بيش از سه دهه است که اسلامگرايان شيعه عليه ايالات متحده و قدرت و سياست خارجی و داخلی آن سخن گفتهاند. آنها اين کشور را شيطان بزرگ و «دشمن» می نامند و نويد می دهند که عن قريب فرو خواهد پاشيد. فراتر از علت اين دشمنی و نتايج آن بايد ديد آنها چه تصوری از اين دشمن مفروض خود دارند. اسلامگرايان شيعه ايالات متحده را چگونه می فهمند و آن را چگونه معرفی می کنند؟
جنگ با نادانستهها
اسلامگرايان در بسياری از موارد با نادانستههای خود در مورد جامعه آمریکا مبارزه می کنند تا آنچه از اين جامعه می دانند. آنها در دنيايی از توهم و تخيل در باب اين جامعه غوطه ورند و تلاشی هم برای رهايی از اين توهمات صورت نمی دهند چون اين توهمات در ساختار سياسی به آنها کمک می کند منافع خود را تضمين کنند و در قدرت بمانند. برخی نيز وانمود می کنند که نمی دانند. نظام تبليغاتی حکومت نيز به گونهای سامان يافته که تصويری معوج و غير واقعی از جامعهی ايالات متحده به دست دهد. ذيلا موارد بسيار روشنی را از اين نادانستهها عرضه می کنم.
سرمايه داری در پايان خط
به رغم سرمايه داری افسار گسيخته در ايران، مقامات جمهوری اسلامی با ديدگاهی پيشگويانه براين باورند که زمانی به پايان نظام سرمايه داری نمانده است. از همين جهت جنبش هايی مثل «اشغال وال استريت» را که تعداد اندکی از آمریکاييان را به خيابانها کشانده کليد خوردن فروپاشی سرمايه داری آمریکا معرفی می کنند: «با جنبش وال استريت سکان انقلاب و جنبش فراگير عليه فساد در ايالات متحده کليد خورده است و پلان آخر آن بی ترديد فروپاشی نظام سرمايه داری غربی است. ... شعار تغيير اوباما به بن بست رسيده است و مردم آمریکا پشت پرده حرکت اوباما که در واقع تداوم سياست های اقتصادی بوش رئيس جمهور پيشين است را خواندهاند و می گويند ما ۹۰ درصدی هستيم که ديگر نمی خواهيم حرص و فساد ۱۰ درصد صاحبان قدرت و ثروت در کشور خود را تحمل کنيم.» (مسعود جزايری معاون فرهنگی و تبليغات دفاعی ستاد کل نيروهای مسلح، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ايرنا، ۱۷ مهر ۱۳۹۰)
فرماندهان نظامی در اين موضوع همان نظرات خصمانهخامنهای نسبت به غرب و سخنان پيامبرگونهاش در مورد تاريخ را تکرار می کنند: «يک مسئله آن است که رژيم سرمايهداری فسادش برای مردم ملموس و عينی شده است و شايد بتوانند اين حرکت [اشغال وال استريت] را سرکوب کنند اما ريشههای اين حرکت را از بين نمیبرند. بالاخره يک روزی اين حرکت آنچنان خواهد باليد که نظام سرمايهداری آمریکا و غرب را به زمين خواهد زد. مردم در اين اجتماعات و تظاهرات چندين هزار نفری نيويورک يک تابلويی بلند کردند که رويش نوشتهشده ما ۹۹ درصديم يعنی اکثريت ملت آمریکا محکوم يک درصدند...امروز نظام سرمايهداری در يک بنبست کامل است که ممکن است نتايج اين بن بست سالها بعد ظهور کند اما اين نهضت به طور کامل شروع شده و دنيا در آستانه يک پيچ تاريخی است که ملت عزيز ما و ملتهای عظيم اسلامی میتوانند نقش ايفا کنند تا قوانين اسلام به کار نياز مردم جهان بيايد.» (علی خامنهای، تابناک، ۲۰ مهر ۱۳۹۰)
البته در مورد ارقام، ولی فقيه و فرماندهانش درصدها را با هم هماهنگ نکرده اند.خامنهای و فرماندهان نظامیاش که از بروز اعتراضات خيابانی در ايالات متحده ذوق زده شدهاند نمی دانند که اين گونه اعتراضات دهههاست در جوامع غربی از سوی گروههای آنارشيست، مارکسيست، فاشيست، و مخالفان فرايندهای معمول سياسی و حزبی جريان داشته و به فروپاشی سرمايه داری يا نظام سياسی هم منجر نشدهاند.
