بسم الله الرحمن الرحيم
هموطنان عزيز
همانگونه كه انتظار مىرفت شوراى نگهبان، پس از نمايشهايى كه توجه هيچكس را جلب نكرد، و با چشم بستن بر روى انبوه تقلبها و تخلفهاى صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهورى را تاييد كرد. جشنوارهاى كه تجديد حيات ملت ما را مژده مىداد با تقلب و تخلف از عهدهاى اسلام و انقلاب با ناگوارترين صحنهها به پايان رسيد؛ با حمله به خوابگاه دانشجويان، با خونهاى ريخته شده، جوانان كتك خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سيماى از انظار جامعه افتاده، قلمهاى شكسته، روزنامههاى بسته، با فضاى امنيتى كودتاگونه و بىاعتمادى تلخ و گستردة مردم نسبت به نتايج اعلام شده براى انتخابات و دولت ناشى از آن. به زودى گرماى حادثه فرو مىنشيند و دستاندركاران اين ماجرا با صورتحساب بلندبالاى اشتباهات خود روبرو مىشوند. آيا آنان از تحميل آنچه روى داد سود بردند؟
از اين پس ما دولتى خواهيم داشت كه از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر مىبرد و اكثريتى از جامعه، كه اينجانب نيز يكى از آنان هستم، مشروعيت سياسى آن را نمىپذيرد. دولتى با پشتوانههاى ضعيف مردمى و اخلاقى كه از او انتظارى جز بىتدبيرى، قانونگريزى، عدم شفافيت، تخريب ساختارهاى تصميمگيرى و تدوام سياستهاى ويرانگر اقتصادى نداريم، و بيم آن مىرود كه بر اثر ضعفهاى بىشمار ذاتى و عارضىاش در ورطه امتياز دادن به بيگانگان بيفتد. اين چيزى نيست كه ما از آن خرسند باشيم، بلكه از آن به شدت واهمه داريم.
خطر در پيش است. نظامى كه به مدت سىسال به اعتماد مردم متكى بود نمىتواند يك شبه قواى امنيتى را جايگزين اين نقطه اتكا كند. اين اعتماد لطمات جدى ديده است؛ اگر انكار اين واقعيت سودى مىرساند، ما نيز با منكران آن همصدا مىشديم، از بس كه خطر عظيم است. اگر آنچه انكارش مىكنيم واقعا صحت ندارد، چرا به ديگران اجازه اجتماع نمىدهيم تا معلوم شود كه چقدر اندكند.
بايد باز گرديم، هنوز دير نشده است. هنوز مىتوان اطمينان آسيب ديدة مردم را بازسازى كرد؛ امنيت نظام ما در گرو چنين كارى است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد كنيد. حبس آنان جز تغذيه غريزه فرافكنى در وجود خود شما فايدهاى ندارد. مردم چگونه مىتوانند به حكومتى اعتماد كنند كه دوستان و همكاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند مىكند؟ چيره كردن فضاى امنيتى بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثرى نمىگذارد. مطبوعات آزاد مجارى تنفسى يك جامعه سالمند؛ براى ترميم اعتماد مردم اين مجارى را مسدود نكنيد.
بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدى كه تحجر را بر نمىتابد و تا قيام قيامت براى معضلات جديد بشريت پاسخهاى بكر و نو دارد. به اسلامى باز گرديم كه ما را به امانت و راستى فرا خوانده است.
به صداقت بازگرديم. چگونه از مردم مىخواهيم ايمانهاى مذهبىشان را سرمايه اعتماد به ما قرار دهند در حالى كه صراحتا به آنان دروغ گفته مىشود؟
به خرد بازگرديم. كشورى به عظمت ايران را، با آرمانهايى به بزرگى اهداف انقلاب اسلامى و با دشمنانى به آن سرسختى و كينهتوزى كه مىشناسيم با دور ريختن سى سال تجربه مديريتى و انكار ضرورت برنامهريزى و تصميمات خلقالساعه فردى اداره نمىتوان كرد.
به قانون بازگرديم؛ به قانون اساسى، اين بزرگترين ميثاق ملت. به قوانينى كه خود وضع كردهايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا كنيم. بدون اين كار سنگ روى سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حكومتى اعتماد مىكنند كه آنان را محرم بداند. چرا بايد مهمترين مسائل مملكت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافيت اطلاعات اولين قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن كه مردم ما حتى به اندازه خواندن خبرهاى چند روزنامه محرم دانسته نمىشوند.
به مردم بازگرديم. چرا هر گره سهلى را با دندانهاى امنيتى باز مىكنيم؟ چرا به كوچكترين بهانه، هركسى را از دايره خودىهاىمان دور مىكنيم؟ اين يكى بيش از اندازه جوان است، آن يكى بيش از اندازه هنرمند است، آن يكى روشنفكر است، اين يكى با ما اختلاف سليقه دارد، آن يكى دانشجوست، اين يكى از كار ما ايراد مىگيرد، آن يكى به گروه ما تعلق ندارد، اين يكى قدش بلند است، آن يكى خيلى شيكپوش است. آنقدر از دور خود مىرانيم تا اين كه تنها مىمانيم. اين شيوه انقلاب اسلامى نيست، و شيوه اسلامى نيست كه آغوشش را به روى همه باز مىكند و به صرف شهادت زبانى، انسانها را در دايرۀ خود مىآورد.
