پزشکی زنان؛ بدنی که فقط پستان و رحم دارد یا بدنی که متفاوت‌ است

دکتر آلیسون مک‌گرگور

چندی پیش و در جریان یکی از سخنرانی‌های موسوم به «تد» مطلبی معرفی شد که برای خیلی‌ها شاید تازگی داشت. این که پزشکی و داروسازی، از مبنا بر اساس سلول نر و جنس نر شکل گرفته است. حتی عجیب‌تر این که در جریان ساخت دارو – که از قضا زمانی طولانی است – از ابتدا روی سلول نر، بعد روی حیوان آزمایشگاهی نر و حتی در مرحله آزمایش اولیه روی انسان هم، روی مردان آزمایش می‌شود. بعد از این چرخه طولانی، دارو به بازار می‌آید و تازه بعد از آن است که عوارض متفاوت آن در زنان دیده و یا گزارش می‌شود.

«آلیسون مک‌گرگور» پزشک اورژانس و محقق و مدیر مرکز تحقیق بهداشت و سلامت جنسیت و جنس گونگی در دانشگاه براون، در ایالت «رود آیلند» آمریکا است.

او چندی پیش نتایج تحقیقی که حدود ۱۰ سال است دنبال می‌کند را در سخنرانی «تد تاک» معرفی کرد.

ین سخنرانی - که ویدیوی آن در پایین همین مطلب هم آمده - بخشی از برنامه «تد اکس» است، که به صورت مستقل از سخنرانی «تد تاک» برگزار می‌شود.

مطلبی که خانم مک‌گرگور به آن اشاره کرد به طور خلاصه این بود: ما به تدریج داریم متوجه می‌شویم بدن مرد و زن نسبت به جذب و هضم دارو متفاوت عمل می‌کند و حتی عوارض جانبی متفاوتی هم نشان می‌دهد.

آلیسون مک‌گرگور در جریان سخنرانی خود به یکی از تازه ترین آمار دیوان محاسبات در آمریکا اشاره کرده و گفت نزدیک به ۸۰ درصد داروها به دلیل «عوارضی که روی زنان» داشته، از بازار دارویی آمریکا جمع آوری شده است. خانم مک گرگور همچنین اشاره می‌کند این اطلاعات به تدریج در حال کامل شدن است ولی برای برخی داروها، ثابت شده که بدن زن و مرد آن را متفاوت جذب می‌کند.

خانم مک‌گرگور همچنین می‌گوید تفاوت در عملکرد بدن، همان عاملی بود که پزشکی کودکان یا اطفال بر اساس آن تشکیل شد. چون ما فهمیدیم بدن کودکان از بزرگسالان متفاوت کار می‌کند و حتی الان آزمایش‌ها را روی کودکان انجام می‌دهیم. البته پیشنهادش این نیست که پزشکی مردان و زنان در همه حوزه‌ها را از هم جدا کنیم، ولی خواهان حضور دانش بیشتر در تمامی مراحل پزشکی، آموزش و داروسازی در مورد تفاوت میان بدن مرد و زن است.

مسائلی که در این سخنرانی به آن اشاره شد، پرسش های زیادی مطرح می‌کند. از همین رو با آلیسون مک‌گرگور در دانشگاه براون و به صورت تلفنی، گفت‌وگو کردیم.

***

بگویید چنین چیزی به این مهمی و با این تاثیر چرا پیش از این مشخص نشده بود و می‌شود ما را با تحقیق و یافته‌های خود آشنا کنید؟ چطور است که چنین مسئله‌ای که نیمی از جمعیت را درگیر خود می‌کند هنوز این قدر ناشناس مانده است؟

