دانشکده حقوق دانشگاه تهران روز پنجشنبه سوگوار استادی بود که بسیاری از شاگردان حقوقدانش او را پدر علم حقوق ایران نام داده بودند. کسی که همانروز در قطعه نامآوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد. ناصر کاتوزیان که دکترای خود را در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه تهران گرفت هنگام مرگ ۸۳ سال داشت.
برخی از ویژگیهای کارنامه ناصر کاتوزیان از این قرار است:
-- استاد پیشکسوت و ارشد دانشکده حقوق دانشگاه تهران و رییس انتخابی همین دانشکده در سالهای پایانی نظام پیشین و همچنین بلافاصله پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷،
-- مولف ۴۵ کتاب تحقیقی و درسی درباره علم حقوق مدرن و ده ها مقاله به زبانهای فارسی، فرانسه و انگلیسی و ویراستار کتب تاریخ مشروطه و فرهنگ کاتوزیان، هر دو به قلم محمدعلی تهرانی کاتوزیان نماینده دوره اول مجلس شورای ملی،
-- برنده جوایز بهترین کتاب، نظریه پرداز نوآور حقوق، قضاوت و وکالت، نویسنده نسخه پیشن نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عاری از ولایت فقیه، نویسنده دائم هفته نامه جنبش و کارشناس مورد توجه گروه سیاسی جنبش تا پیش از ممنوع شدن فعالیت این تشکل سکولار دموکرات در سال ۱۳۵۹ و نامزد همین گروه و چند تشکل سیاسی دیگر از جمله جبهه ملی، نهضت آزادی و مجاهدین خلق در انتخابات مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ که پس از کسب بیش از ۸۰ هزار رای به این مجلس راه نیافت،
-- چهره شاخص معترض به قانون قصاص، اعدام مجرمان زیر ۱۸ سال و موارد متعدد آنچه نقض قانون اساسی و مدنی و حقوق بشر میدانست. وکیل محمدرضا سعادتی، زندانی سیاسی دو نظام و عضو سازمان مجاهدین خلق که به فاصله کمی از آغاز رویاروییهای مسلحانه میان این سازمان و حکومت در سال ۱۳۶۰ به ناگهان در زندان اعدام شد،
-- استاد محروم از تدریس برای ۱۱ سال در پی انقلاب فرهنگی و بار دیگر موقتاً در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، اما دریافت کننده نشان درجه یک دانش از محمد خاتمی رییس جمهور وقت در سال ۱۳۸۳، قاضی پیشین دادگاههای ایران، حامی نهضت ملی ایران و مظهر حقوقدان آن دکتر محمد مصدق و مدافع استقلال کانون وکلای ایران که روزی در جمع وکلای ایران درباره آن چنین گفت:
«اینها فکر میکنند که استقلال کانون یعنی استقلال از قانون، استقلال از حکومت. در حالی که این طور نیست. مقصود مسایل فنی این صنف در داخل این صنف حل شود. برای اینکه آنها خودشان آگاهی بیشتر دارند به کار خودشان و این کاری است که دنیا تجربه کرده و به نتیجه رسیده. در زمان مرحوم دکتر مصدق استقلال کانون وکلای ایران هم تصویب شد و ضرری هم ندیدند از این کانون وکلا. کانون وکلا همیشه خدمتگذار کشور بوده».
در برنامه این هفته دیدگاهها همراه با چهار آشنا به کار و زندگی ناصر کاتوزیان نگاهی داریم به کارنامه او. میهمانان این هفته علیاصغر حاج سید جوادی، نویسنده و خویشاوند نزدیک ناصر کاتوزیان در پاریس، در همین شهر عبدالکریم لاهیجی حقوقدان ورییس فدراسیون بین المللی جامعههای دفاع از حقوق بشر، در تهران محمد علی دادخواه، وکیل و از موسسان کانون مدافعان حقوق بشر در ایران و در کنار او محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷.
Your browser doesn’t support HTML5
پیش از پرداختن به وجود مختلف کارنامه و چهره ناصر کاتوزیان، با مراسم تشییع از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در روز پنجشنبه آغاز کنیم تا خاکسپاری پیکر او در قطعه نامآوران بهشت زهرا. آقای محمد ملکی، در مقام اولین رییس دانشگاه تهران در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نکات بارزی که به نظرتان رسید درباره مراسم چه بود؟
مراسم (ادای احترام و تشییع پیکر ناصر کاتوزیان) بسیار باشکوه بود. توده مردم و توده دانشگاهیان استقبال بسیار شایانی از این جریان کرده بودند و وظیفه خودشان دانسته بودند که در تشییع جنازه استاد بزرگ دانشگاه، عالم بزرگ حقوق شرکت کنند. اما مثل جریان خانم سیمین بهبهانی و غیره متاسفم که حکومت سعی میکند در این جور مواقع تریبون را در دست خودش بگیرد.محمد ملکی -- اولین رئیس دانشگاه تهران در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷
محمد ملکی: مراسم به نظر من بسیار باشکوه بود. توده مردم و توده دانشگاهیان استقبال بسیار شایانی از این جریان کرده بودند و وظیفه خودشان دانسته بودند که در تشییع جنازه استاد بزرگ دانشگاه، عالم بزرگ حقوق شرکت کنند. اما مثل جریان خانم سیمین بهبهانی و غیره متاسفم که حکومت سعی میکند در این جور مواقع تریبون را در دست خودش بگیرد. صحبتهایی که آنجا شد به نظر من برازنده این استاد بزرگوار نبود. من به عنوان مثال میگویم. هیچکدام از این سخنرانها اشارهای نکردند به این مسئله که اولین قانون اساسی جمهوری اسلامی را آقای دکتر ناصر کاتوزیان نوشت که در یک جایی که بعد میخوانم خودش میگوید من افتخار میکنم که این قانون را من به قلم خودم نوشتم ...
