تجربه اينها نشان داده است که به شکل راحت تری می شود مجلس را کنترل کرد و در اختيار گرفت و نهايتا اگر مجلس چيزی را تصويب کرد که به دردشان هم نخورد از طريق شورای نگهبان وارد می شوند.
در آن صورت اگر مجلس، رییس جمهور يا نخست وزير مورد نظر خودشان را هم تاييد نکرد، نمايندگان را رد صلاحيت می کنند برای اينکه کار خودشان را پيش ببرند.»
مرتضی کاظميان هم درباره دليل اين رويکرد چنين می گويد: من گمان می کنم که اين کار برای برجسته کردن بيش از پيش جايگاه ولايت فقيه است و اينکه رییس جمهور به نوعی تحت نظارت قوه مقننه قرار بگيرد و البته با کيفيتی که متاسفانه پارلمان در ايران دارد.
يعنی متاسفانه پارلمان در ايران فقط عنوان يک پارلمان را دارد و نمايندگان مجلس برگزيدگان واقعی مردم نيستند و از فيلتر نظارت استصوابی عبور می کنند.»
ابوالحسن بنی صدر نيز هدف اين پروژه را حل تناقض های قانون اساسی ميان اختيارات بی حد و حصر ولی فقيه و حاکميت مردم می داند.
بنی صدر: نظام پارلمانی به معنای اين است که يک مقامی با اختيارات مطلقه در آن بالا تشريف نداشته باشد.
ولی ايشان درست عکس اين مسئله را می خواهد. يعنی آن نظام پارلمانی که نمايندگانش به ترتيبی انتخاب می شوند که می دانيم، و از آن سو هم شورای نگهبانی هست که اين آقا معين می کند و اختياری هم ندارد و يک نخست وزير تحت فرمان رهبر. اين به معنای تعطيل کردن اصل حاکميت مردم است.
در واقع ايشان می خواهد آن تناقض اساسی که در قانون اساسی و بين اصل پنج و اصل شش اين قانون وجود دارد را به نوعی که خودش می خواهد حل کند، چرا که اصل پنج اين قانون بر ولايت فقيه تصريح می کند و اصل شش هم می گويد که در اين نظام حاکميت بامردم است، می خواهد آن حاکميت مردم را بردارد، راحت و آسوده.»
اما آيا با حذف رییس جمهوری که منتخب مردم باشد، تناقض های درونی نظام و کشاکش های بی امان قدرت حل می شود؟
مرتضی کاظميان: بايد ريشه يابی کنيم که مشکل نظام سياسی ايران در کجاست؟ آيا مشکل به همين تعارضاتی برمی گردد که فعلا ميان قوه مقننه و قوه مجريه وجود دارد؟ يا مشکل به اختلافاتی برمی گردد که در مورد اختيارات رهبری در اصل ۱۱۰ با حوزه وظايف رییس جمهور وجود دارد؟ آيا واقعا ريشه اختلافات موجود در اينجاست؟
به نظر می رسد که اين نيست. گويا مشکل اساسی در ايران برمی گردد به آن تناقضات اساسی که در قانون اساسی وجود دارد از يک سو و از سوی ديگر به رويکردهای تماميت خواهانه و اقتدارگرايانه ای که در حاکميت جمهوری اسلامی مسلط است.
طبيعتا تا وقتی که رويکرد دموکراتيک و نگاه مردم سالارانه در جمهوری اسلامی برجسته نشود، اين راه حل ها بی پاسخ خواهد بود و به نوعی به جای پاسخ داده به مسئله، صورت مسئله را پاک خواهد کرد.»
شايد مهدی کروبی از نخستين اصلاح طلبان بلندپايه درون نظام بود که به صراحت از ملغی شدن عملی جمهوريت و اسلاميت نظام سخن گفت. آيا آنچه که امروز در نظام جمهوری اسلامی در حال رخ دادن است، به تعبيری همان است که او می گفت؟
مجتبی واحدی، تحليلگر سياسی و مشاور مهدی کروبی: وقتی آقای کروبی گفت اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی به اين معنا بود که اين حکومت ديگر حکومت جمهوری اسلامی نيست، گر چه يک روز جمهوری اسلامی بوده ولی الان براندازی شده است.
به اين معناست که آقای خامنه ای از کارآمدی نظام فعلی نااميد شده و دنبال راه حل های ديگری است. ايشان به استقرار نظام فکر نمی کند، بلکه به تعويق سرنگونی خودش فکر می کند. اين کارها به اعتقاد من روزمرگی است برای تعويق سرنگونی.