من حدود ۱۰ سالی می‌شود در حوزه جنسیت و پزشکی و آموزش‌های مربوط به آن کار می‌کنم و زمانی که در حال گذراندن دوران رزیدنسی خود در رشته پزشکی اورژانس بودم به این موضوع برخوردم. کتابی آن زمان خواندم به نام «اصول درمانی مرتبط با جنسیت» نوشته «ماریان لگاتو» و برایم خیلی جالب بود که من دانشکده پزشکی را گذرانده و دوران رزیدنسی خود را هم گذرانده بودم بدون این که بدانم بدن زن و مرد این قدر متفاوت است. قصدم این بود که روی بهبود و تندرستی جسمی زنان کار کنم و فکر کردم این نقطه شروع خوبی برای کاوش است. آن هم به این دلیل این که چیزی که بیشتر ما در مورد تندرستی زنان می‌دانیم، مرتبط با حوزه زایمان است. در دانشکده پزشکی دروس و آموزش فیزیولوژی جسمی بر اساس بدن مردان است. وقتی هم قرار می‌شد روی بدن زنان کار کنیم، تمرکز محدود می‌شد به رحم و تخمدان و خدمات مامایی. ۱۰ سال پیش اگر به کسی می‌گفتید می‌خواهید روی حوزه تندرستی زنان کار کنید، خیلی طبیعی بود فکر کند منظورتان این است که تخصص رحم گرفته و یا در حوزه زایمان و یا مامایی کار کنید.

وقتی فهمیدم حوزه‌ای در خصوص اصول درمانی مرتبط با جنسیت وجود دارد، شروع کردم به ایجاد شبکه و در سطح ملی (در ایالات متحده آمریکا) با همکاران خود تماس گرفته و گروه همکاری «سکس اند جندر» - «جنسیت و جنس‌گونگی» زنان را راه‌اندازی کرده و در سطح ملی مشغول به آموزش و کار روی تفاوت درمان در بدن مرد و زن شویم.

اما در حوزه ایالتی خودم و در دانشگاه براون در پراویدنس (ایالت رود آیلند) و در حوزه تخصصی خودم که پزشکی اورژانس است، متوجه شدم ما تفاوت جنسی را در روش کاری خود در نظر نمی‌گیریم. با یکی از همکاران خود به نام «استر چو» گروهی برای ترومای سطح یک در بیمارستان رودآیلند راه‌اندازی کرده و مشغول تحقیق شدیم که در حوزه پزشکی اورژانس، تفاوت بین مرد و زن چگونه است و اسمش را هم گذاشتیم «جنسیت و جنس‌گونگی» در پزشکی اورژانس.

بر همین اساس به تدریج به یک فعال در حوزه پزشکی اورژانس و تفاوت زن و مرد تبدیل شدم چرا که خیلی از آن‌هایی که سخنرانی من در «تد تاک» را دیدند برایشان ناگهان انگار چیزی روشن شده باشد. خیلی‌ها بعد گفتند آهان، پس این قدر تفاوت وجود دارد و ما از آن بی‌خبر بودیم. همین مسئله ریشه در داروسازی و پزشکی و درمان هم دارد و ما نیاز به تحقیق و آموزش بیشتر در این زمینه داریم.

در خصوص آن لحظه «آها!» که گفتید، بیشتر کسانی که سخنرانی «تد تاک» شما را دیدند همین واکنش را داشتند. به لحاظ شخصی حتی اگر بخواهم بگویم، این سخنرانی را به همسرم نشان دادم چون شما به طور دقیق در مورد داروی «امبین» (با نام ژنریک زولپیدم) اشاره کردید که جذب آن در بدن زنان و مردان متفاوت است و همسر من به طور مشخص همین مشکل را دارد. هر دوزی از امبین را که بخورد به جای خواب عمیق شب، به مدت سه روز خواب‌آلوده است و حتی با این که دکتر برایش تجویز کرده، نمی‌تواند از آن استفاده کند.

به مثال خیلی خوبی اشاره کردید. «امبین» (زولپیدم) در سال ۱۹۹۲ برای حضور در بازار دارویی مجوز گرفت و تا سال ۲۰۰۷، بیش از ۷۰۰ مورد عوارض امبین گزارش شده بود با این حال هیچ‌کس نمی‌توانست نقطه‌چین‌ها را به هم وصل کرده و از آن نتیجه بگیرد. برخی از این تحقیق‌ها در مورد بالا رفتن حوادث رانندگی و تصادف بود. بعد از آن بود که به طور دقیق در بدن مرد و زن این دارو را آزمایش کرده و فهمیدند بدن زن و مرد به شکل متفاوتی امبین را جذب می‌کند و برای زنان خیلی بیشتر طول می‌کشد تا از تاثیر امبین خارج شوند.