... مقصودتان پیش نویس آن هست.
... اشاره به این مسئله نشد. به دلیل اینکه در آن صحبتی از ولایت و این چیزها نبود.
ولی خانم ناصر کاتوزیان، خانم اقدس کاتوزیان هم جزو سخنرانان بودند. پیامهایی از چهرههای شاخص مملکتی هم بود ...
... پیام ها بود. پیام رییس جمهور بود، پیام دیگران بود. که اینها غالباً خوانده شد و بیشتر وقت این مراسم تشییع هم به خواندن این پیامها و شعارها گذشت.
ممنون آقای ملکی، آقای دادخواه، شما در دهه ۱۳۶۰ هنگامی که ناصر کاتوزیان از دانشگاه تهران اخراج و به قول معروف ادبیات نظام حاکم ایران پاکسازی شد، وکیل مدافع او بودید. اما در سال ۱۳۸۳ محمد خاتمی رییس جمهور وقت در مراسم بزرگداشت ناصر کاتوزیان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران به او نشان درجه یک دانش را اعطا کرد. هنگام درگذشت او در هفته گذشته علاوه بر محمد خاتمی، حسن روحانی که الان آقای ملکی بهش اشاره کردند، رییس جمهور کنونی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی، محمدعلی نجفی، سرپرست وزارت علوم، محمدرضا عارف، چهرههای شاخص جناحهای مختلف و مقامهای نظام حاکم بودند که درگذشت او را تسلیت گفتند و بعضی از این پیامها هم چنانکه شنیدیم در مراسم تشییع در پنجشنبه قرائت شد. دوگانگی میان رفتار حذف ۱۱ ساله ناصر کاتوزیان در آن دهه ۶۰ از تدریس در دانشگاه و کنار گذاشتن مجدد و موقت او بار دیگر در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و این پیامهای تسلیت را شما چگونه میتوانید توضیح بدهید؟
محمدعلی دادخواه: آقای دکتر کاتوزیان حقوقدان بینظیری در این سرزمین بود که شاید سالیان بسیاری برآید و همانند او را سرزمین ایران نبیند. اما این نکته را باید به دولتمردان گفت که چرا چنین دُر ارزشمندی را آنگونه که باید بهره برداری نکردند. به نظر من یکی از مهمترین ایراداتی که به این مراسم هست، حق آن بود که قوه قضائیه در این زمینه اقدام میکرد و میگفت پدر حقوق ایران اکنون از دست شده است. حقوقدانی که بزرگترین ویژگی او دادگری بود و همواره قلم خود را در دفاع از حقوق مردم به کار برد. به این سرزمین عشق ورزید بدانگونه که تنها راه حل آن را اجرای عدالت میدانست و متاسفانه باید بگویم به جای این پیامها حق آن بود که اگر واقعاً ارادت و عشقی به این ستاره بیبدیل تاریخ حقوق این سرزمین داشتند قسمتهایی از کتاب او از فلسفه حقوقش و از دیگر کتابهای او را برای مردم بازگو میکردند. رسالتی که متاسفانه صدا و سیما فراموش کرده بود.
آقای دادخواه، در آن پرونده چون خود شما دخیل بودید و نمایندگی می کردید ناصر کاتوزیان را، چه صحبتهایی شد در مورد علت اخراج ایشان از دانشگاه در آن ۱۱ سال؟ چه بود که باعث این تصمیمگیری شد؟
اینهایی که (در جریان انقلاب فرهنگی و اخراج ۱۱ ساله ناصر کاتوزیان از دانشگاه تهران) در مقابل استاد آمدند ایستادند اصلاً در مطمح نظر استاد چیزی نبودند. پشهای هم نبودند و بعداً گذر زمان آن را اثبات کرد که آنها چه بیهوده میگفتند و چنین دادگر مردی را ارج نمینهادند.محمد علی دادخواه -- حقوقدان و وکیل ناصر کاتوزیان در پرونده اخراج
مثل اینکه ابتدا بسیج دانشجویی بود و البته یکی از حقوقدانهای بنام هم به اصطلاح ابتدائاً یک دادخواست ارجمندی داده بودند. ولی بعداً به توصیه خود ایشان من دنبال کردم. من آخرین کلامی که در آن دادگاه گفتم هنوز هم می گویم، یک شعر بود که گفتم:
پشهای گردان چو گردی در فضا، پشت یال شیر افتاد از قضا/ بس که آن بیچاره خود بینیاش بود، پیش خود بر شیر سنگینیاش بود/ لحظه ای نگذشته با شیر کلان، گفت آن مسکین لاغر کای فلان/ گر ترا بر یال سنگینیم ما، بازگو تا بیش ننشینیم ما/ شیر گفت از این زمان تا هر زمان هر کجایی هرچه میخواهی بمان/ گر نگفتی خود به یالم جستهای، من ندانستم کجا بنشستهای؟
اینهایی که در مقابل استاد آمدند ایستادند اصلاً در مطمح نظر استاد چیزی نبودند. پشهای هم نبودند و بعداً گذر زمان آن را اثبات کرد که آنها چه بیهوده میگفتند و چنین دادگر مردی را ارج نمینهادند.
