حمله به علوم انسانى؛ ساكن كردن زمين با حذف گاليله

واكنش انتقادى و منفى به سخنان رهبر جمهورى اسلامى و رئيس قوه قضائيه در باره حذف علوم انسانى از دانشگاه هاى ايران چندان گسترده بود كه رئيس قوه قضائيه را به دفاع و توجيه گفته هاى خود مجبور كرد.

صادق لاريجانى در پاسخ به منتقدان گفت مباحثى كه او مطرح كرده است «از فهم رسانه ها بالاتر» است و منتقدان سخنان او «نه از باب نقد عالمانه» كه از «خوف زنده شدن اين بحث مهم در جهان اسلام» و «رو شدن پيش‌فرض‌هاى انسان‌شناسانه و هستى‌شناسانه» علوم انسانى و از ترس آن كه با سخنانى چون سخنان او و رهبر ايران «علوم انسانى غربى با چالش‌ جدى روبرو گردد» با گفته هاى او مخالفت كرده اند.

صادق لاريجانى گفته هاى خود را «بحثى بسيار دقيق و موشكافانه» توصيف كرد كه «در ميان فيلسوفان دقيق‌النظر غربى هم طرفداران بسيارى دارد.»

نقد مكاتب و نحله هاى گوناگون علوم انسانى و تحليل نسبت شيوه ها و مبانى اين مكاتب با آموزه هاى اسلامى، چنان كه رئيس قوه قضائيه مى گويد، مبحثى نظرى است اما از «فهم رسانه ها»، يا دستكم از فهم برخى از آن ها، بالاتر نيست.

آقاى لاريجانى از «سياسى» و «رسانه اى» شدن نظريات خود ناراضى است اما گفته هاى او، كه برخلاف رهبر جمهورى اسلامى فقيهى مبرز و آشنا به بحث هاى نظرى است، چون گفته هاى آقاى على خامنه اى، در حد و سطح موضع گيرى هاى جهت دار سياسى باقى ماند و چون نقد مخالفان او از «بحث هاى بسيار دقيق و موشكافانه» تهى بود.

آقاى لاريجانى حتی از «فيلسوفان دقيق‌النظر غربى»هم نظر با خود نيز نام و نشانى نبرد.

نقدى كه در سياست درجا مى زند

نقد نظرى مكاتب و نحله هاى علوم انسانى در غرب پيشينه اى به قدمت علوم انسانى دارد و انتقاد مكاتب گوناگون علوم انسانى از يك ديگر از درخشان ترين فصل هاى تاريخ تفكر در اروپاى غربى است.

نقد علوم انسانى از منظر اسلامى نيز دستكم از صد و اندى سال پيش در كشورهاى مسلمان عرب زبان آغاز شده است.

اما آن چه در ايران پيش و پس از انقلاب در اين عرصه مطرح شده كم تر صبغه نظرى داشته و بيش تر با سياست رنگ خورده است و از جمله به اين دليل كه مكاتب علوم انسانى در محافل فرهنگى و دانشگاه هاى ايران كم تر در هيات اصلى خود مطرح شده و آموزش علوم انسانى اغلب به گرته بردارى از پوسته تقليل يافته اين مكاتب محدود بوده است.

منتقدان مذهبى علوم انسانى در ايران، از جمله كسانى چون مرتضى مطهرى، عبدالكريم سروش، احمد فرديد، رضا داورى، آيت الله مصباح یزدی و... كه با جهت گيرى گوناگون به زعم خود «علوم انسانى غربى» را نقد كرده اند، اغلب تنوع رنگارنگ علوم انسانى را به يكى دو مكتب توجيه كننده نظام مسلط اقتصادى و سياسى تقليل داده و با ناديده گرفتن مكاتب انتقادى بر كمبودهاى علوم انسانى انگشت نهاده اند.

كليتى يك پارچه و واحد و يك دست به عنوان «علوم انسانى»، كه آقايان خامنه اى و لاريجانى و مصباح یزدی خواستار حذف آن از دانشگاه هاى ايران يا اسلامى كردن آن هستند وجود ندارد و در علوم انسانى، برخلاف علوم تجربى، نحله ها و مكاتب گوناگون مطرح اند كه يك ديگر را نقد مى كنند.

با اين همه رهبر و رئيس قوه قضائيه و پيروان اين تفكر در نقطه مركزى حمله هاى خود به كليت علوم انسانى خطر را به درستى تشخيص داده اند.

همه مكاتب و نحله هاى علوم انسانى در مطالعه و شناخت پديده هاى اجتماعى و انسانى به عوامل شناخت پذير، سنجيدنى و غير الهى نظر دارند و شناخت و تحليل عناصر مابعدالطبيعى و الهى را موضوع علوم انسانى نمى دانند.

شك، ترديد، پرسش، پژوهش، نقد، بازنگرى و قائل بودن به نسبيت حقيقت از مشتركات مكاتب و نحله هاى گوناگون علوم انسانى است.

مكاتب علوم انسانى به حقيقت مطلق فرابشرى و فراتاريخى و به انحصار حقيقت واحد و مطلق نزد اين يا آن دين و مكتب اعتقاد ندارند. در علوم انسانى نيز، چون علوم تجربى، تنها منبع شناخت نسبى حس و عقل آدمى است و منابع فرابشرى شناخت چون وحى، درون تابى، اشراق و... نامعتبرند.

حتا آموزش تاريخچه اين علوم مى تواند دانشجويان را به نسبيت شناخت سوق دهد و اين همه، چنان كه رهبر جمهورى اسلامى به درستى گفته است، به شك و ترديد و پرسش در باره جزميات مطلق دامن زده و با مبانى اصلى مكتب رسمى حكومتى در تضاد مى افتد.

رهبر جمهورى اسلامى بيش از هر كس ديگرى به گزارش هاى اطلاعاتى و امنيتى، از جمله به گزارش تحولات فكرى در ميان دانشجويان ايرانى، دسترسى دارد و آن چه او عليه آموزش علوم انسانى در دانشگاه ها گفت مى تواند واقعيتى ناگزير اما نامطلوب از نظر جمهورى اسلامى را بازتاب دهد.

آقاى على خامنه اى گفته است: «آموزش اين علوم انسانى در دانشگاه ها، منجر به ترويج شكاكيت و ترديد در مبانى دينى و اعتقادى خواهد شد.»

«رواج شك و ترديد» در ميان دانشجويان نشانه اى از ارتقاء فرهنگى است اما شك و ترديد در مبانى اعتقادى حكومتى مى تواند به شك و ترديد در مشروعيت و حقانيت ولايت فقيه و استبداد دينى نيز منجر شود.

اگر رهبر جمهورى اسلامى در باره خطرهاى سياسى علوم انسانى عليه استبداد مكتبى و سياسى هشدار مى دهد رئيس قوه قضائيه او گامى پيش مى نهد و اذعان مى كند كه «پيش فرض هاى علوم انسانى»كه «به هيچ وجه الهى نيستند» با «توحيد و ايمان به حق تعالى و قرآن» مغايرت دارند و «تئورى‌هايى درباب روانشناسى و جامعه‌شناسى» كه در دانشگاه ها تدريس مى شوند «به هيچ‌ وجه با پيش فرض‌هاى دينى ما هماهنگى و همخوانى ندارد.»

رئيس قوه قضائيه ايران به مغايرت و ناهمخوانى بين علوم و پيش فرض هاى مكتبى حكومت اذغان مى كند اما به جاى همراه كردن خود با علوم به شيوه رهبر خود به سنت پاپ هاى قرون وسطا متوسل شده و مى كوشد تا با حذف گاليله، زمين را ساكن و از گردش به دور خورشيد بازدارد.

رئيس قوه قضائيه نيز چون رهبر جمهورى اسلامى براى توجيه حذف فرهنگى از توطئه غربى ها براى «تحميل علوم انسانى با پيش ‌فرض‌هاى مورد قبول غرب به ديگر جوامع و كشورها» و «صدور علوم انسانى با پيش فرض‌هاى و ارزش‌هاى جامعه ليبرالى» سخن مى گويد.

موضع گيرى رهبر، رئيس قوه قضائيه و ديگر مقامات جمهورى اسلامى در اين عرصه، چون تلاش هاى سى سال براى توليد علوم انسانى اسلامى مطلوب حكومت، نتيجه اى جز به حذف، سانسور و تصفيه دانشگاه نخواهد داشت اما زمين با حذف گاليله از گردش به دور خود و خورشيد باز نمى ايستد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.