«وبگاه» به جای وبسایت و «برخط» به جای آنلاین تنها دو تا از پیشنهادهایی است که فرهنگستان زبان و ادب فارسی به فارسی زبانان پیشنهاد کرده. اما کدام یک از شما شنوندگان برنامه از آن استفاده کردید یا آن را از زبان دیگران شنیدید؟
فرهنگستان در عمر حدوداً ۸۰ سالهاش برابرنهادهای زیادی را در مواجهه با واژگان غیرفارسی پیشنهاد کرده که برخی از آنها پذیرفته شده اند و بسیاری شان هم نه. علت چیست؟
در برنامه هفته پیش از داریوش آشوری زبانشناس و مترجم و نویسنده دعوت کردم که مهمان من باشد. بخش اول این گفت وگو را هفته پیش شنیدید و بخش دوم گفت وگوی ما را در این برنامه خواهید شنید.
Your browser doesn’t support HTML5
آقای آشوری، شما خارج از نظم فرهنگستانی یا آن دم و دستگاه فرهنگستانی یک تنه واژههایی را ابداع و پیشنهاد کردید که تعدادی از آنها به حدی مقبول و مورد استفادهاند که حتی به ذهن مصرف کنندههایش احتمالاً نمیرسد که اینها واژههایی نو باشند و بیسابقه در زبان. مثل گفتمان، همه پرسی، آرمانشهر، رهیافت، هرزه نگاری، که خیلی هم رایج هستند. تولید چنین ترکیبات موفقی حاصل نظریه فردی خود شما است، مثل بحث زبان باز یا مسائل این چنینی، در واژه سازی یا صرفاً حاصل مهارتهای فردی و تواناییهای زبانشناسانه شما است؟ چه چیزی باعث میشود شما به عنوان یک فرد چنین واژههایی را ابداع میکنید و در یک دوره کوتاهی به شدت از سوی جامعه استفاده میشود، در مطالب و مقالات میآید و همه آن را عادی میبینند، اما یک فرهنگستانی دچار مشکل آنچنانی است که ما در موردش داریم صحبت میکنیم و خیلی در موردش صحبت شده است.
داریوش آشوری: طبیعتاً نوع رابطهای که کسانی که در حوزه علوم انسانی با کارهای من سروکار دارند، فرق میکند دیدگاهشان با آنچه که فرهنگستان انجام میدهد. کار من هم جنبه ذوقی دارد. یک مقدارش انس و آشنایی من از کودکی با شعر فارسی و ادبیات فارسی است که مدلهای آنها در ذهن من خود به خود زایا شدهاند البته بر اثر کار سالیان دراز.
بخشی از آن جزو ذوق شاعرانه در ذهن من هست. هم کار ذوقی کردم با ذوق ادبی خودم و هم رفتم دنبال جنبه علمی و فنی قضیه و آن را کند و کاو کردم. دنبال اینکه آن مدلهایی که جلوی چشم ما است، به عنوان زبانهای اروپایی، در درجه اول انگلیسی، چه میکنند و چه کرده اند؟ با این همه خیلی قضیه آسان نبود. همین کلمه «گفتمان» که خیلی مشهور است که شما مثال زدید. وقتی من این را پیشنهاد کردم اولش با مقاومتهای سختی روبهرو شد. یک عدهای حمله کردند. هنوز هم میکنند.
اما به دلیل نیاز اهل علم در حوزه جامعه شناسی وعلوم سیاسی و فلسفه و غیره به این کانسپت جدید، که خیلی مفهوم مهم فنی است در حوزه علوم انسانی مدرن، یعنی کانسپت دیسکورس به انگلیسی یا دیسکور به فرانسه، کلمه گفتمان پذیرفته شد و جا افتاد. البته خب در جوارش چیزهای دیگری هم هست که کم هم نیستند تعدادشان و آنها را من پیشنهاد کردم ولی هنوز جا نیافتادهاند. من اینها را روی اینترنت کنترل میکنم و گاهی میبینم که آرام آرام پذیرفته میشوند. مثلاً یکی دو نمونه دیده میشود که به کار رفته اند.
پرسش بعدی من این است که یکی از دغدغههای همیشگی شما در آثار و نوشتهها و نظریاتی که مطرح میکنید در این حوزه و پیشنهادهایی که دارید، بحث رابطه زبان است و اندیشه مدرن. آیا زبان فارسی یک سده اخیر در یک جمعبندی به گمان شما، توانسته سرانجام خودش را با نیازهای جهان مدرن هماهنگ کند یا همچنان در مواجهه اخیرش با مدرنیزم دچار آشفتگی است؟
البته زبان فارسی هم به عنوان یک زبان بین زبانهای عالم یک مقداری به زور هم که شده خودش را تطبیق داده و این چاره ناپذیر است. بالاخره وقتی اتومبیل و هواپیما میآیند به کشور شما، زبان شما به درجاتی خودش را با اینها تطبیق میدهد. به خاطر نیازی که به این ابزارها دارید. یک مقداری هم کار منظم هم شده. از فرهنگستان اول تا فرهنگستان دوم و فرهنگستان سوم. همینطور عده زیادی مترجمها هم نقش مهمی داشتند در این زمینهها.