آقای لاهیجی، شما که از ناصر کاتوزیان کوچکتر هستید از نزدیکترین حقوقدانان به او از دوران نظام سابق بودید با انتقادات و نامههای سرگشاده درباره نقض حقوق بشر تا کمک به تهیه پیشنویس قانون اساسی بعد از انقلاب که آقای ملکی بهش اشاره کردند که البته عاری از ولایت فقیه بود و مبتنی بر دموکراسی قید شده بود. ویژگی ناصر کاتوزیان که برخی از ستایشگرانش مثل آقای دادخواه به او لقب پدر علم حقوق ایران دادند چه بود؟
(در سال ۱۳۳۹ در جلسه دفاع ناصر کاتوزیان از پایاننامه دکترای حقوق خود) تسلطی که من در این شخص ۳۳ ساله دیدم به من این نوید را داد که یکی از بزرگترین اساتید حقوق مدنی در آینده ایران به عنوان شاید بهترین جانشین و نعم البدل سید حسن امامی به وجود خواهد آمد.عبدالکریم لاهیجیحقوقدان و رئیس« فدارسیون جامعه های جهانی حقوق بشر»
عبدالکریم لاهیجی: ناصر کاتوزیان روزی که از رساله دکترایش در دانشکده حقوق دفاع میکرد، من آن موقع دانشجوی دانشکده حقوق بودم. در مراسم دفاع حضور داشتم. هیئت ژوری هم یکی از بزرگترین و باارزشترین هیئتهای ژوری دانشکده حقوق بود به ریاست دکتر سیدحسن امامی امام جمعه و دو مجتهد مسلم و استاد حقوق اسلام با فقه در دانشکده حقوق، مرحوم سنگلجی و مرحوم مشکات.
و تسلطی که ناصر کاتوزیان در سن ۳۲ سالگی که میدانید پس از چندین سال قضاوت بالاخره به فکر ادامه تحصیل افتاده بود و مشغول دفاع از تزش بود. تسلطی که من در این شخص دیدم به من این نوید را داد که یکی از بزرگترین اساتید حقوق مدنی در آینده ایران به عنوان شاید بهترین جانشین و نعم البدل سید حسن امامی به وجود خواهد آمد. بعد هم در سالهای بعد هر هفته همدیگر را میدیدیم چون یکی دو جا هم با هم درس میدادیم و خب این آشنایی به مرور تبدیل به دوستی بین ما شد تا به دوران انقلاب که میرسیم بود.
علاوه بر مسئله تسلط ناصر کاتوزیان بر علم حقوق به ویژه حقوق مدنی و کتابهای پی در پی که منتشر میکرد چیزی که بیشتر مرا شیفته ناصر میکرد اخلاق ناصر بود. در این پیوندی که سعی میکرد بین حقوق و اخلاق بزند. موقع نوشتن قانون اساسی هم چون از روزی که آقای احمد صدر حاج سیدجوادی از شورای انقلاب با من تماس گرفت و آقای حسن حبیبی و گفت که از شما خواستند که پیش نویس قانون اساسی را تهیه کنید من بودم که به ناصر کاتوزیان و محمد جعفر جعفری لنگرودی دو استاد بزرگ دانشکده حقوق را معرفی کردم.
به ویژه با تسلطی که اینها و جایگاهی که اینها در حوزه فقه و حقوق اسلامی داشتند، میدانستم که با ورود اینها به جمع دیگر حضرات روحانیون و علما سعی میکنند زیاد پا توی کفش ما نکنند در بحثهایی که خواهیم داشت.
واقعاً فکر میکنم بهترین شکلی که میشد برای یک حکومتی که شکلش از طرف رهبر مشخص بود یعنی جمهوری اسلامی بود یک نظامی را پیشبینی کنیم که در این نظام هم اصل تفکیک قوا حفظ شود و هم آزادیها محترم شناخته شود و به خصوص قوه قضائیه مستقل. سعی و کوشش ما در نوشتن آن طرح این بود که یک دادگستری مستقل به آینده ایران پیشنهاد کنیم و تقدیم کنیم.
فکر میکنم از این نظر بزرگترین ظلمی که نسبت به مردم ایران و آینده مردم ایران روا داشتند این بود که آن طرح را در هم کوفتند و از درون آن نه فقط اصل ولایت فقیه را به وجود آوردند بلکه پایههای دادگستری اسلامی را هم در قانون اساسی جدید ریختند. آن روز بر من و ناصر کاتوزیان و حقوقدانهای امثال ما مسلم شد که بعد از دادگستری اسلامی به طرف دانشکده حقوق هم خواهند رفت که دانشکده حقوق اسلامی درست کنند برای این که از آن شاگردها باید قاضی مرتضویها به وجود بیاید و چیزی از قضا و قضاوت و حقوق در ایران اثری نماند.
چیزی که در نوشتهها و خاطره ناصر کاتوزیان میبینید که با چه تاثری میگوید که چرا جمهوری اسلامی به حقوق جفا کرد. و خب این فکر میکنم بزگترین زجری بود که ناصر کاتوزیان که بیش از ۶۰ سال از عمر خودش را در حوزه حقوق صرف کرده بود و ایدهآلهایش برای آینده ایران چه در تدریس حقوق و چه اجرای حقوق در حوزه قضا متاسفانه این تاثر را و این غم را و این حرمان را با خودش به گور برد.
