علی خامنه‌ای، رهبری که قدرش را نمی شناسند

آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران

احمدی نژاد معتقد است «۳۵ ميليون رأی داشته و به علت ولايی بودنش ۱۰ـ۱۲ ميليون رأی را از دست داده و اگر حمايت ولايت نبود، شايد ايشان رأی بيشتری می‌آورد» (سوال مصاحبه کننده با احمد خاتمی، خبر آنلاين، ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۰؛ علی رضا زاکانی نيز ادعای فوق را تاييد می کند، تابناک، ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۰)

علی خامنه‌ای نيز بر همين باور است که اکثريت جامعه و حتی مسئولان کشور او را جدی نمی گيرند و سال‌ها بعد قدر وی را خواهند دانست: "در ۲۰ سال آينده خواهيد فهميد علی خامنه‌ای چه کرده." (احمد خاتمی می گويد "اين عين تعبير ايشان [علی خامنه‌ای] است"، همانجا).

قول اول تلويحا می گويد که دهها ميليون‌ها نفر از علی خامنه‌ای متنفرند و هر نامزدی که ولايی باشد به جای افزايش آراء، رای بخش‌هايی از مردم را از دست می دهد.

احمد توکلی نيز پايگاه اجتماعی اصلاح طلبان با حدود ۲۵ ميليون رای (انتخابات هفتم و هشتم رياست جمهوری و انتخابات مجلس ششم) را ظرفيت بالقوه‌ای برای نفی ولايت فقيه تلقی می کند: "آقای موسوی دارای پايگاه اجتماعی‌ای است که ولو نخواهد، قدرت ايجاد تحريک اجتماعی در برابر رهبری را دارد." (احمد توکلی، تابناک، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۰)

قول دوم نيز تلويحا می گويد امروز مردم و بالاخص مقامات قدر خامنه‌ای را نمی دانند اما بيست سال بعد قدر وی را خواهند شناخت (لابد وقتی بمب اتمی ساخته و آزمايش شد؛ خامنه‌ای در غير از اصرار بر غنی سازی چه دستاورد يا برنامه‌ی ديگری برای جامعه‌ی ايران داشته که بعدا مردم به قدر وی پی ببرند؟)

فراتر از مسئله‌ی عدم محبوبيت رهبر و دهها ميليون مخالف ولی فقيه، چرا اين بحث در رسانه‌های دولتی و شبه دولتی اوج گرفته است؟ چرا منصوبان خاص خامنه‌ای تا اين حد بر قدر شناسی از رهبری تاکيد دارند؟ علی خامنه‌ای چه دستاوردهايی در حوزه‌ی رهبری داشته که قدرش ناشناخته مانده است؟

حملات قدر شناسان به قدرناشناسان

موج جديد حمايت از ولی فقيه و حمله به قدرناشناسان زمانی آغاز شد که رئيس دولت در برابر تحميل وزير اطلاعات به وی در برابر ولی فقيه ايستادگی کرد. وقتی رئيس دولتی که با توجهات خاص ولی فقيه به قدرت رسيده خود را بی نياز از ولايت می داند تکليف ديگران روشن است. ايستادگی احمدی نژاد در برابر حکم حکومتی خامنه‌ای نيز به قدر ناشناسی تعبير شد. (سعيد قاسمی، سحام نيوز، ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۰)

مطيعان قبلی و قدرناشناسان فعلی تهديد شده‌اند که "اگر بفهميم فردی با حجت زمان زاويه دارد مانند آب خوردن او را کنار می‌گذاريم" (مهدی طائب، جهان نيوز، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰) يا "کسی که در برابر ولی فقيه بايستد و از فرمان ايشان اطاعت نکند و در مقابل نظام ولايی الگوی ديگری را مدنظر داشته باشد، اين شخص طاغوت پرست است." (احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد، انتخاب، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰) علی رغم همه‌ی اين حملات و مجازات‌هايی که اعمال می شود ۳۲ سال است که همواره کسانی از اردوگاه قدرشناسان به اردوگاه قدر ناشناسان می پيوندند.

واسطه‌ی فيض

اعتبار و اعتماد به ولايت فقيه آن چنان در جامعه‌ی ايران مخدوش شده که همه‌ی کسانی که از قبال وی به قدرت و ثروت و منزلت رسيده‌اند مدام بايد برای آن محسنات بتراشند و وی را ثروت عظيم و واسطه‌ی فيض الهی بنامند.
اعتبار و اعتماد به ولايت فقيه آن چنان در جامعه‌ی ايران مخدوش شده که همه‌ی کسانی که از قبال وی به قدرت و ثروت و منزلت رسيده‌اند مدام بايد برای آن محسنات بتراشند و وی را ثروت عظيم و واسطه‌ی فيض الهی بنامند.