ايشان از سالها قبل مطمئن شده است که ايده هايش با اين نظام پياده نمی شود. اين ايده ها کاملا استبدادی و فردی است. با اين قانون اساسی ناقص هم ايده هايش پياده نمی شود، پس به دنبال تغيير است تا يک وقتی کسی به رخ اش نکشد که اصل ۲۷ قانون اساسی گفته است که تشکيل تجمعات آزاد است. يا فلان اصل گفته است که نمی توان به بهانه تماميت ارضی، آزادی ها را محدود کرد.
او می خواهد کار را يکسره کند تا شبها با خيال راحت سر بر زمين بگذارد. چون الان دو سال و نيم است که يک شب هم به آسودگی نخوابيده است.»
حتی زمانی که حميدرضا کاتوزيان، نماينده تهران در توضيح انگيزه های اين ماجرا به صراحت گفت که «اخيرا نظريه ای بين صاحبنظران سياسی مطرح شده مبنی بر اينکه به دليل برخورداری از نعمت ولايت فقيه و رهبر معظم انقلاب ديگر نيازی به رییس جمهور در کشور نيست»، باز هم اين حرف بيشتر يکی از همان خط و نشان های اخير مجلسی ها برای تحت فشار گذاشتن احمدی نژاد و جريانی که فتنه اش می خوانند، به نظر می رسيد.
اما تنها ۲۵ روز بعد شخص رهبر جمهوری اسلامی در سفرش به کرمانشاه با احتياط سخنانی می گويد که در حقيقت شکل ديگری از همان نظرات بی پرده ای است که ابتدا از طريق راهروهای مجلس منتشر شده بود.
برنامه «نمای دور، نمای نزدیک» با حضور ابوالحسن بنی صدر، مجتبی واحدی، مرتضی کاظمیان و علی مزروعی
Your browser doesn’t support HTML5
آقای خامنه ای با اشاره به ماجرای حذف پست نخست وزيری در زمان آيت الله خمينی گفته است، اگر احساس شود که به جای انتخاب رییس جمهور با رای مستقيم مردم، انتخاب مسوولان قوه مجريه به وسيله مجلس بهتر است، هيچ اشکالی در تغيير ساز و کار فعلی وجود ندارد.
آيا اين سخن بالاترين مقام جمهوری اسلامی که پيشتر مجلسی ها آن را فاش کرده بودند، تنها يک اظهار نظر ساده برای احتمالی دور از دست است؟ و يا اينکه خبر از تصوير و پروژه ای بزرگ تر و مهم تر و قرب الوقوع می دهد؟
اين پرسشی است که در اين برنامه از چهره های مختلف سياسی و با گرايش های متعدد می پرسم.
ابوالحسن بنی صدر، نخستين رییس جمهور نظام برآمده از انقلاب ۵۷: در انتخابات سال ۱۳۷۶ که آقای ناطق نوری نامزد رياست جمهوری بود، صحبت اين بود که اعلان حکومت اسلامی بکنند. يعنی رياست جمهوری را بردارند و بگويند که يک ولی امری وجود دارد و همه هم بايد تابع او باشند. آن وقت آن شکست سخت آقای ناطق نوری اين طرح را متوقف کرد و بلااجرا گذاشت.
اين کاری که آقای احمدی نژاد کرد که به مدت ده روز از آقای خامنه ای قهر کرد، با توجه به ظرفيت آقای خامنه ای انتظار می رفت که ناراحتی اش را از رفتار آقای احمدی نژاد (به شکلی ) بروز بدهد.
در انتخابات سال ۱۳۷۶ که آقای ناطق نوری نامزد رياست جمهوری بود، صحبت اين بود که اعلان حکومت اسلامی بکنند. يعنی رياست جمهوری را بردارند و بگويند که يک ولی امری وجود دارد و همه هم بايد تابع او باشند. آن وقت آن شکست سخت آقای ناطق نوری اين طرح را متوقف کرد و بلااجرا گذاشت.
ابوالحسن بنی صدر، نخستین رییس جمهور اسلامی ایران
حالا ايشان می گويد در آينده های دور. نمی گويد بلافاصله، معلوم است که اين يک زمينه سازی است. روشن و واضح می گويد که وقتی ايشان ولی امر است، قوه مجريه و باقی قوا بايد تابع اين آقا باشند.»
