تو ذکرا فقط يا حسين مُده، هر چی به جز اين گشته دِمُده
هر شب به شما من تک می زنم، تا جواب ندی، پيامک می زنم
از نوحههای تازهی مداحان عزاداری حسينی
مراسم ماه محرم در سالهای دو دههی هفتاد و هشتاد شمسی هويتی بسيار متفاوت از اين مراسم در دهههای پيشين يافت. اين تفاوت در سينه زنیها، زنجير زنیها، نذریها، شام غريبان، نوحه خوانیها، مداحیها، لوازم و اسباب عزاداری، البسه و اطعمه، و نمايش هويت هيئتها و تعزيهها به خوبی نمايان است. در دهههای چهل و پنجاه شمسی پيش از موج انقلاب مراسم محرم صرفا نقش آيينی مذهبی داشت و گروه های مختلف اجتماعی از طبقات پايين و متوسط و بالا در آن شرکت می کردند.
به حاشيه رفتن وجه آيينی
در سال های انقلاب ميان ١٣٥٦ تا ١٣٦٠ مراسم محرم از محتوای سنتی و کارکرد آيينی آن تهی شد و در خدمت اهداف انقلاب قرار گرفت. در اين سال ها از زرق و برق و عَلَم و کُتَل آن کاسته شد، تعزيه به حاشيه رفت، زنجير زنی کاهش و سينه زنی افزايش يافت، غذاها و شربتهای نذری ساده تر شد، و شعارهای انقلابی جای اشعار عزاداری و نوحه خوانیهای جانخراش و داستانهای متوجه به انقلاب جای روايتهای سوگناک و گاه مبالغه آميز را گرفت. مباحث مربوط به تحريفات عاشورا در اين فضا بود که مخاطب پيدا کرد و از سوی روحانيون انقلابی به جامعه عرضه شد.
بر آمدن دوبارهی وجه آيينی
اما با بالا گرفتن آتش جنگ ميان ايران و عراق و افزوده شدن بر کشتههای آن و فاصله گرفتن از سالهای انقلاب و نياز روزافزون حکومت به بسيج نيروها جهت حضور در ميدان های جنگ به تدريج بر وجوه آيينی اين مراسم افزوده شده و از وجوه ايدئولوژيک آن کاسته شد.
حکومت با تکيه بر آيين بهتر می توانست به بسيج نيرو بپردازد تا تکيه بر ايدئولوژی. در اين سالها پرچمهای رنگارنگ، علمها و کتلها، نخلها و شترها و طبلها و سنجها به مراسم بازگشتند تا هر چه بيشتر آن را شورانگيز ساخته و بر وجه تراژيک کربلا که به نيازهای روز جامعه و دولت پاسخ می داد و بخشی از نيروهای سياسی به دنبال فتح آن بودند بيفزايند. همچنين مراسم تعزيه در بسياری از نقاط کشور احيا شد و حکومت با برنامههای نمايشی از اين دست بيشتر کنار آمد.
سياست زدايی از آيينها
با پايان جنگ به تدريج نياز حکومت به بسيج توده وار در سطح ملی پايان يافت و ديگر نيازی به عزاداری و نوحه سرايی متوجه به بسيج سياسی در سطح ملی نبود. نوحه سرايی و عزاداری در اين دوره بايد در خدمت افزايش مشروعيت و اقتدار سياسی رهبر جديد و برنهادهی ولايت فقيه در قد و قامت وی قرار می گرفت. از اين جهت عزاداری و نوحه سرايی در بيت رهبری برای روحيه دادن به وفاداران به وی و تقويت نيروهای لباس شخصی و شبه نظامی جهت سرکوب منتقدان و مخالفان مورد استفاده واقع می شد.
حکومت تنها به دهها هزار تن وفادار در لباس بسيجی برای سرکوب ديگر انديشان نياز داشت که آنها را نيز در روستاها و مناطق فقير حاشيه شهری می توانست شناسايی کرده و به کار بگيرد. نمازهای جمعه و بسيج مساجد برای اين هدف کافی بودند و مراسم محرم که همه جور افراد با همه جور دينداری در آنها ظاهر می شوند مخل هدف بود.
از اين جهت مراسم محرم در غيبت نيروهای تبليغاتچی نظامی و امنيتی رژيم به ابزاری برای گردهمايی، گپ و گفت و گو ميان افراد و از جمله دختران و پسران، ديدار دوستان و آشنايان و اجرای مراسمی با حرکات موزون و موسيقی برای عموم اقشار مردم تبديل شد؛ تقريبا همهی اين عناصر در کارناوالهای محلی و ملی در ديگر نقاط جهان که مردم آزادی عمل اجتماعی دارند به چشم می خورند.
