تا آنجا که می دانم حمله به سفارتخانه های خارجی برای اولين بار در جمهوری اسلامی باب شد. حمله به سفارت امريکا و از آن بدتر گروگانگيری ديپلمات های اين کشور برای ۴۴۴ روز هرگز در هيچ کشوری روی نداده بود.
نقض آشکار کنوانسيون وين (ناظر بر مصونيت ديپلمات ها و اماکن ديپلماتيک) منحصر به اين مورد باقی نماند. سفارت عربستان، دانمارک و انگلستان نيز در مقاطع مختلف در کمال راحتی مورد هجوم «عناصر خودجوش» قرار گرفته اند. در حمله به سفارت عربستان يکی از ديپلمات های اين کشور از بالای بام ساختمان سفارت به زمين افتاد و جان باخت.
قبيح تر از همه اين رفتارهای ناپسند، آن که در آخرين مورد يعنی حمله وسيع و گسترده به سفارت انگليس در تهران علاوه بر ساختمان سفارت، اقامتگاه ديپلمات های انگليسی در باغ قلهک که محل اسکان خانواده و فرزندان شان بود نيز مورد هجوم قرار گرفت.
تصاوير ارسالی از تهران همه حاکی از آن بود که مهاجمان در کمال آرامش و اطمينان بدون هرگونه دخالت موثر پليس به داخل اماکن ديپلماتيک راه يافته و خسارات زيادی به جا گذاشتند.
باور اين نکته که جمعی چند صد نفره از مهاجمان می توانستند پليس ضد شورش را از کار انداخته و مقاصد خود را عملی کنند، قابل قبول نيست. تصاوير نيز غير از اين را گواهی می دهد.
اما در حمله اخير به رامین مهمانپرست در نيويورک، آنچه قابل توجه است حمايت پليس امريکا از اوست. تصاوير گواه است که پليس نيويورک مهاجمان را دور کرده و سرانجام با انتقال سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی به درون ماشين پليس امريکا، موجبات خلاصی او را فراهم آوردند وگرنه معلوم نيست که در صورت نبود دخالت موثر پليس امريکا، چه سرنوشتی در انتظار او بود. چه بسا رامین مهمانپرست در اين ميان دچار آسيب های جدی می شد.
حکايتی است به ياد ماندنی که يکی از همران مهمانپرست در گير و دار حمله به او، فرياد می زند که : «به پليس نزديک شو. به پليس نزديک شو» تا جان ديپلمات ارشد جمهوری اسلامی در پناه پليس امريکا از خطر مصون بماند.
ترديدی نيست که در امريکا اگر جرم و جنايتی در انظار پليس و بدون واکنش آن صورت بگيرد، موضوع مورد پيگيرد قانونی قرار خواهد گرفت تا دانسته شود که چرا پليس از انجام وظايف خود کوتاهی کرده اما آيا تاکنون حتی يک گزارش يافت می شود که چرا در تمامی حوادثی که عليه اماکن ديپلماتيک در تهران توسط عناصر به اصطلاح خودجوش صورت گرفته، پليس نتوانسته اقدام موثری از خود نشان دهد؟
مضحک است که بنا به گزارش منابع داخلی تنی چند از حمله کنندگان به سفارت انگليس که توسط پليس دستگير شده بودند در کمتر از نيم روز آزاد شدند. هرگز پرونده قضايی عليه آنان گشوده نشد و هرگز به عنوان «اخلال در نظم عمومی» مورد پيگرد قانونی قرار نگرفتند.
چنانچه فيلم خود به خوبی گواه است، رامین مهمانپرست در خيابان های نيويورک و نه در يک ساختمان ديپلماتيک مورد تعرض قرار گرفته است. در غير اين صورت هرگز چنين اتفاقی برای او رخ نمی داد.
اين در حالی است که به عنوان مثال حمله و هتاکی به فائزه هاشمی در زيارتگاه عبدالعظيم حسنی (يکی از مراقد مقدس شيعيان) صورت گرفت و تا کنون هيچ برخورد قضايی با عامل آن صورت نگرفته است. حمله مسلحانه به خانه مسکونی مهدی کروبی نيز هرگز مورد پيگيرد قضايی قرار نگرفت. ده ها و بلکه صدها مثال از قبيل می توان آورد که اين دو فقط موارد منتشر شده آن ها هستند.
مثال هايی از اين دست ترديد باقی نمی گذارد که حاکميت جمهوری اسلامی از نيروهای لباس شخصی به عنوان عوامل سرکوب شهروندان خود استفاده کرده و می کند. اين در حالی است که در آمريکا پليس اين کشور خود را موظف می داند که از جان ديپلمات های بزرگ ترين دشمن خود (جمهوری اسلامی) مواظبت کند. ايالات متحده می داند که خصومت دو دولت، هرگز نبايد موجب نقض امنيت کسی در خاک کشورش شود چرا که صلاحيت پليس اين کشور را در تأمين امنيت شهروندان زير سوال می برد.
از سوی ديگر به رغم حمله به سفارت امريکا، دانمارک، عربستان و انگليس در تهران، هيچ يک از اين کشور ها مبادرت به اقدام مشابه نکردند. تنها اقدام آنان اين بود که خواستار خروج ديپلمات های جمهوری اسلامی از خاک کشورشان و تعطیلی سفارتخانه شدند.
بی ترديد همين ميزان خشونت عليه سخنگوی وزارت خارجه نيز قبل توجيه نيست اما اينک رامین مهمانپرست بايد با پوست و گوشت خود لمس کرده باشد که در حمله به محل مسکونی ديپلمات های انگليسی در باغ قلهک، خانواده آنان چه حال و روزی را مشاهده کرده بودند.
چنان اقدام غيرمتمدنانه ای در يورش به سفارت انگليس حتی در حد يک جمله توسط رييس دولت جمهوری اسلامی محکوم نشد. اين در حالی است که دولت ليبی به دليل رفتار غيرمترقبه حمله عده ای به سفارت امريکا در بنغازی از واشنگتن عذرخواهی کرده و قول تعقيب و پيگرد مهاجمان را داده است.
اين در حالی است که دولت تازه به قدرت رسيده ليبی هيچ دخالتی در آن حادثه نداشت و هنوز کنترل کشور را به خوبی در دست ندارد. حال بايد پرسيد که چگونه است که آيت الله خمينی يورش به سفارت امريکا و گروگانگيری از ديپلمات های آن را «انقلاب دوم و انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» نام نهاد تا در پی آن موجبات حمله عراق به ايران فراهم آيد.
اين همه در حالی است که تضمينی وجود ندارد بار ديگر يکی از اماکن ديپلماتيک در ايران مورد هجوم قرار نگيرد. بی دليل نبود که دولت کانادا يکی از دلايل بستن سفارت خود در تهران را «فقدان تامين امنيت ديپلمات ها و اماکن ديپلماتيک» برشمرده بود.
دور از انتظار نيست که با بالا رفتن تنش ميان جمهوری اسلامی و غرب، کشورهای همسو با تشديد فشار بر اين رژيم نيز از خوف جان کادر ديپلماتيک خود مبادرت به اقدام مشابهی کنند که کانادا انجام داد.
بی درنگ روزهای سختی برای رهبران جمهوری اسلامی در پيش از است. آنچه در فيلم محاصره شدن مهمانپرست ديده شد، انسان را به ياد محاصره افتادن معمر قذافی در دست مخالفانش می اندازد که چگونه در ميان خشم برون ريخته مردمش گرفتار آمده بود.
محمد نوری زاده، خطاب به علی خامنه ای روزگاری گفته بود که «ما نمی خواهيم شما گرفتار در سرنوشتی ببينيم که قذافی را در آن گرفتار ديده بوديم. صدای مخالفان را بشنوید.»
------------------------------------------------------
مطالب مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
نقض آشکار کنوانسيون وين (ناظر بر مصونيت ديپلمات ها و اماکن ديپلماتيک) منحصر به اين مورد باقی نماند. سفارت عربستان، دانمارک و انگلستان نيز در مقاطع مختلف در کمال راحتی مورد هجوم «عناصر خودجوش» قرار گرفته اند. در حمله به سفارت عربستان يکی از ديپلمات های اين کشور از بالای بام ساختمان سفارت به زمين افتاد و جان باخت.
قبيح تر از همه اين رفتارهای ناپسند، آن که در آخرين مورد يعنی حمله وسيع و گسترده به سفارت انگليس در تهران علاوه بر ساختمان سفارت، اقامتگاه ديپلمات های انگليسی در باغ قلهک که محل اسکان خانواده و فرزندان شان بود نيز مورد هجوم قرار گرفت.
تصاوير ارسالی از تهران همه حاکی از آن بود که مهاجمان در کمال آرامش و اطمينان بدون هرگونه دخالت موثر پليس به داخل اماکن ديپلماتيک راه يافته و خسارات زيادی به جا گذاشتند.
باور اين نکته که جمعی چند صد نفره از مهاجمان می توانستند پليس ضد شورش را از کار انداخته و مقاصد خود را عملی کنند، قابل قبول نيست. تصاوير نيز غير از اين را گواهی می دهد.
اما در حمله اخير به رامین مهمانپرست در نيويورک، آنچه قابل توجه است حمايت پليس امريکا از اوست. تصاوير گواه است که پليس نيويورک مهاجمان را دور کرده و سرانجام با انتقال سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی به درون ماشين پليس امريکا، موجبات خلاصی او را فراهم آوردند وگرنه معلوم نيست که در صورت نبود دخالت موثر پليس امريکا، چه سرنوشتی در انتظار او بود. چه بسا رامین مهمانپرست در اين ميان دچار آسيب های جدی می شد.
حکايتی است به ياد ماندنی که يکی از همران مهمانپرست در گير و دار حمله به او، فرياد می زند که : «به پليس نزديک شو. به پليس نزديک شو» تا جان ديپلمات ارشد جمهوری اسلامی در پناه پليس امريکا از خطر مصون بماند.
ترديدی نيست که در امريکا اگر جرم و جنايتی در انظار پليس و بدون واکنش آن صورت بگيرد، موضوع مورد پيگيرد قانونی قرار خواهد گرفت تا دانسته شود که چرا پليس از انجام وظايف خود کوتاهی کرده اما آيا تاکنون حتی يک گزارش يافت می شود که چرا در تمامی حوادثی که عليه اماکن ديپلماتيک در تهران توسط عناصر به اصطلاح خودجوش صورت گرفته، پليس نتوانسته اقدام موثری از خود نشان دهد؟
مضحک است که بنا به گزارش منابع داخلی تنی چند از حمله کنندگان به سفارت انگليس که توسط پليس دستگير شده بودند در کمتر از نيم روز آزاد شدند. هرگز پرونده قضايی عليه آنان گشوده نشد و هرگز به عنوان «اخلال در نظم عمومی» مورد پيگرد قانونی قرار نگرفتند.
چنانچه فيلم خود به خوبی گواه است، رامین مهمانپرست در خيابان های نيويورک و نه در يک ساختمان ديپلماتيک مورد تعرض قرار گرفته است. در غير اين صورت هرگز چنين اتفاقی برای او رخ نمی داد.
اين در حالی است که به عنوان مثال حمله و هتاکی به فائزه هاشمی در زيارتگاه عبدالعظيم حسنی (يکی از مراقد مقدس شيعيان) صورت گرفت و تا کنون هيچ برخورد قضايی با عامل آن صورت نگرفته است. حمله مسلحانه به خانه مسکونی مهدی کروبی نيز هرگز مورد پيگيرد قضايی قرار نگرفت. ده ها و بلکه صدها مثال از قبيل می توان آورد که اين دو فقط موارد منتشر شده آن ها هستند.
مثال هايی از اين دست ترديد باقی نمی گذارد که حاکميت جمهوری اسلامی از نيروهای لباس شخصی به عنوان عوامل سرکوب شهروندان خود استفاده کرده و می کند. اين در حالی است که در آمريکا پليس اين کشور خود را موظف می داند که از جان ديپلمات های بزرگ ترين دشمن خود (جمهوری اسلامی) مواظبت کند. ايالات متحده می داند که خصومت دو دولت، هرگز نبايد موجب نقض امنيت کسی در خاک کشورش شود چرا که صلاحيت پليس اين کشور را در تأمين امنيت شهروندان زير سوال می برد.
از سوی ديگر به رغم حمله به سفارت امريکا، دانمارک، عربستان و انگليس در تهران، هيچ يک از اين کشور ها مبادرت به اقدام مشابه نکردند. تنها اقدام آنان اين بود که خواستار خروج ديپلمات های جمهوری اسلامی از خاک کشورشان و تعطیلی سفارتخانه شدند.
بی ترديد همين ميزان خشونت عليه سخنگوی وزارت خارجه نيز قبل توجيه نيست اما اينک رامین مهمانپرست بايد با پوست و گوشت خود لمس کرده باشد که در حمله به محل مسکونی ديپلمات های انگليسی در باغ قلهک، خانواده آنان چه حال و روزی را مشاهده کرده بودند.
چنان اقدام غيرمتمدنانه ای در يورش به سفارت انگليس حتی در حد يک جمله توسط رييس دولت جمهوری اسلامی محکوم نشد. اين در حالی است که دولت ليبی به دليل رفتار غيرمترقبه حمله عده ای به سفارت امريکا در بنغازی از واشنگتن عذرخواهی کرده و قول تعقيب و پيگرد مهاجمان را داده است.
اين در حالی است که دولت تازه به قدرت رسيده ليبی هيچ دخالتی در آن حادثه نداشت و هنوز کنترل کشور را به خوبی در دست ندارد. حال بايد پرسيد که چگونه است که آيت الله خمينی يورش به سفارت امريکا و گروگانگيری از ديپلمات های آن را «انقلاب دوم و انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» نام نهاد تا در پی آن موجبات حمله عراق به ايران فراهم آيد.
اين همه در حالی است که تضمينی وجود ندارد بار ديگر يکی از اماکن ديپلماتيک در ايران مورد هجوم قرار نگيرد. بی دليل نبود که دولت کانادا يکی از دلايل بستن سفارت خود در تهران را «فقدان تامين امنيت ديپلمات ها و اماکن ديپلماتيک» برشمرده بود.
دور از انتظار نيست که با بالا رفتن تنش ميان جمهوری اسلامی و غرب، کشورهای همسو با تشديد فشار بر اين رژيم نيز از خوف جان کادر ديپلماتيک خود مبادرت به اقدام مشابهی کنند که کانادا انجام داد.
بی درنگ روزهای سختی برای رهبران جمهوری اسلامی در پيش از است. آنچه در فيلم محاصره شدن مهمانپرست ديده شد، انسان را به ياد محاصره افتادن معمر قذافی در دست مخالفانش می اندازد که چگونه در ميان خشم برون ريخته مردمش گرفتار آمده بود.
محمد نوری زاده، خطاب به علی خامنه ای روزگاری گفته بود که «ما نمی خواهيم شما گرفتار در سرنوشتی ببينيم که قذافی را در آن گرفتار ديده بوديم. صدای مخالفان را بشنوید.»
------------------------------------------------------
مطالب مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.