این البته فقط به قولی نوک یک کوه یخ بود. چون میلیون‌ها دارو در بازار است و ما هنوز به طور دقیق از تفاوت کارکرد آن‌ها در بدن زنان و مردان مطلع نیستیم.

شما در سخنرانی خود به توصیفی از پزشکی برای زنان به نام «پزشکی بیکینی» اشاره کردید. این واژه را خودتان ابداع کردید یا قبل از آن هم به آن اشاره می‌شد؟

سوال خوبی است، مطمئن نیستم من بودم که آن را شروع کردم ولی در ۱۰ سالی که روی این حوزه با همکاران کار می‌کنیم مدام به آن اشاره و از آن استفاده می‌کنیم. اطمینان ندارم اعتبار ایجاد این واژه به من می‌رسد ولی خیلی به آن اشاره می‌کنیم. دلیلش هم این است که ارتباط تصویری خوبی به مخاطب می‌دهد و در آگاهی‌رسانی در حوزه‌ای که ما کار می‌کنیم هم گویا است.

برای آشنایی بهتر خوانندگان اگر بخواهیم این واژه را توصیف کنیم، منظور شما این است که تا اسم پزشکی برای زنان به میان می‌آید، همه فکر می‌کنند منظور اندام زنانه است.

دقیقا. تحقیق برای دارو از زمان تشکیل تا سال ۱۹۹۳ به طور خاص فقط روی مردان –جنس نر– انجام می‌شد. برای مثال تا صحبت از بدن زنان می‌آمد، منظور پستان، رحم و تحمدان بود. در هرگونه تحقیق و تشریح و آموزش، هرگونه تحقیقی روی بدن مردان انجام می‌شد و زنان مختص به اندامی بودند که مردها آن را نداشتند. یعنی برای ریه، مغز، قلب و عروق و دیگر اجزای بدن نیازی به تحقیق روی بدن زنان نبود و روی مردان تحقیق کرده و آن را به زنان هم تعمیم می‌دانند. غیر از اندامی که زنان نداشتند. برای همین واژه «پزشکی بیکینی» گویای این مسئله است.

گفتید که نزدیک به ۱۰ سال است که روی این حوزه کار می‌کنید و از همان ابتدا با همکاران خود تماس گرفته و تحقیق خود را شروع کردید. در حوزه کاری شما، همکاران‌تان چطور با این قضیه برخورد کردند؟ آیا مخالف جدی هم دارید؟ برای مثال پزشکانی که بگویند این طور که شما می‌گویید نیست و یا در مقابل یافته‌های شما مخالفت نشان دهند؟

برای من و کسانی که با هم در حوزه ملی (در آمریکا) کار می‌کردیم بهتر تعریف شده بود و ما از موضع هم حمایت می‌کردیم ولی خوب مثل کوهپیمایی بود. برای بقیه سخت بود چون خیلی‌ها نمی‌خواهند قبول کنند که باید نوع نگرش و تفکر خود را تغییر دهند.

تحقیق برای دارو از زمان تشکیل تا سال ۱۹۹۳ به طور خاص فقط روی مردان – جنس نر – انجام می‌شد. برای مثال تا صحبت از بدن زنان می‌آمد، منظور روی پستان، رحم و تحمدان بود. در هرگونه تحقیق و تشریح و آموزش، هرگونه تحقیقی روی بدن مردان انجام می‌شد و زنان مختص به اندامی بودند که مردها آن را نداشتند. یعنی برای ریه، مغز، قلب و عروق و دیگر اجزای بدن نیازی به تحقیق روی بدن زنان نبود و روی مردان تحقیق کرده و آن را به زنان هم تعمیم می‌دانند. غیر از اندامی که زنان نداشتند. برای همین واژه «پزشکی بیکینی» گویای این مسئله است

وقتی می‌گویید «خیلی‌ها» منظورتان دقیق چه کسانی هستند؟ پزشکان، داروسازان یا مراجعه‌کنندگان؟

در این ۱۰ سال، بیشتر، پژوهشگران و کارکنان بالینی بودند که مقاومت نشان دادند.