حکومت دينی ايران از اين جهت به باز- ايدئولوژيک ساختن اين مراسم نپرداخت تا به دليل مذهبی بودن آن هر گاه خواست دوباره آن را هرگونه که خواست شکل دهد. در دو دههی هفتاد و هشتاد مراسم محرم که کارکرد کارناوالی در جامعهی ايران يافته بود اقشار بالا و عرفی جامعه را نيز همانند اقشار پايين و متوسط و مذهبی جلب کرد.
کارناوال و وجوه تاريخی آن
کارناوال علاوه بر تاريخ عرفی، تاريخی مذهبی نيز دارد و در کليسای کاتوليک و ارتدکس شرقی پيش از روزهی چهل روزه برگزار می شده است. کارناوالها وجه آيينی اديان را به خوبی با تکيه بر مراسم و فعاليتهای جمعی منعکس می کردهاند. کارناوالها محلی بودهاند برای نمايش عظمت، قدرت بسيج و به ميدان آوردن نمادها و شمايل مذهبی. در اين کارناوالها بود که کليسا می توانست با تودهی مردمی که در طول سال به سمت و سوی نهادهای دينی نمی آمدند ارتباط برقرار کند.
کارناوالهايی که امروز در سراسر جهان برگزار می شوند کاملا وجه عرفی يافته اند اما هنوز برخی از مولفههای مذهبی را يدک می کشند. هرچه جامعهای مذهبی تر باشد، مثل مناطق جنوب اروپا يا آمريکای لاتين، عناصر مذهبی بيشتری در کارناوالهای آنها مشاهده می شود. اين کارناوال ها که در ايام مشخصی در طول سال برگزار می شوند در حوزهی فرهنگ عمومی و فولکلور نقش با اهميتی بازی و شهرداریها نيز از آنها حمايت می کنند.
اگر در سراسر جهان کارناوالها بر اساس نياز عمومی مردم به فعاليتهای عمومی و جمعی و بيان تاريخی و جعرافيايی خويش با هنر و ادبيات شکل گرفته اند، کارناوال عاشورا در ايران بعد از انقلاب عمدتا بر اساس واکنش به مذهب ايدئولوژيک که حکومت مبلغ آنست شکل گرفته و قوام يافته است. حتی مبارزهی جدی حکومت دينی در ايران با برخی از وجوه آيينی عزاداری محرم (قمه زنی) و تقويت برخی ديگر (مداحی) نتوانسته اين پديدهی جمعی را تحت کنترل تماميت خواهانه قرار دهد و صرفا وجه ايدئولوژيک به آن دهد.
عزاداری به منزلهی بيان خويش، خوشگذرانی و دور هم جمع شدن
در مراسم عزاداری محرم در سالهای اخير انواع سازهای موسيقی، انواع دستگاههای موسيقی و ترانهها (از جمله ترانه های توليد شده در لس آنجلس) اما با اشعار مذهبی به صحنه می آيند. حتی نوحهها جوان پسند و روزآمد شده اند تا نسل تازه را به خود جذب کنند (مثل نوحهی ابتدای مطلب).
در اين مراسم در گوشه و کنار چادرها و تکيهها حتی در ساعات دير وقت ممکن است برخی از اعضای هيات دور يکديگر جمع شده و ترياکی هم بکشند. دخترها و پسرها در اين عزاداریها می توانند دوستی از جنس مخالف نيز پيدا کنند و شماره تلفن رد و بدل نمايند يا آنها که از قبل دوست بوده اند همديگر را ملاقات کنند. مراسم نذری عاشورا معرکهای است که هر کس می تواند کس ديگر را در جامعهای که همه هر روز توسط حکومت زير نظر هستند به راحتی ملاقات کند و بگويد و بخندد، اما تحت لوای مذهب.
در اين مراسم انواع لباسهای رنگارنگ بر تن بچهها می شود و هرکس چيزی برای نمايش دارد به همراه می آورد، کاری که در عموم کارناوالها در دنيا معمول است. مردم می خورند و می نوشند و موسيقی گوش می دهند و حرکتهای موزون (همان رقص در زبان فارسی ايدئولوژيک شده، اما در قالب سينه زنی و زنجير زنی) دارند و هزار کار ديگر می کنند و ايامی خوش دارند، که سنت همهی کارناوالهاست. مردمی که نمی توانند در آزادی کامل کارناوال داشته باشند بايد در لباس مبدل و با اسمی ديگر آن را برگزار کنند و همه چيز از جمله کارناوال آنها تحت نامی مذهبی برگزار شود و روحانيت و حکومت دينی هم ظاهرا خشنود باشد که اين کارها تحت نام امام حسين و اصحابش انجام می شود.
