تبليغات سياسی در رژيمهای اقتدارگرا و تماميت طلب مبتنی است بر انبوهی از دروغ، تهمت، برچسب زنی، مبالغه، مداحی و مغالطه. مبالغه و مداحی به سرعت تشخيص داده می شوند و مخاطبان متوجه می شوند که هدف از آنها چيست.
خطر مغالطات از دروغها و تهمتها بسيار بيشتر است چون مخاطبانِ اين تبليغات، دروغها و تهمتها را آسان تر از مغالطات درک می کنند. اين تبليغات در جمهوری اسلامی دو گروه را مورد هدف قرار می دهد: منتقدان و مخالفان خارج از کشور و مخالفان و منتقدان داخل کشور اما مخاطبان آنها مردم کوچه و بازارند که از پيچيدگیهای زبانی و جابجايیهای کلمات کمتر اطلاع دارند.
دستگاههای تبليغاتی رژيم همان طور که موظفاند با فتو شاپ جمعيت ۵۰ ميليونی برای تظاهرات دولتی چند ده هزار نفری سر راست کنند گروهی را نيز استخدام کردهاند تا اين مغالطات را بسازند و ترويج دهند. رژيم سالانه بيش از يک ميليارد دلار تنها در بخش راديو و تلويزيون دولتی (بودجه سازمان صدا و سيما در سال ۱۳۹۰، ۱۱۲۰ ميليارد تومان) هزينه می کند با ۱۱۰ شبکه راديويی و تلويزيونی برای استانها و سراسر دنيا و توليد و پخش برنامه به ۳۷ زبان، تا به طور مستقيم و غير مستقيم اين مغالطات را در مخاطبان درونی سازد. بدون هدف انتقال و درونی سازی اين مغالطات، می توان عرصهی راديو و تلويزيون را به بخش خصوصی سپرد.
در دههی ۱۳۶۰ مخالفان و منتقدان روحانيت حاکم در خارج کشور، ضد اسلام معرفی می شدند (بر اساس اين همانیِ روحانيت و اسلام) و مخالفان و منتقدان داخلی، کافر و منافق. اما به تدريج اين عبارات رنگ باختند چون ديگر ايدئولوژی اسلامگرايی کمتر بردی در ميان تودهی مردم داشت. از همين جهت در دههی هشتاد دو عنوان تازه برای دو گروه مزبور خلق شده است: مخالفان و منتقدان خارج از کشور «ضد ايرانی» و مخالفان و منتقدان داخلی، «جاسوس» و فتنه گر خوانده می شوند. در هر دو حالت حکومت از ايدئولوژی اسلامگرايی به نوعی ملی گرايی خام و نمايشی رو کرده است.
مهم ترين مغالطات در تبليغات سياسی جمهوری اسلامی در پنج اين همانی نادرست قابل توضيح است:
اين همانیِ ايران و جمهوری اسلامی/ حاکمان
مسئلهی ايران و مليت اساسا جايی در ايدئولوژی اسلامگرايی ندارد اما با افول اين ايدئولوژی، اسلامگرايان برای تحريک عرق ملی مخاطبان خود هرگونه سخن انتقادی در مورد حکومت يا وضعيت موجود را به ايران نسبت داده و آنها را ضد ايرانی می خوانند. چند نمونه:
* «شهره آغداشلو بازيگر فيلمهای ضد ايرانی- اسلامی هاليوود» (کيهان، ۲۹ دی ۱۳۸۹) چون در فيلمی بازی کرده که موضوع محوری آن سنگسار است، عملی که حکومت انجام می دهد و بدان افتخار می کند.
* «ادعای ضد ايرانی جديد ويکیليکس» (تابناک، ۱۵ بهمن ۱۳۸۹) چون به نقل از ويکیليکس گفته شده که افسر پيشين پليس فدارل آمريکا در زندانهای ايران است.
* «اظهارات ضد ايرانی صدراعظم آلمان» (تابناک، ۱۲ بهمن ۱۳۸۹) چون گفته است: «برنامه هستهای ايران تهديدی برای اسرائيل و کل جهان است.» برنامهی هستهای، برنامهی حکومت است و نه برنامهی ايران يا ملت ايران.