آقای علی اصغر حاج سیدجوادی، شما پیش و پس از انقلاب در چارچوب گروه سیاسی جنبش برای آزادی، تشکلی معتقد به دموکراسی سکولار و یا عرفی و موازین حقوق بشر با ناصر کاتوزیان همکاری و همفکری سیاسی و مطبوعاتی داشتید. ویژگی اندیشه سیاسی ناصر کاتوزیان چه بود؟
اگر آقایان خامنه ای، روحانی، رفسنجانی و معماران اولیه استبداد و «ولایت مطلقه فقیه» می خواستند با ملت ایران و طبقه تحصیلکرده و دنیای حقوق عدالت آشتی کنند، باید به مراسم تشییع پیکر دکتر ناصر کاتوزیان می آمدند و پشت این جنازه می ایستادند و نماز می خواندند و تواضع می کردند به کسی که نه «پدر علم حقوق ایران» که «وجدان اخلاقی جامعه توسری خورده ایران» بودعلی اصغر حاج سیدجوادینویسنده و چهره شاخص گروه سیاسی (ممنوع اعلام شده) «جنبش»
علی اصغر حاج سید جوادی: دیروز و امروز که به عکسهای مراسم تدفین یا مراسم حضور آقایان و تابوت آقای دکتر کاتوزیان در دانشگاه تهران نگاه میکردم به این فکر افتادم که اگر آقایان میتوانستند یعنی میخواستند با ملت ایران و با طبقه تحصیلکرده و فرهیخته و با دنیای حقوق و عدالت که ایشان سه جلد گامی در عدالت نوشته، آقای دکتر کاتوزیان... اینها به عنوان آشتی با این طبقه و به معنای دیگر به معنای آشتی با ملت ایران اقای خامنهای، آقای روحانی و سایر آقایان، آقای رفسنجانی، معماران اولیه استبداد و ولایت مطلقه فقیه، میآمدند و پشت این جنازه نماز میخواندند و میایستادند. تواضع میکردند به کسی که نه پدر حقوق ایران بلکه وجدان جامعه، وجدان اخلاقی جامعه توسری خورده ایران... این چیزی به ارزش دکتر کاتوزیان اضافه نمیکرد. برای اینکه کسی پشت جنازه او اگر آمده بود که آقای خامنهای باشد، طبق ماده ۵۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی مستبد است. یعنی رای گرفته از ملت ایران که شما صغیرید و من بر قدرت سه قوه حاکمه که باید مدیریت مملکت را بر عهده داشته باشند حکومت میکنم. حکم قانون. و این کار را نکردند.
در حالی که یک فرانسوی که در آفریقا به گروگان گرفته میشود، یک فرانسوی وقتی که آزاد میشود میآیند فرودگاه پاریس، من میبینم که آقای رییس جمهور فرانسه، نخست وزیر فرانسه، وزیر خارجه میآیند به استقبال این آدم. در نتیجه نشان دادند اینها که اینقدر در استبداد غوطه ور اند نظیر سلف شان شاهنشاه آریامهر که حتی نمیتوانند قبول کنند که موجودی وجود دارد که عدالت خواه است.
مقدمهای که آقای دکتر کاتوزیان بر جلد اول قانون در عدالت مینویسد، میخوانم: مینویسد که تجربه نشان داده است که انسان به آنچه که هست قانع نمیشود. شان انسان به آنچه هست قانع نمیشود. برای آنچه باید باشد مبارزه میکند. یعنی از بودن میخواهد ارتقاء پیدا کند به شدن. برای اینکه انسان با خرد کاروان رهروان جایی برای گفتن ندارد. با این وجود این دفتر زندگی خود را گشودهام تا نشان دهم در حد توان همگام با رهروان برای استقرار عدالت کوشیدهام و به این اعتبار مجموعه مقالات خود را گامی به سوی عدالت نام نهاده ام.
پایمردی و استمرار دکتر کاتوزیان و نگاه او به عدالت نشان داد که در زمان شاهنشاهی آریامهری چگونه او را از خانه و زندگی و پشت میز کارش در تهران تبعید کردند. آقای دکتر باهری، تحصیلکرده در فرانسه و مقام وزارت دادگستری به خاطر «نافرمانی» با آقای دکتر کاتوزیان چنین کاری کردعلی اصغر حاج سید جوادینویسنده دو نامه انتقادی سرگشاده به رئیس دفتر محمدرضا شاه پهلوی
همین پایمردی و استمرار دکتر کاتوزیان و نگاه او به عدالت نشان داد که در زمان شاهنشاهی آریامهری چگونه او را از خانه و زندگی و پشت میز کارش در تهران تبعید کردند. آقای دکتر باهری، تحصیلکرده در فرانسه مقام وزارت دادگستری آقای دکتر کاتوزیان را به خاطر نافرمانی برای اینکه خود او میگوید دکتر کاتوزیان می گوید که من وقتی قانون عدالت را زیر پا می گذارد آن قانون را میشکنم. برای چه. برای اینکه پدر حقوق حقوق اگر با زور بگذارند در چارچوب قانون و قانون را بیاورند در مجلس و مجلس فرمایشی که فعلاً نظیر زمان آریامهری حکومت میکند، همین مجلس فرمایشی که منتخب آقای روحانی را از وزارت بیرون میاندازد و ایشان ساکت میماند، در نتیجه ایشان با تکیه به این عدالت مبارزه کرد. در نتیجه ایشان سرباز عدالت بود و تا آخر عمر هم سرباز عدالت ماند.
گفتههای شما آقای حاج سیدجوادی، حاکی از این است که تاکید میکنید بر اینکه ناصر کاتوزیان هم در این نظام و هم در نظام گذشته منتقد باقی ماند. چیزی که اقدس کاتوزیان همسر او در مراسم تشییع گفت و تاکید کرد که خود ناصر کاتوزیان میگفت تنها دست یک نفر را بوسیدهام، دست استادم شریعت سنگلجی بود.
... بله
آقای ملکی، پیش از انقلاب استادان دانشکده حقوق در اعتراض به انتصاب عبدالعظیم ولیان به ریاست دانشکده حقوق با تشکیل جلسه ناصر کاتوزیان را به سمت رییس انتخابی دانشکده حقوق برگزیدند. بعد از انقلاب هم در دوران ریاست شما بر دانشگاه تهران، او ریاست دانشکده حقوق را پذیرفت. تلاش او برای تدوین قانون استقلال دانشگاهها در درازمدت به نظر شما تا چه حد به عملی شدن این هدف یعنی استقلال دانشگاهها در ایران آینده کمک کرده؟
خون دل میخورند. وضعی که در دانشگاه بعد از به اصطلاح انقلاب فرهنگی به وجود آمد که باید مفصل در این مورد صحبت کرد و من فقط یاد استاد بزرگ و دانشمند دانشگاه را به عنوان یک دانشگاهی گرامی میدارم و به عنوان دانشگاهی تاثر شدید خودم را از اینکه آقای خامنهای برای آقای دکتر کاتوزیان که افتخار ایران و افتخار حقوق ایران و افتخار عدالتخواهی ایران بود عملی انجام نداد و نشان داد که با علم و دانشگاه چه نوع ستیزه گری داردمحمد ملکیرئیس سابق دانشگاه تهران و زندانی سیاسی در دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰
همانطور که فرمودید، ایشان بعد از انقلاب در زمانی که من مسئولیت دانشگاه را داشتم از طرف شورای هماهنگی دانشکده که از استادان و دانشجویان تشکیل شده بود انتخاب شد به عنوان ریاست و حکمش را من امضا کردم با تقدیر فراوان. من فقط میخواهم در مورد قانون اساسی اولیه یک تکه از دکتر را بخوانم که ایشان چه رنجهایی کشید.
ایشان مینویسند: «روزی که رفتیم تا آن را به رهبر انقلاب تقدیم کنیم (آن پیش نویس قانون اساسی) من سراپا غرور و افتخار بودم. غرور از این که انقلاب به نتیجه رسید و بنیادهای اصلی آن معین شد و مفتخر از اینکه من هم سهمی در این راه داشتم. با خود میاندیشیدم و فکر میکردم شاید به پاس عمری قلم زدن خداوند چنین مقدور فرمورده است که پیش نویس قانون اساسی آینده ایران به قلم من ناچیز باشد. ولی حوادث بعدی نشان داد که چه خام طمع بودم».
این مسئله داستان قانون اساسی؛ اما را جع به قانون استقلال دانشگاه ما یک هیئتی را تعیین کردیم که در راسش هم آقای کاتوزیان بودند، با زحمات بسیار و دوستانی که در این کار دخالت داشتند، در تابستان ۵۸ ایشان این قانون استقلال دانشگاه را به من دادند و من بلافاصله یک نامه ضمیمهاش کردم فرستادم برای وزیر علوم که آن موقع آقای شریعتمداری بود. ازشان خواهش کردم که این را هرچه زودتر به شورای انقلاب ببرند و تکلیف دانشگاه را روشن کنند. ولی متاسفانه آنقدر دست به دست که همه چیز از بین رفت.
نکته آخری که میخواهم عرض کنم آقای دکتر کاتوزیان بعد از آن جریانات و اخراج و مسایلی که خودتان بهتر میدانید از طرف یک مشت آدمهای بیسواد و بچه و اینها که ایشان را اخراج کردند، ایشان یک مقالهای نوشت به نام «مظلومی به نام دانشگاه». من فقط یک چند خط آن را میخوانم و تمام میکنم:
«ما بارگه دادیم این رفت ستم برما. بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان. آنان که با بینظری حوادث اخیر ایران را در ۳۰ سال اخیر بررسی میکنند، دانشگاه را یکی از بارزترین پیشتازان این گونه حوادث میشناسند. به واقع نیز باید چنین باشد. زیرا دانشگاه با ترکیب خاص خود و نیروی جوان و پرشوری که در ذخیره دارد ناچار از دیگران پیشی میگیرد و در مبارزه با ستمگری و استبداد با شجاعت و گاه با تهور گام برمی دارد. حرکتهای انقلابی این موسسه اجتماعی وعلمی در تاریکترین وبحرانیترین دوران خفقان نیز خلل ناپذیر بود... دیدند که چگونه بارها چتربازان و سربازان نظام آریامهری دانشگاه را مورد هجوم قرار دادند. کتابخانهها و آزمایشگاهها را ویران کردند و جوانان پرشور انقلابی را به گلوله بستند یا روانه زندان ساختند. شانزدهم آذر یکی از این وقایع است که همچون نمونه والایی تا پیروزی انقلاب حفظ شد و سالروز آن بهانهای برای ضربه زدن بر پیکر استبداد قرار گرفت».
ایشان خون دل میخورند. وضعی که در دانشگاه بعد از به اصطلاح انقلاب فرهنگی به وجود آمد که باید مفصل در این مورد صحبت کرد و من فقط یاد استاد بزرگ و دانشمند دانشگاه را به عنوان یک دانشگاهی گرامی میدارم و به عنوان دانشگاهی تاثر شدید خودم را از اینکه آقای خامنهای برای آقای دکتر کاتوزیان که افتخار ایران و افتخار حقوق ایران و افتخار عدالتخواهی ایران بود عملی انجام نداد و نشان داد که با علم و دانشگاه چه نوع ستیزه گری دارد.
دادند ولی اشاره ای نکردند به اینکه ایشان قانون اساسی اولیه را نوشت... دانشگاه در تشییع جنازه چنین چیزی نبود.البته مقامهای دیگر این پیامها را دادند. نام بردم: اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محمد خاتمی، محمدرضا عارف، علی لاریجانی و دیگران.