چشم و هم چشمی که بخشی از زندگی جاری مردم است، رواج اصطلاحاتی چون رفتن به «حسين پارتی» در برخی وبلاگها و افواه، پوشيدن برخی تیشرتها و بلوزهای مشکی با نوشتههايی لاتين يا فرمهای تازه (با قيمت هايی از ۱۸ تا ۲۵ هزار تومان، الف، ۵ آذر ۱۳۹۰)، نواختن برخی آلات موسيقی و خواندن برخی نوحههای کوچه بازاری، آراستن مو به رسم عزا به عنوان مد جديد عزاداری، و کرايه کردن اسب و شتر و قاطر برای حرکت کردن جلوی دستههای عزاداری، همه از نشانههای نگرشها و رفتارهای آيينی و کارناوالی در جريان عزاداریهای محرم در ايران امروز هستند.
قمه زنی در ميان برخی از اقشار جامعهی ايران نوعی بيان خويشتن است و در اين کارناوال سر و کلهاش پيدا می شود. در گروههای اجتماعی زير متوسط و در مشاغل فرودست، قمه زنی و خالکوبی و بلند کردن عَلَم های سنگين همانند حضور در زورخانه و چاقو کشی (با معانی و کارکردهای متفاوتی که يدک می کشند) نشانهای قدرت و استقامت و دليری و شجاعت و جوانمردیاند و طبيعی است که در هرگونه مراسم آيينی توده وار ظاهر می شوند. اعلام کردن اين امور به عنوان خرافات از سوی حکومت و روشنفکران (که به نحو غريبی در اين مورد همصدا هستند) موجب کنار رفتن و ناپديد شدن آنها نمی شود.
مرگ باوری و زندگی باوری
آنچه بر جامعهی ايران در سال های ١٣٥٧تا ١٣٦٧ گذشت نوعی حاکميت مرگ باوری بر نيروهای فعال اجتماعی و روشنفکران بود. روشنفکران دينی و عرفی انقلابی و روحانيت، چه انقلابی و چه غير انقلابی، مبشران و مبلغان مرگ باوری بودند. مرگ باوری با تمسک به نظريهی شهادت رنگ و بويی دينی گرفته و به ديدگاهی مقدس تبديل می شد. انقلاب و جنگ که مهم ترين ارمغانشان مرگ است با مرگ باوری می توانستند سرپا بايستند.
پس از جنگ فضای جامعه که خسته از خشونت و مرگ بود تغيير کرد و عموم مردم حتی روشنفکران و روحانيون انقلابی به زندگی و جلوههای متفاوتش مثل رنگ و خنده و مهمانی و مسافرت و موسيقی روی کرد:
عموم مردم اين کارها را در عيان می کردند و روحانيون حاکم و نيروهای سابقا انقلابی در خفا. اين فضا طبيعتا بر همهی ابعاد و ارکان جامعه تاثير گذاشت (از جمله رای دادن به سيد خندان آن دوره يعنی خاتمی).
عزاداری های محرم نمی توانست از اين جهت استثنا باشد. در سالهای بعد از جنگ ابعاد مرگ باورانهی عزاداریها افول کرد و مردم به برنامههای ماه محرم به عنوان بخشی از «زندگی» خود نگاه می کردند. جنبه های کارناوالی و آيينی عزاداریها با همين نگاه تقويت شدند.
تفريحات مذهبی
تعطيلات تفريحی نيز به بخشی ديگر از مراسم محرم تبديل شده است. با سياست دولت احمدی نژاد برای بسط تعطيلات مذهبی و کاهش تعطيلات ملی مثل نوروز (در دومی موفقيتی حاصل نشد)، تعطيلات محرم و عيد فطر و رحلت خمينی فرصتی را برای مسافرتهای کوتاه تفريحی خانوادهها فراهم آوردهاند. سيل اتومبيلها در اين تعطيلات در جادههای کشور سرازير می شوند و افراد فرصت صوری برای عزاداری مذهبی را به فرصت انضمامی برای تفريح تبديل می کنند.
جامعهی سکولار از فرصتهای فراهم آمده توسط حکومت دينی به خوبی استفاده می کند تا فشارهای روزمره را در مسافرتهای تفريحی کوتاه تخليه کند. البته اين موضوع تنها به قشر بالای متوسط شهری اختصاص دارد و بيش از پنجاه در صد مردم که زير يا حول و حوش خط فقر زندگی می کنند از پس هزينههای اين نوع مسافرتها بر نمی آيند.
واکنش حکومت
حکومت جمهوری اسلامی و وفاداران آن در برخورد با جنبههای آيينی و عرفی عزاداریهای محرم و غالب شدن زندگی باوری بر اين مراسم سه نوع واکنش سلبی را از خود نشان داده است. واکنش اول آن است که اين جنبههای آيينی از نوع خرافات و امور غير معقول مثل قمه زنی معرفی شود. در اطلاعيههای نيروی انتظامی و سازمانهای تبليغاتی حکومتی و نيز گروههای سياسی درون حاکميت معمولا از مراسم عزاداری دگرباشان با تمسک به خرافه نماياندن انتقاد می شود. در اينجا جنبههای آيينی محرم به خرافات تقليل داده می شوند. هر ساله پيش از شروع عزاداریها نيروی انتظامی اطلاعيهای صادر کرده و اين ديدگاه را منتقل می کند.
