مهران تمدن یکی از چند سینماگران ایرانی حاضر در جشنواره فیلم برلین امسال است. فیلم او با نام «ایرانی» به عنوان محصولی از فرانسه و سوئیس در بخش فوروم این جشنواره در حال نمایش است.
این فیلمِ مستند روایت دو روز زندگی فیلمساز با سه روحانی مختلف و خانوادههایشان در یک خانه در حاشیه شهر تهران است. فیلم شامل مباحثی است که سازنده آن با این روحانیان در زمینههای مختلف از جمله مذهب و سیاست مطرح میکند.
در حاشیه جشنواره برلین با مهران تمدن، کارگردان این فیلم گفتوگو کردم و نخست از او درباره تجربیات پیشیناش در سینما پرسیدم.
مهران تمدن: آرشیتکتی هستم که در فرانسه درس خواندم. در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ در ایران بودم و در آن چهار سال تصمیم گرفتم که فیلم بسازم و یک فیلمی شروع کردم درباره «مادران شهدای بهشت زهرا»، که برای ساختن آن هر هفته به بهشت زهرا میرفتم. بعد از آن یک فیلم دیگری کار کردم به نام «بسیجی» که فیلم بلند بود، و این کار به نام «ایرانی» که فیلم سومم است.
پروژههایی که روی آنها دست گذاشتم پروژههایی بودند که در واقع سخت و دراز مدت بودند، چون باید اشخاصت را پیدا کنی، با آنها ارتباط برقرار کنی، بتوانی با آنها بحث کنی، اعتمادشان را جلب کنی و اینها همه طول میکشد.
این ایده همزیستی مسالمت آمیز ۴٨ ساعته با روحانیون از کجا شکل گرفت؟
در ایران در سال ۲۰۰۳، چند تا بسیجی را به عنوان مهمان دعوت کردم به خانهام همراه با چند نفر از کسانی که در محیط خودم بودند؛ یک مهمانی شام. فیلم نگرفتم اما اشانتیون این دو روز زندگی دو گانه را تجربه کردم، به اشخاصی که در جلوی دوربینم آمدند گفتم که هستم، گفتم که ایرانی هستم که مثل آنها فکر نمیکنم. چیزی که برایم جالب بود این بود که اینها را قانع کنم بیایند جلوی دوربین کسی که مثل اینها فکر نمیکند.
آیا فیلم روند ساخت مرسوم خود را طی کرد، یعنی با مجوزهای رسمی ساخته شد؟
فیلم «بسیجی» اکتبر ۲۰۱۰ در فرانسه روی پرده سینما آمد. در فوریه ۲۰۱۱ من دوباره به ایران رفتم یعنی بعد از اکران فیلمم، آنجا اولین بازجوییام را داشتم و بازجو به من گفت فیلمبرداری نکن و این فیلم را نساز. بعد از مدتی که رفتم و برگشتم به ایران و فهمید که دارم ادامه میدهم گفت برو ارشاد مجوز بگیر و اگر ارشاد مجوز داد، ادامه بده و اگر بهت نداد و ما بفهمیم که داری ادامه میدهی، با تو بر خورد قضایی میکنیم. من رفتم ارشاد تقاضا دادم و بهم ندادند.