خشونت پليس
فعالان سياسی در اروپا و آمریکا همواره از خشونت پليس شکايت می کنند چون گاه پليس از زور بيش از اندازه برای کنترل اعتراضات استفاده می کند. اما اين زور بيش از اندازه تنها در حد اسپری يا تيزر يا ضرب و شتم است که همان موضوعات به دادگاه کشانده شده و پليس مجبور به پرداخت غرامت می شده است. علی خامنهای از اين نوع برخوردها سوء استفاده کرده و خشونت پليس در جوامع غربی را با خشونت پليس در جوامع ديکتاتوری مقايسه می کند: «نوع برخورد و شدت عمل هم در آمریکا و هم در برخی کشورهای اروپايی مانند انگليس در مقابله با مردم آنچنان بالاست که ده به يک آن را انسان در کشورهای عقبافتادهای که نظامهای ديکتاتوری با مردم برخورد میکند مشاهده نمیکند.» (همانجا)
او با تصور کردن خود به عنوان يک فعال سياسی چپ در آمریکا (که ممکن است آه در بساط نداشته باشد) و نه يک ديکتاتور که بخش عمدهای از ثروت کشور را در چنگ خود دارد ظاهرا فراموش کرده است که پليس تحت نظر وی با خودرو از روی تظاهرکنندگان رد می شود يا به خانههای مردم حمله می کند يا در بازداشتگاهها با جوانان معترض چه می کند. حتی يک شکايت نيز عليه ماموران پليس در دادگاههای جمهوری اسلامی مورد بررسی واقع نشده است. همچنين در رسانههای جمهوری اسلامی اين گونه موارد قابل طرح نيستند و اگر رسانهای چنين کند توقيف می شود.
در حال فروپاشی
ايالات متحده در رسانههای دولتی تحت مديريت اسلامگرايان شيعه همان وضعيتی را دارد که اتحاد جماهير شوروی در سال ۱۹۸۹، به اين معنا که در حال تقسيم شدن به چند کشور مستقل و فروريزی جنبه ابرقدرتی آن است. آنها اين آرزوی خود را به عنوان واقعيت و يک روند معرفی می کنند: «اکنون زمان مرگ آمریکا فرارسيده است چون شما فرياد مرگ بر شاه سر داديد و شاه مرد و شما گفتيد مرگ بر اسرائيل و اسرائيل اکنون در حال احتضار است و شما فرياد میزنيد مرگ بر آمریکا و مطمئن باشيد قدرت پوشالی آمریکا نيز از هم خواهد پاشيد.» (جنتی امام جمعه موقت تهران، سايت واحد مرکزی خبر وابسته به سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، شنبه اول ارديبهشت ۱٣۸٧)
اما اگر کسی به ساخت فدرال و قدرت اقتصادی و نظام دمکراسی در ايالات متحده حتی در شرايط بحران اقتصادی بنگرد زير ساختهای آن را بسيار مستحکم خواهد ديد. ايالات متحده حتی اگر وجه ابرقدرتی خويش را در آينده از دست بدهد باز هم جامعهای به هم پيوسته خواهد ماند چون ايالات به رغم تفاوتها از لحاظ ساختار اقتصادی و اجتماعی بسيار به هم نزديک شده و همگن هستند. غير از برخی سياستمداران افراطی و گروههای بسيار کوچک کسی در اين کشور سخن از استقلال ايالات درون اين کشور متحد نمی گويد.
ملک الشعرای ریيس جمهور
تصويری که يکی از شعرای وفادار و بسيار نزديک به خامنهای از ايالات متحده ارائه می دهد يک کشور پادشاهی است که رئيس جمهور آن نقش سنتی سلاطين را ايفا می کند و در دربارش ملک الشعرا دارد: «[در] آمریکا ملکالشعرايشان را تنها برای اين انتخاب میکنند که برای رئيسجمهور شعر بخواند.» (عليرضا قزوه، الف، ۲۰ مرداد ۱۳۹۰) در هيچ دورهای از تاريخ اين کشور هيچ رئيس جمهوری شاعر اختصاصی يا ملک الشعرا (شاعر سلطان) نداشته است و اين سخن به طور کلی بی مبنا و زاييده ذهن شاعر اختصاصی خامنهای است. ممکن است کسی در مراسمی در برابر رئيس جمهور شعری را خوانده باشد اما روسای جمهور آمریکا مجالس دورهای شعر مثل علی خامنهای ندارند تا يکی از شعرای اين مجالس ملک الشعرای آنان باشد.