مفاد اصلی اين اطلاعيهها لزوم رعايت امور زير است: «۱ـ ممنوعيت انجام اعمال خرافی و غيرشرعی از جمله قمه زنی، کاروان، علامت کشی و استفاده از تمثال منسوب به ائمه معصومين (ع ) و چهره های مقدس واقعه عاشورا و لزوم جلوگيری روسا و مسئولان محترم هيئات و تشکلهای مذهبی از دامن زدن افراد ناآگاه به اين اعمال، ۲ ـ عدم استفاده از آلات و ادوات غيرمجاز به استثنای طبل و سنج متعارف، ۳ ـ جلوگيری از ايجاد راهبندان و اخلال در عبور و مرور به هنگام حرکت دستجات عزاداری و لزوم همکاری پليس ياران محرم و رابطان هيئات با پرسنل برای ايجاد ترافيک روان، ۴ ـ رعايت زمان معين برای فعاليت هيات ها و تکايا حداکثر تا ساعت ۲۴ که در صورت ادامه آن می بايست بلندگوی بيرونی قطع شود.» (بازياب، ۶ دی ۱۳۸۷) چنان که ملاحظه می شود همهی تذکرات فوق متوجه به محدود کردن يا از ميان بردن جنبههای آيينی و کارناوالی عزاداریهاست و تعبير کاروان با صراحت در آن ياد می شود.
واکنش دوم وانمود کردن امور دل ناچسب حکومت به عنوان تجملات است مثل هزينههای نجومی که توسط هياتهای سينه زنی در خريد عَلَمها و اجارهی حيوانات يا غذاهای نذری انجام می شود. «نذری محرم با چاشنی تجمل و چشم و هم چشمی» (سايت آفتاب، ١٦ دی ١٣٨٧) در اين نوع واکنش کاملا از ياد حکومتیها می رود که اين هزينهها عمدتا از سوی کسانی انجام می شود که از حکومت دينی منتفع می شوند (کاست حکومتی و بازاريان نزديک به جناح اقتدارگرا).
واکنش سوم شديد تر بوده و تا حد عمليات و حمله و قرق نيز پيش رفته است. در سالهای دههی هفتاد و دههی هشتاد گروهی از دختران و پسران مراسم شام غريبان را در ميدان محسنی با روشن کردن شمع برگزار می کردند که کاملا جنبهی آيينی يافته بود. روحانيت هيچ گونه نظارتی بر اين مراسم نداشت و افراد به نحو خود انگيخته در اين مراسم حاضر می شدند. اين مراسم توسط پليس ضد شورش به دستور حاکمان روحانی عملا ممنوع شد به اين ترتيب که بسيجيان و لباس شخصیها به ميدان محسنی ريخته و با حمايت پليس نگذاشتند جوانان شمع به دست در آنجا گرد هم آيند. (پليس از برگزاری مراسم شام غريبان در ميدان محسنی جلوگيری کرد. نيروی انتظامی خيابان ها و کوچه های منتهی به ميدان محسنی را به روی کسانی که قصد داشتند در اطراف اين ميدان شمع روشن کنند بسته بود. نيروهای يگان امداد و يگان ويژه در کوچه های اطراف ميدان محسنی در حالت آماده باش به سر می برندند. در دو سال اخير نيروی انتظامی با حضور ويژه در اين ميدان از اجرای مراسم شام غريبان جلوگيری می کند، سايت راديو زمانه، ٢٩ دی١٣٨٦)
از سوی ديگر سازمانهای تبليغاتی و انتظامی حکومتی با برنامههای ايجابی مثل عرضهی مواد خوراکی ارزان برای نذریها، درخواست معرفی همياران پليس از سوی هياتها جهت همکاری با همياران پليس محرم در ايفای مسووليت هماهنگی و کنترل تردد دسته جات مذهبی، ( سايت روزنامهی جام جم، ١٠ دی ١٣٨٧) چاپ و نشر پوستر و جزوه و پرچم با پيام های مورد نظر حکومت کنترل بيشتری را بر برنامه های عزاداری اعمال می کنند. شهرداریها نيز با برپايی مراسم تعزيه، برپا کردن خيمه، سوگواره، همايش، تقدير از عزاداران کهنسال، برپايی شب شعر، تقدير از مداحان و ذاکرين و نصب پوستر، پلاکارد، بنر، و کتيبه (کيهان، ۷ آذر ۱۳۹۰) جای خالی نهادهای مدنی را در اين قلمرو پر می کنند.