چقدر طول کشید این سه روحانی را پیدا کنید که حاضر شوند بیایند جلوی دوربین و با شما به این شکل همکاری کنند؟
تقریبا سه سال و یا اندکی کمتر یعنی، کمتر از دو سال و هشت، ۹ ماه. چیزی که برای من جالب است رابطه یکی با دیگری است. قرار نیست من بروم بحث فقهی کنم با آنها که البته در فیلم یک بار این کار را کردم و اشتباهم میکنم اما گذاشتم در فیلم بماند، آنجایی که میگویم: لا اکراه فی... که درست و کامل هم بلد نیستم بگویم. من قرار نیست با آنها این بحث را بکنم، قرار است من یک آدم دیگری باشم با فکر خودم. من نیامدهام در محیط روحانیون با آنها بحث کنم و به آنها بگویم که اینجای کارتان اشتباه است، یا اینکه در دین این را گفته است و این غلط است. من اصلا نیامدهام این کار را بکنم، کاری که آمدهام بکنم، این است که بگویم من فرق میکنم و آیا من را میپذیرید یا نه؟
پس اصلا نگران نبودید که خروجی این فیلم به گونهای باشد که روحانیون فیلم، ظاهرا استدلالهای قوی تری دارند و به نوعی تلاش میکنند که بیننده را با استدلالهای خودشان قانع کنند؟
آن چیزی که باعث میشود بیننده قانع شود، فاصلهای است که بیننده با آنها دارد. سینما یک فاصلهای ایجاد میکند که شما چند نفر را از بیرون میبینید و قضاوت میکنید. آنجاست که شما قانع میشوید یا نمیشوید. ممکن است که چند جمله یا حرف آنها شما را قانع کند یا طرف بگوید این حرف درست است، اما آنجا غلط است. اما اینکه کلا و روی هم رفته چه فکر میکند، آن فاصله است که بیننده با آنها دارد و تصمیم را من میگیرم که این فاصله باشد و بیننده بتواند قضاوت کند.
تماشاگر ایرانی مهمتر است یا تماشاگر غیر فارسی زبان؟
اول همیشه فکر میکردم فیلمهایم همیشه برای ایرانیهاست، اما الان به نظر من نوع برخورد من لزوما برای ایرانیها جالب نیست به خاطر اینکه خیلی از ایرانیها آن قدر خشم دارند که نمیخواهند این همزیستی و این گفتوگو را ببینند و برقرار شود و حتی ممکن است برخورد من لج خیلی از ایرانیها را درآورد.
و امیدوار هستید یا دنبال این هستید که فیلم در ایران نمایش داده شود؟
دنبالش نیستم، نه. اما اگر بشود، چه خوب. ولی دنبالش نیستم.
و دیگر قصد ندارید در ایران فیلم بسازید؟
چرا اما باید بتوانم بر گردم دیگر.
این فیلمِ مستند روایت دو روز زندگی فیلمساز با سه روحانی مختلف و خانوادههایشان در یک خانه در حاشیه شهر تهران است. فیلم شامل مباحثی است که سازنده آن با این روحانیان در زمینههای مختلف از جمله مذهب و سیاست مطرح میکند.
در حاشیه جشنواره برلین با مهران تمدن، کارگردان این فیلم گفتوگو کردم و نخست از او درباره تجربیات پیشیناش در سینما پرسیدم.
Your browser doesn’t support HTML5
مهران تمدن: آرشیتکتی هستم که در فرانسه درس خواندم. در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ در ایران بودم و در آن چهار سال تصمیم گرفتم که فیلم بسازم و یک فیلمی شروع کردم درباره «مادران شهدای بهشت زهرا»، که برای ساختن آن هر هفته به بهشت زهرا میرفتم. بعد از آن یک فیلم دیگری کار کردم به نام «بسیجی» که فیلم بلند بود، و این کار به نام «ایرانی» که فیلم سومم است.
پروژههایی که روی آنها دست گذاشتم پروژههایی بودند که در واقع سخت و دراز مدت بودند، چون باید اشخاصت را پیدا کنی، با آنها ارتباط برقرار کنی، بتوانی با آنها بحث کنی، اعتمادشان را جلب کنی و اینها همه طول میکشد.
این ایده همزیستی مسالمت آمیز ۴٨ ساعته با روحانیون از کجا شکل گرفت؟
در ایران در سال ۲۰۰۳، چند تا بسیجی را به عنوان مهمان دعوت کردم به خانهام همراه با چند نفر از کسانی که در محیط خودم بودند؛ یک مهمانی شام. فیلم نگرفتم اما اشانتیون این دو روز زندگی دو گانه را تجربه کردم، به اشخاصی که در جلوی دوربینم آمدند گفتم که هستم، گفتم که ایرانی هستم که مثل آنها فکر نمیکنم. چیزی که برایم جالب بود این بود که اینها را قانع کنم بیایند جلوی دوربین کسی که مثل اینها فکر نمیکند.
آیا فیلم روند ساخت مرسوم خود را طی کرد، یعنی با مجوزهای رسمی ساخته شد؟
فیلم «بسیجی» اکتبر ۲۰۱۰ در فرانسه روی پرده سینما آمد. در فوریه ۲۰۱۱ من دوباره به ایران رفتم یعنی بعد از اکران فیلمم، آنجا اولین بازجوییام را داشتم و بازجو به من گفت فیلمبرداری نکن و این فیلم را نساز. بعد از مدتی که رفتم و برگشتم به ایران و فهمید که دارم ادامه میدهم گفت برو ارشاد مجوز بگیر و اگر ارشاد مجوز داد، ادامه بده و اگر بهت نداد و ما بفهمیم که داری ادامه میدهی، با تو بر خورد قضایی میکنیم. من رفتم ارشاد تقاضا دادم و بهم ندادند.
چقدر طول کشید این سه روحانی را پیدا کنید که حاضر شوند بیایند جلوی دوربین و با شما به این شکل همکاری کنند؟
تقریبا سه سال و یا اندکی کمتر یعنی، کمتر از دو سال و هشت، ۹ ماه. چیزی که برای من جالب است رابطه یکی با دیگری است. قرار نیست من بروم بحث فقهی کنم با آنها که البته در فیلم یک بار این کار را کردم و اشتباهم میکنم اما گذاشتم در فیلم بماند، آنجایی که میگویم: لا اکراه فی... که درست و کامل هم بلد نیستم بگویم. من قرار نیست با آنها این بحث را بکنم، قرار است من یک آدم دیگری باشم با فکر خودم. من نیامدهام در محیط روحانیون با آنها بحث کنم و به آنها بگویم که اینجای کارتان اشتباه است، یا اینکه در دین این را گفته است و این غلط است. من اصلا نیامدهام این کار را بکنم، کاری که آمدهام بکنم، این است که بگویم من فرق میکنم و آیا من را میپذیرید یا نه؟
پس اصلا نگران نبودید که خروجی این فیلم به گونهای باشد که روحانیون فیلم، ظاهرا استدلالهای قوی تری دارند و به نوعی تلاش میکنند که بیننده را با استدلالهای خودشان قانع کنند؟
آن چیزی که باعث میشود بیننده قانع شود، فاصلهای است که بیننده با آنها دارد. سینما یک فاصلهای ایجاد میکند که شما چند نفر را از بیرون میبینید و قضاوت میکنید. آنجاست که شما قانع میشوید یا نمیشوید. ممکن است که چند جمله یا حرف آنها شما را قانع کند یا طرف بگوید این حرف درست است، اما آنجا غلط است. اما اینکه کلا و روی هم رفته چه فکر میکند، آن فاصله است که بیننده با آنها دارد و تصمیم را من میگیرم که این فاصله باشد و بیننده بتواند قضاوت کند.
تماشاگر ایرانی مهمتر است یا تماشاگر غیر فارسی زبان؟
اول همیشه فکر میکردم فیلمهایم همیشه برای ایرانیهاست، اما الان به نظر من نوع برخورد من لزوما برای ایرانیها جالب نیست به خاطر اینکه خیلی از ایرانیها آن قدر خشم دارند که نمیخواهند این همزیستی و این گفتوگو را ببینند و برقرار شود و حتی ممکن است برخورد من لج خیلی از ایرانیها را درآورد.
و امیدوار هستید یا دنبال این هستید که فیلم در ایران نمایش داده شود؟
دنبالش نیستم، نه. اما اگر بشود، چه خوب. ولی دنبالش نیستم.
و دیگر قصد ندارید در ایران فیلم بسازید؟
چرا اما باید بتوانم بر گردم دیگر.