انقلاب تونس، که نام «ياس» به خود گرفته است، در شرايط بی تکليفی دولت بعدی و قرار داشتن در وضعيت انتقالی، هنوز در نيمه راه است و به نتيجه نهايی نرسيده است. در عين حال نظام سياسی آن کشور در برابر جنبش مردم سپر انداخته و فرمانده خود- بن علی- را از دست داده است. معنی ساده وضعيت موجود در تونس، پيروزی بزرگ مردم و شکست حاکميت در يک مرحله از نبرد برای آزادی است.
بسياری از حکومت های عربی نگران تکرار چنين جنبشی در محدوده قدرت خود هستند.
انقلاب کنونی تونس اولين جنبش مردمی يک نسل گذشته در سرزمين های عربی است. در سودان که چند روز پيش شاهد همه پرسی برای جدا شدن جنوبی های مسيحی از شمالی های عرب تبار مسلمان بود، جنبش اعتراضی مردم در سال ۱۹۸۵، به برکناری جعفر نميری رييس جمهور آن کشور انجاميد.
در سال های بعد، به دليل بافت خاص فرهنگی، گرايش های قبيله ای، قدرت اسلحه و به خصوص فقدان نماد های پخته دمکراتيک، مانند مطبوعات آزاد و مستقل، احزاب سياسی فعال، به جای شکل گرفتن يک دولت آزاد ماندگار، تدريجا حکومت زور، ديکتاتوری سياسی و مذهبی، و روند کشتن آزادی ها و حقوق انسانها، به سودان باز گشت.
در دهه هشتاد، بندر گدانسک شاهد «جنبش همبستگی» مردم لهستان بود. اين جنبش، در خيابان، رهبر خود را يافت و با استفاده از شرايط مطلوب وقت در جهان، و قرار گرفتن امپراطوری کمونيسم در شرايط فروپاشی، بر خلاف سودان، به نتيجه رسيد.
در لهستان، به جای ديکتاتوری کمونيستی، حکومت دمکراتيک برقرار شد، «لخ والسا»، کارگر برق کار، به مقام رييس جمهوری رسيد و کشورش پيشگام انقلاب های رنگين در اروپای شرقی شد.
جنبش کنونی مردم تونس مي تواند مانند «جنبش همبستگی» مردم لهستان، تاريخ تحولات سياسی انتهای دهه هشتاد اروپای شرقی را در پاره ای از کشورهای عرب و مسلمان تکرار کند.
توهم قدرت ديکتاتوری
نظام های اقتدار گرا را می توان در قالب يک پل تصور کرد. اين پل در طول سال ها، به دليل عدم تغيير و يا نوسازی، ترک بر می دارد و تدريجا فرسوده می شود. در عين حال ترک های ريزی که در بدنه پل شکل گرفته، تا لحظه فروريختن آن، از نگاه ها پنهان می مانند. در لحظ فرو ريختن، ترک های کوچک به هم پيوند می خورند و فروپاشی پل تکميل می شود. تا لحظه فروريختن، پل قدرت نظام سياسی حاکم، ظاهرا استوار و در نتيجه، ماندگار به نظر می رسد.
در نظام های اقتدار گرا، استواری پل عبور حاکميت از حقوق و آزادی های مردم، توهمی است که آن را توده ها باور و حاکميت با قدرت تبليغ می کند. تنها شکست نا بهنگام اين پل در يک نقطه از جهان، فرسودگی پل های مشابه را در ساير نقاط گوشزد می کند.
جنبش کنونی مردم تونس غير منتظره آغاز شد و با سرعت دامن گرفت. حرکت اعتراضی سازمان نيافته و بدون رهبری مردم پس از فرار بن علی، رييس جمهور سابق، اينک به اولين پيروزی بزرگ خود دست يافت و در مسير انتقال به يک انقلاب کامل قرار گرفته است. در مسير پيروزی بر قدرت حاکميت، مردم تونس ترس از کشته شدن، زخم برداشتن و زندان را به فراموشی سپرده اند.