آقای دادخواه، یکی از مواردی که ناصر کاتوزیان در آموزشهای خود برجسته و تکرار میکرد تاکید بر مبنی قرار دادن وجدان و ابتکار در امر وکالت و به ویژه قضاوت بود. دوست داشت که وکلا و قضات مبنی را وجدان و ابتکار خودشان قرار دهند به جای تکیه صوری بر متن خشک قانون و تبصرهها و مواد. تا چه حد این نوع نگاه ناصر کاتوزیان جای خود را در میان قضات و وکلا در ایران کنونی باز کرده و تا چه حد هنوز فاصله است بین این آموزههای او و واقعیت جاری؟
در بین قشر عدالتخواه و دادگر بسیار این نگرش نویی که بر قانون از ناحیه قلم استاد پرتو افکند بسیار نافذ بود. به گونهای که بعداً بسیاری افراد گفتند هدف از قانون اجرای عدالت است. و به خصوص با تفکیکی که استاد نسبت به حکم زور و قانون داشتند. میگفتند حکم زور هم اجرا میشود، اما قانون آن است که منافع ملی، منافع جامعه و عدالت را به همراه داشته باشدمحمدعلی دادخواهاز موسسان «کانون دفاع از حقوق بشر در ایران»
واقعیت غیرقابل انکار این است که در بین قشر عدالتخواه و دادگر بسیار این نگرش نویی که بر قانون از ناحیه قلم استاد پرتو افکند بسیار نافذ بود. به گونهای که بعداً بسیاری افراد گفتند هدف از قانون اجرای عدالت است. و به خصوص با تفکیکی که استاد نسبت به حکم زور و قانون داشتند. میگفتند حکم زور هم اجرا میشود، اما قانون آن است که منافع ملی، منافع جامعه و عدالت را به همراه داشته باشد. این که تا چه میزان در دادگستری امروز ما این نفوذ کرده را باید آمار نشان دهد که چه مقدار از قضات الان تعقیب میشوند و چه مقدار مردم دلخوش اند که به اینکه دادگستری بروند. و بسیاری از افراد میگویند نرو عدلیه و نهایتاً این که ما چه میزان الان از خلافهایی که هست در جامعه به گونهای که خود قوه قضائیه بانک بر میآورد که ما هر بار چقدر از قضات را تعقیب کردهایم و چقدر از پروندهها را به دور از آنچه که باید دیده ایم که انجام شده.
اما در هر صورت آن چراغی که دکتر کاتوزیان افروخت میرود که آهسته آهسته تقریباً این را روشن کند و ما باید امید بسیار وافری به این داشته باشیم که کسانی که در پرتو آن چراغ نور گرفتند خودشان میتوانند شمعهایی باشند که به دیگران این نور را منتقل کنند. به گونهای که شما در طول تاریخ ما هرگز نمیبینید این گونه همدلی برای تشییع جنازه استادی که مورد اقبال هم نبوده و بازنشسته دانشگاه بوده به وجود بیاید.
این بسیار نوید فرخندهای است که در دل تک تک حقوقدانان این چراغ دادگری افروخته شده است. باید با توجه به اینکه نثر استاد، کتابهای استاد، همین کتاب فلسفه حقوق، کتاب مقدمه حقوق، کتاب گامی به سوی عدالت و دیگر آثار ارزشمند اینها که هر کدام از آنها میتوانند یک گروه بخواند و بیاموزد و آنها به دیگران بیاموزند، شاید مهمترین تفکیکی که ما بین همه حقوقدانان این سرزمین و استاد کاتوزیان برقرار کنیم این است که همواره یک اصل را استاد معتبر و محترم میدانست و آن دادگری بود. بر این مبادی سعی میکرد قانون را بر مبنای این اصل تصویر کند. همواره سعی میکرد که قانونگذاران را به سوی این بخواند که باید در هنگام وضع قانون به عدالت نگاه کنند. بلافاصله به دادرسان بانک میزد که دادرسان از یاد نبرید که ارزش و ارج شما در جایگاه دادرسی بر آن است که دادگری را رعایت کنید و الا اگر در جایگاه دادرسی قرار بگیرید و دادگری را رعایت نکنید شما فرمانروایان حکم زور هستید. نه ارزشمندانی که دادگری را در دل و خانه یک یک افراد جای میدهند.
شاید مهمترین تفکیکی که ما بین همه حقوقدانان این سرزمین و استاد کاتوزیان برقرار کنیم این است که همواره یک اصل را استاد معتبر و محترم میدانست و آن «دادگری» بودمحمدعلی دادخواهوکیل برخی فعالان و زندانیان سیاسی و زندانی عقیدتی سابق (تهران)
بهترین نمونه این شما میبینید که بعد از اینکه استاد مبادرت به این نوگرایی وگشایش این دریچه کرد که خودش مصداق بارز آن بود، من یاد دارم که هنگام بمبارانها ایشان در یک جای محقری در حوالی تهران زندگی می کرد. و بسیار جای نامناسبی بود. هنگامی که از طرف رییس اداره حقوقی سازمان استان تهران به ایشان پیشنهاد کردند که در زیر سد امیرکبیر یک جای ایمنی هست که میتوانید آنجا زندگی کنید ایشان نپذیرفت و بازهم در آن جای مردمی که الان تبدیل شده به ؟؟؟ در آنجا زندگی کرد و هرگز جای خودش را عوض نکرد. چون خودش را از مردم برای مردم و برخاسته مردم می دانست. این ارجهای پایداری که همواره تا خورشید بر این سرزمین یزدان گزیده میتابد ارزشمند خواهد ماند.