هاليوود عليه امام زمان
اسلامگريان شيعه فرهنگ و هنر در ايالات متحده را متمرکز بر نفی اسلام تلقی می کنند. در ايالات متحده از نگاه آنان، همه کارهای معمولشان را زمين گذاشتهاند تا اسلام شيعه مد نظر اسلامگرايان را مورد تهاجم قرار دهند. از همين جهت است که می گويند: «هاليوود سالانه ۶۰۰ فيلم ضد امام زمان توليد می کند.» (سرپرست اداره کل تبليغات اسلامی استان همدان، کيهان، ۶ آبان ۱۳۸۸)
فردی که بداند سالانه حدود چهارصد فيلم سينمايی در آمریکا توليد می شود و فقط بخشی از آن توليد هاليوود است در مواجهه با اين گفته به عمق بی اطلاعی گوينده از صنعت فيلم در آمریکا واقف می شود. شايد از حدود چهارصد نويسنده فيلمنامههايی که در يک سال توليد می شوند در صد بسيار اندکی از مبانی اعتقادی شيعه اطلاع داشته باشند چه برسد به آن که بخواهند اين مبانی را نفی کنند.
جمهوری اسلامی، نقطه اميد آمریکاييان
توهم مقامات جمهوری اسلامی فراتر از فروپاشی ايالات متحده است. آنها معتقدند پس از فروپاشی مردم آمریکا به سوی ولی فقيه و وفادارانش روی خواهند کرد: «مردم اروپا و آمریکا ايرانِ [تحت حکومت خامنهای - احمدی نژاد] را نقطه اميد خود می دانند.» (محمود احمدی نژاد، فارس، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۹)
بر اساس نظر سنجیهای موسسات مستقل نظر سنجی اين سخن کاملا بی مبناست. بر اساس نظر سنجی ای بی سی نيوز در سال ۲۰۰۶، از هر ده آمریکايی هفت نفر موافق اعمال تحريم عليه ايران بودهاند. بر اساس نظر سنجی گالوپ در سال ۲۰۱۱ ايران دارای کمترين علاقه در ميان آمریکايی ها بوده است (۱۱ درصد). اين رقم برای کانادا و بريتانيا به ترتيب ۹۲ و ۸۸ درصد بوده است. (سايت گالوپ، ۱۱ فوريه ۲۰۱۱)
***
دیدگاه های مطرح شده در این مطلب، الزاما بازتاب دیدگاه های رادیوفردا نیست.
جنگ با نادانستهها
اسلامگرايان در بسياری از موارد با نادانستههای خود در مورد جامعه آمریکا مبارزه می کنند تا آنچه از اين جامعه می دانند. آنها در دنيايی از توهم و تخيل در باب اين جامعه غوطه ورند و تلاشی هم برای رهايی از اين توهمات صورت نمی دهند چون اين توهمات در ساختار سياسی به آنها کمک می کند منافع خود را تضمين کنند و در قدرت بمانند. برخی نيز وانمود می کنند که نمی دانند. نظام تبليغاتی حکومت نيز به گونهای سامان يافته که تصويری معوج و غير واقعی از جامعهی ايالات متحده به دست دهد. ذيلا موارد بسيار روشنی را از اين نادانستهها عرضه می کنم.
سرمايه داری در پايان خط
به رغم سرمايه داری افسار گسيخته در ايران، مقامات جمهوری اسلامی با ديدگاهی پيشگويانه براين باورند که زمانی به پايان نظام سرمايه داری نمانده است. از همين جهت جنبش هايی مثل «اشغال وال استريت» را که تعداد اندکی از آمریکاييان را به خيابانها کشانده کليد خوردن فروپاشی سرمايه داری آمریکا معرفی می کنند: «با جنبش وال استريت سکان انقلاب و جنبش فراگير عليه فساد در ايالات متحده کليد خورده است و پلان آخر آن بی ترديد فروپاشی نظام سرمايه داری غربی است. ... شعار تغيير اوباما به بن بست رسيده است و مردم آمریکا پشت پرده حرکت اوباما که در واقع تداوم سياست های اقتصادی بوش رئيس جمهور پيشين است را خواندهاند و می گويند ما ۹۰ درصدی هستيم که ديگر نمی خواهيم حرص و فساد ۱۰ درصد صاحبان قدرت و ثروت در کشور خود را تحمل کنيم.» (مسعود جزايری معاون فرهنگی و تبليغات دفاعی ستاد کل نيروهای مسلح، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ايرنا، ۱۷ مهر ۱۳۹۰)
فرماندهان نظامی در اين موضوع همان نظرات خصمانهخامنهای نسبت به غرب و سخنان پيامبرگونهاش در مورد تاريخ را تکرار می کنند: «يک مسئله آن است که رژيم سرمايهداری فسادش برای مردم ملموس و عينی شده است و شايد بتوانند اين حرکت [اشغال وال استريت] را سرکوب کنند اما ريشههای اين حرکت را از بين نمیبرند. بالاخره يک روزی اين حرکت آنچنان خواهد باليد که نظام سرمايهداری آمریکا و غرب را به زمين خواهد زد. مردم در اين اجتماعات و تظاهرات چندين هزار نفری نيويورک يک تابلويی بلند کردند که رويش نوشتهشده ما ۹۹ درصديم يعنی اکثريت ملت آمریکا محکوم يک درصدند...امروز نظام سرمايهداری در يک بنبست کامل است که ممکن است نتايج اين بن بست سالها بعد ظهور کند اما اين نهضت به طور کامل شروع شده و دنيا در آستانه يک پيچ تاريخی است که ملت عزيز ما و ملتهای عظيم اسلامی میتوانند نقش ايفا کنند تا قوانين اسلام به کار نياز مردم جهان بيايد.» (علی خامنهای، تابناک، ۲۰ مهر ۱۳۹۰)
البته در مورد ارقام، ولی فقيه و فرماندهانش درصدها را با هم هماهنگ نکرده اند.خامنهای و فرماندهان نظامیاش که از بروز اعتراضات خيابانی در ايالات متحده ذوق زده شدهاند نمی دانند که اين گونه اعتراضات دهههاست در جوامع غربی از سوی گروههای آنارشيست، مارکسيست، فاشيست، و مخالفان فرايندهای معمول سياسی و حزبی جريان داشته و به فروپاشی سرمايه داری يا نظام سياسی هم منجر نشدهاند.
خشونت پليس
فعالان سياسی در اروپا و آمریکا همواره از خشونت پليس شکايت می کنند چون گاه پليس از زور بيش از اندازه برای کنترل اعتراضات استفاده می کند. اما اين زور بيش از اندازه تنها در حد اسپری يا تيزر يا ضرب و شتم است که همان موضوعات به دادگاه کشانده شده و پليس مجبور به پرداخت غرامت می شده است. علی خامنهای از اين نوع برخوردها سوء استفاده کرده و خشونت پليس در جوامع غربی را با خشونت پليس در جوامع ديکتاتوری مقايسه می کند: «نوع برخورد و شدت عمل هم در آمریکا و هم در برخی کشورهای اروپايی مانند انگليس در مقابله با مردم آنچنان بالاست که ده به يک آن را انسان در کشورهای عقبافتادهای که نظامهای ديکتاتوری با مردم برخورد میکند مشاهده نمیکند.» (همانجا)
او با تصور کردن خود به عنوان يک فعال سياسی چپ در آمریکا (که ممکن است آه در بساط نداشته باشد) و نه يک ديکتاتور که بخش عمدهای از ثروت کشور را در چنگ خود دارد ظاهرا فراموش کرده است که پليس تحت نظر وی با خودرو از روی تظاهرکنندگان رد می شود يا به خانههای مردم حمله می کند يا در بازداشتگاهها با جوانان معترض چه می کند. حتی يک شکايت نيز عليه ماموران پليس در دادگاههای جمهوری اسلامی مورد بررسی واقع نشده است. همچنين در رسانههای جمهوری اسلامی اين گونه موارد قابل طرح نيستند و اگر رسانهای چنين کند توقيف می شود.
در حال فروپاشی
ايالات متحده در رسانههای دولتی تحت مديريت اسلامگرايان شيعه همان وضعيتی را دارد که اتحاد جماهير شوروی در سال ۱۹۸۹، به اين معنا که در حال تقسيم شدن به چند کشور مستقل و فروريزی جنبه ابرقدرتی آن است. آنها اين آرزوی خود را به عنوان واقعيت و يک روند معرفی می کنند: «اکنون زمان مرگ آمریکا فرارسيده است چون شما فرياد مرگ بر شاه سر داديد و شاه مرد و شما گفتيد مرگ بر اسرائيل و اسرائيل اکنون در حال احتضار است و شما فرياد میزنيد مرگ بر آمریکا و مطمئن باشيد قدرت پوشالی آمریکا نيز از هم خواهد پاشيد.» (جنتی امام جمعه موقت تهران، سايت واحد مرکزی خبر وابسته به سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، شنبه اول ارديبهشت ۱٣۸٧)
اما اگر کسی به ساخت فدرال و قدرت اقتصادی و نظام دمکراسی در ايالات متحده حتی در شرايط بحران اقتصادی بنگرد زير ساختهای آن را بسيار مستحکم خواهد ديد. ايالات متحده حتی اگر وجه ابرقدرتی خويش را در آينده از دست بدهد باز هم جامعهای به هم پيوسته خواهد ماند چون ايالات به رغم تفاوتها از لحاظ ساختار اقتصادی و اجتماعی بسيار به هم نزديک شده و همگن هستند. غير از برخی سياستمداران افراطی و گروههای بسيار کوچک کسی در اين کشور سخن از استقلال ايالات درون اين کشور متحد نمی گويد.
ملک الشعرای ریيس جمهور
تصويری که يکی از شعرای وفادار و بسيار نزديک به خامنهای از ايالات متحده ارائه می دهد يک کشور پادشاهی است که رئيس جمهور آن نقش سنتی سلاطين را ايفا می کند و در دربارش ملک الشعرا دارد: «[در] آمریکا ملکالشعرايشان را تنها برای اين انتخاب میکنند که برای رئيسجمهور شعر بخواند.» (عليرضا قزوه، الف، ۲۰ مرداد ۱۳۹۰) در هيچ دورهای از تاريخ اين کشور هيچ رئيس جمهوری شاعر اختصاصی يا ملک الشعرا (شاعر سلطان) نداشته است و اين سخن به طور کلی بی مبنا و زاييده ذهن شاعر اختصاصی خامنهای است. ممکن است کسی در مراسمی در برابر رئيس جمهور شعری را خوانده باشد اما روسای جمهور آمریکا مجالس دورهای شعر مثل علی خامنهای ندارند تا يکی از شعرای اين مجالس ملک الشعرای آنان باشد.
هاليوود عليه امام زمان
اسلامگريان شيعه فرهنگ و هنر در ايالات متحده را متمرکز بر نفی اسلام تلقی می کنند. در ايالات متحده از نگاه آنان، همه کارهای معمولشان را زمين گذاشتهاند تا اسلام شيعه مد نظر اسلامگرايان را مورد تهاجم قرار دهند. از همين جهت است که می گويند: «هاليوود سالانه ۶۰۰ فيلم ضد امام زمان توليد می کند.» (سرپرست اداره کل تبليغات اسلامی استان همدان، کيهان، ۶ آبان ۱۳۸۸)
فردی که بداند سالانه حدود چهارصد فيلم سينمايی در آمریکا توليد می شود و فقط بخشی از آن توليد هاليوود است در مواجهه با اين گفته به عمق بی اطلاعی گوينده از صنعت فيلم در آمریکا واقف می شود. شايد از حدود چهارصد نويسنده فيلمنامههايی که در يک سال توليد می شوند در صد بسيار اندکی از مبانی اعتقادی شيعه اطلاع داشته باشند چه برسد به آن که بخواهند اين مبانی را نفی کنند.
جمهوری اسلامی، نقطه اميد آمریکاييان
توهم مقامات جمهوری اسلامی فراتر از فروپاشی ايالات متحده است. آنها معتقدند پس از فروپاشی مردم آمریکا به سوی ولی فقيه و وفادارانش روی خواهند کرد: «مردم اروپا و آمریکا ايرانِ [تحت حکومت خامنهای - احمدی نژاد] را نقطه اميد خود می دانند.» (محمود احمدی نژاد، فارس، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۹)
بر اساس نظر سنجیهای موسسات مستقل نظر سنجی اين سخن کاملا بی مبناست. بر اساس نظر سنجی ای بی سی نيوز در سال ۲۰۰۶، از هر ده آمریکايی هفت نفر موافق اعمال تحريم عليه ايران بودهاند. بر اساس نظر سنجی گالوپ در سال ۲۰۱۱ ايران دارای کمترين علاقه در ميان آمریکايی ها بوده است (۱۱ درصد). اين رقم برای کانادا و بريتانيا به ترتيب ۹۲ و ۸۸ درصد بوده است. (سايت گالوپ، ۱۱ فوريه ۲۰۱۱)
***
دیدگاه های مطرح شده در این مطلب، الزاما بازتاب دیدگاه های رادیوفردا نیست.