چرا بايد پس از يك انتخابات سرنوشتساز در معرض چنين خطراتى باشيم، حال آن كه انقلاب و نظام ما در آستانة تحصيل بزرگترين دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهى دور و در نگاه نخست غيرقابل عبور را در چند ماه كوتاه پشت سر گذاشته بوديم. ما با هم اين فاصله را آمديم؛ از فضايى كه به گرد دروغ و ترديد و به غبار رميدنهاى گروهى، طبقاتى، خانوادگى و بيننسلى آلوده شده بود، از دورانى كه نطفه نااميدى شروع به رشد كرده بود، زمانى كه فاصله مردم از نظامشان روز به روز بيشتر مىشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جريانى طولانى از يك تجديد حيات ملى تبديل كنيم؛ فضايى پر از آشتى، شادى، آگاهى و نشاط، عرصهاى كه در آن دوستداران نامزدها در حالى كه خنده از لبانشان رخت بر نمىبست مىتوانستند با يكديگر به بحث درباره آينده بنشينند و آن آزادى فرزانه كه انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه كنند. فضايى كه در آن كسى خود را شهروند درجه دوم و غيرخودى با انقلاب و نظام اسلامى نبيند، و كرد و لر و عرب و بلوچ و ترك و هر قوم ديگر و پير و جوان و ميانسال و هر قشر ديگر و هر صنف ديگر و هر سليقۀ ديگر كه تا چند ماه پيش خود را بيگانة با سرنوشت كشور مىديد همچون عهد نخست جمهورى اسلامى، خويشتن را از نو در دايره صاحبان انقلاب بيابد.
ما با هم آمديم تا با تجسس در احوال شخصى مردم مخالفت كنيم و از نفرتپراكنى و پروندهسازى بيزارى بجوييم. با هم آمديم تا حاكميت عقل و عشق را توامان داشته باشيم. همۀ ما به چهرۀ رحمانى اسلام رو كرديم و در اين رويكرد ميراث تمدنى ايران عزيز و بزرگ را تجديد شده ديديم، تا آنجا كه در مساجد شعار ايران، ايران! را با طنينى كه هنوز در تكبيرهاى شبانۀ شما شنيده مىشود سر داديم و كسى احساس نكرد كه ايران جداى از انقلاب و يا جداى از اسلام است، بلكه اسلام و ايران و انقلاب از تحجر و كهنگى و تعصب و خارجىگرى جداست. اسلامى كه در وراى تمايزات عقيدتى و طبقاتى و قومى و جنسيتى كرامت انسانها را ارج مىنهد و اصل مىداند. اسلامى كه شوينده هر نوع نابرابرى در مقابل قانون و پرچمدار تكريم حقوق شهروندى است.
مردم!
عليرغم آنچه روى داد، ما در اين چند ماه آرزوهاى بلند و كوششهاى خالصانۀ خود را نباختيم. ما در اين ميانه مستورهاى از تحقق آرمانهايمان را يافتيم و ديديم كه آنچه به دنبال آنيم چقدر خواستنى است و چه نسبت نزديكى با حقيقت اسلام و انقلاب و هويت ملى ما دارد. اين دستاوردى است كه هيچكس نمىتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمايهاى اندوختهايم كه پشتوانه و بستر حركتهاى آتى ما و فرزندانمان خواهد بود و اين خط سبز جوشيده از فطرتهاى مردم و واقعيتهاى تاريخى كشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد يافت تا به مقصد نهايى خود برسد. ما براى حفظ اين دستاورد بزرگ همچنان ايستادگى خواهيم كرد.
تمامى تلاشهايى كه اين روزها در مخالفت با شما صورت مىگيرد براى آن است كه از ثمربخش بودن اعتراضات قانونى خود نااميد شويد، زيرا تا ما نااميد نشويم اين دولت از اعتبار واقعى برخوردار نخواهد شد. اميد به آينده رساترين اعتراض ماست. به سابقه ديرينه اين سرزمين نگاه كنيد.
در زندگانى ما مردم كه از كهنترين تمدنها زاده شدهايم، فراز كنونى جزئى از يك تاريخ طولانى است. ما در جادهاى به درازاى تاريخ همه بشريت قدم مىزنيم. در اين جاده چه بسيار ملتها كه منقرض شدند و جز داستانى از آنان باقى نماند. آن چيزى كه ملت ما را به خلاف آنان و عليرغم سختترين رويدادها زنده نگه داشت اميد بود، زيرا آفت اين راهپيمايى هزاران ساله نااميدى است. مردم ما مىتوانستند با بدبينى و نااميدى حوادثى شبيه به آنچه را كه در جريان انتخابات گذشته با آن روبرو شديم پيشبينى كنند و به صحنه نيايند. آيا آنان اشتباه كردند كه به اين پيشبينىها اعتنا نكردند؟ نه! آنان به مقتضاى روح اميدى كه هسته درونى هويت ملى ما را شكل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنين كردند. بهويژه با جوانان مىگويم كه اگر مىخواهيد ايرانى باقى بمانيد از شعله اميد در سينههاى خود محافظت كنيد، زيرا اميد بذر هويت ماست؛ بذرى كه با نخستين باران شروع به روييدن مىكند و جان هركسى را كه هنوز ايرانى باقيمانده است، در هر كجاى جهان كه بيتوته كرده باشد به اهتزاز در مىآورد، تا از نو خود را در سرنوشت اين خاك شريك بداند.