لايه نازک قدرت
در جنبش های اعتراضی، به همان نسبت که قدرت مردم با افزايش شمار معترضان بيشتر می شود، قدرت پايداری فرماندهان حکومت و سربازان آنها کاهش می یابد. در نتيجه و در صورت ادامه اين روند، موازنه قدرت، با سرعت به سود مردم و زيان نظام تغيير می کند- مانند کشتی سنگينی که بعد از ترک برداشتن و راه يافتن آب به درون آن، هر چه سنگین تر می شود، فرو رفتنش در آب سرعت بيشتری می گيرد.
در تونس، پيروزی اوليه را مردم بدست آوردند. در کسب اين پيروزی، خوش خيالی نظام، و اطمينان حاکميت به ماندگاری، نقش بزرگی داشت. برای سالها، و تا امروز مردم ظاهرا وضعيت موجود را پذيرفته و خشم ناشی از نا رضايی ها را فرو می دادند. نظام نيز با خوش خيالی متظاهر بود که مردم راضی و خوشحال اند.
افشاگری ماه دسامبر ویکی ليکس، و اعلام ثروت ۳.۵ ميليارد دلاری خانواده بن علی، و دختر او که در فرانسه زندگی می کند و غذای خود را با هواپيمايی شخصی سفارش می دهد، برای مردم ناراضی از فساد و زورگويی حاکميت، در حکم قطره آخر بود و خشم خفته آنها را لبريز ساخت.
انقلاب تونس بار ديگر نشان داد که لايه قدرت حاکميت متکی به زور و سرباز و اسلحه و ماموران امنيتی، تا چه اندازه نازک و شکننده است. در تونس، اگر چه حاکميت هنوز اسلحه را به زمين نگذاشته، ولی اسلحه در دست سربازان آن متزلزل شده. اين تزلزل، نشانه فرارسيدن دقايق پايان انتظار و انتقال قدرت از حاکميت به نمايندگان مردم است.
اميدها و نگرانی ها
به جز انقلاب های مخملی در سرزمين های وابسته به امپراطوری سابق کمونيسم، ساير انقلاب ها، با وجود خلق انتظار در مردم و نگرانی در نظام های سياسی کشورهای همسايه، در کوتاه مدت کمتر فرصت سرريز به مرزهای همجوار را يافته اند.
با وجود این، به نتيجه رسيدن جنبش کنونی مردم در تونس، و استقرار حکومت آزاد در آن کشور، ضمن اعلام تولد يک حکومت دمکراتيک تازه در سرزمين های مسلمان نشين، می تواند اميد مردم مصر و اردن، و حتی الجزاير را به داشتن فرصتی مشابه تشويق کند.
در خليج فارس، حکومت بحرين که ناگزير از قطع یارانه های دولتی و در نتيجه افزايش قيمت هاست، بيش از ساير حاکميت های عرب منطقه خود را در قبال چنين حرکتی آسيب پذير می بيند. ساير نظام های مشابه نيز که برخورداری از ثروت های طبيعی کشور و ضايع کردن حقوق اساسی و اوليه مردم را سالهاست ورزش روزانه خود کرده اند کاملا مصون از لرزه های اين جنبش نخواهند ماند.
واکنش دو پهلو و انفعالی تهران به جنبش مردمی جاری در تونس حاکی از نگرانی های نظام سياسی جمهوری اسلامی از تاثير تشويقی اين موج بر جنبش آرام گرفته موسوم به «سبز» در ايران است.
با وجود مشخصات و مختصات انحصاری جنبش های سياسی، درس های مانده از حرکت های موفق و يا شکست خورده مردمی، و نحوه بر خورد با مطالبات بيدار و يا به خواب رفته در هر کشور، نزد مردم و حاکمان جوامع مشابه از جاذبه ای خاص برخوردار است.
درس تکراری «جنبش ياس» در تونس نازک بودن لايه قدرت در نظام حاکم و شکننده بودن قدرت توده ها در شرايط پيوستن به هم و ايستادگی است، درسی که آن را هم مردم و هم نظام های سياسی زورگو بعد از يک پيروزی و يا يک شکست، به سرعت فراموش می کنند.
بسياری از حکومت های عربی نگران تکرار چنين جنبشی در محدوده قدرت خود هستند.
انقلاب کنونی تونس اولين جنبش مردمی يک نسل گذشته در سرزمين های عربی است. در سودان که چند روز پيش شاهد همه پرسی برای جدا شدن جنوبی های مسيحی از شمالی های عرب تبار مسلمان بود، جنبش اعتراضی مردم در سال ۱۹۸۵، به برکناری جعفر نميری رييس جمهور آن کشور انجاميد.
در سال های بعد، به دليل بافت خاص فرهنگی، گرايش های قبيله ای، قدرت اسلحه و به خصوص فقدان نماد های پخته دمکراتيک، مانند مطبوعات آزاد و مستقل، احزاب سياسی فعال، به جای شکل گرفتن يک دولت آزاد ماندگار، تدريجا حکومت زور، ديکتاتوری سياسی و مذهبی، و روند کشتن آزادی ها و حقوق انسانها، به سودان باز گشت.
در دهه هشتاد، بندر گدانسک شاهد «جنبش همبستگی» مردم لهستان بود. اين جنبش، در خيابان، رهبر خود را يافت و با استفاده از شرايط مطلوب وقت در جهان، و قرار گرفتن امپراطوری کمونيسم در شرايط فروپاشی، بر خلاف سودان، به نتيجه رسيد.
در لهستان، به جای ديکتاتوری کمونيستی، حکومت دمکراتيک برقرار شد، «لخ والسا»، کارگر برق کار، به مقام رييس جمهوری رسيد و کشورش پيشگام انقلاب های رنگين در اروپای شرقی شد.
جنبش کنونی مردم تونس مي تواند مانند «جنبش همبستگی» مردم لهستان، تاريخ تحولات سياسی انتهای دهه هشتاد اروپای شرقی را در پاره ای از کشورهای عرب و مسلمان تکرار کند.
توهم قدرت ديکتاتوری
نظام های اقتدار گرا را می توان در قالب يک پل تصور کرد. اين پل در طول سال ها، به دليل عدم تغيير و يا نوسازی، ترک بر می دارد و تدريجا فرسوده می شود. در عين حال ترک های ريزی که در بدنه پل شکل گرفته، تا لحظه فروريختن آن، از نگاه ها پنهان می مانند. در لحظ فرو ريختن، ترک های کوچک به هم پيوند می خورند و فروپاشی پل تکميل می شود. تا لحظه فروريختن، پل قدرت نظام سياسی حاکم، ظاهرا استوار و در نتيجه، ماندگار به نظر می رسد.
در نظام های اقتدار گرا، استواری پل عبور حاکميت از حقوق و آزادی های مردم، توهمی است که آن را توده ها باور و حاکميت با قدرت تبليغ می کند. تنها شکست نا بهنگام اين پل در يک نقطه از جهان، فرسودگی پل های مشابه را در ساير نقاط گوشزد می کند.
جنبش کنونی مردم تونس غير منتظره آغاز شد و با سرعت دامن گرفت. حرکت اعتراضی سازمان نيافته و بدون رهبری مردم پس از فرار بن علی، رييس جمهور سابق، اينک به اولين پيروزی بزرگ خود دست يافت و در مسير انتقال به يک انقلاب کامل قرار گرفته است. در مسير پيروزی بر قدرت حاکميت، مردم تونس ترس از کشته شدن، زخم برداشتن و زندان را به فراموشی سپرده اند.
لايه نازک قدرت
در جنبش های اعتراضی، به همان نسبت که قدرت مردم با افزايش شمار معترضان بيشتر می شود، قدرت پايداری فرماندهان حکومت و سربازان آنها کاهش می یابد. در نتيجه و در صورت ادامه اين روند، موازنه قدرت، با سرعت به سود مردم و زيان نظام تغيير می کند- مانند کشتی سنگينی که بعد از ترک برداشتن و راه يافتن آب به درون آن، هر چه سنگین تر می شود، فرو رفتنش در آب سرعت بيشتری می گيرد.
در تونس، پيروزی اوليه را مردم بدست آوردند. در کسب اين پيروزی، خوش خيالی نظام، و اطمينان حاکميت به ماندگاری، نقش بزرگی داشت. برای سالها، و تا امروز مردم ظاهرا وضعيت موجود را پذيرفته و خشم ناشی از نا رضايی ها را فرو می دادند. نظام نيز با خوش خيالی متظاهر بود که مردم راضی و خوشحال اند.
افشاگری ماه دسامبر ویکی ليکس، و اعلام ثروت ۳.۵ ميليارد دلاری خانواده بن علی، و دختر او که در فرانسه زندگی می کند و غذای خود را با هواپيمايی شخصی سفارش می دهد، برای مردم ناراضی از فساد و زورگويی حاکميت، در حکم قطره آخر بود و خشم خفته آنها را لبريز ساخت.
انقلاب تونس بار ديگر نشان داد که لايه قدرت حاکميت متکی به زور و سرباز و اسلحه و ماموران امنيتی، تا چه اندازه نازک و شکننده است. در تونس، اگر چه حاکميت هنوز اسلحه را به زمين نگذاشته، ولی اسلحه در دست سربازان آن متزلزل شده. اين تزلزل، نشانه فرارسيدن دقايق پايان انتظار و انتقال قدرت از حاکميت به نمايندگان مردم است.
اميدها و نگرانی ها
به جز انقلاب های مخملی در سرزمين های وابسته به امپراطوری سابق کمونيسم، ساير انقلاب ها، با وجود خلق انتظار در مردم و نگرانی در نظام های سياسی کشورهای همسايه، در کوتاه مدت کمتر فرصت سرريز به مرزهای همجوار را يافته اند.
با وجود این، به نتيجه رسيدن جنبش کنونی مردم در تونس، و استقرار حکومت آزاد در آن کشور، ضمن اعلام تولد يک حکومت دمکراتيک تازه در سرزمين های مسلمان نشين، می تواند اميد مردم مصر و اردن، و حتی الجزاير را به داشتن فرصتی مشابه تشويق کند.
در خليج فارس، حکومت بحرين که ناگزير از قطع یارانه های دولتی و در نتيجه افزايش قيمت هاست، بيش از ساير حاکميت های عرب منطقه خود را در قبال چنين حرکتی آسيب پذير می بيند. ساير نظام های مشابه نيز که برخورداری از ثروت های طبيعی کشور و ضايع کردن حقوق اساسی و اوليه مردم را سالهاست ورزش روزانه خود کرده اند کاملا مصون از لرزه های اين جنبش نخواهند ماند.
واکنش دو پهلو و انفعالی تهران به جنبش مردمی جاری در تونس حاکی از نگرانی های نظام سياسی جمهوری اسلامی از تاثير تشويقی اين موج بر جنبش آرام گرفته موسوم به «سبز» در ايران است.
با وجود مشخصات و مختصات انحصاری جنبش های سياسی، درس های مانده از حرکت های موفق و يا شکست خورده مردمی، و نحوه بر خورد با مطالبات بيدار و يا به خواب رفته در هر کشور، نزد مردم و حاکمان جوامع مشابه از جاذبه ای خاص برخوردار است.
درس تکراری «جنبش ياس» در تونس نازک بودن لايه قدرت در نظام حاکم و شکننده بودن قدرت توده ها در شرايط پيوستن به هم و ايستادگی است، درسی که آن را هم مردم و هم نظام های سياسی زورگو بعد از يک پيروزی و يا يک شکست، به سرعت فراموش می کنند.