مجتبی واحدی، روزنامه نگار و مشاور مهدی کروبی: آقای خامنه ای سال هاست يک طرحی دارد، اين طرح مال امروز و ديروز هم نيست. آن هم اين است که حکومت را به معنای واقعی مطلقه کند.
شايد تنها دو سال بود که آقای احمدی نژاد رییس جمهور شده بودند که آقای کروبی طی يک مکالمه به من گفتند که فلانی چرا بايد آقای خامنه ای بين همه اين کسانی که اينجا هستند و همه آنها هم حاضرند دستش را ببوسند، مثل علی لاريجانی، محمدباقر قاليباف و محسن رضايی، بايد آقای احمدی نژاد را انتخاب کند که ظاهرا از همه آنها بی هويت تر است؟
من گفتم که اتفاقا به دليل همين بی هويتی، آقای خامنه ای ايشان را انتخاب کرده تا با دست اين همه را طرد کند و در واقع بازی به شکلی پيش برود که يک عده را احمدی نژاد طرد کند و يک عده هم خودشان رغبت حضور در حاکميت را نداشته باشند. بعد هم به خيال آقای خامنه ای، کنار زدن يک آدم بی هويتی مثل آقای احمدی نژاد ، خيلی راحت است.
به نظر من اين بازی است که آقای خامنه ای از روزی که آقای احمدی نژاد را برای رياست جمهوری کانديدا کرد، شروع شده است. شايد قبلا هم بی ميل نبود برای اين بازی، ولی دوره رفسنجانی و خاتمی مناسب نبود. برای همين هم گذاشت تا اين دو دوره تمام شد و بعد اين کار را انجام داد.
يعنی در واقع طرحی که الان آقای خامنه ای در حال پياده کردن آن است، طرحی است که سالها روی آن فکر کرده و برای مطلق کردن کامل حکومت است.»
مرتضی کاظميان، روزنامه نگار و فعال سياسی ملی مذهبی: آن چيزی که آقای خامنه ای بيان کردند، بخشی از آن کوه يخی است که بيرون از آب پيداست. اين امر نشان دهنده يک پروژه کلان با محوريت خود آقای خامنه ای است.
به نظر می رسد که بيش از پيش ساخت قدرت در جمهوری اسلامی دارد خودش را عريان می کند. يعنی اين اتفاق از سال گذشته رخ داد، پس از اينکه آقای هاشمی رفسنجانی از راس مجلس خبرگان کنار گذاشته شد و آقای مهدوی کنی راس هرم خبرگان رهبری قرار گرفت، کاملا مشخص شد که اراده موجود در حاکميت می خواهد همه چيز را به آقای خامنه ای ختم کند، البته در کنار آن، باند جريان نظامی – امنيتی- رانتی که در حاکميت مستتر هستند نيز حضور دارند.
شايد تنها دو سال بود که آقای احمدی نژاد رییس جمهور شده بودند که آقای کروبی طی يک مکالمه به من گفتند که فلانی چرا بايد آقای خامنه ای بين همه اين کسانی که اينجا هستند و همه آنها هم حاضرند دستش را ببوسند، مثل علی لاريجانی، محمدباقر قاليباف و محسن رضايی، بايد آقای احمدی نژاد را انتخاب کند که ظاهرا از همه آنها بی هويت تر است؟ من گفتم که اتفاقا به دليل همين بی هويتی، آقای خامنه ای ايشان را انتخاب کرده تا با دست اين همه را طرد کند و در واقع بازی به شکلی پيش برود که يک عده را احمدی نژاد طرد کند و يک عده هم خودشان رغبت حضور در حاکميت را نداشته باشند.
مجتبی واحدی، روزنامه نگار و مشاور کروبی
و اينجا البته در کنار آن يک سيکل معيوبی برای فراهم سازی زمينه برای همه بازی های حاکميت تعريف شود. يعنی شورای نگهبانی که فقهای اش منتصب رهبری هستند، نمايندگان آن مجلس را تاييد می کنند. و با همين سيکل معيوب و با همين طرحی که دو سه هفته پيش از اين از سوی نمايندگان مجلس تصويب شد برای نظارت کامل بر آنها، اين نمايندگان آن وقت رییس جمهور را برمی گزينند.
اين امر خودش نشان می دهد که تا چه حد محتوای حاکميت در ايران به سمت اقتدارگرايی و نظام متکی به شخصی به نام ولايت فقيه سوق پيدا می کند.»
و علی مزروعی از اعضای سازمان مجاهدين انقلاب و نيز حزب مشارکت: والله من از مجموع صحبت های ايشان اين طور برداشت می کنم که ايشان زمينه يک تغيير و يا به قول خودشان مهندسی نظام را ايجاد کرده اند و اينکه کی اين تغيير در واقع به وقوع بپيوندد؟ گفته اند در آينده ای دور رخ می دهد که معلوم نيست کی باشد.
ولی از مجموع صحبت های طرح شده بر می آيد که ايشان هم به ضرورت اينکه بايستی تغييراتی در اداره نظام به وجود بيايد، به تدريج پی برده اند.
به هر حال آنچه که من از صحبت های ايشان فهميده ايم اين است که اگر بخواهد چنين تغييری ايجاد شود، حتما نيازبه تغيير در قانون اساسی دارد. ولی اينکه بعد از اين تغييرات واقعا می شود اسم اين نظام سياسی تازه را جمهوری گذاشت، قابل بحث و تامل است. برای اينکه در واقع الان در نظام های مصطلح جمهوری، مقام رياست جمهوری با رای مستقيم مردم و نه مجلس انتخاب می شود.»
اما علت چنين رويکردی از سوی آيت الله علی خامنه ای چيست و چرا اين رويکرد را ابتدا از طريق مجلسی ها عنوان می کند؟
مجتبی واحدی: به نظر من اين مسئله از آن طرف شروع شده است. يعنی آقای خامنه ای گفته است که اينها زمزمه ها را شروع کنند، واکنش جامعه را بسنجند، من معتقدم اين مسئله به دستور خود آقای خامنه ای مطرح شده است، و گرنه آقای کاتوزيان و حتی بزرگتر از آقای کاتوزيان به خودشان حق نمی دهند که يک موضوعی را مطرح کنند که مستلزم تغيير قانون اساسی باشد.
تجربه سال های اخير نشان می دهد که دخالت در انتخابات مجلس خيلی راحت تر است برای اينکه کسانی را که نمی پسندند رد صلاحيت می کنند. در شهرستان های کوچک رقابت ها خيلی به هم نزديک می شود و به راحتی می شود انتخاب يک نفر را با جا به جايی ۵۰۰ رای تغيير داد، بدون اينکه درگيری خاصی ايجاد شود.
ولی در مورد رياست جمهوری با توجه به تجربه ای که آقای خامنه ای از دوره آقای هاشمی و آقای خاتمی دارد، آن طوری که دلخواه اوست که بتواند فضای جامعه را تغيير دهد، امکان پذير نيست.
به همين دليل هم به دنبال راه حلی است تا از طريق سهل تری ديدگاه های خودش را به حکومت تحميل کند و تجربه اينها نشان داده است که به شکل راحت تری می شود مجلس را کنترل کرد و در اختيار گرفت و نهايتا اگر مجلس چيزی را تصويب کرد که به دردشان هم نخورد از طريق شورای نگهبان وارد می شوند.
به نظر می رسد که بيش از پيش ساخت قدرت در جمهوری اسلامی دارد خودش را عريان می کند. يعنی اين اتفاق از سال گذشته رخ داد، پس از اينکه آقای هاشمی رفسنجانی از راس مجلس خبرگان کنار گذاشته شد و آقای مهدوی کنی راس هرم خبرگان رهبری قرار گرفت، کاملا مشخص شد که اراده موجود در حاکميت می خواهد همه چيز را به آقای خامنه ای ختم کند، البته در کنار آن، باند جريان نظامی – امنيتی- رانتی که در حاکميت مستتر هستند نيز حضور دارند.
مرتضی کاظمیان، روزنامه نگار و فعال سیاسی
در آن صورت اگر مجلس، رییس جمهور يا نخست وزير مورد نظر خودشان را هم تاييد نکرد، نمايندگان را رد صلاحيت می کنند برای اينکه کار خودشان را پيش ببرند.»
مرتضی کاظميان هم درباره دليل اين رويکرد چنين می گويد: من گمان می کنم که اين کار برای برجسته کردن بيش از پيش جايگاه ولايت فقيه است و اينکه رییس جمهور به نوعی تحت نظارت قوه مقننه قرار بگيرد و البته با کيفيتی که متاسفانه پارلمان در ايران دارد.
يعنی متاسفانه پارلمان در ايران فقط عنوان يک پارلمان را دارد و نمايندگان مجلس برگزيدگان واقعی مردم نيستند و از فيلتر نظارت استصوابی عبور می کنند.»
ابوالحسن بنی صدر نيز هدف اين پروژه را حل تناقض های قانون اساسی ميان اختيارات بی حد و حصر ولی فقيه و حاکميت مردم می داند.
بنی صدر: نظام پارلمانی به معنای اين است که يک مقامی با اختيارات مطلقه در آن بالا تشريف نداشته باشد.
ولی ايشان درست عکس اين مسئله را می خواهد. يعنی آن نظام پارلمانی که نمايندگانش به ترتيبی انتخاب می شوند که می دانيم، و از آن سو هم شورای نگهبانی هست که اين آقا معين می کند و اختياری هم ندارد و يک نخست وزير تحت فرمان رهبر. اين به معنای تعطيل کردن اصل حاکميت مردم است.
در واقع ايشان می خواهد آن تناقض اساسی که در قانون اساسی و بين اصل پنج و اصل شش اين قانون وجود دارد را به نوعی که خودش می خواهد حل کند، چرا که اصل پنج اين قانون بر ولايت فقيه تصريح می کند و اصل شش هم می گويد که در اين نظام حاکميت بامردم است، می خواهد آن حاکميت مردم را بردارد، راحت و آسوده.»
اما آيا با حذف رییس جمهوری که منتخب مردم باشد، تناقض های درونی نظام و کشاکش های بی امان قدرت حل می شود؟
مرتضی کاظميان: بايد ريشه يابی کنيم که مشکل نظام سياسی ايران در کجاست؟ آيا مشکل به همين تعارضاتی برمی گردد که فعلا ميان قوه مقننه و قوه مجريه وجود دارد؟ يا مشکل به اختلافاتی برمی گردد که در مورد اختيارات رهبری در اصل ۱۱۰ با حوزه وظايف رییس جمهور وجود دارد؟ آيا واقعا ريشه اختلافات موجود در اينجاست؟
به نظر می رسد که اين نيست. گويا مشکل اساسی در ايران برمی گردد به آن تناقضات اساسی که در قانون اساسی وجود دارد از يک سو و از سوی ديگر به رويکردهای تماميت خواهانه و اقتدارگرايانه ای که در حاکميت جمهوری اسلامی مسلط است.
طبيعتا تا وقتی که رويکرد دموکراتيک و نگاه مردم سالارانه در جمهوری اسلامی برجسته نشود، اين راه حل ها بی پاسخ خواهد بود و به نوعی به جای پاسخ داده به مسئله، صورت مسئله را پاک خواهد کرد.»
شايد مهدی کروبی از نخستين اصلاح طلبان بلندپايه درون نظام بود که به صراحت از ملغی شدن عملی جمهوريت و اسلاميت نظام سخن گفت. آيا آنچه که امروز در نظام جمهوری اسلامی در حال رخ دادن است، به تعبيری همان است که او می گفت؟
مجتبی واحدی، تحليلگر سياسی و مشاور مهدی کروبی: وقتی آقای کروبی گفت اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی به اين معنا بود که اين حکومت ديگر حکومت جمهوری اسلامی نيست، گر چه يک روز جمهوری اسلامی بوده ولی الان براندازی شده است.
به اين معناست که آقای خامنه ای از کارآمدی نظام فعلی نااميد شده و دنبال راه حل های ديگری است. ايشان به استقرار نظام فکر نمی کند، بلکه به تعويق سرنگونی خودش فکر می کند. اين کارها به اعتقاد من روزمرگی است برای تعويق سرنگونی.
ايشان از سالها قبل مطمئن شده است که ايده هايش با اين نظام پياده نمی شود. اين ايده ها کاملا استبدادی و فردی است. با اين قانون اساسی ناقص هم ايده هايش پياده نمی شود، پس به دنبال تغيير است تا يک وقتی کسی به رخ اش نکشد که اصل ۲۷ قانون اساسی گفته است که تشکيل تجمعات آزاد است. يا فلان اصل گفته است که نمی توان به بهانه تماميت ارضی، آزادی ها را محدود کرد.
او می خواهد کار را يکسره کند تا شبها با خيال راحت سر بر زمين بگذارد. چون الان دو سال و نيم است که يک شب هم به آسودگی نخوابيده است.»