اميدى كه هويت ما را شكل داده است معطوف به چه چيز است؟ قطعا معطوف به امور غير واقعى و خرافههاى واهى نيست، و الا نمىتوانست ملتى را براى هزاران سال زنده نگه دارد. بلكه اين اميد معطوف به لطف و فضل الهى است. اگر علاقه به اين هويت تاريخى كمترين فاصلهاى با اسلام ندارد، به اين خاطر است. ما آمده بوديم اين علاقه را احيا كنيم. از اين هويت خود فاصله نگيريم. شما وظيفه خويش را به درستى انجام دادهايد و غير ممكن است كه لطف خداوند مردمى را كه با نيتهاى پاك اداى وظيفه مىكنند تنها بگذارد.
اميد به صرف گفتن و شنيدن شكل نمىگيرد و تنها زمانى در ما تحكيم مىشود كه دستانمان در جهت آرزوهايى كه داشتيم در كار باشد. دستانمان را به سوى يكديگر دراز كنيم و خانههايمان را قبله قرار دهيم. واجعلوا بيوتكم قبله. به خودتان و دوستان همفكرتان برگرديد و اين بار هر شهروند محورى باشد براى يك فعاليت مفيد سياسى، اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و منتظرتشويق و كمك دولتى كه وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئوليت تاريخى ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براى استيفاى حقوق مردم دست بر نداريم. مسئوليت دينى ماست كه نگذاريم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمىپسندد استحاله بيابد. مسئوليت انقلابى ماست كه اجازه ندهيم حاصل خون صدها هزار شهيد به يك دولت امنيتى تنزل پيدا كند و مستهلك شود. ليكن براى آن كه اين اعتراض به نتيجهاى دلخواه برسد بايد چند اصل مهم را رعايت كنيم:
- نظام و انقلاب اسلامى ميراث و ميوه مبارزات تاريخى دويست ساله شما با استبداد و عقبماندگى است. جمهورى اسلامى نظامىاست كه اگر بر اساس عهد نخستين و نسخه اصيلش به اجرا درآيد تمامى خواستههاى ما را در بر مىگيرد. مبادا كسى فريب شعارهاى ساختارشكنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاى مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسى ما همچنان داراى ظرفيتهاى ارزشمند تحقق نايافتهاى است كه بايد با فعاليت همه نخبگان روحانى و دانشگاهى و انديشمندان كشور اجراى آنها به صورت مطالبهاى ملى درآيد.
به ياد آوريم كه ملت ما در انقلاب اسلامى به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاى به حقش، كه از زبان امام راحل بيان مىشد، مجبور به ساختارشكنى گرديد. به همه نهادهاى تصميمگير در نظام توصيه مىكنم كه چون شوراى نگهبان عمل نكنند و مجارى را براى اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا كه بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشكنى را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد كرد، و اين بديلى است كه همة ما هزينه سنگين آن را مىدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم. همچنين تاكيد مىكنم كه تعلل در محقق ساختن آرمانهايى چون قانونگرايى، عدالت، آزادى و حاكميت مردم بر سرنوشت خود، و به ويژه اصول معطل مانده قانون اساسى مشروعيتسوز است.
- اسلام آن پوستين وارونهاى نيست كه برخى مخالفان شما پوشيدهاند. شيوه آنها اين است كه هر چيز مقدس و مباركى را به نفع سليقه خود مصادره كنند، تا جايى كه حتى اگر بتوانند شال سبز شما را هم مىستانند. اسلام راستين نسبتى با ظاهرسازىها و كجانديشىهاى آنان ندارد، بلكه مكتبى رهائىبخش است كه اگر به حقيقت و نورانيت آن برسيم دواى تمامى دردهاى شخصى و اجتماعى ماست.
- ماجراى ما، هر چقدر تلخ، يك اختلاف خانوادگى است كه اگر خامى كنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودى پشيمان خواهيم شد.
- در اعتراض و حركت اصلاحى و اصولى ما هيچكس نبايد صدمه ببيند. ما زمانى در تلاش خود موفق خواهيم بود كه ابتكارهاى ما براى احقاق حقوقمان تا آن حد انديشيده شده، كارآمد و در چارچوب قانون باشد كه حتى كودكان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شركت كنند.
- ما در برههاى و گريوهاى از تاريخ كشور خود قرار داريم كه راهحل بسيارى از مشكلات ما قانون است. درست است! قانون هميشه بىعيب نيست. درست است! قانون عرفى قراردادى اجتماعى است و به مانند هر عهد و پيمانى كه انسانها با هم مىبندند رعايت آن تنها تا زمانى الزامى است كه طرف مقابل نيز به آن پايبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسى را زير پا مىگذارد، به خلاف نص اين ميثاق ملى شما را از حق برگزارى اجتماعات محروم مىكند، بلكه حتى اگر به نشانه اعتراض پارچهاى سبز به دستتان ببنديد به رغم اصول متعدد قانون اساسى و قوانين بىشمار عادى، خود آن كسى كه مسئول حفظ امنيت است شما را مورد ضرب و شتم قرار مىدهد. درست است! متقلبان و دروغگويان تنها به نيت تحميل منوياتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. ليكن تلاشى كه ما وارد آن شدهايم يك مشاجره و تلافىجويى نيست. ما را عصبانيت يا جاهطلبى يا خودپسندى برنيانگيخته است، بلكه حركت ما اقدامى براى اصلاح و تامين بهروزى كشور است. براى رسيدن به چنين هدفى جا دارد كه ما حتى به جسد قانون احترام بگذاريم، زيرا مىدانيم كه در فرداى نزديك، زمانى كه كوششمان به ثمر مىرسد، نخستين اصلى كه بايد آن را نهادينه كنيم پايبندى به قانون است. اين شالودهاى است كه امروز صبورانه مىريزيم تا بر رويش بناى رفيع فردايمان را استوار كنيم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادرى دعوت مىكنم. پيروزى ما در گرو معاضدت و پيوند با يكديگر است، و در اين يكديگر تمايزى ميان ما و مردمى كه به ديگران راى دادهاند نيست. حتى آنانى كه اينك رو در روى ما به خشونت متوسل مىشوند در اخوت ما شريكند، زيرا ما به دنبال آيندهاى هستيم كه در آن همان كسى كه خواهر و برادرمان را در خيابانها كتك زده است، سعادتمندتر، معنوىتر، سالمتر و زيباتر از امروز زندگى كند. رنگ سبزى كه ما به عنوان نماد خود انتخاب كردهايم يك معنايش هم اين است؛ رنگ سبزى كه ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستى، اهلبيت خرد، اهل بيت كرامت و فضيلت پيوند مىدهد.
شايد بگوييد كه با اين همه قيد و بند ديگر فرجهاى براى بيان اعتراض باقى نمانده است. اين گمان خامى است كه مخالفان سطحىانديش و افراطى شما در سر دارند. الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا. كسانى كه در راه خدا مىكوشند خداوند آنان را به راههاى خود هدايت مىكند.
به عنوان نمونههايى از اين هدايت به ياد آوريد كه خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بىكرانةتان مستولى مىكرد و يا در خلال آنها ظرفيتهاى ذهنى مردم به چه شعارهاى نغزى رهنمون مىشد. همان خلاقيت همچنان قادر است كه با توجه به تمامى اين اصول راهكارهايى بكر و موثر پيشپاى ما قرار دهد، ميدانهاى گستردهاى براى عمل در مقابل ما بگشايد و تجربيات جديدى براى آزاديخواهان جهان اندوخته كند.
در ابتدا هدف همه ما از شركت در انتخابات آن بود كه عقلانيت دينى به فضاى مديريت كشور بازگردد، ليكن در ميانه مسير به اهدافى بسيار بلندتر هدايت شديم. ما در اين بين مىخواستيم اركان ذيربط نظام به ياد آورند كه در وراى تمامى آنان و ما فوقشان ميزانى به نام راى و عزم مردم وجود دارد كه آنها نه حق دارند و نه مىتوانند آن را ناديده بگيرند. امروز خواست عمومى براى سازوكارى كارآمد جهت انتخابات كه در آن اطمينان ملى حاصل شود و دروغ، تقلب و تزوير جايى نداشته باشد، به يك مطالبه انكار ناپذير مردمى تبديل شده است. در هر قدمى در آينده تجربه تلخ و مشروعيتزداى جريانات اخير بايد پيشاروى ملت باشد و نبايد هيچ فرصتى براى روشنتر شدن ابعاد اين دروغ و تقلب بزرگ و پىآمدهاى تلخ آن از دست برود.
در ايامى كه گذشت شخصيتها و گروههايى به سراغ اينجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شايد توجه نمىشد كه اينجانب از همان ابتدا از حق شخصى خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصى من نبود و نيست. من نمى توانم بر سر حقوق و آراى پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه كنم. مسئله جمهوريت و حتى اسلاميت نظام ماست. اگر در اين نقطه ايستادگى نكنيم، ديگر تضمينى نداريم كه در آينده با حوادث تلخى نظير آنچه در انتخابات كنونى گذشت روبرو نباشيم.
گروهى از نخبگان بر سر آنند كه گرد هم آيند و با تشكيل جمعيتى قانونى صيانت از حقوق و آراى پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طريق انتشار مدارك و اسناد تقلبها و تخلفهاى انجام گرفته و نيز رجوع به محاكم قضايى پيگيرى كنند و نتايج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اينجانب نيز به اين جمع مىپيوندم. اين گروه اجراى اصول معطل مانده قانون اساسى را در دستور كار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در اين مرحله مطالبات زير را دنبال خواهد كرد:
- توقف برخوردهاى امنيتى، فوق امنيتى و نظامى با مسائل انتخاباتى و بازگشت كشور به فضاى طبيعى سياسى
- اصلاح قانون انتخابات به نحوى كه امكان تكرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بىطرفى نهادهاى مجرى و ناظر را تضمين كند
- رعايت اصل ۲۷ قانون اساسى در مورد آزادى تجمعات
- آزادى مطبوعات و رفع توقيف از آنها
- فعاليت مجدد سايتهاى خبرى مستقل
- ممنوعيت مداخلات غيرقانونى دولت در فضاى ارتباطى، نظير اينترنت، پيامهاى كوتاه، و جلوگيرى از قطع ارتباطات تلفنى و شنود مكالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر
- توقف برخوردهاى يكجانبه، افترا، دروغپردازى و اهانت در رسانه رسمى كشور
- برخوردارى از كانالهاى مستقل تلويزيونى در خارج و داخل كشور
- صدور مجوز براى تشكيل جمعيتهاى سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى
- آزادى همه دستگيرشدگان سياسى، ابطال پروندهسازىهاى جعلى امنيتى و دخالت ندادن پروندههاى جارى در برخوردارى آنها از حقوق اجتماعى
در انتها به همه مردم شريف كشورمان، چه آنها كه به اينجانب راى دادند و چه آنهايى كه به اينجانب راى ندادند، به ويژه كسانى كه در حوادث ناگوار هفتههاى اخير صدمه ديدند درود مىفرستم. همچنين مقام شهيدانى را كه به جرم حقخواهى و آزادىطلبى در خون خود غلطيدند ارج مىنهم و از خداوند بزرگ براى خانوادههاى عزيز آنان طلب صبر و اجر دارم.
مير حسين موسوى
۱۰/۴/۸۸
هموطنان عزيز
همانگونه كه انتظار مىرفت شوراى نگهبان، پس از نمايشهايى كه توجه هيچكس را جلب نكرد، و با چشم بستن بر روى انبوه تقلبها و تخلفهاى صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهورى را تاييد كرد. جشنوارهاى كه تجديد حيات ملت ما را مژده مىداد با تقلب و تخلف از عهدهاى اسلام و انقلاب با ناگوارترين صحنهها به پايان رسيد؛ با حمله به خوابگاه دانشجويان، با خونهاى ريخته شده، جوانان كتك خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سيماى از انظار جامعه افتاده، قلمهاى شكسته، روزنامههاى بسته، با فضاى امنيتى كودتاگونه و بىاعتمادى تلخ و گستردة مردم نسبت به نتايج اعلام شده براى انتخابات و دولت ناشى از آن. به زودى گرماى حادثه فرو مىنشيند و دستاندركاران اين ماجرا با صورتحساب بلندبالاى اشتباهات خود روبرو مىشوند. آيا آنان از تحميل آنچه روى داد سود بردند؟
از اين پس ما دولتى خواهيم داشت كه از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر مىبرد و اكثريتى از جامعه، كه اينجانب نيز يكى از آنان هستم، مشروعيت سياسى آن را نمىپذيرد. دولتى با پشتوانههاى ضعيف مردمى و اخلاقى كه از او انتظارى جز بىتدبيرى، قانونگريزى، عدم شفافيت، تخريب ساختارهاى تصميمگيرى و تدوام سياستهاى ويرانگر اقتصادى نداريم، و بيم آن مىرود كه بر اثر ضعفهاى بىشمار ذاتى و عارضىاش در ورطه امتياز دادن به بيگانگان بيفتد. اين چيزى نيست كه ما از آن خرسند باشيم، بلكه از آن به شدت واهمه داريم.
خطر در پيش است. نظامى كه به مدت سىسال به اعتماد مردم متكى بود نمىتواند يك شبه قواى امنيتى را جايگزين اين نقطه اتكا كند. اين اعتماد لطمات جدى ديده است؛ اگر انكار اين واقعيت سودى مىرساند، ما نيز با منكران آن همصدا مىشديم، از بس كه خطر عظيم است. اگر آنچه انكارش مىكنيم واقعا صحت ندارد، چرا به ديگران اجازه اجتماع نمىدهيم تا معلوم شود كه چقدر اندكند.
بايد باز گرديم، هنوز دير نشده است. هنوز مىتوان اطمينان آسيب ديدة مردم را بازسازى كرد؛ امنيت نظام ما در گرو چنين كارى است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد كنيد. حبس آنان جز تغذيه غريزه فرافكنى در وجود خود شما فايدهاى ندارد. مردم چگونه مىتوانند به حكومتى اعتماد كنند كه دوستان و همكاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند مىكند؟ چيره كردن فضاى امنيتى بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثرى نمىگذارد. مطبوعات آزاد مجارى تنفسى يك جامعه سالمند؛ براى ترميم اعتماد مردم اين مجارى را مسدود نكنيد.
بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدى كه تحجر را بر نمىتابد و تا قيام قيامت براى معضلات جديد بشريت پاسخهاى بكر و نو دارد. به اسلامى باز گرديم كه ما را به امانت و راستى فرا خوانده است.
به صداقت بازگرديم. چگونه از مردم مىخواهيم ايمانهاى مذهبىشان را سرمايه اعتماد به ما قرار دهند در حالى كه صراحتا به آنان دروغ گفته مىشود؟
به خرد بازگرديم. كشورى به عظمت ايران را، با آرمانهايى به بزرگى اهداف انقلاب اسلامى و با دشمنانى به آن سرسختى و كينهتوزى كه مىشناسيم با دور ريختن سى سال تجربه مديريتى و انكار ضرورت برنامهريزى و تصميمات خلقالساعه فردى اداره نمىتوان كرد.
به قانون بازگرديم؛ به قانون اساسى، اين بزرگترين ميثاق ملت. به قوانينى كه خود وضع كردهايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا كنيم. بدون اين كار سنگ روى سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حكومتى اعتماد مىكنند كه آنان را محرم بداند. چرا بايد مهمترين مسائل مملكت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافيت اطلاعات اولين قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن كه مردم ما حتى به اندازه خواندن خبرهاى چند روزنامه محرم دانسته نمىشوند.
به مردم بازگرديم. چرا هر گره سهلى را با دندانهاى امنيتى باز مىكنيم؟ چرا به كوچكترين بهانه، هركسى را از دايره خودىهاىمان دور مىكنيم؟ اين يكى بيش از اندازه جوان است، آن يكى بيش از اندازه هنرمند است، آن يكى روشنفكر است، اين يكى با ما اختلاف سليقه دارد، آن يكى دانشجوست، اين يكى از كار ما ايراد مىگيرد، آن يكى به گروه ما تعلق ندارد، اين يكى قدش بلند است، آن يكى خيلى شيكپوش است. آنقدر از دور خود مىرانيم تا اين كه تنها مىمانيم. اين شيوه انقلاب اسلامى نيست، و شيوه اسلامى نيست كه آغوشش را به روى همه باز مىكند و به صرف شهادت زبانى، انسانها را در دايرۀ خود مىآورد.
چرا بايد پس از يك انتخابات سرنوشتساز در معرض چنين خطراتى باشيم، حال آن كه انقلاب و نظام ما در آستانة تحصيل بزرگترين دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهى دور و در نگاه نخست غيرقابل عبور را در چند ماه كوتاه پشت سر گذاشته بوديم. ما با هم اين فاصله را آمديم؛ از فضايى كه به گرد دروغ و ترديد و به غبار رميدنهاى گروهى، طبقاتى، خانوادگى و بيننسلى آلوده شده بود، از دورانى كه نطفه نااميدى شروع به رشد كرده بود، زمانى كه فاصله مردم از نظامشان روز به روز بيشتر مىشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جريانى طولانى از يك تجديد حيات ملى تبديل كنيم؛ فضايى پر از آشتى، شادى، آگاهى و نشاط، عرصهاى كه در آن دوستداران نامزدها در حالى كه خنده از لبانشان رخت بر نمىبست مىتوانستند با يكديگر به بحث درباره آينده بنشينند و آن آزادى فرزانه كه انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه كنند. فضايى كه در آن كسى خود را شهروند درجه دوم و غيرخودى با انقلاب و نظام اسلامى نبيند، و كرد و لر و عرب و بلوچ و ترك و هر قوم ديگر و پير و جوان و ميانسال و هر قشر ديگر و هر صنف ديگر و هر سليقۀ ديگر كه تا چند ماه پيش خود را بيگانة با سرنوشت كشور مىديد همچون عهد نخست جمهورى اسلامى، خويشتن را از نو در دايره صاحبان انقلاب بيابد.
ما با هم آمديم تا با تجسس در احوال شخصى مردم مخالفت كنيم و از نفرتپراكنى و پروندهسازى بيزارى بجوييم. با هم آمديم تا حاكميت عقل و عشق را توامان داشته باشيم. همۀ ما به چهرۀ رحمانى اسلام رو كرديم و در اين رويكرد ميراث تمدنى ايران عزيز و بزرگ را تجديد شده ديديم، تا آنجا كه در مساجد شعار ايران، ايران! را با طنينى كه هنوز در تكبيرهاى شبانۀ شما شنيده مىشود سر داديم و كسى احساس نكرد كه ايران جداى از انقلاب و يا جداى از اسلام است، بلكه اسلام و ايران و انقلاب از تحجر و كهنگى و تعصب و خارجىگرى جداست. اسلامى كه در وراى تمايزات عقيدتى و طبقاتى و قومى و جنسيتى كرامت انسانها را ارج مىنهد و اصل مىداند. اسلامى كه شوينده هر نوع نابرابرى در مقابل قانون و پرچمدار تكريم حقوق شهروندى است.
مردم!
عليرغم آنچه روى داد، ما در اين چند ماه آرزوهاى بلند و كوششهاى خالصانۀ خود را نباختيم. ما در اين ميانه مستورهاى از تحقق آرمانهايمان را يافتيم و ديديم كه آنچه به دنبال آنيم چقدر خواستنى است و چه نسبت نزديكى با حقيقت اسلام و انقلاب و هويت ملى ما دارد. اين دستاوردى است كه هيچكس نمىتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمايهاى اندوختهايم كه پشتوانه و بستر حركتهاى آتى ما و فرزندانمان خواهد بود و اين خط سبز جوشيده از فطرتهاى مردم و واقعيتهاى تاريخى كشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد يافت تا به مقصد نهايى خود برسد. ما براى حفظ اين دستاورد بزرگ همچنان ايستادگى خواهيم كرد.
تمامى تلاشهايى كه اين روزها در مخالفت با شما صورت مىگيرد براى آن است كه از ثمربخش بودن اعتراضات قانونى خود نااميد شويد، زيرا تا ما نااميد نشويم اين دولت از اعتبار واقعى برخوردار نخواهد شد. اميد به آينده رساترين اعتراض ماست. به سابقه ديرينه اين سرزمين نگاه كنيد.
در زندگانى ما مردم كه از كهنترين تمدنها زاده شدهايم، فراز كنونى جزئى از يك تاريخ طولانى است. ما در جادهاى به درازاى تاريخ همه بشريت قدم مىزنيم. در اين جاده چه بسيار ملتها كه منقرض شدند و جز داستانى از آنان باقى نماند. آن چيزى كه ملت ما را به خلاف آنان و عليرغم سختترين رويدادها زنده نگه داشت اميد بود، زيرا آفت اين راهپيمايى هزاران ساله نااميدى است. مردم ما مىتوانستند با بدبينى و نااميدى حوادثى شبيه به آنچه را كه در جريان انتخابات گذشته با آن روبرو شديم پيشبينى كنند و به صحنه نيايند. آيا آنان اشتباه كردند كه به اين پيشبينىها اعتنا نكردند؟ نه! آنان به مقتضاى روح اميدى كه هسته درونى هويت ملى ما را شكل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنين كردند. بهويژه با جوانان مىگويم كه اگر مىخواهيد ايرانى باقى بمانيد از شعله اميد در سينههاى خود محافظت كنيد، زيرا اميد بذر هويت ماست؛ بذرى كه با نخستين باران شروع به روييدن مىكند و جان هركسى را كه هنوز ايرانى باقيمانده است، در هر كجاى جهان كه بيتوته كرده باشد به اهتزاز در مىآورد، تا از نو خود را در سرنوشت اين خاك شريك بداند.
اميدى كه هويت ما را شكل داده است معطوف به چه چيز است؟ قطعا معطوف به امور غير واقعى و خرافههاى واهى نيست، و الا نمىتوانست ملتى را براى هزاران سال زنده نگه دارد. بلكه اين اميد معطوف به لطف و فضل الهى است. اگر علاقه به اين هويت تاريخى كمترين فاصلهاى با اسلام ندارد، به اين خاطر است. ما آمده بوديم اين علاقه را احيا كنيم. از اين هويت خود فاصله نگيريم. شما وظيفه خويش را به درستى انجام دادهايد و غير ممكن است كه لطف خداوند مردمى را كه با نيتهاى پاك اداى وظيفه مىكنند تنها بگذارد.
اميد به صرف گفتن و شنيدن شكل نمىگيرد و تنها زمانى در ما تحكيم مىشود كه دستانمان در جهت آرزوهايى كه داشتيم در كار باشد. دستانمان را به سوى يكديگر دراز كنيم و خانههايمان را قبله قرار دهيم. واجعلوا بيوتكم قبله. به خودتان و دوستان همفكرتان برگرديد و اين بار هر شهروند محورى باشد براى يك فعاليت مفيد سياسى، اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و منتظرتشويق و كمك دولتى كه وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئوليت تاريخى ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براى استيفاى حقوق مردم دست بر نداريم. مسئوليت دينى ماست كه نگذاريم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمىپسندد استحاله بيابد. مسئوليت انقلابى ماست كه اجازه ندهيم حاصل خون صدها هزار شهيد به يك دولت امنيتى تنزل پيدا كند و مستهلك شود. ليكن براى آن كه اين اعتراض به نتيجهاى دلخواه برسد بايد چند اصل مهم را رعايت كنيم:
- نظام و انقلاب اسلامى ميراث و ميوه مبارزات تاريخى دويست ساله شما با استبداد و عقبماندگى است. جمهورى اسلامى نظامىاست كه اگر بر اساس عهد نخستين و نسخه اصيلش به اجرا درآيد تمامى خواستههاى ما را در بر مىگيرد. مبادا كسى فريب شعارهاى ساختارشكنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاى مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسى ما همچنان داراى ظرفيتهاى ارزشمند تحقق نايافتهاى است كه بايد با فعاليت همه نخبگان روحانى و دانشگاهى و انديشمندان كشور اجراى آنها به صورت مطالبهاى ملى درآيد.
به ياد آوريم كه ملت ما در انقلاب اسلامى به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاى به حقش، كه از زبان امام راحل بيان مىشد، مجبور به ساختارشكنى گرديد. به همه نهادهاى تصميمگير در نظام توصيه مىكنم كه چون شوراى نگهبان عمل نكنند و مجارى را براى اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا كه بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشكنى را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد كرد، و اين بديلى است كه همة ما هزينه سنگين آن را مىدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم. همچنين تاكيد مىكنم كه تعلل در محقق ساختن آرمانهايى چون قانونگرايى، عدالت، آزادى و حاكميت مردم بر سرنوشت خود، و به ويژه اصول معطل مانده قانون اساسى مشروعيتسوز است.
- اسلام آن پوستين وارونهاى نيست كه برخى مخالفان شما پوشيدهاند. شيوه آنها اين است كه هر چيز مقدس و مباركى را به نفع سليقه خود مصادره كنند، تا جايى كه حتى اگر بتوانند شال سبز شما را هم مىستانند. اسلام راستين نسبتى با ظاهرسازىها و كجانديشىهاى آنان ندارد، بلكه مكتبى رهائىبخش است كه اگر به حقيقت و نورانيت آن برسيم دواى تمامى دردهاى شخصى و اجتماعى ماست.
- ماجراى ما، هر چقدر تلخ، يك اختلاف خانوادگى است كه اگر خامى كنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودى پشيمان خواهيم شد.
- در اعتراض و حركت اصلاحى و اصولى ما هيچكس نبايد صدمه ببيند. ما زمانى در تلاش خود موفق خواهيم بود كه ابتكارهاى ما براى احقاق حقوقمان تا آن حد انديشيده شده، كارآمد و در چارچوب قانون باشد كه حتى كودكان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شركت كنند.
- ما در برههاى و گريوهاى از تاريخ كشور خود قرار داريم كه راهحل بسيارى از مشكلات ما قانون است. درست است! قانون هميشه بىعيب نيست. درست است! قانون عرفى قراردادى اجتماعى است و به مانند هر عهد و پيمانى كه انسانها با هم مىبندند رعايت آن تنها تا زمانى الزامى است كه طرف مقابل نيز به آن پايبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسى را زير پا مىگذارد، به خلاف نص اين ميثاق ملى شما را از حق برگزارى اجتماعات محروم مىكند، بلكه حتى اگر به نشانه اعتراض پارچهاى سبز به دستتان ببنديد به رغم اصول متعدد قانون اساسى و قوانين بىشمار عادى، خود آن كسى كه مسئول حفظ امنيت است شما را مورد ضرب و شتم قرار مىدهد. درست است! متقلبان و دروغگويان تنها به نيت تحميل منوياتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. ليكن تلاشى كه ما وارد آن شدهايم يك مشاجره و تلافىجويى نيست. ما را عصبانيت يا جاهطلبى يا خودپسندى برنيانگيخته است، بلكه حركت ما اقدامى براى اصلاح و تامين بهروزى كشور است. براى رسيدن به چنين هدفى جا دارد كه ما حتى به جسد قانون احترام بگذاريم، زيرا مىدانيم كه در فرداى نزديك، زمانى كه كوششمان به ثمر مىرسد، نخستين اصلى كه بايد آن را نهادينه كنيم پايبندى به قانون است. اين شالودهاى است كه امروز صبورانه مىريزيم تا بر رويش بناى رفيع فردايمان را استوار كنيم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادرى دعوت مىكنم. پيروزى ما در گرو معاضدت و پيوند با يكديگر است، و در اين يكديگر تمايزى ميان ما و مردمى كه به ديگران راى دادهاند نيست. حتى آنانى كه اينك رو در روى ما به خشونت متوسل مىشوند در اخوت ما شريكند، زيرا ما به دنبال آيندهاى هستيم كه در آن همان كسى كه خواهر و برادرمان را در خيابانها كتك زده است، سعادتمندتر، معنوىتر، سالمتر و زيباتر از امروز زندگى كند. رنگ سبزى كه ما به عنوان نماد خود انتخاب كردهايم يك معنايش هم اين است؛ رنگ سبزى كه ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستى، اهلبيت خرد، اهل بيت كرامت و فضيلت پيوند مىدهد.
شايد بگوييد كه با اين همه قيد و بند ديگر فرجهاى براى بيان اعتراض باقى نمانده است. اين گمان خامى است كه مخالفان سطحىانديش و افراطى شما در سر دارند. الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا. كسانى كه در راه خدا مىكوشند خداوند آنان را به راههاى خود هدايت مىكند.
به عنوان نمونههايى از اين هدايت به ياد آوريد كه خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بىكرانةتان مستولى مىكرد و يا در خلال آنها ظرفيتهاى ذهنى مردم به چه شعارهاى نغزى رهنمون مىشد. همان خلاقيت همچنان قادر است كه با توجه به تمامى اين اصول راهكارهايى بكر و موثر پيشپاى ما قرار دهد، ميدانهاى گستردهاى براى عمل در مقابل ما بگشايد و تجربيات جديدى براى آزاديخواهان جهان اندوخته كند.
در ابتدا هدف همه ما از شركت در انتخابات آن بود كه عقلانيت دينى به فضاى مديريت كشور بازگردد، ليكن در ميانه مسير به اهدافى بسيار بلندتر هدايت شديم. ما در اين بين مىخواستيم اركان ذيربط نظام به ياد آورند كه در وراى تمامى آنان و ما فوقشان ميزانى به نام راى و عزم مردم وجود دارد كه آنها نه حق دارند و نه مىتوانند آن را ناديده بگيرند. امروز خواست عمومى براى سازوكارى كارآمد جهت انتخابات كه در آن اطمينان ملى حاصل شود و دروغ، تقلب و تزوير جايى نداشته باشد، به يك مطالبه انكار ناپذير مردمى تبديل شده است. در هر قدمى در آينده تجربه تلخ و مشروعيتزداى جريانات اخير بايد پيشاروى ملت باشد و نبايد هيچ فرصتى براى روشنتر شدن ابعاد اين دروغ و تقلب بزرگ و پىآمدهاى تلخ آن از دست برود.
در ايامى كه گذشت شخصيتها و گروههايى به سراغ اينجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شايد توجه نمىشد كه اينجانب از همان ابتدا از حق شخصى خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصى من نبود و نيست. من نمى توانم بر سر حقوق و آراى پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه كنم. مسئله جمهوريت و حتى اسلاميت نظام ماست. اگر در اين نقطه ايستادگى نكنيم، ديگر تضمينى نداريم كه در آينده با حوادث تلخى نظير آنچه در انتخابات كنونى گذشت روبرو نباشيم.
گروهى از نخبگان بر سر آنند كه گرد هم آيند و با تشكيل جمعيتى قانونى صيانت از حقوق و آراى پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طريق انتشار مدارك و اسناد تقلبها و تخلفهاى انجام گرفته و نيز رجوع به محاكم قضايى پيگيرى كنند و نتايج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اينجانب نيز به اين جمع مىپيوندم. اين گروه اجراى اصول معطل مانده قانون اساسى را در دستور كار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در اين مرحله مطالبات زير را دنبال خواهد كرد:
- توقف برخوردهاى امنيتى، فوق امنيتى و نظامى با مسائل انتخاباتى و بازگشت كشور به فضاى طبيعى سياسى
- اصلاح قانون انتخابات به نحوى كه امكان تكرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بىطرفى نهادهاى مجرى و ناظر را تضمين كند
- رعايت اصل ۲۷ قانون اساسى در مورد آزادى تجمعات
- آزادى مطبوعات و رفع توقيف از آنها
- فعاليت مجدد سايتهاى خبرى مستقل
- ممنوعيت مداخلات غيرقانونى دولت در فضاى ارتباطى، نظير اينترنت، پيامهاى كوتاه، و جلوگيرى از قطع ارتباطات تلفنى و شنود مكالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر
- توقف برخوردهاى يكجانبه، افترا، دروغپردازى و اهانت در رسانه رسمى كشور
- برخوردارى از كانالهاى مستقل تلويزيونى در خارج و داخل كشور
- صدور مجوز براى تشكيل جمعيتهاى سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى
- آزادى همه دستگيرشدگان سياسى، ابطال پروندهسازىهاى جعلى امنيتى و دخالت ندادن پروندههاى جارى در برخوردارى آنها از حقوق اجتماعى
در انتها به همه مردم شريف كشورمان، چه آنها كه به اينجانب راى دادند و چه آنهايى كه به اينجانب راى ندادند، به ويژه كسانى كه در حوادث ناگوار هفتههاى اخير صدمه ديدند درود مىفرستم. همچنين مقام شهيدانى را كه به جرم حقخواهى و آزادىطلبى در خون خود غلطيدند ارج مىنهم و از خداوند بزرگ براى خانوادههاى عزيز آنان طلب صبر و اجر دارم.
مير حسين موسوى
۱۰/۴/۸۸