* «آخرين حرف های پُرغيظ ابوالغيط درباره ايران» (تابناک، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹) چون وزير خارجهی مصر به سخنان خامنهای در مورد مصر اعتراض کرده بود. در اين تيتر خامنهای و ايران مساوی انگاشته شدهاند.
* «وزير دفاع انگليس در اظهاراتی ضد ايرانی از رژيم صهيونيستی خواست تا با پيشبرد گفت و گوهای صلح با فلسطين مانع از پيشروی برنامه هسته يی ايران شود.» (الف، ۱۸ بهمن ۱۳۸۹) در اينجا برنامهی هستهای حکومت برنامهی هستهای ملت ايران معرفی شده است.
* «افشای مواضع ضد ايرانی نور چشمی مبارک» (الف، ۱۹ بهمن ۱۳۸۹) در اين خبر مخالفت عمر سليمان، معاون ریيس جمهور پیشین مصر با سياست خارجی ايران مساوی با ضد ايرانی بودن وی گرفته شده است.
* «اکران فيلم ضد ايرانی در ميان تدابير شديد امنيتی» (الف، ۱۹ بهمن ۱۳۸۹) اين خبر به اکران فيلم مستند ايرانيوم اشاره دارد که به خطرات برنامهی هسته ای ايران می پردازد.
* «اظهارات ضد ايرانی کامرون» (تهران امروز، ۵ اسفند ۱۳۸۹) در اين عبارت برنامهی هستهای دولت جمهوری اسلامی مساوی با ايران گرفته شده است.
* «فروش فيلم ضد ايرانی در خيابان های تهران» (الف، ۸ بهمن ۱۳۸۹)؛ اين خبر به دنبال محکوم کردن توزيع فيلم «تهران من برای فروش» است که به برخورد جمهوری اسلامی با روابط دختران و پسران می پردازد.
* «لغو مجوز اکران فيلم ضدايرانی در بيروت» (فارس، ۳۰ خرداد ۱۳۹۰) در اين خبر فيلم «روزهای سبز» حنا مخملباف که تحولات پيش و پس از انتخابات ۱۳۸۸ را گزارش می دهد و نگرشی انتقادی به جناح اقتدارگرا دارد ضد ايرانی معرفی شده است.
* «دردسر جديد فيلم ضد ايرانی در تونس/ عدم پخش فيلمهای ضد ايرانی در بيروت» (تابناک، ۱۸ مهر ۱۳۹۰) يا تشکر وزير ارشاد از اسلامگرايان تونس برای مخالفت با «فيلم ضد ايرانی پرسپوليس» (تابناک، ۱ آبان ۱۳۹۰)؛ اين سه خبر به فيلم «پرسپوليس» و دو فيلم «سرخ و سفيد و سبز» و «زندگی سگی» اشاره دارند که به انتقاد از اسلامگرايی و حکومت جمهوری اسلامی می پردازند يا جنبش سبز را نمايش می دهند.
رسانههای دولتی و شبه دولتی هر سخنی را که عليه حکومت جمهوری اسلامی و برنامهها و سياستهای آن گفته شود و هر آنچه را که ناخوشايند ببينند به عنوان «اظهارات ضد ايرانی» عرضه می کنند. کافی است همين تعبير را در گوگل جستجو کنيد و به ميزان بالای استفاده از آن (حدود دويست هزار تا آذر ۱۳۹۰) در اين رسانهها پی ببريد. عبارت «ضد ايرانی» که عمدتا در رسانههای دولتی و شبه دولتی مثل نقل و نبات مورد استفاده قرار می گيرد (حدود هشتصد هزار، تا آذر ۱۳۹۰) برای اشاره به هرگونه رفتار و گفتار انتقادی و مخالفت با حکومت اسلامی در ايران است. رسانههايی نيز که از اين تعبير برای اشاره به مخالفت با جمهوری اسلامی استفاده می کنند رسانههای تبليغاتی رژيم يا تحت تاثير تبليغات رژيم هستند. (تلويزيون بی بی سی فارسی نيز بواسطهی در افتادن در دام اين مغالطه در برخی موارد مثل تظاهرات افغانها عليه سياستهای دولت جمهوری اسلامی از اين تعبير استفاده کرده است، ۹ بهمن ۱۳۸۹)
اين همانی نظرات حاکمان با اسلام و جمهوری اسلامی
حاکمان جمهوری اسلامی در سه دههی گذشته نه تنها اسلام و جمهوری اسلامی را يکی گرفته اند بلکه ميان خود و اين دو اين همانی برقرار ساختهاند. علی رغم کاهش برد اين امر، اين مغالطه هنوز برای مخاطبان اسلامگرا و وفادار به رژيم مورد استفاده قرار می گيرد. دشمنی حاکمان جمهوری اسلامی با اين نظر که فهمهای گوناگونی از اسلام وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد به اين نکته راجع است که آنها می خواهند خود را سخنگوی انحصاری اسلام و جمهوری اسلامی معرفی کنند و فهمهای ديگر از اسلام و جمهوری اسلامی را انحرافی بدانند.