پس بیشترشان در حوزه کاری خودتان هستند.

بله، حوزه تحقیق پزشکی و پزشکی اورژانس. ولی از پایه این مسئله را روی جنس نر گذاشته‌اند. برای مثال دانشمندان و داروسازان حتی از زمان شروع کار روی سلول و یا روی حیوان، سلول نر را انتخاب می‌کنند. برای پژوهشگران پایه، سخت است که روش خود را عوض کنند چون آن‌ها سلول نر را گرفته و روی آن کار می‌کنند چون تجانس هورمونی دارد. ولی اگر سلول ماده را انتخاب کنند، باید با تغییرات هورمونی هم کار کنند که چالش آن را بیشتر می‌کند.

در حوزه تخصصی خودم که پزشکی اورژانس است ما (در آمریکا) بیش از یک میلیون و ۲۰ هزار ویزیت روزانه داریم. دپارتمان‌های اورژانس و پزشکی اورژانس در حال گسترش است. برای خیلی‌ها مراجعه به اورژانس مانند مراجعه به پزشک است و خیلی‌ها هم هستند که به واقع بیمار اورژانس محسوب می‌شوند. برای پزشک اوژانس کسانی که به اورژانس آمده و بین دو تا ۲۰ ساعت شاید در آن‌جا باشند، خیلی سخت است که روی جزییات دقت کرده و بگویند پس بگذار الان دوز متفاوتی را روی این بیمار امتحان کنیم چون زن است و او را تحت نظر بگیریم و ببینیم با مردان چه تفاوتی دارد. همین باعث می‌شود چالش کار را زیاد کرده و متفاوت از شکلی کند که تا پیش از این انجام می‌شده است.

فقط برای این که مطمئن شوم منظورتا را دریافته‌ام، شما می‌گویید مخالفتی که با شما می‌شده یا می‌شود به دلیل شکلی است که تا پیش از این کار انجام شده و کسی نمی‌خواهد آن را عوض کند.

بله.

و آیا این مخالفت فقط محدود به این است که نمی‌خواهند روش خود را عوض کنند؟ می‌خواهم ببینم فقط می‌گویند راه و روش معمول و عادی خود را عوض نمی‌کنیم یا این که یافته‌های تحقیقی شما را هم قبول ندارند و معتقد هستند نه تنها راه را عوض نمی‌کنیم، که حتی چیزی هم عوض نشده یا یافته‌های دقیقی نداریم که حتی بخواهیم آن را بررسی کنیم.

یکی از بزرگترین چالش‌ها این است که هرقدر ما بیشتر می‌دانیم، به همان اندازه پرسش‌های جدی مطرح می‌شود که نیازمند پاسخ است. بخش زیادی از مقاومتی که ما شاهد هستیم به همین علت است که پس از یک یافته، با سیلی جدید از پرسش‌ها روبه‌رو می‌شویم. برای مثال می‌گویند درست است که تحقیق امبین نشان داده که هضم و جذب آن در بدن زن و مرد متفاوت است ولی چطور در مورد بقیه داروها این را بدانیم؟ یا این که اگر موضوع این باشد، از کجا بدانیم که چه نسخه‌ای بنویسیم و چه دارویی را چگونه تجویز کنیم؟ برای همین در کل این حوزه کمبود شواهد وجود دارد و به اندازه کافی مدرک نداریم که نشان دهیم چه کار باید بکنیم. چالش اصلی این جاست که ما تمامی پاسخ‌ها را الان در دست نداریم.

کاری که من الان روی آن متمرکز هستم این است که به همکاران خود بگویم روی همین‌قدر داده‌ها و اطلاعاتی که در دست داریم کار کرده و تحقیق بیشتری هم در ادامه انجام دهیم. حتی همین الان هم می‌توانیم از همین اطلاعات کم در کار پزشکی اورژانس استفاده کنیم.

