بسیاری از تحليلگران معتقدند که پيچيدگی و لايه های تو در توی جناح های سياسی و فعال در ساختار حاکميت ايران به قدری است که در کمتر کشوری مشابهی دارد. در برنامه اين هفته «نمای دور، نمای نزدیک» با توجه به نزديک شدن به انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی و فعال شدن گروه های درون حاکميت که خود را اصولگرا می خوانند، می پرسيم اين خرده گروه ها کيستند و ماهيت شان چيست؟
محمدرضا يزدان پناه ، روزنامه نگار، از سه طيف عمده راست در حاکميت ايران می گويد که هر يک دربردارنده خرده گروه های متعددند.
یزدان پناه: دسته اول که دسته سنتی اين جريان هستند به طور مشخص در مجموعه ای به نام «جبهه پيروان خط امام و رهبری» فعاليت می کنند که اين جبهه پيروان خط امام و رهبری در گذشته به عنوان گروه های همسو با جامعتين فعاليت می کردند.
از احزاب اصلی نماينده اين تفکر می شود از حزب موتلفه اسلامی يا جامعه اسلامی مهندسی نام برد. از لحاظ خواستگاه تاريخی به بازار و به روحانيت سنتی بسيار نزديک هستند و در دهه ۶۰ در جريان رقابت های درونی در ساختار جمهوری اسلامی، گروهی بودند که در برابر جناح چپ در آن زمان چندان مورد توجه آيت الله خمينی قرار نگرفتند.
اين گروه در شرايط کنونی هم کماکان به فعاليت خود ادامه می دهد و در انتخابات رياست جمهوری دوره نهم از آقای لاريجانی حمايت کرد و در انتخابات دوره قبل رياست جمهوری به طور نصف و نيمه از کانديداتوری آقای احمدی نژاد در برابر آقای موسوی حمايت کرد.»
طيف دوم از نظر اين روزنامه نگار متشکل از نيروهای عمدتا امنيتی و نظامی اند.
«گروه دوم در درون جناح اصولگرا، جريانی هست که بيشتر به نهادهای امنيتی و نظامی نزديکتر است و می شود از جمعيت رهپويان انقلاب اسلامی و جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامی به عنوان دو تشکل اصلی آن نام برد. اکثر اعضای اين گروه و تشکل هايی که در آن فعاليت می کنند سابقه عضويت در نهادهايی مثل نيروی قدس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات يا سازمان های اطلاعات و حفاظت اطلاعات بسيج و سپاه را دارند.
آقای فدايی، آقای زاکانی، آقای احمد توکلی و بسياری ديگر در اين گروه جای می گيرند.
و سومين گروه اصلی فعال در ايران را نزديکان به دولت احمدی نژاد تشکيل می دهند.
«گروه سوم هم گروهی هستند که با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد در انتخابات دوره نهم رياست جمهوری در سال ۸۴ توانستند خودشان را وارد جناح بندی های سياسی جريان حاکم بر ايران کنند. آنها بيشتر در بسيج مساجد و محلات و در جنوب شهر تهران فعاليت داشتند، يا به روحانيت جوانی که عمدتا توسط روحانيون جوان تعليم ديده توسط موسسه بين المللی امام خمينی به رياست آيت الله مصباح يزدی فعاليت می کنند، نزديک هستند.
کماکان الان هم جبهه پايداری نيروهای انقلاب را به رياست آقای مصباح يزدی تشکيل داده اند و اگر بشود اين جريان چهارم را هم به عنوان يک طيف در جناح اصولگرا دانست، به نظر می آيد که اين طيف نصفه و نيمه گروهی هستند که به محوريت آقای رحيم مشايی فعاليت می کنند و چندان وجهه تشکيلاتی يا سازماندهی شده ندارد و بيشتر به يک محفل يا باند درونی در جناح اصولگراست که سعی می کنند خودشان را با آقای رحيم مشايی يا شخص آقای احمدی نژاد هماهنگ کنند.»
