روز سه شنبه، ۲۱ فوريه، روز جهانی زبان های مادری است. روزی که از سال ۱۹۹۹ و از سوی سازمان آموزشی،علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، يونسکو، به اين عنوان خوانده شده است.
رادیو فردا در همين ارتباط با سعيد پيوندی استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی در پاريس گفت و گویی داشته است.
رادیو فردا: آقای پيوندی چه دلایلی باعث نامگذاری روز ۲۱ فوريه به عنوان «روز جهانی زبان های مادری» شد؟
سعید پيوندی: هدف شان جلب توجه درباره يک پديده ای است که جامعه بشری امروزه به طور حاد با آن درگير است. يعنی هيچ زبانی فقط در يک کشور صحبت نمی شود و در هيچ کشوری فقط با يک زبان سخن گفته نمی شود. اين سبب می شود که با توجه به اينکه در اکثر کشورها يک زبان اصلی به رسميت شناخته می شود، چه در سطح رسانه ها و چه در سطح نظام آمورشی و کارهای اداری، اين توجه بايد جلب شود به اينکه زبان های ديگر هم جزو ميراث فرهنگی بشريت و بخشی از حقوق يک ملت و يا يک گروه اجتماعی محسوب می شود.
يک ملت حق دارد که نه تنها به زبان خودش حرف بزند، بلکه اين حق را هم دارد که آن زبان توسط ديگران هم به رسميت شناخته شود و در رسانه ها و نظام آموزشی هم بتواند از آن استفاده کند. به خصوص برای زبان هايی که اقليت ها با آن صحبت می کنند و اکثرا در بسياری از کشورهای دنيا اين زبانها نه در رسانه ها و نه در نظام آموزشی و نه در فعاليت های اداری به رسميت شناخته نمی شوند. اين مسئله يک نوع محروميت برای اقليت هايی است که زبان شان با زبان اکثريت متفاوت است، شناخته می شود.
اين مشکلی که شما آن را يک مشکل بين المللی و جهانی ارزيابی می کنيد، چه وضعيتی در ايران دارد؟ يعنی وضعيت زبان های مادری در ايران چگونه است؟
ايران يکی از همان کشورهايی است که مصداق خوبی برای اين مثال است. در ايران از ديرباز زبان فارسی، زبان رسمی ما محسوب می شود. چه در سطح توليد علمی و فرهنگی و چه در سطح نظام آموزشی و چه در سطح رسانه های اصلی کشور. ولی همزمان همه می دانند که در ايران زبان های ديگری هم وجود دارد که توسط گروه های وسيعی از مردم صحبت می شود و خيلی از افراد اين کشور زبان اول شان زبان فارسی نيست.
بنابر اين با توجه به اينکه اين زبان ها به جز در روابط غيررسمی، اجتماعی و خانوادگی کاربردی ندارند، اين موضوع يک مشکل اجتماعی برای ماست.
مثلا در نظام آموزشی، عدم کاربرد يک زبان مادری يک نوع تحميل و محروميت برای کودکی است که با زبان اصلی و رسمی کشور آشنايی ندارد و با زبان مادری خودش آشنايی کامل دارد.
بسياری از مشکلات آموزشی که در ايران به وجود می آيد ناشی از اين است که شروع مراحل تحصيلی کودکان با زبان مادری شان نيست و با يک زبانی است که با آن در عمل بيگانه هستند و يا آن ارتباط فرهنگی لازم را با آن ندارند.
در جهان امروز چه راهکارهايی برای بهبود وضعيت زبان های مادری انديشيده شده است که احتمالا ما ايرانی ها هم می توانيم از آن بهره بگيريم؟
طی ساليان دراز در ايران و در همه جای دنيا شايد تصور می شد که به رسميت شناختن زبان های مادری راه را برای تضعيف وحدت ملی باز می کند. اين تصور وجود داشت که با رسميت شناختن اين زبان ها جامعه را برای تجزيه و از هم فروپاشی و تضعيف يگانگی که در سايه يک زبان ايجاد می شود، آماده کرد. اما تجربه هايی که الان در دنيا وجود دارد نشان می دهد که هيچ تناقضی بين به رسميت شناختن زبان های مادری و وحدت و يگانگی ملی وجود ندارد.
مثلا در يک کشوری مثل هند ۲۲ زبان توسط نظام آموزشی به رسميت شناخته می شود ولی هند همچنان يک کشور واحد باقی مانده است.
به عنوان يک تجربه اخير بايد به کشور اسپانيا اشاره کنيم که بعد از سقوط فرانکو در اواخر دهه هفتاد، زبان های محلی هم در کنار زبان های اسپانيايی به رسميت شناخته شدند و بنابر اين بچه هايی که زبان مادری شان به زبان اسپانيايی نيست، مجبور نيستند که شروع نظام آموزشی خودشان را با زبان اسپانیایی آغاز کنند و به تدريج زبان اسپانيايی را هم ياد می گيرند.
ولی بعضی ها معتقدند که توجه بيش از حد به زبان های مادری ممکن است باعث تضعيف زبان رسمی و زبان مشترک در يک کشور شود.
اغراق در اين کار می تواند به عنصر ضد خودش تبديل شود. يعنی زمانی که ما فقط به زبان مادری اهميت بدهيم، باعث می شود که بچه های مناطق اقليت ها با زبان ملی و بين المللی آشنايی بيشتری پيدا نکنند و همين باعث می شود که بعدها در سلسله مراتب اجتماعی، جايگاه لازم را پيدا نکنند.
بنابر اين بايد مابين اينها يک نوع تعادل برقرار باشد. هم زبان مادری به رسميت شناخته شود و البته بدون اينکه اين موضوع تبديل بشود به يک بهانه برای منزوی کردن اقليت ها به خاطر ناآشنايی با زبان ملی. چرا که به هر حال در هر کشوری يک زبان ملی هست که موجب پيشرفت اجتماعی می شود و اين زبان را هم حتما بايد بچه ها در کنار زبان مادری بياموزند.
رادیو فردا در همين ارتباط با سعيد پيوندی استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی در پاريس گفت و گویی داشته است.
رادیو فردا: آقای پيوندی چه دلایلی باعث نامگذاری روز ۲۱ فوريه به عنوان «روز جهانی زبان های مادری» شد؟
سعید پيوندی: هدف شان جلب توجه درباره يک پديده ای است که جامعه بشری امروزه به طور حاد با آن درگير است. يعنی هيچ زبانی فقط در يک کشور صحبت نمی شود و در هيچ کشوری فقط با يک زبان سخن گفته نمی شود. اين سبب می شود که با توجه به اينکه در اکثر کشورها يک زبان اصلی به رسميت شناخته می شود، چه در سطح رسانه ها و چه در سطح نظام آمورشی و کارهای اداری، اين توجه بايد جلب شود به اينکه زبان های ديگر هم جزو ميراث فرهنگی بشريت و بخشی از حقوق يک ملت و يا يک گروه اجتماعی محسوب می شود.
يک ملت حق دارد که نه تنها به زبان خودش حرف بزند، بلکه اين حق را هم دارد که آن زبان توسط ديگران هم به رسميت شناخته شود و در رسانه ها و نظام آموزشی هم بتواند از آن استفاده کند. به خصوص برای زبان هايی که اقليت ها با آن صحبت می کنند و اکثرا در بسياری از کشورهای دنيا اين زبانها نه در رسانه ها و نه در نظام آموزشی و نه در فعاليت های اداری به رسميت شناخته نمی شوند. اين مسئله يک نوع محروميت برای اقليت هايی است که زبان شان با زبان اکثريت متفاوت است، شناخته می شود.
اين مشکلی که شما آن را يک مشکل بين المللی و جهانی ارزيابی می کنيد، چه وضعيتی در ايران دارد؟ يعنی وضعيت زبان های مادری در ايران چگونه است؟
ايران يکی از همان کشورهايی است که مصداق خوبی برای اين مثال است. در ايران از ديرباز زبان فارسی، زبان رسمی ما محسوب می شود. چه در سطح توليد علمی و فرهنگی و چه در سطح نظام آموزشی و چه در سطح رسانه های اصلی کشور. ولی همزمان همه می دانند که در ايران زبان های ديگری هم وجود دارد که توسط گروه های وسيعی از مردم صحبت می شود و خيلی از افراد اين کشور زبان اول شان زبان فارسی نيست.
بسياری از مشکلات آموزشی که در ايران به وجود می آيد ناشی از اين است که شروع مراحل تحصيلی کودکان با زبان مادری شان نيست و با يک زبانی است که با آن در عمل بيگانه هستند و يا آن ارتباط فرهنگی لازم را با آن ندارند.سعيد پيوندی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی
بنابر اين با توجه به اينکه اين زبان ها به جز در روابط غيررسمی، اجتماعی و خانوادگی کاربردی ندارند، اين موضوع يک مشکل اجتماعی برای ماست.
مثلا در نظام آموزشی، عدم کاربرد يک زبان مادری يک نوع تحميل و محروميت برای کودکی است که با زبان اصلی و رسمی کشور آشنايی ندارد و با زبان مادری خودش آشنايی کامل دارد.
بسياری از مشکلات آموزشی که در ايران به وجود می آيد ناشی از اين است که شروع مراحل تحصيلی کودکان با زبان مادری شان نيست و با يک زبانی است که با آن در عمل بيگانه هستند و يا آن ارتباط فرهنگی لازم را با آن ندارند.
در جهان امروز چه راهکارهايی برای بهبود وضعيت زبان های مادری انديشيده شده است که احتمالا ما ايرانی ها هم می توانيم از آن بهره بگيريم؟
طی ساليان دراز در ايران و در همه جای دنيا شايد تصور می شد که به رسميت شناختن زبان های مادری راه را برای تضعيف وحدت ملی باز می کند. اين تصور وجود داشت که با رسميت شناختن اين زبان ها جامعه را برای تجزيه و از هم فروپاشی و تضعيف يگانگی که در سايه يک زبان ايجاد می شود، آماده کرد. اما تجربه هايی که الان در دنيا وجود دارد نشان می دهد که هيچ تناقضی بين به رسميت شناختن زبان های مادری و وحدت و يگانگی ملی وجود ندارد.
مثلا در يک کشوری مثل هند ۲۲ زبان توسط نظام آموزشی به رسميت شناخته می شود ولی هند همچنان يک کشور واحد باقی مانده است.
به عنوان يک تجربه اخير بايد به کشور اسپانيا اشاره کنيم که بعد از سقوط فرانکو در اواخر دهه هفتاد، زبان های محلی هم در کنار زبان های اسپانيايی به رسميت شناخته شدند و بنابر اين بچه هايی که زبان مادری شان به زبان اسپانيايی نيست، مجبور نيستند که شروع نظام آموزشی خودشان را با زبان اسپانیایی آغاز کنند و به تدريج زبان اسپانيايی را هم ياد می گيرند.
ولی بعضی ها معتقدند که توجه بيش از حد به زبان های مادری ممکن است باعث تضعيف زبان رسمی و زبان مشترک در يک کشور شود.
اغراق در اين کار می تواند به عنصر ضد خودش تبديل شود. يعنی زمانی که ما فقط به زبان مادری اهميت بدهيم، باعث می شود که بچه های مناطق اقليت ها با زبان ملی و بين المللی آشنايی بيشتری پيدا نکنند و همين باعث می شود که بعدها در سلسله مراتب اجتماعی، جايگاه لازم را پيدا نکنند.
بنابر اين بايد مابين اينها يک نوع تعادل برقرار باشد. هم زبان مادری به رسميت شناخته شود و البته بدون اينکه اين موضوع تبديل بشود به يک بهانه برای منزوی کردن اقليت ها به خاطر ناآشنايی با زبان ملی. چرا که به هر حال در هر کشوری يک زبان ملی هست که موجب پيشرفت اجتماعی می شود و اين زبان را هم حتما بايد بچه ها در کنار زبان مادری بياموزند.