پس در واقع شما همکاران خود را تشویق می‌کنید که نه تنها از این داده‌های فعلی استفاده کرده، که روی جمع‌آوری داده‌های بیشتر هم متمرکز شوند.

بله. از خیلی از پزشکان آکادمیک – منظور پزشکانی است که تصمیم گرفته‌اند به جای پزشکی، به تدریس و تحقیق ادامه دهند – می‌خواهم که این یافته‌ها را مد نظر قرار دهند حالا در هر حوزه‌ای که کار می‌کنند؛ سکته، عفونت و یا تروما، تحقیق خود را طوری طراحی کنند که تفاوت بین مرد و زن را بتوان ردیابی کرد و یا تشخیص داد. بعد از آن هم نیاز است که دانشجویان پزشکی یا رزیدنت‌ها یا دیگر متخصص‌ها هم با نتایج این تحقیقات آشنا شوند. حتی تا همین الان هم به دانشجویان پزشکی یا رزیدنت‌ها این طور آموزش داده نمی‌شوند که این طور – تفاوت پزشکی میان بدن مرد و زن – دقت کنند. باید روی آموزش متمرکز شده و به همه یاد بدهیم متفاوت آموخته، متفاوت پزشکی را به کار گرفته و متفاوت هم به موضوع نگاه کنند.

آیا در حوزه تخصصی شما نگاه اجماعی به این مسئله – تفاوت پزشکی در بدن مرد و زن – وجود دارد؟ یا مانند برخی دیگر از مسائل مردبرتری – پتریارکی – بر آن حاکم است؟

در حوزه تخصصی من یعنی پزشکی اورژانس، نگاه اجماعی وجود دارد. برایتان مثالی می‌زنم. اولین باری که من به این نتیجه رسیدم که این مسئله خیلی مهم است، در انجمن آکادمیک پزشکان اورژانس که عضو آن هستم، جلسه‌ای گذاشته تا نتایج تحقیق خود را معرفی کنم. وقتی کارهای خود را کرده و به سالن کنفرانس که به طور معمول صدها پزشک در آن حضور دارند رسیدم، فقط دو نفر برای این جلسه آمده بودند.

ببخشید این دو نفری که آمده بودند مرد بودند یا زن؟

سوال به جایی بود. یک مرد و یک زن، و هر دو همکار و دوست من بودند و حضورشان به لحاظ رفاقتی بود و نه توجه یا علاقه به موضوع جلسه سخنرانی.

حالا از آن زمان گذر سریع کرده و می‌آییم به سال ۲۰۱۴. این بار در همان انجمن ما مشغول بررسی اجماع نظر و رسیدن به پرسش‌های اساسی بودیم و این که بگوییم بله، تفاوت پزشکی میان مرد و زن وجود دارد ولی حالا چه پرسش‌هایی در حوزه پزشکی اورژانس اهمیت دارد و باید آن‌ها را مطرح کنیم؟ در این جلسه کنفرانس صدها پزشک و پژوهشگر در سطح ملی (در آمریکا) حضور پیدا کردند.

برای همین الان می‌گویم این مسئله دیگر اجتناب‌ناپذیر است و باید آن را قبول کرد، با آن کنار آمد و برای آن راه حلی پیدا کرد و تفاوت پزشکی و درمان میان مرد و زن را باید هم در آموزش و هم در داروسازی و تحقیق، وارد کرد.

برخی از مسائلی که شما در تحقیق خود به آن اشاره می‌کنید – مثل تاثیر متفاوت آسپرین در مرد و زن – شاید خیلی پیشتر قابل مشاهده یا تحقیق بود. این که در مورد آن بحث جدی نشده یا به آن اشاره نشده را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا کسی آن را جدی نمی‌گرفته، یا علاقه نداشته یا هیچ‌وقت مورد تمرکز نبوده است؟

بیشتر آن مربوط به داده‌ها است. برای مثال، سازمان غذا و داروی آمریکا (اف‌دی‌ای) وقتی اجازه ورود یک دارو به بازار را می‌دهد که تاثیر مثبت آن بر عوارض جانبی آن غالب باشد. سازمان غذا و دارو البته هزاران صفحه تحقیق هر دارو را بررسی می‌کند ولی اولویت اصلی آن‌ها این است که دارو تاثیر مثبت داشته باشد. بعد از آن وقتی دارو اجازه حضور در بازار را پیدا کرد، در اختیار هزاران مصرف‌کننده قرار می‌گیرد و از قضا تازه عوارض آن بر روی زنان دیده می‌شود. برای همین الان روشی برای بررسی دارو پس از حضور در بازار ابداع شده و فکر می‌کنم پایه‌گذار جدی مرحله‌ای باشد که در مرحله تحقیق، تاثیر دارو روی زنان را هم بررسی کنند.

اجازه دهید پرسشی مطرح کنم که شاید پاسخ دادن به آن را نتوان خلاصه کرد. ولی در حوزه شرکت‌های داروسازی، واکنش آن‌ها به تحقیق شما چه بوده؟ آیا واکنشی مثبت و یا علاقمند به همکاری حتی میان شرکت‌های مختلف دیده‌اید یا این که به کل سکوت اختیار کرده‌اند؟

سازمان غذا و داروی آمریکا (اف‌دی‌ای) وقتی اجازه ورود یک دارو به بازار را می‌دهد که تاثیر مثبت آن بر عوارض جانبی آن غالب باشد. سازمان غذا و دارو البته هزاران صفحه تحقیق هر دارو را بررسی می‌کند ولی اولویت اصلی آن‌ها این است که دارو تاثیر مثبت داشته باشد. بعد از آن وقتی دارو اجازه حضور در بازار را پیدا کرد، در اختیار هزاران مصرف‌کننده قرار می‌گیرد و از قضا تازه عوارض آن بر روی زنان دیده می‌شود. برای همین الان روشی برای بررسی دارو پس از حضور در بازار ابداع شده و فکر می‌کنم پایه‌گذار جدی مرحله‌ای باشد که در مرحله تحقیق، تاثیر دارو روی زنان را هم بررسی کنند

به لحاظ شخصی هیچ رابطه نزدیکی با هیچ شرکت داروسازی ندارم در نتیجه از آن بی‌خبر هستم. ولی از یافته‌هایی که از واکنش و گفت‌وگو با همکاران خود گرفته‌ام، فکر می‌کنم شرکت‌های داروسازی خیلی موافق این نباشند چون معنایش این است که نیمی از مشتری‌های خود را از دست می‌دهند. چون اگر یک دارو با این پیام به بازار بیاید که روی یک جنسیت تاثیر دارد و برای جنسیت دیگر مناسب نیست، برای آن‌ها ضرر به بار می‌آورد. ولی خوب، این حدسیات من است...

پس این بخش از حرف‌های شما بیشتر گمانه‌زنی شخصی شماست و سندی که حقایق آن را ثابت کند، در دست نیست.

بله، این گمانه زنی شخصی من است. اما به لحاظ مستند، به تازگی شاهد مسئله‌ای بودیم که حتی در نشریات تخصصی دارویی هم به آن اشاره شد و مربوط بود به بحث دادن پروانه ساخت به داروهای ژنریک. داروهای ژنریک برای گرفتن مجوز حضور در بازار، روند متفاوتی نسبت به داروهای اصلی طی می‌کنند. برای آزمایش این دارو، بیشتر کسانی که مورد آزمایش قرار می‌گیرند، مردان سالم و جوان هستند. بعد از بررسی آن به این فکر رسیدند که حالا بیاییم و این آزمایش را روی زنان انجام داده و چند شاخص برای مثال، فشار خون را اندازه‌گیری کرده و مقایسه کنیم. نتیجه این شد که پس از بررسی دارو روی زنان، حتی دارو نتوانست مجوز لازم حضور در بازار را بگیرد چون تاثیری که روی فشار خون داشت خیلی بالا و پایین بود و یا منوط به دوران قاعدگی بود. حتی ما در بخش اورژانس شاهد عوارض از سوی بیمارانی بودیم که از برخی عوارض شکایت داشتند و بعد از این که به نتیجه خاصی نمی‌رسیدیم، بیمار می‌گفت راستی، به تازگی پزشکم داروی ژنریک برایم تجویز کرده است. نتایج بررسی هم از سوی فعالان مورد تحقیق قرار گرفت و مشخص شد تاثیر دارو به کل روی بدن زنان متفاوت است.

امیدوارم این تحقیقات بیشتر انجام شود. اما بخش دیگر کار من برای این که شرکت‌های داروسازی به انجام تحقیق بیشتر ترغیب شوند، گفت‌وگو با بیماران است. فکر می‌کنم اگر هر بیماری به فعال حقوق خود تبدیل شود، بعد از آن شرکت‌های داروسازی به راهی بهتر برای تحقیق دارویی روی خواهند آورد.

یک سوال جدی این جا مطرح می‌شود. مراحل ساخت یک دارو از زمان بررسی اولیه تا ثبت اولیه و بعد انواع آزمایش روی حیوان و انسانی مرحله‌ای بسیار طولانی است. آیا به واقع هیچ‌جای این مراحل کسی نمی‌پرسد که بگذارید برای مثال دو موش ماده هم در میان بررسی های خود قرار دهیم. آیا به واقع هیچ‌کس نقادانه به نتیجه بررسی‌ها در شرکت داروسازی نگاه نمی‌کند؟

سوال خیلی خوبی است و من دانشمندان و داروسازان زن و مردی می‌شناسم که کار آن‌ها در حوزه داروسازی فقط روی جنس نر و سلول‌های نر است چون پایه آن این طور بنا شده است. در واقع نمی‌شود گفت مردان مقصر هستند، این شکلی است که دانش داروسازی بنا شده است. حتی از خیلی از پژوهشگران و محققان اگر بپرسیم سلول یا موشی که روی آن آزمایش کردید، نر بوده یا ماده؟ هیچ پاسخی برای آن ندارند. یعنی حتی فکرش را نمی‌کردند که مهم است چون بنای آن از قبل گذاشته شده بود و آن‌ها به بخش علمی قضیه فقط کار داشتند.

می‌توانیم بگوییم دلیل آن نبود تفکر انتقادی در این بخش از تحقیق است؟

بله حق با شماست. این بخش از مرحله ساخت دارو همین مشکل را دارد. اما برای کسی مثل من که در بخش اورژانس با شمار زیادی بیمار روبه‌رو است، مسئله خیلی فرق می‌کند و ما همه موردی را شاهد هستیم. برای مثال اگر یک قدم از کار روزانه خود عقب بگذارید و به آن نگاهی بیاندازید، از خود می‌پرسید چرا این شمار بالا از زنان مشکل «بیماری خودایمنی»، لوپوس یا روماتیسم دارند؟ یا چرا آلزایمر این قدر در مردان بیشتر است؟ وقتی بشود کمی از فضا فاصله گرفت و دید که تفاوت‌ها میان مرد و زن وجود دارد، آن وقت می‌شود بگوییم که بله، شاید نیاز باشد که نگاه درمانی خود به زن و مرد را عوض کنیم.

یکی از پرسش‌های جدی مطرح در محیط پزشکی الان همین مسئله است که آیا نیاز است تخصص روی بدن زنان را به عنوان یک حوزه متفاوت دنبال و جدا کنیم یا این که دانش از تفاوت کارکرد زن و مرد را به حوزه پزشکی اضافه کنیم. پس دیگر قرار نیست که یک تخصص باشد، حتی پزشکی کودکان برای دختر و پسر متفاوت خواهد بود، متخصص قلب و عروق هم همین طور. یعنی کسی که بخواهد متخصص زنان باشد فقط نباید روی اندام زنانه متمرکز شود که روی کل عملکرد متفاوت زن باید یادگیری داشته باشد. برای مثال ما متخصص زنان و زایمان داریم ولی نمی‌توانند روی قلب و عروق کار کنند. پاسخ من این است که به نظرم بهتر است تمامی دانش از تفاوت عملکرد تمامی بخش‌های جسمی زن و مرد را به دانش پزشکی اضافه کنیم

شما در سخنرانی خود در «تد تاک» ضمن اشاره به تفاوت درمانی مرد و زن، برای مثال به کودکان اشاره کرده و گفتید وقتی ما فهمیدیم که بدن کودکان متفاوت از بزرگسالان کار می‌کند، تخصصی به نام کودکان یا اطفال را در دنیای پزشکی ایجاد کردیم. با توجه به نتایج تحقیقات دنباله‌دار شما، آیا فکر می‌کنید روزی هم برسد که پزشک متخصص زنان داشته باشیم اما نه فقط به معنای متخصص اندام‌های زنانه؟ یعنی پزشکی که تخصص در جنس زن باشد؟

سوال خیلی خوبی است. یکی از پرسش‌های جدی مطرح در محیط پزشکی الان همین مسئله است که آیا نیاز است تخصص روی بدن زنان را به عنوان یک حوزه متفاوت دنبال و جدا کنیم یا این که دانش از تفاوت کارکرد زن و مرد را به حوزه پزشکی اضافه کنیم. پس دیگر قرار نیست که یک تخصص باشد، حتی پزشکی کودکان برای دختر و پسر متفاوت خواهد بود، متخصص قلب و عروق هم همین طور. یعنی کسی که بخواهد متخصص زنان باشد فقط نباید روی اندام زنانه متمرکز شود که روی کل عملکرد متفاوت زن باید یادگیری داشته باشد. برای مثال ما متخصص زنان و زایمان داریم ولی نمی‌توانند روی قلب و عروق کار کنند. پاسخ من این است که به نظرم بهتر است تمامی دانش از تفاوت عملکرد تمامی بخش‌های جسمی زن و مرد را به دانش پزشکی اضافه کنیم.

ما به اطلاعات یا نظرسنجی‌های مخصوص در این زمینه دسترسی نداریم اما آیا در حوزه تخصصی خود و در میان پزشکان اورژانس، این جریان را دنباله‌دار و موفق می‌بینید و فکر می‌کنید پزشکی و درمان جنس زن به طور جدی دنبال خواهد شد؟ یا این که فکر می‌کنید نیازمند کمپین و اطلاع‌رسانی گسترده و تغییرات جدی در سطح آموزشی است؟

من فکر می‌کنم این مسئله نیازمند یک کمپین جهانی است چون باید از دانشکده‌های پزشکی شروع شود. بیشتر دانشجویان پزشکی خواهان آموزش بهتر هستند و این دانشجویان هستند که خود الان فعالانه خواستار آموزش بهتر در حوزه درمان و موارد مرتبط با جنسیت و جنس‌گونگی هستند. ما جلسه‌ای به تازگی با حضور رییس‌های دانشکده‌های پزشکی آمریکا و حتی دیگر دانشکده‌های بین‌المللی داشتیم تا آموزش بهتر را در این سطح وارد محتویات درسی کنیم. این یک مسئله جهانی است که نیازمند آموزش برای پژوهشگران، مدرسان و محققان است و یک فعالیت جدی طلب می‌کند. اما فکر می‌کنم همه برای آن آماده هستند و با کار سازمان‌هایی چون موسسه ملی بهداشت آمریکا که فعالانه زنان را در مراحل آزمایش و تست دعوت می‌کند، این جریان تسریع شده ولی هنوز کارهای خیلی زیادی مانده که باید دنبال شود.

پس خواهان آموزش و تحول گسترده‌تر هستید.

بله البته. ما الان شواهد و اسناد کافی در اختیار داریم و همه باید از آن مطلع شده و باخبر شوند. هم از دیدگاه پزشکان و هم از دیدگاه مردم، باید این تغییر روی دهد.

سخنرانی خانم مک‌گرگور، از شبکه عمومی «تد اکس» در یوتیوب: