رامین جهانبگلو، استاد فلسفه در کانادا، این مطلب را چند ماه پیش از درگذشت ماندلا نوشته بود. وی نگاه ماندلا به آزادی را مورد بررسی قرار داده است.
هفتهها است که ميليون ها نفر در گوشه و کنار جهان با کمال احترام و سپاس در انتظار بزرگداشت نلسون ماندلا، بزرگمرد قاره آفريقا هستند. جای خوشحالی دارد در زمانی که بسياری از مردم جهان آرزوی مرگ سياستمدارن خود را در سر میپرورانند، بسياری از افراد در آفريقای جنوبی و ساير نقاط جهان برای بهبود ماندلا دعا می کنند.
ولی پرسش اصلی اينجاست که نلسون ماندلا نماينده و نمايانگر چگونه سياستی است که ديگر سياستمدارن در ترويج و ترغيب آن ناموفق هستند؟
واقعيت امر اين است که نلسون ماندلا، تجلی مفهوم سياست نه به معنای کسب قدرت يا جا به جايی آن که به معنای ساماندهی خشونت پرهيز جامعه است. مائو (مائوتسه تونگ) و بسياری از انقلابيون و محافظه کاران قرن بيستم اعتقاد داشتند که قدرت از لوله تفنگ بيرون می آيد، ولی خشونت پرهيزانی چون مهاتما گاندی و نلسون ماندلا بارها نشان دادهاند که قدرت از رضايت، موافقت و همدلی ملت نشأت میگيرد.
از اين نظر برای ماندلا آزادی فقط به معنای مخالفت و ساقط کردن يک حکومت استبدادی نيست.
به گفته ماندلا: «آزاد بودن به معنای خلاصی از زنجير خود نيست، که به معنای انتخاب شيوهای از زندگی است که به آزادی ديگران احترام بگذارد.»
نلسون ماندلا با تاکيد بر اين فکر که آزادی هر فرد بدون احترام به آزادی ديگران معنا ندارد، تصميم به نوشتن «منشور آزادی آفريقای جنوبی» گرفت. يکی از اصول محوری اين منشور، که در سال ۱۹۵۵ توسط ماندلا و همرزمانش تهيه شد، اشاره به مفهوم کثرت گرايی و چند گانگی عقيدتی و حزبی برای آينده آفريقای جنوبی بود. نلسون ماندلا با ترويج و ترغيب اين ايده که همدلی و اشتراک منافع انسان ها فراسوی تفاوت های نژادی، فرهنگی و قومی مطرح می شود، لحظه گانديستی اخلاقی کردن سياست را وارد استراتژی مقاومت عليه آپارتايد کرد.
هر چند که ماندلا در دورهای از مبارزه خود شيوه مبارزه خشونت آميز از طريق خرابکاری و انهدام موسسات و تسليحات دولتی را اختيار کرد ولی سياست کلی حزب خود، يعنی کنگره ملی آفريقا را بر پايه گفت وگو و ايجاد ميان راهکارهای سياسی قرار داد.
در اين راستا ماندلا با فاصله گرفتن از نگرش های کينه توزانه و انتقام جويانه و تعهد به قانون مداری و عدالت خواهی، با تزريق فکر خشونت پرهيزی در گفتمان سياسی ضد آپارتايد، راه را برای دو مفهوم آتی «بخشش» و «آشتی ملی» هموار کرد. از ديدگاه ماندلا، آشتی ملی به معنای فراموش کردن گذشته نبود که به منظور ايجاد توافقی بر مبنای تعامل و تعادل بود.
برای بسياری از ناظران جهانی، اين گفته ماندلا که: «اگر میخواهيد با دشمن خود صلح کنيد بايد با او کار کنيد تا تبديل به همکار تان شود»، مقدمه ای بود برای طراحی فضای مشترک بازشناسی اخلاقی و اتحاد ملی و تکذيب خشونتهای انحصار طلبانه و تعصب آميز در آفريقای جنوبی.
نلسون ماندلا با بازگشت به فلسفهٔ آفريقايی «اوبونتو» به معنای «انسان بودن در ميان ديگر انسان ها»، پايه اخلاقی سيات آشتی ملی را در آفريقای جنوبی بنا کرد. هدف او از اين عملکرد، ايجاد ذهنيت سياسی جديدی بود که هرگونه ساختار قهر آميز را تبديل به حرکتی خشونت پرهيز و صلح آميز کند. بدين گونه، اوبونتو تبديل به مدل ذهنی شد برای نوشتن تاريخ از دريچه بخشش و عدالت خواهی بدون قصاص.
بیشک آنچه که آيندگان از نلسون ماندلا به ياد خواهند داشت، بيش از پيش کوشش های او در اخلاقی کردن سياست از طريق ايجاد عدالتی ترميمی و گذار به گفتمانی کثرت گرا و کردار اجتماعی انسان دوستانه خواهد بود. در اين رابطه، سياست مداران آتی اين جمله ماندلا را به ياد خواهند داشت: «انسان شجاع کسی نيست که واهمه نداشته باشد، کسی است که بر ترس غلبه کند.» شکی نيست که آزادی از آن کسانی است که بر ترس و کينه خود غلبه کنند.
هفتهها است که ميليون ها نفر در گوشه و کنار جهان با کمال احترام و سپاس در انتظار بزرگداشت نلسون ماندلا، بزرگمرد قاره آفريقا هستند. جای خوشحالی دارد در زمانی که بسياری از مردم جهان آرزوی مرگ سياستمدارن خود را در سر میپرورانند، بسياری از افراد در آفريقای جنوبی و ساير نقاط جهان برای بهبود ماندلا دعا می کنند.
ولی پرسش اصلی اينجاست که نلسون ماندلا نماينده و نمايانگر چگونه سياستی است که ديگر سياستمدارن در ترويج و ترغيب آن ناموفق هستند؟
واقعيت امر اين است که نلسون ماندلا، تجلی مفهوم سياست نه به معنای کسب قدرت يا جا به جايی آن که به معنای ساماندهی خشونت پرهيز جامعه است. مائو (مائوتسه تونگ) و بسياری از انقلابيون و محافظه کاران قرن بيستم اعتقاد داشتند که قدرت از لوله تفنگ بيرون می آيد، ولی خشونت پرهيزانی چون مهاتما گاندی و نلسون ماندلا بارها نشان دادهاند که قدرت از رضايت، موافقت و همدلی ملت نشأت میگيرد.
«آزاد بودن به معنای خلاصی از زنجير خود نيست، که به معنای انتخاب شيوهای از زندگی است که به آزادی ديگران احترام بگذارد.»ماندلا
از اين نظر برای ماندلا آزادی فقط به معنای مخالفت و ساقط کردن يک حکومت استبدادی نيست.
به گفته ماندلا: «آزاد بودن به معنای خلاصی از زنجير خود نيست، که به معنای انتخاب شيوهای از زندگی است که به آزادی ديگران احترام بگذارد.»
نلسون ماندلا با تاکيد بر اين فکر که آزادی هر فرد بدون احترام به آزادی ديگران معنا ندارد، تصميم به نوشتن «منشور آزادی آفريقای جنوبی» گرفت. يکی از اصول محوری اين منشور، که در سال ۱۹۵۵ توسط ماندلا و همرزمانش تهيه شد، اشاره به مفهوم کثرت گرايی و چند گانگی عقيدتی و حزبی برای آينده آفريقای جنوبی بود. نلسون ماندلا با ترويج و ترغيب اين ايده که همدلی و اشتراک منافع انسان ها فراسوی تفاوت های نژادی، فرهنگی و قومی مطرح می شود، لحظه گانديستی اخلاقی کردن سياست را وارد استراتژی مقاومت عليه آپارتايد کرد.
هر چند که ماندلا در دورهای از مبارزه خود شيوه مبارزه خشونت آميز از طريق خرابکاری و انهدام موسسات و تسليحات دولتی را اختيار کرد ولی سياست کلی حزب خود، يعنی کنگره ملی آفريقا را بر پايه گفت وگو و ايجاد ميان راهکارهای سياسی قرار داد.
در اين راستا ماندلا با فاصله گرفتن از نگرش های کينه توزانه و انتقام جويانه و تعهد به قانون مداری و عدالت خواهی، با تزريق فکر خشونت پرهيزی در گفتمان سياسی ضد آپارتايد، راه را برای دو مفهوم آتی «بخشش» و «آشتی ملی» هموار کرد. از ديدگاه ماندلا، آشتی ملی به معنای فراموش کردن گذشته نبود که به منظور ايجاد توافقی بر مبنای تعامل و تعادل بود.
برای بسياری از ناظران جهانی، اين گفته ماندلا که: «اگر میخواهيد با دشمن خود صلح کنيد بايد با او کار کنيد تا تبديل به همکار تان شود»، مقدمه ای بود برای طراحی فضای مشترک بازشناسی اخلاقی و اتحاد ملی و تکذيب خشونتهای انحصار طلبانه و تعصب آميز در آفريقای جنوبی.
نلسون ماندلا با بازگشت به فلسفهٔ آفريقايی «اوبونتو» به معنای «انسان بودن در ميان ديگر انسان ها»، پايه اخلاقی سيات آشتی ملی را در آفريقای جنوبی بنا کرد. هدف او از اين عملکرد، ايجاد ذهنيت سياسی جديدی بود که هرگونه ساختار قهر آميز را تبديل به حرکتی خشونت پرهيز و صلح آميز کند. بدين گونه، اوبونتو تبديل به مدل ذهنی شد برای نوشتن تاريخ از دريچه بخشش و عدالت خواهی بدون قصاص.
بیشک آنچه که آيندگان از نلسون ماندلا به ياد خواهند داشت، بيش از پيش کوشش های او در اخلاقی کردن سياست از طريق ايجاد عدالتی ترميمی و گذار به گفتمانی کثرت گرا و کردار اجتماعی انسان دوستانه خواهد بود. در اين رابطه، سياست مداران آتی اين جمله ماندلا را به ياد خواهند داشت: «انسان شجاع کسی نيست که واهمه نداشته باشد، کسی است که بر ترس غلبه کند.» شکی نيست که آزادی از آن کسانی است که بر ترس و کينه خود غلبه کنند.