راديو فردا روزانه برنامه ای برای بازخوانی تاريخ سی ساله جمهوری اسلامی ايران ارايه می کند. روز ششم شهريور ماه اختصاص دارد به کشته شدن ناصر کاظمی فرمانده سپاه در کردستان که در ششم شهريور ۱۳۶۱ در جاده پيرانشهر-سردشت کشته شد.
امروز قصد پرداختن به چه موضوعی را داريد؟
امروز سال روز کشته شدن ناصر کاظمی فرمانده سپاه در کردستان است که در درگيری های مسلحانه در کردستان از سال ۱۳۵۸ به بعد از فرماندهان اصلی سپاه در کردستان بود.
خوب اين موضوع چه اهميت خاصی دارد که شما قصد بررسی آن را داريد؟
ببينيد در اين مقطع تاريخی يعنی در فاصله سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ به طور خاص ما شاهد درگيری های مسلحانه ای بين نيروهای سپاه و ارتش از طرف حکومت و گروه های مسلح مخالف حکومت از جمله حزب دموکرات کردستان، حزب کومله و حتی برخی احزاب چپ طرفدار مبارزه مسلحانه هستيم که دو طرف تا حالا فقط روايت های خاص خودشان را از اين واقعه مطرح کرده اند وهر طرف کاملا حق رو به خودشان می دهند و از شخصيت ها و فرماندهان خودشان در اين درگيری ها يک حالت قدسی گونه ای می سازند.
چطوری و با چه هدفی اين کار را انجام می دهند؟
خوب جمهوری اسلامی از فرماندهانی مثل ناصر کاظمی ومحمود کاوه و محمد بروجردی که فرمانده سپاه غرب کشور بود به عنوان شخصيت های کاملا وارسته ای ياد می کند که درصدد کمک به مردم کردستان بودند وحتی از محمد بروجردی به عنوان مسيح کردستان و از ناصر کاظمی به عنوان کاک ناصر به معنای وجهه خودمانی داشتن بين مردم کرد استفاده می کند که اين روايت جمهوری اسلامی اگر چه از سوی بخش های طرفدار حکومت در کردستان پذيرفته می شود اما حداقل از سوی بخش قابل ملاحظه ای از مردم کردستان هم پذيرفتنی نيست.
آيا در مقابل، چنين شخصيت سازی هايی در بين حزب دمکرات و کومله هم وجود داشته ودارد؟
بله شما ويديو کليپ های حزب دمکرات و کومله رو هم که می بينيد از کشته شدگان خودشان به عنوان شهيدان راه آزادی و دفاع از حقوق ملت کرد ياد می کنند و يک حالت قدسی برای آنها قائل هستند.
خوب اين روايت های کاملا متفاوت چه اهميتی دارند؟
اهميت تاريخی مساله اين است که دو طرف مسوليت درگيری ها و کشتارهای چند ساله را بر عهده طرف مقابل می اندازند. حکومت معتقد بوده که پيشمرگه های کرد، پاسدار کشی می کردند و سر می بريدند و احزاب کردی هم معتقد بودند که حکومت مردم غير نظامی را به توپ می بسته ومنتقدين را بازداشت و بدون محاکمه شکنجه و اعدام می کرده است.
و به لحاظ تاريخی چطور می شود در اين روايت ها، درست را از نادرست تشخيص داد؟
چون تا حالا به طور مستقل پرونده درگيری ها و کشتارها در کردستان مورد تحقيق و بازرسی قرار نگرفته، هر دو طرف همچنان بر حقانيت خود اصرار می ورزند ولی واقعيت اين است امروزه در جامعه ايران و در بين ايرانيان نگاه سومی در حال شکل گرفتن هست و آن اينکه هم حکومت جمهوری اسلامی و هم احزاب مسلح فعال در کردستان در شکل گيری اين درگيری ها که حداقل صدها تن از مردم در جريان آن کشته شدند، نمی توانسته اند بی تقصيرباشند وتا روزی که امکان چنين تحقيق مستقلی درباره مساله کردستان وجود نداشته باشد همچنان دو طرف خود را در موضع حقانيت و فرماندهان خود را در وضعيتی مردمی و خادم و قدسی گونه تصور می کنند و طرف مقابل را اهريمنی، جنايتکار و ضد بشر.
در حالی که اين داوری مطلق بعيد به نظر می رسد که تمامی واقعيات تاريخی را در بر داشته باشد . واقعيتی که هم مردم کرد و هم مردم غير کرد در سی سال گذشته از نتايج خونين و مصيبت بار آن در رنج بوده اند.
امروز قصد پرداختن به چه موضوعی را داريد؟
امروز سال روز کشته شدن ناصر کاظمی فرمانده سپاه در کردستان است که در درگيری های مسلحانه در کردستان از سال ۱۳۵۸ به بعد از فرماندهان اصلی سپاه در کردستان بود.
خوب اين موضوع چه اهميت خاصی دارد که شما قصد بررسی آن را داريد؟
ببينيد در اين مقطع تاريخی يعنی در فاصله سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ به طور خاص ما شاهد درگيری های مسلحانه ای بين نيروهای سپاه و ارتش از طرف حکومت و گروه های مسلح مخالف حکومت از جمله حزب دموکرات کردستان، حزب کومله و حتی برخی احزاب چپ طرفدار مبارزه مسلحانه هستيم که دو طرف تا حالا فقط روايت های خاص خودشان را از اين واقعه مطرح کرده اند وهر طرف کاملا حق رو به خودشان می دهند و از شخصيت ها و فرماندهان خودشان در اين درگيری ها يک حالت قدسی گونه ای می سازند.
چطوری و با چه هدفی اين کار را انجام می دهند؟
خوب جمهوری اسلامی از فرماندهانی مثل ناصر کاظمی ومحمود کاوه و محمد بروجردی که فرمانده سپاه غرب کشور بود به عنوان شخصيت های کاملا وارسته ای ياد می کند که درصدد کمک به مردم کردستان بودند وحتی از محمد بروجردی به عنوان مسيح کردستان و از ناصر کاظمی به عنوان کاک ناصر به معنای وجهه خودمانی داشتن بين مردم کرد استفاده می کند که اين روايت جمهوری اسلامی اگر چه از سوی بخش های طرفدار حکومت در کردستان پذيرفته می شود اما حداقل از سوی بخش قابل ملاحظه ای از مردم کردستان هم پذيرفتنی نيست.
آيا در مقابل، چنين شخصيت سازی هايی در بين حزب دمکرات و کومله هم وجود داشته ودارد؟
بله شما ويديو کليپ های حزب دمکرات و کومله رو هم که می بينيد از کشته شدگان خودشان به عنوان شهيدان راه آزادی و دفاع از حقوق ملت کرد ياد می کنند و يک حالت قدسی برای آنها قائل هستند.
خوب اين روايت های کاملا متفاوت چه اهميتی دارند؟
اهميت تاريخی مساله اين است که دو طرف مسوليت درگيری ها و کشتارهای چند ساله را بر عهده طرف مقابل می اندازند. حکومت معتقد بوده که پيشمرگه های کرد، پاسدار کشی می کردند و سر می بريدند و احزاب کردی هم معتقد بودند که حکومت مردم غير نظامی را به توپ می بسته ومنتقدين را بازداشت و بدون محاکمه شکنجه و اعدام می کرده است.
و به لحاظ تاريخی چطور می شود در اين روايت ها، درست را از نادرست تشخيص داد؟
چون تا حالا به طور مستقل پرونده درگيری ها و کشتارها در کردستان مورد تحقيق و بازرسی قرار نگرفته، هر دو طرف همچنان بر حقانيت خود اصرار می ورزند ولی واقعيت اين است امروزه در جامعه ايران و در بين ايرانيان نگاه سومی در حال شکل گرفتن هست و آن اينکه هم حکومت جمهوری اسلامی و هم احزاب مسلح فعال در کردستان در شکل گيری اين درگيری ها که حداقل صدها تن از مردم در جريان آن کشته شدند، نمی توانسته اند بی تقصيرباشند وتا روزی که امکان چنين تحقيق مستقلی درباره مساله کردستان وجود نداشته باشد همچنان دو طرف خود را در موضع حقانيت و فرماندهان خود را در وضعيتی مردمی و خادم و قدسی گونه تصور می کنند و طرف مقابل را اهريمنی، جنايتکار و ضد بشر.
در حالی که اين داوری مطلق بعيد به نظر می رسد که تمامی واقعيات تاريخی را در بر داشته باشد . واقعيتی که هم مردم کرد و هم مردم غير کرد در سی سال گذشته از نتايج خونين و مصيبت بار آن در رنج بوده اند.