آقای لاهیجی، ناصر کاتوزیان استاد دانشکده حقوق معترض به قانون مجازات اسلامی و لایحه قصاص که بعداً به قانون تبدیل شد و معترض به اعدام کودکان، از چه راههای توانست بین این رکگوییها و ادامه تلاشش در ایران توازن برقرار کند؟ رمز این که ناصر کاتوزیان دچار حبس وتبعید نشد اما توانست آهسته و پیوسته کار خودش را ادامه دهد چه بود؟
کاتوزیان یک فعال سیاسی نبود. کاتوزیان همین جور که دوست بزگوارم آقای حاج سید جوادی گفتند وقتی دید که در مسند قضا نمیتواند احقاق حق کند آمد دانشگاه و سنگر علم وسنگر دانشگاه را انتخاب کرد برای تدریس حقوق، برای تربیت شاگردان حقوق و به همان دلیلی که در پی تحقق استقلال قوه قضائیه بود فکر میکرد که در یک دانشگاه مستقل بتواند با تدریس، انتشار آثار حقوقی وکتابهای حقوقی، نسلی از حقوقدانان را تربیت کند که بالاخره بعد از سالها الان میتوانم بگویم بعد از یک صد سال و آن زمان بعد از سی چهل پنجاه سال بتوانند عدالتخانه را در ایران محقق کنند. اولین شعار مردم در انقلاب مشروطیت... وقتی ناصر کاتوزیان دید در عمل عدالتخانه به وجود نیامده گفت من می روم مکتب حقوق را در ایران پایهریزی می کنم و با تربیت حقوقدانها در یک دانشگاه آزاد و یک دانشگاه مستقل در پی برقراری یک نظم جدید حقوقی میآیم که فردای سقوط نظام استبداد بتواند یک دادگستری مستقل در ایران در کنار دانشگاه مستقل تحقق پیدا کند.
متاسفانه با اسلامی کردن دادگستری جمهوری اسلامی نشان داد که هیچگونه نهاد مستقل جامعه مدنی را برنمیتابد. در اردیبهشت سال ۵۹ که انتخابات کانون وکلا هر دو سال یک بار بود... شورای عالی قضایی به ریاست آقای بهشتی نامه رسمی به کانون وکلا به ما نوشتند که انتخابات هیئت مدیره را نمیتوانید برگزار کنید و از آن زمان از دادگستری پل زدند به تحت سلطه درآوردن و تحت سیطره گرفتن کانون وکلای مستقل که هنوز میبینید عواقبش ادامه دارد. با این طرحی که به عنوان طرح جامع وکالت یعنی طرح تدفین همیشگی کانون وکلای مستقل... که از این کانون وکلای مستقل هم چیزی نمانده.
با بلایی که بر سر حقوق و دادگستری، دانشکده حقوق، دانشگاه آمده بود، باید دچار سرخوردگی میشد ولی بیش از همیشه هر سال من یادم نمیرود هر سفری که به فرانسه میآمد یک یا چند کتاب حقوقی جدید برای من به ارمغان میآورد. اینها آثاری بود که به جامعه ایران تقدیم کرد و این آثار چنان در سطح دانشگاهیان و تحصیلکردهها، متخصصان، وکلای دادگستری اجر وقرب پیدا کرده بود و منزلت کاتوزیان به صورتی بود که جمهوری اسلامی یا به دوران خاتمی بود یا قبل از آن، ناگزیر شد که به یک صورتی در پی دلجویی و استمالت در بیایدعبدالکریم لاهیجیدوست و همراه ناصر کاتوزیان در سالهای اقامت در ایران (پاریس)
ولی میخواهم بگویم که این عواقب وتوالی اسلامی کردن دادگستری بود. یعنی دانشگاه مستقل، دانشکده حقوق مستقل، کانون وکلای مستقل یکی بعد از دیگری باید از بین برود. و خب وقتی ناصر کاتوزیان از دانشگاه اخراج میشود، بازنشسته میشود که سالهای سختی را هم میگذراند و خب ناگزیر میشود حتی چندین سال به صورت کاملاً مخفی یا نیمه مخفی زندگی کند، باید با توجه به اینکه ناصر کاتوزیان به غیر از تلاشها و نوشتهها برای تحقق حکومت قانون، برای اقامه عدل نیست، تنها نوشتههایی که از کاتوزیان داشتند اعتراضهایی بود که در شروع قانونگذاری جدید در حوزه اسلامی کردن قوانین خب مثل روز برای کاتوزیان وکسی هم در حوزه حقوق به عنوان استاد حقوق و هم در دفتر قضاوت به عنوان قاضی دادگستری تجربه کرده بود میدید که عواقب و نتایج قانون قصاص، قانون دست بریدن، حدود و قوانینی که مربوط به عصر حجر بود.
یعنی قوانینی که از طریق تورات آمده بود در قران و کاملاً محدود به یک دوران و یک جامعه بدوی کاملاً اقتصاد بیابانی صحرانشینی میتواند آن جامعه را اداره کند، چطور میتواند در جامعه قرن بیستم به عنوان قانون مجازات کشوری که بیش از ۵۰ سال نظام عرفی داشته بخواهد مسایل حقوقی جزایی آن جامعه را حل کند.
بنابراین تنها چیزی که بر ضد کاتوزیان وجود داشت نوشتههای کاتوزیان بود و خوشبختانه بعداً یک مقداری مسئولیت به وجود آمد که آن بلایی که به سر بسیاری از دوستان وهمکاران کاتوزیان آمد که برای حفظ جان وحیثیت شان ناگزیر از جلای وطن شدند، کاتوزیان توانست در ایران بماند ولی همچنان بر نوشتن و بر تحقیق روز به روز با وجود اینکه با بلایی که بر سر حقوق و دادگستری، دانشکده حقوق، دانشگاه آمده بود، باید دچار سرخوردگی میشد ولی بیش از همیشه هر سال من یادم نمیرود هر سفری که به فرانسه میآمد یک یا چند کتاب حقوقی جدید برای من به ارمغان میآورد. اینها آثاری بود که به جامعه ایران تقدیم کرد و این آثار چنان در سطح دانشگاهیان و تحصیلکردهها، متخصصان، وکلای دادگستری اجر وقرب پیدا کرده بود و منزلت کاتوزیان به صورتی بود که جمهوری اسلامی یا به دوران خاتمی بود یا قبل از آن، ناگزیر شد که به یک صورتی در پی دلجویی و استمالت در بیاید.
ولی آن چیزی که متاسفانه همانطور که خدمت تان عرض کردم غم همیشگی کاتوزیان بود این بود که نه فقط جامعه ایران به طرف برپا کردن عدالتخانه و حکومت قانون نرفت که روز به روز شرایطی به وجود آمد که متاسفانه باید بگوییم آن چیزی که در ایران امروز وجود ندارد نه حکومت قانون است و نه دادگستری مستقل و نه دانشگاه مستقل. به حدی که یک وزیر آموزش و پرورش به خودش اجازه میدهد چندتایی از دانشجویان را در دوران رییس جمهور گذشته به ناحق از دانشگاه اخراج کرده بودند به عنوان دانشجویان ستاره دار معرفی کرده بودند آنها را به تحصیل بازگردانده بود، به همین گناه با استیضاحی که از او کردند ناگزیر کردند که سمت خودش را ترک کند. یعنی این چیزی است که از دادگستری مستقل ما به ریاست حضرات روحانیونی که هیچ تخصصی در حوزه حقوق ندارند و اخلاق و صلاحیت تصدی مقام قضا را هم هرگز نداشته و ندارند و این هم دانشگاهی که میبینید حتی وزیر را اجازه نمیدهند که چند دانشجویی را که به ناحق از تحصیل بازداشتهاند به دانشگاه بازگرداند.
آقای حاج سیدجوادی، ناصر کاتوزیان مدتی فعالیت سیاسی مشترک داشت با شما در هفته نامه جنبش مینوشت و نامزد شد برای مجلس خبرگان قانون اساسی، با این مجلس خبرگان که داریم اشتباه نشود، ولی ناکام ماند. ضمناً برادر همسر شما کیان کاتوزیان هم بود. با حمله گروههای فشار به دفتر گروه سیاسی جنبش در سال ۱۳۵۹ شما مجبور شدید به پاریس بروید و خانواده هم بعد از مدتی به شما پیوست. ۳۳ سال از ناصر کاتوزیان دور بودید اما پیوسته با او در تماس بودید. این ۳۳ سال بر او چگونه گذشت و میراث این زندگی چیست؟
این امتیاز را شاید به استثنا باشد که دکتر کاتوزیان دارد که ملت ایران و جامعه فرهیخته و نسل جوان آینده میتوانند ببینند که ایران و گذشته فرهنگی ایران آنچنان است که میتواند امثال فارابیها، امثال ابن سیناها، امثال علامه دهخداها و امثال دکتر کاتوزیانها را بیافریند بدون اینکه محتاج باشد. طبعاً با توجه به جهانی شدن فرهنگ ایران و (در چارچوب) فرهنگ جهانیعلی اصغر حاج سیدجوادی
همسر کیان کاتوزیان، خواهر ناصر کاتوزیان
باید این امتیاز را بدهند به آقایانی که این جنایت را کردند و دکتر کاتوزیان را منفصل کردند. یعنی ایشان را محکوم کردند به خانه نشینی. این امتیاز را ناآگاهانه... اگر میدانستند نمیکردند... نا آگاهانه به او دادند که در تمام مدتی که او دور از کلاس درس بود در پشت میز تحقیق و پژوهش بود و این وقتی به او داد که مجموعه آثار حقوقی به وجود آمد فرهنگ ایران این قدرت و این ظرفیت را دارد که میتواند اگر آزاد باشد و اگر به آزادی اعتقاد داشته باشد تولید علم و دانش کند و آن چنان محتاج ترجمههای خارج نشود. دکتر کاتوزیان وقتی که آثارش را میخوانید در پانویسهایش میبینید که تمام تمام نقل از احادیث و فتاوی و نقل قولهای علمای اسلامی است در کنارش مال حقوقدانان فرانسوی، حقوقدانان آمریکایی... یعنی به هر سه زبان و حقوق مدرن و حقوق اسلامی به معنای واقعی متبحر و وارد بود. در حالی که تحصیلات کلاسیک در اروپا نکرده بود. حتی تکمیلی هم به آن صورت نکرده بود. یعنی محصول خالص و خلص فرهنگ ایرانی است. این امتیاز را شاید به استثنا باشد که دکتر کاتوزیان دارد که ملت ایران و جامعه فرهیخته و نسل جوان آینده میتوانند ببینند که ایران و گذشته فرهنگی ایران آنچنان است که میتواند امثال فارابیها، امثال ابن سیناها، امثال علامه دهخداها و امثال دکتر کاتوزیانها را بیافریند بدون اینکه محتاج باشد. طبعاً با توجه به جهانی شدن فرهنگ ایران و (در چارچوب) فرهنگ جهانی.
مجلس ختم ناصر کاتوزیان روز یکشنبه ساعت ۱۷ در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد.