رضا مهماندوست سرمربی اسبق تيم ملی تکواندوی ايران، سرانجام با گذشت بيست روز از مرگ فرزندش محراب، سکوت را شکست و با روزنامه اعتماد مصاحبه کرد. مهماندوست غير از ماجرای مرگ فرزندش، به دختر و همسر بيمارش هم اشاره کرده است.
او در اين مصاحبه گفته است: «اگر از گرفتاریهای من فيلمی درست شود، زار زار گريه خواهيد کرد. بايد حتما زير تابوتمان بروند تا باور کنند که بیدليل خواستار رسيدگی به وضعيتمان نبوديم. اما اگر به پيشنهاد خارجیها جواب مثبت بدهم، چه حرفهايی که نخواهند زد و به عنوان يک خائن که مملکت خود را گذاشت و رفت، از من ياد خواهند کرد.»
او قبل از المپيک لندن، از جانب فدراسيون جهانی تکواندو به عنوان بهترين مربی جهان معرفی شد. زيرا برای اولين بار پس از چهل سال، به قهرمانی کرهای ها در جهان خاتمه داد. اتفاقی که در خاک خود کرهجنوبی رخ داد.
اما فدراسيون تکواندوی ايران، رضا مهماندوست را به رغم اعتراض گسترده رسانهها و کارشناسان ورزش، قبل از المپيک کنار گذاشت. مهماندوست که بلافاصله با پيشنهاداتی از تيمهای رقيب ايران مواجه شده بود، ضمن رد درخواستها، در مصاحبههايش گفت: «آقای سيدمحمدپولادگر، مرا کنار میگذاريد عيبی ندارد، اما حقم را چرا نمیدهيد، اين پول، حق فرزند معلول من است. خرج دارو و درمان و پرستار اوست.»
رضا مهماندوست، کارمند شرکت سايپا بود و به خاطر همراهی تيم ملی تکواندو در مسابقات و اردوهای متعدد داخلی و خارجی، از اين کارخانه اخراج شده بود و درآمد ديگری نداشت.
با وجود تاکيد بهرام افشارزاده دبيرکل کميته المپيک ايران در خصوص پرداخت مطالبات و بازگشت مهماندوست به تيم ملی، پولادگر مخالفت کرد و هيچکدام از اين دو وعده محقق نشد. نه تسويه حسابی با او صورت گرفت و نه شرايط بازگشتش به اردوی تيم ملی محقق شد. تکواندوی ايران نيز در المپيک لندن، نتايجی ضعيف تر از حد انتظار ظاهر را به جا گذاشت.
پس از مرگ فرزند
بهمن ماه امسال محراب مهماندوست، فرزند معلول رضا مهماندوست چشم از جهان فرو بست. مهماندوست درباره درگذشت فرزندش، بيست روز پس از اين اتفاق به روزنامه اعتماد گفته است: «پسرم را از دست دادم. در حالی که هم فدراسيون، هم وزارت ورزش و کميته ملی المپيک از شرايط من باخبر بودند. کار از کار گذشته و پولی که به من ندادند تا برای درمانش هزينه کنم را بايد برای ختمش بپردازم. حالا هم شروع به دادگاهی کردن افراد کنم که چه شود؟ پس از اتفاقهايی که برايم افتاد به لطف دوستان به سايپا برگشتم و حالا هر روز ساعت پنج صبح به کارخانه میروم و در آنجا مشغول هستم.»
مهماندوست میگويد: «اعضای فدراسيون همگی در مراسم ختم محراب حاضر شدند اما نوشدارو بعد از مرگ سهراب چه فايده دارد؟ فقط باعث شدند خيلی حرفها را نزنم. آنها نان من را بريدند. آن هم قانونی که تصويب شده بود. وقتی افرادی که اين قانون را تصويب کردهاند، میبينند رييس فدراسيون دارد ممانعت میکند اما با او برخورد نمیکنند، بهتر است سکوت کنم.»
دختر رضا مهماندوست هم به دليل بيماری در بيمارستان بستری است. میگويد: «بايد نابود شويم تا باور کنند مشکل داريم. بايد برويم و در قبر بخوابيم تا بفهمند. بايد هر دفعه دختر بيمارم را از طبقه چهارم ساختمان به دوش بگيرم و به بيمارستان منتقل کنم. مشکلات آنزيمی و غددی هر روز حال او را خرابتر میکند.»
آيا به رغم درگذشت فرزند رضا مهماندوست، فدراسيوننشينان برای جبران بخشی از اهمالی که در گذشته مرتکب شدهاند، حرفی از کمک نزدند؟
مهماندوست میگويد: «هيچ. به مراسم ختم آمدند و من را بوسيدند و بعد خداحافظ. حتی برای يک روز هم بيمهام نکردند، انگار رضا مهماندوست برای اين مملکت نبود. چه پيشنهادهايی به من شد و قبول نکردم. چه پولهای میدادند و من به خاطر مملکتم جواب منفی به آنها دادم. باز هم پيشنهاد دارم اما دخترم بيمار است و بايد بمانم و به او رسيدگی کنم.»
فريبرز عسگری که جايگزين رضا مهماندوست شده بود، ديگر در اين سمت فعاليت نمیکند. پس از او مرتضی کريمی سرمربی شد. آيا ممکن است باز هم مهماندوست به تيم ملی برگردد؟
رضا مهماندوست میگويد: «نه انگيزهيی برای کار دارم و نه دلخوشی. به خاطر مشکلات مالی پسرم را از دست دادم. به تازگی هفت ميليون تومان دادم تا از خارج برای دخترم دارو بياورند. دارو هم کم است و هم گران. فقط يک و نيم ميليون تومان هزينه يک قلم از داروهايش شده. يک سری دارو هم بود که دوستان از خارج آوردند و لطف کردند پولش را نگرفتند. اين در حالی هست که همسرم هم در بيمارستان صارم بستری است و او هم حال خوبی ندارد.»
او در اين مصاحبه گفته است: «اگر از گرفتاریهای من فيلمی درست شود، زار زار گريه خواهيد کرد. بايد حتما زير تابوتمان بروند تا باور کنند که بیدليل خواستار رسيدگی به وضعيتمان نبوديم. اما اگر به پيشنهاد خارجیها جواب مثبت بدهم، چه حرفهايی که نخواهند زد و به عنوان يک خائن که مملکت خود را گذاشت و رفت، از من ياد خواهند کرد.»
او قبل از المپيک لندن، از جانب فدراسيون جهانی تکواندو به عنوان بهترين مربی جهان معرفی شد. زيرا برای اولين بار پس از چهل سال، به قهرمانی کرهای ها در جهان خاتمه داد. اتفاقی که در خاک خود کرهجنوبی رخ داد.
اما فدراسيون تکواندوی ايران، رضا مهماندوست را به رغم اعتراض گسترده رسانهها و کارشناسان ورزش، قبل از المپيک کنار گذاشت. مهماندوست که بلافاصله با پيشنهاداتی از تيمهای رقيب ايران مواجه شده بود، ضمن رد درخواستها، در مصاحبههايش گفت: «آقای سيدمحمدپولادگر، مرا کنار میگذاريد عيبی ندارد، اما حقم را چرا نمیدهيد، اين پول، حق فرزند معلول من است. خرج دارو و درمان و پرستار اوست.»
رضا مهماندوست، کارمند شرکت سايپا بود و به خاطر همراهی تيم ملی تکواندو در مسابقات و اردوهای متعدد داخلی و خارجی، از اين کارخانه اخراج شده بود و درآمد ديگری نداشت.
با وجود تاکيد بهرام افشارزاده دبيرکل کميته المپيک ايران در خصوص پرداخت مطالبات و بازگشت مهماندوست به تيم ملی، پولادگر مخالفت کرد و هيچکدام از اين دو وعده محقق نشد. نه تسويه حسابی با او صورت گرفت و نه شرايط بازگشتش به اردوی تيم ملی محقق شد. تکواندوی ايران نيز در المپيک لندن، نتايجی ضعيف تر از حد انتظار ظاهر را به جا گذاشت.
پس از مرگ فرزند
بهمن ماه امسال محراب مهماندوست، فرزند معلول رضا مهماندوست چشم از جهان فرو بست. مهماندوست درباره درگذشت فرزندش، بيست روز پس از اين اتفاق به روزنامه اعتماد گفته است: «پسرم را از دست دادم. در حالی که هم فدراسيون، هم وزارت ورزش و کميته ملی المپيک از شرايط من باخبر بودند. کار از کار گذشته و پولی که به من ندادند تا برای درمانش هزينه کنم را بايد برای ختمش بپردازم. حالا هم شروع به دادگاهی کردن افراد کنم که چه شود؟ پس از اتفاقهايی که برايم افتاد به لطف دوستان به سايپا برگشتم و حالا هر روز ساعت پنج صبح به کارخانه میروم و در آنجا مشغول هستم.»
مهماندوست میگويد: «اعضای فدراسيون همگی در مراسم ختم محراب حاضر شدند اما نوشدارو بعد از مرگ سهراب چه فايده دارد؟ فقط باعث شدند خيلی حرفها را نزنم. آنها نان من را بريدند. آن هم قانونی که تصويب شده بود. وقتی افرادی که اين قانون را تصويب کردهاند، میبينند رييس فدراسيون دارد ممانعت میکند اما با او برخورد نمیکنند، بهتر است سکوت کنم.»
دختر رضا مهماندوست هم به دليل بيماری در بيمارستان بستری است. میگويد: «بايد نابود شويم تا باور کنند مشکل داريم. بايد برويم و در قبر بخوابيم تا بفهمند. بايد هر دفعه دختر بيمارم را از طبقه چهارم ساختمان به دوش بگيرم و به بيمارستان منتقل کنم. مشکلات آنزيمی و غددی هر روز حال او را خرابتر میکند.»
آيا به رغم درگذشت فرزند رضا مهماندوست، فدراسيوننشينان برای جبران بخشی از اهمالی که در گذشته مرتکب شدهاند، حرفی از کمک نزدند؟
مهماندوست میگويد: «هيچ. به مراسم ختم آمدند و من را بوسيدند و بعد خداحافظ. حتی برای يک روز هم بيمهام نکردند، انگار رضا مهماندوست برای اين مملکت نبود. چه پيشنهادهايی به من شد و قبول نکردم. چه پولهای میدادند و من به خاطر مملکتم جواب منفی به آنها دادم. باز هم پيشنهاد دارم اما دخترم بيمار است و بايد بمانم و به او رسيدگی کنم.»
فريبرز عسگری که جايگزين رضا مهماندوست شده بود، ديگر در اين سمت فعاليت نمیکند. پس از او مرتضی کريمی سرمربی شد. آيا ممکن است باز هم مهماندوست به تيم ملی برگردد؟
رضا مهماندوست میگويد: «نه انگيزهيی برای کار دارم و نه دلخوشی. به خاطر مشکلات مالی پسرم را از دست دادم. به تازگی هفت ميليون تومان دادم تا از خارج برای دخترم دارو بياورند. دارو هم کم است و هم گران. فقط يک و نيم ميليون تومان هزينه يک قلم از داروهايش شده. يک سری دارو هم بود که دوستان از خارج آوردند و لطف کردند پولش را نگرفتند. اين در حالی هست که همسرم هم در بيمارستان صارم بستری است و او هم حال خوبی ندارد.»