به هرحال زبان فارسی نسبت به صد سال پیش تواناییها و قابلیتهای بیشتری دارد امروز در تطبیق دادن خودش با دنیای مدرن و خواستههای دنیای مدرن. همچنین نوع عادات زبانی ما عوض شده. ذهن ما پذیراتر شده. آن مقاومتی که همیشه در مقابل آمدن یک لغت تازه بود، شکسته شده. در نتیجه زبان تواناتر شده و کسانی که خوب مینویسند... زبان روشنتر و ساده تر هم شده. اما هنوز خیلی جاها مشکلات دارد و کم و کاستی کم ندارد.
به نظر میرسد که بعد از انقلاب و دوران فرهنگستان سوم که ریاستش را سالهاست آقای حدادعادل برعهده دارد، به دغدغههای فرهنگستان برای پالایش و گسترش زبان یک چیز دیگر هم اضافه شده و آن عنصر سیاست است، یا ایدئولوژی یا نوعی محافظهکاری حاکمیت که آن را هجمه فرهنگی مینامد و مدام از هجوم فرهنگ بیگانه صحبت میکند. فکر میکنید اضافه شدن این موضوع آسیب داشته یا نفعی داشته؟
طبیعتاً هر نهادی که وابسته به یک دولت است زیر تاثیر ایدئولوژی حاکم بر آن رژیم هست. چنانکه فرهنگستان اول که زمان رضاشاه به وجود آمد خیلی تحت تاثیر ایدئولوژی ناسیونالیزم ایرانی بود که در آن دوران خیلی رواج داشت و فرهنگستان دوم از لحاظ ایدئولوژیک خیلی ناسیونالیست بود ولی فرهنگستان سوم طبیعتاً مال رژیم اسلامی است و خودش را از این جهت تطبیق داده با وضعیت ایدئولوژی رژیم. از جمله مثلاً در مقابل واژههای عربی حساسیت ندارد. ولی فرهنگستان اول و دوم حساسیت داشتند و سعی میکردند که تا آنجا که میشود واژههای فارسی جانشین کنند.
این نگرش ایدئولوژیک به زبان یک کم و کاستی بزرگی هم دارد و آن این است که مسئله به طور علمی فهمیده نمیشود و این که دستگاههای عظیم ترمینولوژی که در دنیای مدرن ساخته شده و در زبانهای پیشاهنگ مدرنیته مثل انگلیسی و آلمانی و فرانسه رواج دارد یک مقدار زیادی مال هیچ زبانی نیست. آنها مایه های لاتینی یونانی را گرفتهاند و ترکیب ساختند و مشتق ساختند و مال هیچ زبان خاصی نیست و مال زبان جهانی علم است.
ولی این نکته هنوز در جامعه ما و در فرهنگستان ما تا آنجا که میدانم به درستی و روشنی فهمیده نشده. این که ما زبان خودمان را از آسیب نفوذ زبانهای دیگر حفظ کنیم ایده بسیار نادرستی است. به خاطر این که دستاوردهای علم مدرن آنها را به همراه میآورد.
وقتی علم فیزیک و شیمی و بیولوژی میآید و هواپیما و تلفن و تلگراف و غیره اینها را با خودشان میآورد. دستگاه ترمینولوژیک زبانی خودش را میآورد. اینکه ما چقدر میتوانیم... و زبانی مثل فارسی چقدر توانایی دارد... که بنا به نیازهای خودش اینها را از نو بسازد، اینها مسایلی است که باید به صورت نظری طرح شود.
کاری که تا حالا شده و کاری که فرهنگستان کنونی هم میکند تا آنجا که من خبر دارم مقدار زیادیrandom است. یعنی پیشامدی است. حالا این لغت را یک فکری برایش بکنیم. آن لغت را فکری برایش بکنیم و غیره. بالاخره یک کسی یک چیزی به فکرش میرسد و میگوید و خوب و بدش را کاری نداریم. ولی اینکه اساساً قضیه چیست؟ ما با چه مسئلهای روبهرو هستیم؟ پیدایش زبانهای این دنیای مدرن چگونه بوده و چگونه زبانها خودشان را توسعه میدهند... اینها مسایلی است که بایستی طرح شود و بشود پایه سیاست یک فرهنگستان. نه اینکه فقط ایدئولوژی رسمی دولت پایه آن باشد.
آیا به گمان شما و با توجه به مجموع مسایلی که به لحاظ تکنولوژی و مسایل سیاست جهانی و خیلی وقایع دیگری که موثر است در این امر، زبان فارسی در وضعیتی که ما درش قرار داریم به سمت منزوی شدن پیش خواهد رفت و از دست دادن تواناییهایش یا به گمان شما این زبان پویاتر و زنده تر خواهد شد؟
زبان فارسی مانند بسیاری از زبانهای دیگر در عالم زیر فشار دنیای مدرن ناگزیر تحول و تغییر پیدا میکنند، یا دروازهشان را ناگزیر باز میکنند به روی واژگانی که از خارج میآید. این چاره ناپذیر است. زبان فارسی حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون نفر گوینده دارد. زبانی است که به این آسانی از بین نخواهد رفت. به خصوص اینکه زبان رسمی دولت هست و نهادهای بسیاری. در کشورهای ایران و افغانستان و تاجیکستان این زبان زبان رسمی دولت است و کارکردهای مختلف آموزشی و اداری و غیره دارد و این خود به خود آن را پایدار نگاه میدارد.