اما علی اصغر رمضان پور، تحليلگر و معاون فرهنگی پيشين وزارت ارشاد، صورت بندی متفاوتی مبتنی بر ماهيت خرده گروه های فعال در جناح راست به دست می دهد.
علی اصغر رمضان پور: به نظر من يک بخش عمده ، جناح حاکم بر سپاه است. بخش دوم جناح پوپوليست بوروکراتی است که عمدتا پيرامون بدنه دولت جمع شده اند.
جناح ديگر، جناح جديد بازار دولتی است و در واقع کسانی هستند که در دهه اخير عمدتا به جای بازار سنتی و به جای تکنوکرات ها و بوروکرات های تحت تاثير جناح های ميانه رو، الان دارند کنترل مالی بازار ايران را به دست می گيرند. جناح چهارم، جناح راست سنتی هستند که همچنان سعی می کنند با قرار گرفتن پشت سر کسانی مثل آقای مهدوی کنی خودشان را در دولت حفظ کنند. جناح پنجم، روحانيت راست فاشيستی است که سعی می کند پشت سر آقای مصباح يزدی قرار گيرد و از مواهب نزديکی او به رهبری ايران استفاده کند برای اينکه موقعيت خودش را در نزاع بين جناح ها تحکيم ببخشد.»
از اين تحليلگر سياسی می پرسم مهم ترين گروه های زير مجموعه جناح راست، هر يک در کدام دسته بندی پنجگانه او جای می گيرد؟
«الان آن چيزی که قبلا به عنوان جناح راست سنتی شناخته می شد، خودش را با گروه هايی مثل موتلفه و انجمن اسلامی مهندسين و يا گروه هايی که پيرامون موتلفه جمع می شوند، معرفی و نمايندگی می کند.
جناح راستی که من به عنوان جناح روحانيت فاشيست نزديک به دولت می شناسم، عمدتا اهرم قدرت را در جامعه مدرسين و مدرسه علميه مصباح يزدی و تشکيلات وابسته به ائمه جمعه در دست دارند. اما گروه روحانيت مبارز را در دسته جناح راست سنتی قرار می دهم ، اگر چه آقای خامنه ای و جامعه مدرسين سعی می کنند که جامعه روحانيت مبارز را به جناح روحانی راست دولتی نزديک کند.
جناح بازار دولتی کسانی هستند که در پرده هستند. مثل آقای مشايی و همين طور که در اين ماجرای اختلاس ها شاهد آن هستيد، عمدتا اين گروه هستند که رانت های دولتی را بين خودشان تقسيم می کنند. جناح های حاکم بر سپاه هم همان جناح هايی هستند که ما می توانيم آنها را در اظهار نظرهای نهاد نمايندگی ولی فقيه در سپاه و همين طور در فرماندهان عمده سپاه و بسيج ببينيم.»
در اين ميان اما گروهی تازه تاسيس هم هست که برای بسياری از مردم ماهيت چندان روشنی ندارد. اگر چه چهره های پرنفوذی در آن گرد آمده اند: «جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی»
محمدرضا يزدان پناه: جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی در واقع همان حاميان آقای احمدی نژاد در جريان انتخابات سوم تير سال ۸۴ هستند. گروهی که بعد از چند سال کار تشکيلاتی و تئوريک با محوريت مباحثی مثل عدالت، حکومت دينی و مسائلی مثل اين توانستند در انتخابات سال ۸۴ بروز و ظهور پيدا کنند و در آن انتخابات حاميان اصلی آقای احمدی نژاد را تشکيل می دادند. در اين جريان آقای مصباح يزدی نقش اصلی و محوری را ايفا می کند.»
اين روزنامه نگار می گويد که هدف نهايی اين جبهه، سازماندهی دوباره هواداران احمدی نژاد است.
یزدان پناه: جريان سوم تير به رياست و محوريت آقای مصباح يزدی وقتی از اين نااميد شد که آقای احمدی نژاد و مشايی را از همديگر جدا کند تا بتوانند بين آن دو فاصله بياندازند، در نهايت چاره را در اين ديد که جبهه ای تشکيل دهد تا از هرز رفتن و پراکندگی تشکيلاتی سال ۸۴ جلوگيری کند.
اين چنين بود که جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی را با هدف گردآوری نيروهای اصولگرای بسيجی حامل گفتمان هايی مثل عدالت جهانی يا حکومت اسلامی سازماندهی کردند تا بتوانند برای مقطع انتخابات يا هر گونه اتفاق مهمی در آينده تاثيرگذار باشند.»
علی اصغر رمضان پور در تحليل خود از ماهيت جبهه پايداری چنين می گويد:
«چهره اصلی که قبلا دولت را از نظر سياسی سازماندهی می کرد، آقای مشايی بود ولی الان به دليل اينکه آقای مشايی زير ضرب رفته است، اينها نياز به يک چهره جديد پيدا کرده اند. اين چهره را می خواهند روی يک فرد متمرکز نکنند. به اين دليل آمده اند و گروه جبهه پايداری را شکل داده اند که در واقع به ظاهر از دولت جداست ولی عملا می خواهند همان سياست های دولت احمدی نژاد را در مجلسی که در آينده می خواهند در دست بگيرند، پيش ببرد.»
اما آنچه که پيگيری مسائل سياسی را می تواند کمی سر در گم کند انتقادهای تندی است که گاه از سوی اعضای اين جبهه به احمدی نژاد و مشايی می شود. علت اين تندی ها چيست؟
علی اصغر رمضان پور: آقای مصباح يزدی از حاميان اصلی آقای احمدی نژاد تا همين سال گذشته بوده است. در سال گذشته که نوعی فاصله و جدايی را بين آقای احمدی نژاد و آقای خامنه ای شاهد بود، دارد تا حدی از آقای احمدی نژاد فاصله می گيرد و خودش را به آيت الله خامنه ای نزديک می کند. ولی هدف اصلی او به اعتقاد من اين است که اجازه ندهد آن گروه های پوپوليستی که پيرامون جناح های نزديک به دولت سازماندهی شده اند، زير ضرب قرار بگيرند.
چون آنها نمی توانند يک سازماندهی جديد برای انتخابات نزديک مجلس را طراحی کنند. بنابر اين، اين حملات تا وقتی ادامه پيدا خواهد کرد که آيت الله خامنه ای بخواهد همچنان فاصله خودش را با آقای احمدی نژاد حفظ کند.»
اما در ماه های اخير و در پی عميق تر شدن اختلافات در گروه های حاکميت، يک دسته بندی و ائتلاف مهم ديگر هم در جناح راست شکل گرفته است. ائتلافی که خود را گروه «هفت به علاوه هشت» می نامد.
محمدرضا يزدان پناه: گروه هفت به علاوه هشت در واقع ادامه همان شورای هماهنگی نيروهای انقلاب اسلامی در سال ۸۴ است. با اين تفاوت که اين بار به جای آقای ناطق نوری از محوريت آقای مهدوی دارند استفاده می کنند.
اين گروه از سه طيف تشکيل شده است؛ نخست گروه راست سنتی، موتلفه اسلامی و جامعه اسلامی مهندسين، دوم هم مجموعه ای که به عنوان جبهه پیروان رهبری خودشان را تابع کامل روحانيت سنتی معرفی می کنند، جمعيت رهپويان و جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامی و دسته سوم هم گروه هايی هستند که می شود گفت بخشی از آنها در انتخابات گذشته رياست جمهوری، ستاد اصولگرايان حاميان ميرحسين موسوی را ايجاد کرده بودند.
اتفاقا وجود چنين افرادی است که به نظر می رسد يکی از موانع اصلی همکاری و ائتلاف بين جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی با گروه هفت به علاوه هشت است.»
و البته می ماند نام هايی که به اصولگرايان ميانه رو مشهورند. نام هايی چون محمدباقر قاليباف، احمد توکلی، محسن رضايی، علی مطهری، علی لاريجانی و ديگران.
علی اصغر رمضان پور: من فکر می کنم اينها را بايد از همديگر جدا کرد. يعنی بين آقای قاليباف و آقای مطهری از يک طرف و آقای لاريجانی از سوی ديگر تفاوت وجود دارد.
چهره هايی مثل آقای مطهری و آقای قاليباف به تدريج دارند موقعيت خودشان را در جناح حاکم از دست می دهند و آنها را نبايد به عنوان بخشی از جناح های حاکم تلقی کنيم. بلکه آنها باقی مانده های ميانه روهايی هستند که همچنان در صحنه به دليل اينکه در زير خط اول ضربه های سياسی نبوده اند، همچنان مانده اند و اگر به دليلی رهبری ايران نخواهد از اينها يک استفاده تاکتيکی کند، به نظر من اينها به تدريج حذف خواهند شد، همان طور که نيروهای نزديک به آقای هاشمی رفسنجانی صحنه قدرت را ترک کردند.
ولی من جناح هايی مثل برادران لاريجانی را عمدتا بيشتر تابعی از سياست های بيت رهبری و مهره های اجرايی رهبری ايران می دانم بدون اينکه خودشان بتوانند يک طيف سياسی مستقل را تشکيل بدهند.»
محمدرضا يزدان پناه ، روزنامه نگار، از سه طيف عمده راست در حاکميت ايران می گويد که هر يک دربردارنده خرده گروه های متعددند.
برنامه «نمای دور، نمای نزدیک» درباره ماهیت گروه های اصولگرا در آستانه انتخابات مجلس نهم
Your browser doesn’t support HTML5
یزدان پناه: دسته اول که دسته سنتی اين جريان هستند به طور مشخص در مجموعه ای به نام «جبهه پيروان خط امام و رهبری» فعاليت می کنند که اين جبهه پيروان خط امام و رهبری در گذشته به عنوان گروه های همسو با جامعتين فعاليت می کردند.
از احزاب اصلی نماينده اين تفکر می شود از حزب موتلفه اسلامی يا جامعه اسلامی مهندسی نام برد. از لحاظ خواستگاه تاريخی به بازار و به روحانيت سنتی بسيار نزديک هستند و در دهه ۶۰ در جريان رقابت های درونی در ساختار جمهوری اسلامی، گروهی بودند که در برابر جناح چپ در آن زمان چندان مورد توجه آيت الله خمينی قرار نگرفتند.
اين گروه در شرايط کنونی هم کماکان به فعاليت خود ادامه می دهد و در انتخابات رياست جمهوری دوره نهم از آقای لاريجانی حمايت کرد و در انتخابات دوره قبل رياست جمهوری به طور نصف و نيمه از کانديداتوری آقای احمدی نژاد در برابر آقای موسوی حمايت کرد.»
طيف دوم از نظر اين روزنامه نگار متشکل از نيروهای عمدتا امنيتی و نظامی اند.
«گروه دوم در درون جناح اصولگرا، جريانی هست که بيشتر به نهادهای امنيتی و نظامی نزديکتر است و می شود از جمعيت رهپويان انقلاب اسلامی و جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامی به عنوان دو تشکل اصلی آن نام برد. اکثر اعضای اين گروه و تشکل هايی که در آن فعاليت می کنند سابقه عضويت در نهادهايی مثل نيروی قدس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات يا سازمان های اطلاعات و حفاظت اطلاعات بسيج و سپاه را دارند.
آقای فدايی، آقای زاکانی، آقای احمد توکلی و بسياری ديگر در اين گروه جای می گيرند.
چهره هايی مثل آقای مطهری و آقای قاليباف به تدريج دارند موقعيت خودشان را در جناح حاکم از دست می دهند و آنها را نبايد به عنوان بخشی از جناح های حاکم تلقی کنيم. بلکه آنها باقی مانده های ميانه روهايی هستند که همچنان در صحنه به دليل اينکه در زير خط اول ضربه های سياسی نبوده اند، همچنان مانده اند و اگر به دليلی رهبری ايران نخواهد از اينها يک استفاده تاکتيکی کند، به نظر من اينها به تدريج حذف خواهند شد، همان طور که نيروهای نزديک به آقای هاشمی رفسنجانی صحنه قدرت را ترک کردند.
علی اصغر رمضان پور، تحليلگر و معاون فرهنگی پيشين وزارت ارشاد
و سومين گروه اصلی فعال در ايران را نزديکان به دولت احمدی نژاد تشکيل می دهند.
«گروه سوم هم گروهی هستند که با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد در انتخابات دوره نهم رياست جمهوری در سال ۸۴ توانستند خودشان را وارد جناح بندی های سياسی جريان حاکم بر ايران کنند. آنها بيشتر در بسيج مساجد و محلات و در جنوب شهر تهران فعاليت داشتند، يا به روحانيت جوانی که عمدتا توسط روحانيون جوان تعليم ديده توسط موسسه بين المللی امام خمينی به رياست آيت الله مصباح يزدی فعاليت می کنند، نزديک هستند.
کماکان الان هم جبهه پايداری نيروهای انقلاب را به رياست آقای مصباح يزدی تشکيل داده اند و اگر بشود اين جريان چهارم را هم به عنوان يک طيف در جناح اصولگرا دانست، به نظر می آيد که اين طيف نصفه و نيمه گروهی هستند که به محوريت آقای رحيم مشايی فعاليت می کنند و چندان وجهه تشکيلاتی يا سازماندهی شده ندارد و بيشتر به يک محفل يا باند درونی در جناح اصولگراست که سعی می کنند خودشان را با آقای رحيم مشايی يا شخص آقای احمدی نژاد هماهنگ کنند.»
اما علی اصغر رمضان پور، تحليلگر و معاون فرهنگی پيشين وزارت ارشاد، صورت بندی متفاوتی مبتنی بر ماهيت خرده گروه های فعال در جناح راست به دست می دهد.
علی اصغر رمضان پور: به نظر من يک بخش عمده ، جناح حاکم بر سپاه است. بخش دوم جناح پوپوليست بوروکراتی است که عمدتا پيرامون بدنه دولت جمع شده اند.
جناح ديگر، جناح جديد بازار دولتی است و در واقع کسانی هستند که در دهه اخير عمدتا به جای بازار سنتی و به جای تکنوکرات ها و بوروکرات های تحت تاثير جناح های ميانه رو، الان دارند کنترل مالی بازار ايران را به دست می گيرند. جناح چهارم، جناح راست سنتی هستند که همچنان سعی می کنند با قرار گرفتن پشت سر کسانی مثل آقای مهدوی کنی خودشان را در دولت حفظ کنند. جناح پنجم، روحانيت راست فاشيستی است که سعی می کند پشت سر آقای مصباح يزدی قرار گيرد و از مواهب نزديکی او به رهبری ايران استفاده کند برای اينکه موقعيت خودش را در نزاع بين جناح ها تحکيم ببخشد.»
از اين تحليلگر سياسی می پرسم مهم ترين گروه های زير مجموعه جناح راست، هر يک در کدام دسته بندی پنجگانه او جای می گيرد؟
«الان آن چيزی که قبلا به عنوان جناح راست سنتی شناخته می شد، خودش را با گروه هايی مثل موتلفه و انجمن اسلامی مهندسين و يا گروه هايی که پيرامون موتلفه جمع می شوند، معرفی و نمايندگی می کند.
جناح راستی که من به عنوان جناح روحانيت فاشيست نزديک به دولت می شناسم، عمدتا اهرم قدرت را در جامعه مدرسين و مدرسه علميه مصباح يزدی و تشکيلات وابسته به ائمه جمعه در دست دارند. اما گروه روحانيت مبارز را در دسته جناح راست سنتی قرار می دهم ، اگر چه آقای خامنه ای و جامعه مدرسين سعی می کنند که جامعه روحانيت مبارز را به جناح روحانی راست دولتی نزديک کند.
جناح بازار دولتی کسانی هستند که در پرده هستند. مثل آقای مشايی و همين طور که در اين ماجرای اختلاس ها شاهد آن هستيد، عمدتا اين گروه هستند که رانت های دولتی را بين خودشان تقسيم می کنند. جناح های حاکم بر سپاه هم همان جناح هايی هستند که ما می توانيم آنها را در اظهار نظرهای نهاد نمايندگی ولی فقيه در سپاه و همين طور در فرماندهان عمده سپاه و بسيج ببينيم.»
در اين ميان اما گروهی تازه تاسيس هم هست که برای بسياری از مردم ماهيت چندان روشنی ندارد. اگر چه چهره های پرنفوذی در آن گرد آمده اند: «جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی»
محمدرضا يزدان پناه: جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی در واقع همان حاميان آقای احمدی نژاد در جريان انتخابات سوم تير سال ۸۴ هستند. گروهی که بعد از چند سال کار تشکيلاتی و تئوريک با محوريت مباحثی مثل عدالت، حکومت دينی و مسائلی مثل اين توانستند در انتخابات سال ۸۴ بروز و ظهور پيدا کنند و در آن انتخابات حاميان اصلی آقای احمدی نژاد را تشکيل می دادند. در اين جريان آقای مصباح يزدی نقش اصلی و محوری را ايفا می کند.»
اين روزنامه نگار می گويد که هدف نهايی اين جبهه، سازماندهی دوباره هواداران احمدی نژاد است.
یزدان پناه: جريان سوم تير به رياست و محوريت آقای مصباح يزدی وقتی از اين نااميد شد که آقای احمدی نژاد و مشايی را از همديگر جدا کند تا بتوانند بين آن دو فاصله بياندازند، در نهايت چاره را در اين ديد که جبهه ای تشکيل دهد تا از هرز رفتن و پراکندگی تشکيلاتی سال ۸۴ جلوگيری کند.
اين چنين بود که جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی را با هدف گردآوری نيروهای اصولگرای بسيجی حامل گفتمان هايی مثل عدالت جهانی يا حکومت اسلامی سازماندهی کردند تا بتوانند برای مقطع انتخابات يا هر گونه اتفاق مهمی در آينده تاثيرگذار باشند.»
علی اصغر رمضان پور در تحليل خود از ماهيت جبهه پايداری چنين می گويد:
«چهره اصلی که قبلا دولت را از نظر سياسی سازماندهی می کرد، آقای مشايی بود ولی الان به دليل اينکه آقای مشايی زير ضرب رفته است، اينها نياز به يک چهره جديد پيدا کرده اند. اين چهره را می خواهند روی يک فرد متمرکز نکنند. به اين دليل آمده اند و گروه جبهه پايداری را شکل داده اند که در واقع به ظاهر از دولت جداست ولی عملا می خواهند همان سياست های دولت احمدی نژاد را در مجلسی که در آينده می خواهند در دست بگيرند، پيش ببرد.»
جريان سوم تير به رياست و محوريت آقای مصباح يزدی وقتی از اين نااميد شد که آقای احمدی نژاد و مشايی را از همديگر جدا کند تا بتوانند بين آن دو فاصله بياندازند، در نهايت چاره را در اين ديد که جبهه ای تشکيل دهد تا از هرز رفتن و پراکندگی تشکيلاتی سال ۸۴ جلوگيری کند.
اين چنين بود که جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی را با هدف گردآوری نيروهای اصولگرای بسيجی حامل گفتمان هايی مثل عدالت جهانی يا حکومت اسلامی سازماندهی کردند تا بتوانند برای مقطع انتخابات يا هر گونه اتفاق مهمی در آينده تاثيرگذار باشند.
محمدرضا یزدان پناه، روزنامه نگار
اما آنچه که پيگيری مسائل سياسی را می تواند کمی سر در گم کند انتقادهای تندی است که گاه از سوی اعضای اين جبهه به احمدی نژاد و مشايی می شود. علت اين تندی ها چيست؟
علی اصغر رمضان پور: آقای مصباح يزدی از حاميان اصلی آقای احمدی نژاد تا همين سال گذشته بوده است. در سال گذشته که نوعی فاصله و جدايی را بين آقای احمدی نژاد و آقای خامنه ای شاهد بود، دارد تا حدی از آقای احمدی نژاد فاصله می گيرد و خودش را به آيت الله خامنه ای نزديک می کند. ولی هدف اصلی او به اعتقاد من اين است که اجازه ندهد آن گروه های پوپوليستی که پيرامون جناح های نزديک به دولت سازماندهی شده اند، زير ضرب قرار بگيرند.
چون آنها نمی توانند يک سازماندهی جديد برای انتخابات نزديک مجلس را طراحی کنند. بنابر اين، اين حملات تا وقتی ادامه پيدا خواهد کرد که آيت الله خامنه ای بخواهد همچنان فاصله خودش را با آقای احمدی نژاد حفظ کند.»
اما در ماه های اخير و در پی عميق تر شدن اختلافات در گروه های حاکميت، يک دسته بندی و ائتلاف مهم ديگر هم در جناح راست شکل گرفته است. ائتلافی که خود را گروه «هفت به علاوه هشت» می نامد.
محمدرضا يزدان پناه: گروه هفت به علاوه هشت در واقع ادامه همان شورای هماهنگی نيروهای انقلاب اسلامی در سال ۸۴ است. با اين تفاوت که اين بار به جای آقای ناطق نوری از محوريت آقای مهدوی دارند استفاده می کنند.
اين گروه از سه طيف تشکيل شده است؛ نخست گروه راست سنتی، موتلفه اسلامی و جامعه اسلامی مهندسين، دوم هم مجموعه ای که به عنوان جبهه پیروان رهبری خودشان را تابع کامل روحانيت سنتی معرفی می کنند، جمعيت رهپويان و جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامی و دسته سوم هم گروه هايی هستند که می شود گفت بخشی از آنها در انتخابات گذشته رياست جمهوری، ستاد اصولگرايان حاميان ميرحسين موسوی را ايجاد کرده بودند.
اتفاقا وجود چنين افرادی است که به نظر می رسد يکی از موانع اصلی همکاری و ائتلاف بين جبهه پايداری نيروهای انقلاب اسلامی با گروه هفت به علاوه هشت است.»
و البته می ماند نام هايی که به اصولگرايان ميانه رو مشهورند. نام هايی چون محمدباقر قاليباف، احمد توکلی، محسن رضايی، علی مطهری، علی لاريجانی و ديگران.
علی اصغر رمضان پور: من فکر می کنم اينها را بايد از همديگر جدا کرد. يعنی بين آقای قاليباف و آقای مطهری از يک طرف و آقای لاريجانی از سوی ديگر تفاوت وجود دارد.
چهره هايی مثل آقای مطهری و آقای قاليباف به تدريج دارند موقعيت خودشان را در جناح حاکم از دست می دهند و آنها را نبايد به عنوان بخشی از جناح های حاکم تلقی کنيم. بلکه آنها باقی مانده های ميانه روهايی هستند که همچنان در صحنه به دليل اينکه در زير خط اول ضربه های سياسی نبوده اند، همچنان مانده اند و اگر به دليلی رهبری ايران نخواهد از اينها يک استفاده تاکتيکی کند، به نظر من اينها به تدريج حذف خواهند شد، همان طور که نيروهای نزديک به آقای هاشمی رفسنجانی صحنه قدرت را ترک کردند.
ولی من جناح هايی مثل برادران لاريجانی را عمدتا بيشتر تابعی از سياست های بيت رهبری و مهره های اجرايی رهبری ايران می دانم بدون اينکه خودشان بتوانند يک طيف سياسی مستقل را تشکيل بدهند.»