من از بنیاد حس خوبی ندارم درباره آنچه در ایران به عنوان «روز خبرنگار» مرسوم است. اما این ماجرا هیچ ربطی به خبرنگار جان باخته در زمان کار حرفهای، یعنی محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، ندارد. محمود را از نزدیک میشناختم و روزهای غمبار جان باختنش به همراه گروهی دیگر از هموطنان در یک حادثه تروریستی را به خوبی به یاد دارم.
به یاد آوردن محمود یا هر خبرنگار دیگری نکو و شایسته است. اما همچنین به یاد دارم که تعیین «روز خبرنگار» به عنوان روز ملی برای خبرنگاران در فرایندی از تبلیغات و پروپاگاندای دولتی صورت گرفت. فرآیندی که در آن به خبرنگاران مستقل و غیر وابسته به دولت، اهمیتی که شایسته است داده نمیشود و کارگزاران دولت فقط میتوانند از چنین فرصتی که تامین کننده بخشی از پروپاگاندای دولتی است، برای تعریف کردن روزی برای خبرنگاران استفاده کنند. فرصتی که مغتنم است و باید قدر آن را دانست مانند بسیاری چیزها در ایران که به این دلیل آنها را میپذیریم که به هر شکل، بودنش بهتر است از نبودنش. یا بدیِ بودنش کمتر است از بدیِ نبودنش.
مسئله به همین جا ختم نمیشود که این روز یادآور نگاه دولتی به فعالیت خبرنگاری است. ریشه عمیقترِ ناخرسندی من بر میگردد به اینکه تاکید بر واژه خبرنگار نوعی تقلیل فعالیت روزنامه نگاری به بخشی از کار اوست که به عنوان کار خبرنگاری شناخته میشود. به این ترتیب از همه آنچه فعالیت یک روزنامه نگار است، بخشی از فعالیت او برجسته میشود که انتقال خبر است.
بخشی که به تدریج در دهههای اخیر به دلیل پیشرفت و توسعه فناوری ثبت
واقعه خبری و انتقال آن به غیر شخصیترین و گاه غیر انسانیترین بخش فعالیت روزنامه نگاری تبدیل شده است. شرح این تحول بحثی فنی در باره تحول روزنامهنگاری و نظام اطلاع رسانی در عصر انفجار اطلاعات است که باید در جای خود به آن پرداخت.
واژه خبرنگار در ایران واژه مرکب جدیدی است که در لغتنامه دهخدا چنین تعریف شده است: «آنکه کسب خبر میکند و برای روزنامه یا مجلهای میفرستد. فرق خبرگزار با خبرنگار این است که خبرگزار بیشتر به کسانی اطلاق میشود که برای موسسه یا موسساتی که خبر پخش میکنند، چون رادیو، خبر کسب میکند و به آنها میرساند. ولی خبرنگار به آنهایی اطلاق میشود که برای روزنامه یا مجلهای کسب خبر میکنند و به مجله یا روزنامه میرسانند.»
مبنای این تعریف پذیرش ترجمه رسمی مفهوم ریپورتر (Reporter) است که در آغاز با همین تلفظ انگلیسی مرسوم بوده است. معادل دیگری برای همین مفهوم، واژه «گزارشگر» بوده است که با آنچه بعدا در روزنامه نگاری ایران به عنوان نویسنده «گزارش» مرسوم شد متفاوت است.
گزارشگر به معنای نزدیک به معنای خبرنگار، فردی است که از محل رخ دادن یک
واقعه، جزئیات آن را بیان میکند.
همان طور که اشاره کردم این معنای خبرنگار بخشی از کاری است که یک روزنامهنگار انجام میدهد. آنچه در همه دنیا و اگر بخواهم اغراق نکرده باشم در دنیای پیشرفته اطلاع رسانی به عنوان کار روزنامهنگاری شناخته میشود، امری بیش از کار انتقال خبر است.
دو بخش اساسی کار یک روزنامه نگار یکی فرآیند فهم پذیر کردن خبر و دیگری پخش کردن یا توزیع آن در میان مخاطب است. فهم پذیر کردن خبر به معنای نشان دادن موقعیت رخداد در کلیت فضای رویداد و نشان دادن پیشینه و اهمیت رویداد است. کاری که نیازمند شناخت تخصصی روزنامه نگار از حوزه رخداد یک واقعه است. این جنبه از کار یک روزنامه نگار او را به نوعی متخصص در یک حوزه خاص یا پژوهشگر در حوزهای خاص تبدیل میکند که مسوولیتهای اجتماعی مهمتر از صرف انتقال خبر محسوب میشود. و پخش کردن خبر (بیش از جنبههای مادی و ابزاری رسانهای که خبر را پخش میکند) نیازمند شناخت مخاطب هر خبر و بازگویی خبر به گونهای است که توجه مخاطب را برانگیزد و قابلیت گسترش خبری داشته باشد.
به این ترتیب فهم و شناخت مخاطب و درک نیاز او بخشی از تخصص روزنامه نگاری است.
همزمان بخش دیگری از آنچه حرفه روزنامهنگاری شناخته میشود ساختار بیانی یک رویداد یا خبر یا گزارش است که نوعی فعالیت ادبی و هنری و کاری خلاقانه است. تمامی این جنبهها در تقلیل کار یک روزنامهنگار به واژه خبرنگار نادیده گرفته میشود و از قضا این جنبهها مهمترین جنبههایی است که دولتهایی مانند دولت ایران را وا میدارد که فردیت روزنامه نگاران را نادیده بگیرد و آنان را تحت فشار قرار دهد تا ابعاد اجنتاب ناپذیر کار حرفهای خود را فراموش کنند و درباره آنچه رخ میدهد به شیوهای که دولت دوست دارد و در چارچوبهای یک نظام سانسور رسانهای بنویسند یا بگویند یا نمایش دهند.
حتی درباره همان جنبه انتقال خبر هم دولتهایی مانند دولت ایران به آزادی خبرنگار معتقد نیستند. چنین دولتهایی نه دوست دارند خبرنگاران هر جایی باشند و نه دوست دارند ـ یا به تعبیر دقیقتر اجازه میدهند ـ از هر واقعهای خبر دهند. از دید این دولتها، خبرنگاران کارگرانی هستند که باید در مورد وقایعی که دولتها میخواهند و به شکلی که دولتها میخواهند خبر تهیه کنند یا بخشی از حقیقت را بگویند و یا به تعبیر باز هم دقیقتر دروغ بنویسند که به درد پروپاگاندای دولت میخورد.
نظامهایی مانند نظام حاکم بر ایران به دلیل همین انتظارات است که از تکریم خبرنگاران سخن میگویند نه به دلیل احترام نهادن به آنچه وظیفه یک روزنامه نگار و یا حتی خبرنگار به معنای تقلیل یافته آن است. نشانه آن هم سرکوب روزنامه نگاران و خبرنگاران و بیکار کردن و به زندان فرستادن آنان و حتی حمله فیزیکی به آنان است.
تازهترین حمله فیزیکی و توهین به خبرنگاران را در اقدام مرتضی طلایی، فرمانده پیشین پلیس ایران و نایب رییس کنونی شورای شهر، دیدهایم که در یک کنفرانس خبری یک زن روزنامه نگار را مورد تعرض قرار داده است. تعرضی که نه فقط توهین به روزنامه نگار، که نمونهای از تهدید و آزار جنسی یک روزنامه نگار زن است. چنین رویهای است که از «روز خبرنگار» برای من به جای روزی خجسته، که شایسته به یاد آوردن کارکردهای خوشایند فعالیت روزنامه نگاری یا خبرنگاری و تلاش صادقانه روزنامه نگاران و خبرنگاران است، روزی تلخ میسازد. روزی که یادآور روزگار تلخ روزنامهنگاران و خبرنگاران در ایران است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتابدهنده دیدگاههای رادیو فردا نیست.