طرفداران ولايت فقيه مداحی‌های خود را متوجه نياز به قدرشناسی از وی کرده‌اند. آنها هر اقدامی را که مثبت تلقی کنند به وی نسبت داده و مشکلات را به حساب مخالفان يا منحرفان می گذارند.

اگر کتابی در ايران نشر می شود از خيرات توجه ولی فقيه به اين بخش است: " توجه مقام معظم رهبری در اين حد که زمانی را برای بازديد از کتاب‌ها و نمايشگاه کتاب اختصاص می‌دهند يکی از ثروت‌ها و ارزش‌های نامشهود اهالی فرهنگ و کتاب است که بايد اين مهم را قدر دانست و بابت اين امر خدا را سپاسگزار بود." (محسن مؤمنی شريف رئيس حوزه هنری درباره ديدار علی خامنه‌ای از نمايشگاه کتاب، فارس، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۰)

اگر ناوچه ای در ايران به آب می افتد ناشی از توجهات ولی فقيه است: "اين تفکر را باز فرمانده‌ی معظّم کل قوا در نيروهای مسلح و به ويژه در نيروی دريايی به وجود آوردند که دستور ساخت ناوشکن [جماران] را صادر کردند." (فرمانده نيروی دريايی ارتش، سايت خامنه‌ای، ۳۰ بهمن ۱۳۸۸)

اگر کاری در روستاها صورت می گيرد ناشی از اين نکته است که رهبر کشور گفته است "قشرهای محروم و دور‌افتاده، روستاييان و عشاير و کسانی که مشکلات بيشتری دارند نه تنها در بخش‌های اقتصادی بلکه در انواع و اقسام خدمات بايد در اولويت قرار گيرند." (پرسا نيوز، ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۰)

طرفداران ولايت فقيه بر ين باورند که ولی فقيه واسطه‌ی فيض الهی است و تبعيت از وی منشا همه‌ی خيرات است: "اگر خدمتی انجام پذيرفته ... در سايه تبعيت از ولی فقيه بوده است." (کيهان، ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۰)

بدون ولی فقيه عزت و آبرويی برای مردم ايران نمی ماند: "کسی که خودش و زندگی اش را فدای کشور و مردمش کرده و يک تنه مقابل يک دنيا ايستاده ، کسی که نگذاشته يک وجب از خاک اين کشور را کسی غارت کند، کسی که با همه مشکلات پای پيشرفت حيرت آور علمی اين کشور ايستاده و عزت و آبروی اين مردم را در دنيا خريده ، کسی که از بالای سرش روسيه و اسراييل و از پايين پايش شيخک های عرب و از راست و چپش آمريکا در افغانستان و عراق شب و روز مشغول تهديد و معرکه گيری اند." (محمد رضا زائری، خبر آنلاين، ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۰)

اما علی رغم همه‌ی اين دستاوردها حتی طرفداران ظاهری و نزديکانش قدرش را نمی دانند: "در همين حال در داخل هم با جماعتی کودک مزاج روبروست که هم از آنها خنجر می خورد و هم بايد لبخند بزند و تحويلشان بگيرد." (همانجا)

اطمينان بخشی و تحکيم وفاداری

اين گونه سخنان قدرشناسانه برای به حاشيه بردن نگاه انتقادی به ولی فقيه در ميان اقتدارگرايان و اطمينان بخشی به وفاداران و اطاعت کنندگان است. اگر امور کشور در روال عادی است چرا بايد به مردم گفته شود که "تا آقای خامنه‌ای هست دلواپسی نداشته باشيد." (ابوالقاسم خزعلی، فارس، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰)

همه‌ی منصوبان رهبر در طی دو سال گذشته بسيج شده‌اند تا اعتبار از کف رفته‌ی خامنه‌ای را به باورمندان جمهوری اسلامی بازگردانند: "همه حرکات و اعمال رهبرمعظم انقلاب در مسير حسينی و الهی است و بايد قدردان اين آفتاب عالمتاب در جامعه باشيم... اگر شبانه روز شکر نعمت بهره‌مندی از اين وجود عزيز را به درگاه الهی داشته باشيم، نتوانسته‌ايم حق مطلب را آن‌گونه که بايد و شايد ادا کنيم و خدارا شاهد می‌گيرم که ايشان ذره‌ای هوای نفس در وجود خود ندارد؛ اين برکت است." (کاظم صديقی، امام جمعه موقت تهران، فارس، ۳ دی ۱۳۸۸) يا "نعمت وجود مقام معظم رهبری را بايد قدر دانست و کسانی که قدر رهبری را نمی دانند ناسپاس هستند." (مهدوی کنی، شبکه ايران، ۱۰ خرداد ۱۳۸۹)

اعتبار خامنه‌ای آن چنان در ميان بخشی از اسلامگرايان آسيب ديده که حسن نصرالله به عنوان نمادی برای مبارزه بر اساس اسلامگرايی و از خاصان دستگاه ولايت بايد به روحانيون و مقامات ايرانی پيام دهد که "قدر آقا را بدانيد." (جهان نيوز، ۲۶ شهريور ۱۳۸۸)

سرکوب، فريبکاری و قانون گريزی

طرفداران خامنه‌ای وقتی در برابر اين پرسش مقدر قرار می گيرند که با وجود رئيس جمهور چه نيازی به ولی فقيه است و رهبری خامنه‌ای چه دستاوردی برای کشور داشته به سه موضوع اشاره می کنند:

۱. چرخ امور کشور بدون دخالت‌های ولی فقيه نمی گردد. در موارد اختلاف ميان قوا بايد قدرتی فراتر به ميدان بيايد و غائله را ختم کند. (اين بدين معنی است که بدون زير پا نهادن مکرر قانون اساسی و قوانين عادی نمی توان کشور را اداره کرد). همچنين دستگاه‌های حکومتی و قوای سه گانه گاه در برابر هم قرار می گيرند و اختلاف آنها می تواند مخرب باشد اما اگر اختلافی در مناسبات پيش بيايد، ولی فقيه آن را حل می کند. (اين بدين معنی است که قانون اساسی فاقد تعيين سازوکارها و مناسباتی است که امور کشور را از تعطيلی نجات دهد)

۲. علی رغم وجود دشمن در مرزهای کشور و همکاری مخالفان با آن، ايران امن ترين و آرام ترين کشور منطقه است. رهبری کشور را از گردنه‌های سخت و مهلکه‌ها (مثل اعتراضات پس از انتخابات) عبور داده است. (اين سخنان بدين معنی است که بدون سرکوب همه جانبه نمی توان نظام سياسی موجود را حفظ کرد يا اين که مردم ايران را تنها با خشونت می توان اداره کرد).

۳. علی رغم فشار خارجی، حکومت توانسته برنامه‌ی هسته‌ای را به پيش ببرد. (اين سخن نيز به طور ضمنی به تمجيد فريبکاری و پنهانکاری حکومت در دو دهه‌ی گذشته و بی اعتبار شدن دولت ايران در برابر سازمان‌های بين المللی و ديگر کشورها می پردازد).
آنچه به عنوان دستاوردهای استبداد دينی (ولايت فقيه) برای جامعه‌ی ايران بر اساس بی توجهی به حقوق بشر، نقض مقررات بين الملل، نقض قانون و مهندسی انتخابات ذکر می شود همه در حيات اجتماعی جامعه‌ی ايران نقش تخريبی داشته است.

اين نوع مدال دادن‌های مکرر به رهبری- بدون توجيهی معقول- بيانگر عمق عدم باور به کارايی ولايت فقيه و عدم اعتبار آن در فضای عمومی و حتی در نزد مسئولان کشور است. در کشورهايی که رهبران مشکل کارايی و مشروعيت ندارند اين گونه ستايش نيز نمی شوند.

خطاهای راهبردی خودکامگی مذهبی

آنچه به عنوان دستاوردهای استبداد دينی (ولايت فقيه) برای جامعه‌ی ايران بر اساس بی توجهی به حقوق بشر، نقض مقررات بين الملل، نقض قانون و مهندسی انتخابات ذکر می شود همه در حيات اجتماعی جامعه‌ی ايران نقش تخريبی داشته است. حذف رژيم صدام که به نفع جمهوری اسلامی تمام شد ناشی از اشتباهات مقامات امريکا (مورد صدام) و بخت رهبران جمهوری اسلامی بوده است و نه مديريت استراتژيک ولايت فقيه در منطقه. در موضوع هسته‌ای نيز هزينه‌ها بيش از منافع برای مردم ايران بوده است. تداوم ساخت نيروگاه بوشهر يک خطای بزرگ اقتصادی بوده است. همچنين غنی سازی نيز موجب تحريم‌های مخرب برای صنايع نفت و گاز ايران شده است.

حل مشکلات حاد حکومت با احکام حکومتی نيز منحصر به رژيم ولايت فقيه نيست (البته در موارد بسيار استثنايی و نه برای تحکيم قدرت کاست حکومتی). بدون ولايت فقيه نيز احکام حکومتی برای مواقع ضروری قابل صدور هستند و رئيس جمهور انتخابی مردم می تواند اين گونه احکام را صادر کند.
-----------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.