هرگونه مخالفت با ايدئولوژی، سياستها، تصميم گيریها و رفتارها و سخنان مقامات حکومت جمهوری اسلامی در رسانههای دولتی به عنوان اسلام هراسی و ايران ستيزی معرفی می شوند: «مخالفت قبلی مسئولين کتابخانه ملی کانادا با برگزاری يک مناسبت فرهنگی ايرانی در اين موسسه نشان دهندهی يک رويکرد دولتی ايران هراسی و اسلامستيزی در آن کشور است.» (رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ايران درباره نمايش فيلم «ايرانيوم» در کتابخانه ملی کانادا، ايرنا ۲۰ بهمن ۱۳۸۹)
اسلام هراسی را کسانی می توانند مورد استفاده قرار دهند که به عنوان اقليت مسلمان در يک جامعهی با اکثريت غير مسلمان زندگی می کنند و نه کسانی مانند اسلامگرايان ايرانی که قدرت مطلقه را در داخل کشور در اختيار دارند. همچنين ايران ستيزی هنگامی معنی پيدا می کند که يک کشور با ايران در حال جنگ باشد نه اين که سخنی از مقامات ايرانی به نقد گرفته شود يا با رفتاری از رفتارهای آنها مخالفت شود.
اين همانی حکومت و ملت
خامنهای و احمدی نژاد همواره ايدهها و آرای خود را ايدهها و آرای ملت ايران معرفی می کنند در حالی که خامنهای منتخب مردم ايران نيست و احمدی نژاد نيز در يک انتخابات تقلبی به اين مقام انتصاب شده است. مقامات جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج کشور خود را سخنگوی ملت ايران معرفی می کنند در حالی که،
نخست، نظريهی مشرعيت سياسی در اين حکومت انتصاب ولی فقيه از سوی خداوند است و نه مردم؛
دوم آن که نظارت استصوابی باعث شده است که حتی در انتخاباتی نسبتا با تقلب پايين تر، مردم از ميان منتخبان شورای نگهبان و حاکميت افرادی را انتخاب کنند؛
سوم آن که با حذف مخالفان از عرصهی عمومی اصولا رقابت سياسی ميان حاکمان و فعالان سياسی شکل نمی گيرد چه برسد به آنکه آنها در يک رقابت سياسی آزادی و منصفانه توسط مردم انتخاب شوند؛
و چهارم آن که مردم هر کشور حتی در يک انتخابات آزاد در حوزههای محدودی به منتخبان خود وکالت می دهند و نه در هر موردی. مردم هيچ کشوری سخنگوی تام و تمام ندارند.
اين همانی مخالف و جاسوس
رسانههای دولتی جمهوری اسلامی - بالاخص روزنامهای که صدا و تريبون ولايت فقيه است- و تلويزيون دولتی همهی مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی را مستخدم سازمانهای جاسوسی اسرائيل و ايالات متحده معرفی می کنند.
يک نمونهی آن برخورد روزنامهی اختصاصی ولايت فقيه با نامزدهای انتخابات دهم رياست جمهوری پس از دعوت آنها به راهپيمايی در حمايت مردم تونس و مصر است: "درست اين بود که فتنه گران نيابتی در نامه به اصطلاح درخواست مجوز راهپيمايی به جای ادعای «اعلام همبستگی با حرکت های مردمی منطقه به ويژه قيام آزاديخواهانه مردم تونس و مصر»، می نوشتند «بنا بر امريه موساد و در راستای همبستگی با سران رژيم صهيونيستی و رژيم مبارک که پايه های قدرت خود را لرزان می بينند.»" (کيهان، ۱۸ بهمن ۱۳۸۹)
اين همانی دوست ناداشتنیهای اسلامگرايان و غرب
رسانههای دولتی جمهوری اسلامی تصميم به قرآن سوزی يک کشيش در يک کليسای ۳۰ نفره را تصميم غرب به قرآن سوزی معرفی کردند در حالی که دولت ايالات متحده و رسانه های همگانی و نهادهای مدنی آن را تصميمی نابخردانه اعلام کردند. کتاب آيات شيطانی سلمان رشدی يا کاريکاتورهای دانمارکی نه به نويسنده و کاريکاتوريست بلکه به کليت غرب نسبت داده می شوند. انفجارهای سال های گذشته در عراق و انفجارهای عاشورای ۱۳۹۰ در افغانستان نيز به ايالات متحده نسبت داده شدهاند. (کيهان، ۱۶ آذر ۱۳۹۰) رسانههای دولتی ايرانی هر اتفاقی را که برايشان دل ناچسب باشد به غرب و بالاخص ايالات متحده نسبت می دهند تا نفرت و دشمنی به تمدن غربی را افزايش دهند.
ريشهی اين امر نگاه ايدئولوژيک و شيطانی به غرب است که در آموزه های اسلامگرايان با قوت و شدت دنبال می شود. اين نگاه ايدئولوژيک چشم اسلامگرايان و دستگاه تبليغاتی آنها را به تفاوت يک طراح لباس با کليت جوامع غربی می بندد. از همين جهت طراحی کلاهی که جای ريش و سبيل را نيز در صورت می پوشاند ترفند غرب برای توهين به ارزشهای اسلامی تلقی می شود. (شيعه آنلاين، ۲۰ بهمن ۱۳۸۹) همهی اين نوع موضع گيریها موارد جالبی از مغالطهی جزء و کل هستند.
------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.
خطر مغالطات از دروغها و تهمتها بسيار بيشتر است چون مخاطبانِ اين تبليغات، دروغها و تهمتها را آسان تر از مغالطات درک می کنند. اين تبليغات در جمهوری اسلامی دو گروه را مورد هدف قرار می دهد: منتقدان و مخالفان خارج از کشور و مخالفان و منتقدان داخل کشور اما مخاطبان آنها مردم کوچه و بازارند که از پيچيدگیهای زبانی و جابجايیهای کلمات کمتر اطلاع دارند.
دستگاههای تبليغاتی رژيم همان طور که موظفاند با فتو شاپ جمعيت ۵۰ ميليونی برای تظاهرات دولتی چند ده هزار نفری سر راست کنند گروهی را نيز استخدام کردهاند تا اين مغالطات را بسازند و ترويج دهند. رژيم سالانه بيش از يک ميليارد دلار تنها در بخش راديو و تلويزيون دولتی (بودجه سازمان صدا و سيما در سال ۱۳۹۰، ۱۱۲۰ ميليارد تومان) هزينه می کند با ۱۱۰ شبکه راديويی و تلويزيونی برای استانها و سراسر دنيا و توليد و پخش برنامه به ۳۷ زبان، تا به طور مستقيم و غير مستقيم اين مغالطات را در مخاطبان درونی سازد. بدون هدف انتقال و درونی سازی اين مغالطات، می توان عرصهی راديو و تلويزيون را به بخش خصوصی سپرد.
در دههی ۱۳۶۰ مخالفان و منتقدان روحانيت حاکم در خارج کشور، ضد اسلام معرفی می شدند (بر اساس اين همانیِ روحانيت و اسلام) و مخالفان و منتقدان داخلی، کافر و منافق. اما به تدريج اين عبارات رنگ باختند چون ديگر ايدئولوژی اسلامگرايی کمتر بردی در ميان تودهی مردم داشت. از همين جهت در دههی هشتاد دو عنوان تازه برای دو گروه مزبور خلق شده است: مخالفان و منتقدان خارج از کشور «ضد ايرانی» و مخالفان و منتقدان داخلی، «جاسوس» و فتنه گر خوانده می شوند. در هر دو حالت حکومت از ايدئولوژی اسلامگرايی به نوعی ملی گرايی خام و نمايشی رو کرده است.
مهم ترين مغالطات در تبليغات سياسی جمهوری اسلامی در پنج اين همانی نادرست قابل توضيح است:
اين همانیِ ايران و جمهوری اسلامی/ حاکمان
مسئلهی ايران و مليت اساسا جايی در ايدئولوژی اسلامگرايی ندارد اما با افول اين ايدئولوژی، اسلامگرايان برای تحريک عرق ملی مخاطبان خود هرگونه سخن انتقادی در مورد حکومت يا وضعيت موجود را به ايران نسبت داده و آنها را ضد ايرانی می خوانند. چند نمونه:
* «شهره آغداشلو بازيگر فيلمهای ضد ايرانی- اسلامی هاليوود» (کيهان، ۲۹ دی ۱۳۸۹) چون در فيلمی بازی کرده که موضوع محوری آن سنگسار است، عملی که حکومت انجام می دهد و بدان افتخار می کند.
* «ادعای ضد ايرانی جديد ويکیليکس» (تابناک، ۱۵ بهمن ۱۳۸۹) چون به نقل از ويکیليکس گفته شده که افسر پيشين پليس فدارل آمريکا در زندانهای ايران است.
* «اظهارات ضد ايرانی صدراعظم آلمان» (تابناک، ۱۲ بهمن ۱۳۸۹) چون گفته است: «برنامه هستهای ايران تهديدی برای اسرائيل و کل جهان است.» برنامهی هستهای، برنامهی حکومت است و نه برنامهی ايران يا ملت ايران.
* «آخرين حرف های پُرغيظ ابوالغيط درباره ايران» (تابناک، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹) چون وزير خارجهی مصر به سخنان خامنهای در مورد مصر اعتراض کرده بود. در اين تيتر خامنهای و ايران مساوی انگاشته شدهاند.
* «وزير دفاع انگليس در اظهاراتی ضد ايرانی از رژيم صهيونيستی خواست تا با پيشبرد گفت و گوهای صلح با فلسطين مانع از پيشروی برنامه هسته يی ايران شود.» (الف، ۱۸ بهمن ۱۳۸۹) در اينجا برنامهی هستهای حکومت برنامهی هستهای ملت ايران معرفی شده است.
* «افشای مواضع ضد ايرانی نور چشمی مبارک» (الف، ۱۹ بهمن ۱۳۸۹) در اين خبر مخالفت عمر سليمان، معاون ریيس جمهور پیشین مصر با سياست خارجی ايران مساوی با ضد ايرانی بودن وی گرفته شده است.
* «اکران فيلم ضد ايرانی در ميان تدابير شديد امنيتی» (الف، ۱۹ بهمن ۱۳۸۹) اين خبر به اکران فيلم مستند ايرانيوم اشاره دارد که به خطرات برنامهی هسته ای ايران می پردازد.
* «اظهارات ضد ايرانی کامرون» (تهران امروز، ۵ اسفند ۱۳۸۹) در اين عبارت برنامهی هستهای دولت جمهوری اسلامی مساوی با ايران گرفته شده است.
* «فروش فيلم ضد ايرانی در خيابان های تهران» (الف، ۸ بهمن ۱۳۸۹)؛ اين خبر به دنبال محکوم کردن توزيع فيلم «تهران من برای فروش» است که به برخورد جمهوری اسلامی با روابط دختران و پسران می پردازد.
* «لغو مجوز اکران فيلم ضدايرانی در بيروت» (فارس، ۳۰ خرداد ۱۳۹۰) در اين خبر فيلم «روزهای سبز» حنا مخملباف که تحولات پيش و پس از انتخابات ۱۳۸۸ را گزارش می دهد و نگرشی انتقادی به جناح اقتدارگرا دارد ضد ايرانی معرفی شده است.
* «دردسر جديد فيلم ضد ايرانی در تونس/ عدم پخش فيلمهای ضد ايرانی در بيروت» (تابناک، ۱۸ مهر ۱۳۹۰) يا تشکر وزير ارشاد از اسلامگرايان تونس برای مخالفت با «فيلم ضد ايرانی پرسپوليس» (تابناک، ۱ آبان ۱۳۹۰)؛ اين سه خبر به فيلم «پرسپوليس» و دو فيلم «سرخ و سفيد و سبز» و «زندگی سگی» اشاره دارند که به انتقاد از اسلامگرايی و حکومت جمهوری اسلامی می پردازند يا جنبش سبز را نمايش می دهند.
رسانههای دولتی و شبه دولتی هر سخنی را که عليه حکومت جمهوری اسلامی و برنامهها و سياستهای آن گفته شود و هر آنچه را که ناخوشايند ببينند به عنوان «اظهارات ضد ايرانی» عرضه می کنند. کافی است همين تعبير را در گوگل جستجو کنيد و به ميزان بالای استفاده از آن (حدود دويست هزار تا آذر ۱۳۹۰) در اين رسانهها پی ببريد. عبارت «ضد ايرانی» که عمدتا در رسانههای دولتی و شبه دولتی مثل نقل و نبات مورد استفاده قرار می گيرد (حدود هشتصد هزار، تا آذر ۱۳۹۰) برای اشاره به هرگونه رفتار و گفتار انتقادی و مخالفت با حکومت اسلامی در ايران است. رسانههايی نيز که از اين تعبير برای اشاره به مخالفت با جمهوری اسلامی استفاده می کنند رسانههای تبليغاتی رژيم يا تحت تاثير تبليغات رژيم هستند. (تلويزيون بی بی سی فارسی نيز بواسطهی در افتادن در دام اين مغالطه در برخی موارد مثل تظاهرات افغانها عليه سياستهای دولت جمهوری اسلامی از اين تعبير استفاده کرده است، ۹ بهمن ۱۳۸۹)
اين همانی نظرات حاکمان با اسلام و جمهوری اسلامی
حاکمان جمهوری اسلامی در سه دههی گذشته نه تنها اسلام و جمهوری اسلامی را يکی گرفته اند بلکه ميان خود و اين دو اين همانی برقرار ساختهاند. علی رغم کاهش برد اين امر، اين مغالطه هنوز برای مخاطبان اسلامگرا و وفادار به رژيم مورد استفاده قرار می گيرد. دشمنی حاکمان جمهوری اسلامی با اين نظر که فهمهای گوناگونی از اسلام وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد به اين نکته راجع است که آنها می خواهند خود را سخنگوی انحصاری اسلام و جمهوری اسلامی معرفی کنند و فهمهای ديگر از اسلام و جمهوری اسلامی را انحرافی بدانند.
هرگونه مخالفت با ايدئولوژی، سياستها، تصميم گيریها و رفتارها و سخنان مقامات حکومت جمهوری اسلامی در رسانههای دولتی به عنوان اسلام هراسی و ايران ستيزی معرفی می شوند: «مخالفت قبلی مسئولين کتابخانه ملی کانادا با برگزاری يک مناسبت فرهنگی ايرانی در اين موسسه نشان دهندهی يک رويکرد دولتی ايران هراسی و اسلامستيزی در آن کشور است.» (رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ايران درباره نمايش فيلم «ايرانيوم» در کتابخانه ملی کانادا، ايرنا ۲۰ بهمن ۱۳۸۹)
اسلام هراسی را کسانی می توانند مورد استفاده قرار دهند که به عنوان اقليت مسلمان در يک جامعهی با اکثريت غير مسلمان زندگی می کنند و نه کسانی مانند اسلامگرايان ايرانی که قدرت مطلقه را در داخل کشور در اختيار دارند. همچنين ايران ستيزی هنگامی معنی پيدا می کند که يک کشور با ايران در حال جنگ باشد نه اين که سخنی از مقامات ايرانی به نقد گرفته شود يا با رفتاری از رفتارهای آنها مخالفت شود.
اين همانی حکومت و ملت
خامنهای و احمدی نژاد همواره ايدهها و آرای خود را ايدهها و آرای ملت ايران معرفی می کنند در حالی که خامنهای منتخب مردم ايران نيست و احمدی نژاد نيز در يک انتخابات تقلبی به اين مقام انتصاب شده است. مقامات جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج کشور خود را سخنگوی ملت ايران معرفی می کنند در حالی که،
نخست، نظريهی مشرعيت سياسی در اين حکومت انتصاب ولی فقيه از سوی خداوند است و نه مردم؛
دوم آن که نظارت استصوابی باعث شده است که حتی در انتخاباتی نسبتا با تقلب پايين تر، مردم از ميان منتخبان شورای نگهبان و حاکميت افرادی را انتخاب کنند؛
سوم آن که با حذف مخالفان از عرصهی عمومی اصولا رقابت سياسی ميان حاکمان و فعالان سياسی شکل نمی گيرد چه برسد به آنکه آنها در يک رقابت سياسی آزادی و منصفانه توسط مردم انتخاب شوند؛
و چهارم آن که مردم هر کشور حتی در يک انتخابات آزاد در حوزههای محدودی به منتخبان خود وکالت می دهند و نه در هر موردی. مردم هيچ کشوری سخنگوی تام و تمام ندارند.
اين همانی مخالف و جاسوس
رسانههای دولتی جمهوری اسلامی - بالاخص روزنامهای که صدا و تريبون ولايت فقيه است- و تلويزيون دولتی همهی مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی را مستخدم سازمانهای جاسوسی اسرائيل و ايالات متحده معرفی می کنند.
يک نمونهی آن برخورد روزنامهی اختصاصی ولايت فقيه با نامزدهای انتخابات دهم رياست جمهوری پس از دعوت آنها به راهپيمايی در حمايت مردم تونس و مصر است: "درست اين بود که فتنه گران نيابتی در نامه به اصطلاح درخواست مجوز راهپيمايی به جای ادعای «اعلام همبستگی با حرکت های مردمی منطقه به ويژه قيام آزاديخواهانه مردم تونس و مصر»، می نوشتند «بنا بر امريه موساد و در راستای همبستگی با سران رژيم صهيونيستی و رژيم مبارک که پايه های قدرت خود را لرزان می بينند.»" (کيهان، ۱۸ بهمن ۱۳۸۹)
اين همانی دوست ناداشتنیهای اسلامگرايان و غرب
رسانههای دولتی جمهوری اسلامی تصميم به قرآن سوزی يک کشيش در يک کليسای ۳۰ نفره را تصميم غرب به قرآن سوزی معرفی کردند در حالی که دولت ايالات متحده و رسانه های همگانی و نهادهای مدنی آن را تصميمی نابخردانه اعلام کردند. کتاب آيات شيطانی سلمان رشدی يا کاريکاتورهای دانمارکی نه به نويسنده و کاريکاتوريست بلکه به کليت غرب نسبت داده می شوند. انفجارهای سال های گذشته در عراق و انفجارهای عاشورای ۱۳۹۰ در افغانستان نيز به ايالات متحده نسبت داده شدهاند. (کيهان، ۱۶ آذر ۱۳۹۰) رسانههای دولتی ايرانی هر اتفاقی را که برايشان دل ناچسب باشد به غرب و بالاخص ايالات متحده نسبت می دهند تا نفرت و دشمنی به تمدن غربی را افزايش دهند.
ريشهی اين امر نگاه ايدئولوژيک و شيطانی به غرب است که در آموزه های اسلامگرايان با قوت و شدت دنبال می شود. اين نگاه ايدئولوژيک چشم اسلامگرايان و دستگاه تبليغاتی آنها را به تفاوت يک طراح لباس با کليت جوامع غربی می بندد. از همين جهت طراحی کلاهی که جای ريش و سبيل را نيز در صورت می پوشاند ترفند غرب برای توهين به ارزشهای اسلامی تلقی می شود. (شيعه آنلاين، ۲۰ بهمن ۱۳۸۹) همهی اين نوع موضع گيریها موارد جالبی از مغالطهی جزء و کل هستند.
------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.