هر شب به شما من تک می زنم، تا جواب ندی، پيامک می زنم
از نوحههای تازهی مداحان عزاداری حسينی
مراسم ماه محرم در سالهای دو دههی هفتاد و هشتاد شمسی هويتی بسيار متفاوت از اين مراسم در دهههای پيشين يافت. اين تفاوت در سينه زنیها، زنجير زنیها، نذریها، شام غريبان، نوحه خوانیها، مداحیها، لوازم و اسباب عزاداری، البسه و اطعمه، و نمايش هويت هيئتها و تعزيهها به خوبی نمايان است. در دهههای چهل و پنجاه شمسی پيش از موج انقلاب مراسم محرم صرفا نقش آيينی مذهبی داشت و گروه های مختلف اجتماعی از طبقات پايين و متوسط و بالا در آن شرکت می کردند.
به حاشيه رفتن وجه آيينی
در سال های انقلاب ميان ١٣٥٦ تا ١٣٦٠ مراسم محرم از محتوای سنتی و کارکرد آيينی آن تهی شد و در خدمت اهداف انقلاب قرار گرفت. در اين سال ها از زرق و برق و عَلَم و کُتَل آن کاسته شد، تعزيه به حاشيه رفت، زنجير زنی کاهش و سينه زنی افزايش يافت، غذاها و شربتهای نذری ساده تر شد، و شعارهای انقلابی جای اشعار عزاداری و نوحه خوانیهای جانخراش و داستانهای متوجه به انقلاب جای روايتهای سوگناک و گاه مبالغه آميز را گرفت. مباحث مربوط به تحريفات عاشورا در اين فضا بود که مخاطب پيدا کرد و از سوی روحانيون انقلابی به جامعه عرضه شد.
بر آمدن دوبارهی وجه آيينی
اما با بالا گرفتن آتش جنگ ميان ايران و عراق و افزوده شدن بر کشتههای آن و فاصله گرفتن از سالهای انقلاب و نياز روزافزون حکومت به بسيج نيروها جهت حضور در ميدان های جنگ به تدريج بر وجوه آيينی اين مراسم افزوده شده و از وجوه ايدئولوژيک آن کاسته شد.
حکومت با تکيه بر آيين بهتر می توانست به بسيج نيرو بپردازد تا تکيه بر ايدئولوژی. در اين سالها پرچمهای رنگارنگ، علمها و کتلها، نخلها و شترها و طبلها و سنجها به مراسم بازگشتند تا هر چه بيشتر آن را شورانگيز ساخته و بر وجه تراژيک کربلا که به نيازهای روز جامعه و دولت پاسخ می داد و بخشی از نيروهای سياسی به دنبال فتح آن بودند بيفزايند. همچنين مراسم تعزيه در بسياری از نقاط کشور احيا شد و حکومت با برنامههای نمايشی از اين دست بيشتر کنار آمد.
سياست زدايی از آيينها
با پايان جنگ به تدريج نياز حکومت به بسيج توده وار در سطح ملی پايان يافت و ديگر نيازی به عزاداری و نوحه سرايی متوجه به بسيج سياسی در سطح ملی نبود. نوحه سرايی و عزاداری در اين دوره بايد در خدمت افزايش مشروعيت و اقتدار سياسی رهبر جديد و برنهادهی ولايت فقيه در قد و قامت وی قرار می گرفت. از اين جهت عزاداری و نوحه سرايی در بيت رهبری برای روحيه دادن به وفاداران به وی و تقويت نيروهای لباس شخصی و شبه نظامی جهت سرکوب منتقدان و مخالفان مورد استفاده واقع می شد.
حکومت تنها به دهها هزار تن وفادار در لباس بسيجی برای سرکوب ديگر انديشان نياز داشت که آنها را نيز در روستاها و مناطق فقير حاشيه شهری می توانست شناسايی کرده و به کار بگيرد. نمازهای جمعه و بسيج مساجد برای اين هدف کافی بودند و مراسم محرم که همه جور افراد با همه جور دينداری در آنها ظاهر می شوند مخل هدف بود.
از اين جهت مراسم محرم در غيبت نيروهای تبليغاتچی نظامی و امنيتی رژيم به ابزاری برای گردهمايی، گپ و گفت و گو ميان افراد و از جمله دختران و پسران، ديدار دوستان و آشنايان و اجرای مراسمی با حرکات موزون و موسيقی برای عموم اقشار مردم تبديل شد؛ تقريبا همهی اين عناصر در کارناوالهای محلی و ملی در ديگر نقاط جهان که مردم آزادی عمل اجتماعی دارند به چشم می خورند.
حکومت دينی ايران از اين جهت به باز- ايدئولوژيک ساختن اين مراسم نپرداخت تا به دليل مذهبی بودن آن هر گاه خواست دوباره آن را هرگونه که خواست شکل دهد. در دو دههی هفتاد و هشتاد مراسم محرم که کارکرد کارناوالی در جامعهی ايران يافته بود اقشار بالا و عرفی جامعه را نيز همانند اقشار پايين و متوسط و مذهبی جلب کرد.
کارناوال و وجوه تاريخی آن
کارناوال علاوه بر تاريخ عرفی، تاريخی مذهبی نيز دارد و در کليسای کاتوليک و ارتدکس شرقی پيش از روزهی چهل روزه برگزار می شده است. کارناوالها وجه آيينی اديان را به خوبی با تکيه بر مراسم و فعاليتهای جمعی منعکس می کردهاند. کارناوالها محلی بودهاند برای نمايش عظمت، قدرت بسيج و به ميدان آوردن نمادها و شمايل مذهبی. در اين کارناوالها بود که کليسا می توانست با تودهی مردمی که در طول سال به سمت و سوی نهادهای دينی نمی آمدند ارتباط برقرار کند.
کارناوالهايی که امروز در سراسر جهان برگزار می شوند کاملا وجه عرفی يافته اند اما هنوز برخی از مولفههای مذهبی را يدک می کشند. هرچه جامعهای مذهبی تر باشد، مثل مناطق جنوب اروپا يا آمريکای لاتين، عناصر مذهبی بيشتری در کارناوالهای آنها مشاهده می شود. اين کارناوال ها که در ايام مشخصی در طول سال برگزار می شوند در حوزهی فرهنگ عمومی و فولکلور نقش با اهميتی بازی و شهرداریها نيز از آنها حمايت می کنند.
اگر در سراسر جهان کارناوالها بر اساس نياز عمومی مردم به فعاليتهای عمومی و جمعی و بيان تاريخی و جعرافيايی خويش با هنر و ادبيات شکل گرفته اند، کارناوال عاشورا در ايران بعد از انقلاب عمدتا بر اساس واکنش به مذهب ايدئولوژيک که حکومت مبلغ آنست شکل گرفته و قوام يافته است. حتی مبارزهی جدی حکومت دينی در ايران با برخی از وجوه آيينی عزاداری محرم (قمه زنی) و تقويت برخی ديگر (مداحی) نتوانسته اين پديدهی جمعی را تحت کنترل تماميت خواهانه قرار دهد و صرفا وجه ايدئولوژيک به آن دهد.
عزاداری به منزلهی بيان خويش، خوشگذرانی و دور هم جمع شدن
در مراسم عزاداری محرم در سالهای اخير انواع سازهای موسيقی، انواع دستگاههای موسيقی و ترانهها (از جمله ترانه های توليد شده در لس آنجلس) اما با اشعار مذهبی به صحنه می آيند. حتی نوحهها جوان پسند و روزآمد شده اند تا نسل تازه را به خود جذب کنند (مثل نوحهی ابتدای مطلب).
در اين مراسم در گوشه و کنار چادرها و تکيهها حتی در ساعات دير وقت ممکن است برخی از اعضای هيات دور يکديگر جمع شده و ترياکی هم بکشند. دخترها و پسرها در اين عزاداریها می توانند دوستی از جنس مخالف نيز پيدا کنند و شماره تلفن رد و بدل نمايند يا آنها که از قبل دوست بوده اند همديگر را ملاقات کنند. مراسم نذری عاشورا معرکهای است که هر کس می تواند کس ديگر را در جامعهای که همه هر روز توسط حکومت زير نظر هستند به راحتی ملاقات کند و بگويد و بخندد، اما تحت لوای مذهب.
در اين مراسم انواع لباسهای رنگارنگ بر تن بچهها می شود و هرکس چيزی برای نمايش دارد به همراه می آورد، کاری که در عموم کارناوالها در دنيا معمول است. مردم می خورند و می نوشند و موسيقی گوش می دهند و حرکتهای موزون (همان رقص در زبان فارسی ايدئولوژيک شده، اما در قالب سينه زنی و زنجير زنی) دارند و هزار کار ديگر می کنند و ايامی خوش دارند، که سنت همهی کارناوالهاست. مردمی که نمی توانند در آزادی کامل کارناوال داشته باشند بايد در لباس مبدل و با اسمی ديگر آن را برگزار کنند و همه چيز از جمله کارناوال آنها تحت نامی مذهبی برگزار شود و روحانيت و حکومت دينی هم ظاهرا خشنود باشد که اين کارها تحت نام امام حسين و اصحابش انجام می شود.
چشم و هم چشمی که بخشی از زندگی جاری مردم است، رواج اصطلاحاتی چون رفتن به «حسين پارتی» در برخی وبلاگها و افواه، پوشيدن برخی تیشرتها و بلوزهای مشکی با نوشتههايی لاتين يا فرمهای تازه (با قيمت هايی از ۱۸ تا ۲۵ هزار تومان، الف، ۵ آذر ۱۳۹۰)، نواختن برخی آلات موسيقی و خواندن برخی نوحههای کوچه بازاری، آراستن مو به رسم عزا به عنوان مد جديد عزاداری، و کرايه کردن اسب و شتر و قاطر برای حرکت کردن جلوی دستههای عزاداری، همه از نشانههای نگرشها و رفتارهای آيينی و کارناوالی در جريان عزاداریهای محرم در ايران امروز هستند.
قمه زنی در ميان برخی از اقشار جامعهی ايران نوعی بيان خويشتن است و در اين کارناوال سر و کلهاش پيدا می شود. در گروههای اجتماعی زير متوسط و در مشاغل فرودست، قمه زنی و خالکوبی و بلند کردن عَلَم های سنگين همانند حضور در زورخانه و چاقو کشی (با معانی و کارکردهای متفاوتی که يدک می کشند) نشانهای قدرت و استقامت و دليری و شجاعت و جوانمردیاند و طبيعی است که در هرگونه مراسم آيينی توده وار ظاهر می شوند. اعلام کردن اين امور به عنوان خرافات از سوی حکومت و روشنفکران (که به نحو غريبی در اين مورد همصدا هستند) موجب کنار رفتن و ناپديد شدن آنها نمی شود.
مرگ باوری و زندگی باوری
آنچه بر جامعهی ايران در سال های ١٣٥٧تا ١٣٦٧ گذشت نوعی حاکميت مرگ باوری بر نيروهای فعال اجتماعی و روشنفکران بود. روشنفکران دينی و عرفی انقلابی و روحانيت، چه انقلابی و چه غير انقلابی، مبشران و مبلغان مرگ باوری بودند. مرگ باوری با تمسک به نظريهی شهادت رنگ و بويی دينی گرفته و به ديدگاهی مقدس تبديل می شد. انقلاب و جنگ که مهم ترين ارمغانشان مرگ است با مرگ باوری می توانستند سرپا بايستند.
پس از جنگ فضای جامعه که خسته از خشونت و مرگ بود تغيير کرد و عموم مردم حتی روشنفکران و روحانيون انقلابی به زندگی و جلوههای متفاوتش مثل رنگ و خنده و مهمانی و مسافرت و موسيقی روی کرد:
عموم مردم اين کارها را در عيان می کردند و روحانيون حاکم و نيروهای سابقا انقلابی در خفا. اين فضا طبيعتا بر همهی ابعاد و ارکان جامعه تاثير گذاشت (از جمله رای دادن به سيد خندان آن دوره يعنی خاتمی).
عزاداری های محرم نمی توانست از اين جهت استثنا باشد. در سالهای بعد از جنگ ابعاد مرگ باورانهی عزاداریها افول کرد و مردم به برنامههای ماه محرم به عنوان بخشی از «زندگی» خود نگاه می کردند. جنبه های کارناوالی و آيينی عزاداریها با همين نگاه تقويت شدند.
تفريحات مذهبی
تعطيلات تفريحی نيز به بخشی ديگر از مراسم محرم تبديل شده است. با سياست دولت احمدی نژاد برای بسط تعطيلات مذهبی و کاهش تعطيلات ملی مثل نوروز (در دومی موفقيتی حاصل نشد)، تعطيلات محرم و عيد فطر و رحلت خمينی فرصتی را برای مسافرتهای کوتاه تفريحی خانوادهها فراهم آوردهاند. سيل اتومبيلها در اين تعطيلات در جادههای کشور سرازير می شوند و افراد فرصت صوری برای عزاداری مذهبی را به فرصت انضمامی برای تفريح تبديل می کنند.
جامعهی سکولار از فرصتهای فراهم آمده توسط حکومت دينی به خوبی استفاده می کند تا فشارهای روزمره را در مسافرتهای تفريحی کوتاه تخليه کند. البته اين موضوع تنها به قشر بالای متوسط شهری اختصاص دارد و بيش از پنجاه در صد مردم که زير يا حول و حوش خط فقر زندگی می کنند از پس هزينههای اين نوع مسافرتها بر نمی آيند.
واکنش حکومت
حکومت جمهوری اسلامی و وفاداران آن در برخورد با جنبههای آيينی و عرفی عزاداریهای محرم و غالب شدن زندگی باوری بر اين مراسم سه نوع واکنش سلبی را از خود نشان داده است. واکنش اول آن است که اين جنبههای آيينی از نوع خرافات و امور غير معقول مثل قمه زنی معرفی شود. در اطلاعيههای نيروی انتظامی و سازمانهای تبليغاتی حکومتی و نيز گروههای سياسی درون حاکميت معمولا از مراسم عزاداری دگرباشان با تمسک به خرافه نماياندن انتقاد می شود. در اينجا جنبههای آيينی محرم به خرافات تقليل داده می شوند. هر ساله پيش از شروع عزاداریها نيروی انتظامی اطلاعيهای صادر کرده و اين ديدگاه را منتقل می کند.
مفاد اصلی اين اطلاعيهها لزوم رعايت امور زير است: «۱ـ ممنوعيت انجام اعمال خرافی و غيرشرعی از جمله قمه زنی، کاروان، علامت کشی و استفاده از تمثال منسوب به ائمه معصومين (ع ) و چهره های مقدس واقعه عاشورا و لزوم جلوگيری روسا و مسئولان محترم هيئات و تشکلهای مذهبی از دامن زدن افراد ناآگاه به اين اعمال، ۲ ـ عدم استفاده از آلات و ادوات غيرمجاز به استثنای طبل و سنج متعارف، ۳ ـ جلوگيری از ايجاد راهبندان و اخلال در عبور و مرور به هنگام حرکت دستجات عزاداری و لزوم همکاری پليس ياران محرم و رابطان هيئات با پرسنل برای ايجاد ترافيک روان، ۴ ـ رعايت زمان معين برای فعاليت هيات ها و تکايا حداکثر تا ساعت ۲۴ که در صورت ادامه آن می بايست بلندگوی بيرونی قطع شود.» (بازياب، ۶ دی ۱۳۸۷) چنان که ملاحظه می شود همهی تذکرات فوق متوجه به محدود کردن يا از ميان بردن جنبههای آيينی و کارناوالی عزاداریهاست و تعبير کاروان با صراحت در آن ياد می شود.
واکنش دوم وانمود کردن امور دل ناچسب حکومت به عنوان تجملات است مثل هزينههای نجومی که توسط هياتهای سينه زنی در خريد عَلَمها و اجارهی حيوانات يا غذاهای نذری انجام می شود. «نذری محرم با چاشنی تجمل و چشم و هم چشمی» (سايت آفتاب، ١٦ دی ١٣٨٧) در اين نوع واکنش کاملا از ياد حکومتیها می رود که اين هزينهها عمدتا از سوی کسانی انجام می شود که از حکومت دينی منتفع می شوند (کاست حکومتی و بازاريان نزديک به جناح اقتدارگرا).
واکنش سوم شديد تر بوده و تا حد عمليات و حمله و قرق نيز پيش رفته است. در سالهای دههی هفتاد و دههی هشتاد گروهی از دختران و پسران مراسم شام غريبان را در ميدان محسنی با روشن کردن شمع برگزار می کردند که کاملا جنبهی آيينی يافته بود. روحانيت هيچ گونه نظارتی بر اين مراسم نداشت و افراد به نحو خود انگيخته در اين مراسم حاضر می شدند. اين مراسم توسط پليس ضد شورش به دستور حاکمان روحانی عملا ممنوع شد به اين ترتيب که بسيجيان و لباس شخصیها به ميدان محسنی ريخته و با حمايت پليس نگذاشتند جوانان شمع به دست در آنجا گرد هم آيند. (پليس از برگزاری مراسم شام غريبان در ميدان محسنی جلوگيری کرد. نيروی انتظامی خيابان ها و کوچه های منتهی به ميدان محسنی را به روی کسانی که قصد داشتند در اطراف اين ميدان شمع روشن کنند بسته بود. نيروهای يگان امداد و يگان ويژه در کوچه های اطراف ميدان محسنی در حالت آماده باش به سر می برندند. در دو سال اخير نيروی انتظامی با حضور ويژه در اين ميدان از اجرای مراسم شام غريبان جلوگيری می کند، سايت راديو زمانه، ٢٩ دی١٣٨٦)
از سوی ديگر سازمانهای تبليغاتی و انتظامی حکومتی با برنامههای ايجابی مثل عرضهی مواد خوراکی ارزان برای نذریها، درخواست معرفی همياران پليس از سوی هياتها جهت همکاری با همياران پليس محرم در ايفای مسووليت هماهنگی و کنترل تردد دسته جات مذهبی، ( سايت روزنامهی جام جم، ١٠ دی ١٣٨٧) چاپ و نشر پوستر و جزوه و پرچم با پيام های مورد نظر حکومت کنترل بيشتری را بر برنامه های عزاداری اعمال می کنند. شهرداریها نيز با برپايی مراسم تعزيه، برپا کردن خيمه، سوگواره، همايش، تقدير از عزاداران کهنسال، برپايی شب شعر، تقدير از مداحان و ذاکرين و نصب پوستر، پلاکارد، بنر، و کتيبه (کيهان، ۷ آذر ۱۳۹۰) جای خالی نهادهای مدنی را در اين قلمرو پر می کنند.