نخستین روزهای جشنواره کن با فیلم های نه چندان پر سر و صدایی طی شد و هنوز فیلمی به نمایش در نیامده که بتواند دل غالب مخاطبان جشنواره را به دست بیاورد. اما کماکان حواشی جشنواره و هزاران تماشاچی مشتاق پشت فرش های قرمز، حال و هوای جشنواره را داغ کرده است.
ضمن این که هنوز نام های بزرگی در راهند: از «پدرو آلمودوار» اسپانیایی که هر فیلمش می تواند حادثه ای در عالم سینما باشد تا «لارس فون تریر» که همیشه – خوب یا بد- همه را غافلگیر می کند، از «ترنس مالیک» حساس و وسواسی - که هر نمای فیلمش را گویی نقاشی می کند- تا «آکی کوریسماکی» که همیشه حکایت جذاب آدم های تنهایش را برای ما بازگو می کند و «نوری بیلگه جیلان» ترک که به چهره شگفت انگیز این سال ها بدل شده است.
«نانی مورتی» و «داردن ها»
اما همه تقریباً یکصدا هستند که نانی مورتی با Habemus Papam (نامی لاتین برای اعلام پاپ جدید) ، بهترین فیلم جشنواره را تا به امروز ارائه کرده است.
مورتی لحظه ای را روایت می کند که کاردینال ها جمع شده اند تا پاپ جدیدی را انتخاب کنند. او انتخاب می شود، اما در لحظه ای که باید برای جمعیت مشتاق حرف بزند، دچار بحران شده و از قبول مسئولیت سر باز می زند.
مورتی به زیبایی تمام ساختار واتیکان و کلیسا را به نقد می کشد و در لایه های عمیق تر فیلم خود الوهیت و مقدس بودن کلیسا را به زیر سوال می برد. در واقع مورتی مرز میان کاردینال ها و مردم عادی را از بین می برد و یاد آوری می کند که یک پاپ یا کاردینال با یک فرد عادی هیچ تفاوتی ندارد و انسان ها جملگی با مشکلات خاص خود درگیرند و روحانیت و قدوسیت مفاهیمی انتزاعی و بدون کارکرد در جامعه امروز محسوب می شوند.
«داردن ها» هم با «پسر بچه و دوچرخه اش»، قصه پسری در آغاز نوجوانی اش را روایت می کنند که پدرش دیگر حاضر به نگهداری از او نیست. پسر دچار بحران می شود اما رابطه مادر/فرزندی زیبایی بین او و یک زن شکل می گیرد.
این دو برادر محبوب جشنواره کن، مثل همیشه فیلم خوش ساخت و حساب شده ای ساخته اند، اما مشکل فیلم های داردن ها شاید از آنجا آغاز می شود که همه به شدت شبیه یکدیگرند. یعنی این فیلم نسبت به فیلم قبل، تفاوت چندانی ندارد و فضا و موقعیت ها شدیداً یادآور فیلم های قبلی است. این نکته می تواند در نوع مثبت اش نگاه و دنیای یک سینماگر مولف را بازتاب دهد، اما در مورد «داردن ها» به نظر می رشد که این شباهت ها بیش از حد است، گویی که این دو فیلمساز هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارند و غالباً به تکرار می رسند. نماهای سرد و فضاهای خالی، مثل همیشه سردی و کسالت محیط را یاد آوری می کنند و نگاه اجتماعی آنها، ساختار جامعه بلژیک را به نقد می کشد.
جایزه پناهی
از سال گذشته که جشنواره کن برای جعفر پناهی یک صندلی خالی در نظر گرفت و ژولیت بینوش در برابر دوربین های جهانی برای پناهی گریه کرد- و خوشبختانه پناهی چند روز بعد آزاد شد- تا به امروز، هنوز بحث پناهی و دستگیری او یکی از حواشی پر سر و صدای جشنواره کن است.
امسال او جایزه کالسکه زرین را از آن خود کرد، جایزه ای که پیشتر فیلمسازانی چون «نانی مورتی» و «کلینت ایستوود» از آن خود کرده اند. اما پناهی برخلاف دیگر فیلمسازان، این بخت را نداشت که در مراسم دریافت جایزه اش شرکت کند و کسی هم از جانب او برای دریافت جایزه حاضر نشد.
اما چهره های سرشناسی برای دادن این جایزه بر روی صحنه حاضر شدند: «آنیس واردا» فیلمساز برحسته فرانسوی- که پیش از انقلاب به ایران سفر داشته و در آنجا فیلمی هم با بازی «علی رفیعی» کارگردانی کرده است- تا «میشل پیکولی» - که در فیلم «نانی مورتی» به زیبایی تمام یک پاپ را به هجو کشید- تا «گوستا گاوراس» فیلسماز سیاسی معروف و رییس سینماتک فرانسه تا «اولیویه آسایا» فیلمساز جوان فرانسوی.
واردا به نمایندگی از این گروه متنی را در حمایت از پناهی قرائت کرد و سپس کبوتری را که خود ساخته بود به نسانه آزادی از کیفش بیرون آورد و بر روی جایزه پناهی قرار داد. او ابراز امیدواری کرد که همه فیلمسازان بتوانند در فضایی آزاد به فعالیت هنری خود ادامه دهند.
فیلم تازه پناهی که با مشارکت مجتبی میرطهماسب مستندساز ایرانی ساخته شده، در روزهای آتی به نمایش در می آید و تصویری از امروز پناهی- پس از زندان- ارائه می کند.
قرار است یک کنفرانس مطبوعاتی درباره پناهی و رسول اف در جشنواره کن برگزار شود ، اما هنوز اعلام نشده است که چه کسانی در این کنفرانس شرکت خواهند کرد.
ضمن این که هنوز نام های بزرگی در راهند: از «پدرو آلمودوار» اسپانیایی که هر فیلمش می تواند حادثه ای در عالم سینما باشد تا «لارس فون تریر» که همیشه – خوب یا بد- همه را غافلگیر می کند، از «ترنس مالیک» حساس و وسواسی - که هر نمای فیلمش را گویی نقاشی می کند- تا «آکی کوریسماکی» که همیشه حکایت جذاب آدم های تنهایش را برای ما بازگو می کند و «نوری بیلگه جیلان» ترک که به چهره شگفت انگیز این سال ها بدل شده است.
«نانی مورتی» و «داردن ها»
اما همه تقریباً یکصدا هستند که نانی مورتی با Habemus Papam (نامی لاتین برای اعلام پاپ جدید) ، بهترین فیلم جشنواره را تا به امروز ارائه کرده است.
مورتی لحظه ای را روایت می کند که کاردینال ها جمع شده اند تا پاپ جدیدی را انتخاب کنند. او انتخاب می شود، اما در لحظه ای که باید برای جمعیت مشتاق حرف بزند، دچار بحران شده و از قبول مسئولیت سر باز می زند.
مورتی به زیبایی تمام ساختار واتیکان و کلیسا را به نقد می کشد و در لایه های عمیق تر فیلم خود الوهیت و مقدس بودن کلیسا را به زیر سوال می برد. در واقع مورتی مرز میان کاردینال ها و مردم عادی را از بین می برد و یاد آوری می کند که یک پاپ یا کاردینال با یک فرد عادی هیچ تفاوتی ندارد و انسان ها جملگی با مشکلات خاص خود درگیرند و روحانیت و قدوسیت مفاهیمی انتزاعی و بدون کارکرد در جامعه امروز محسوب می شوند.
«داردن ها» هم با «پسر بچه و دوچرخه اش»، قصه پسری در آغاز نوجوانی اش را روایت می کنند که پدرش دیگر حاضر به نگهداری از او نیست. پسر دچار بحران می شود اما رابطه مادر/فرزندی زیبایی بین او و یک زن شکل می گیرد.
این دو برادر محبوب جشنواره کن، مثل همیشه فیلم خوش ساخت و حساب شده ای ساخته اند، اما مشکل فیلم های داردن ها شاید از آنجا آغاز می شود که همه به شدت شبیه یکدیگرند. یعنی این فیلم نسبت به فیلم قبل، تفاوت چندانی ندارد و فضا و موقعیت ها شدیداً یادآور فیلم های قبلی است. این نکته می تواند در نوع مثبت اش نگاه و دنیای یک سینماگر مولف را بازتاب دهد، اما در مورد «داردن ها» به نظر می رشد که این شباهت ها بیش از حد است، گویی که این دو فیلمساز هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارند و غالباً به تکرار می رسند. نماهای سرد و فضاهای خالی، مثل همیشه سردی و کسالت محیط را یاد آوری می کنند و نگاه اجتماعی آنها، ساختار جامعه بلژیک را به نقد می کشد.
جایزه پناهی
از سال گذشته که جشنواره کن برای جعفر پناهی یک صندلی خالی در نظر گرفت و ژولیت بینوش در برابر دوربین های جهانی برای پناهی گریه کرد- و خوشبختانه پناهی چند روز بعد آزاد شد- تا به امروز، هنوز بحث پناهی و دستگیری او یکی از حواشی پر سر و صدای جشنواره کن است.
امسال او جایزه کالسکه زرین را از آن خود کرد، جایزه ای که پیشتر فیلمسازانی چون «نانی مورتی» و «کلینت ایستوود» از آن خود کرده اند. اما پناهی برخلاف دیگر فیلمسازان، این بخت را نداشت که در مراسم دریافت جایزه اش شرکت کند و کسی هم از جانب او برای دریافت جایزه حاضر نشد.
اما چهره های سرشناسی برای دادن این جایزه بر روی صحنه حاضر شدند: «آنیس واردا» فیلمساز برحسته فرانسوی- که پیش از انقلاب به ایران سفر داشته و در آنجا فیلمی هم با بازی «علی رفیعی» کارگردانی کرده است- تا «میشل پیکولی» - که در فیلم «نانی مورتی» به زیبایی تمام یک پاپ را به هجو کشید- تا «گوستا گاوراس» فیلسماز سیاسی معروف و رییس سینماتک فرانسه تا «اولیویه آسایا» فیلمساز جوان فرانسوی.
واردا به نمایندگی از این گروه متنی را در حمایت از پناهی قرائت کرد و سپس کبوتری را که خود ساخته بود به نسانه آزادی از کیفش بیرون آورد و بر روی جایزه پناهی قرار داد. او ابراز امیدواری کرد که همه فیلمسازان بتوانند در فضایی آزاد به فعالیت هنری خود ادامه دهند.
فیلم تازه پناهی که با مشارکت مجتبی میرطهماسب مستندساز ایرانی ساخته شده، در روزهای آتی به نمایش در می آید و تصویری از امروز پناهی- پس از زندان- ارائه می کند.
قرار است یک کنفرانس مطبوعاتی درباره پناهی و رسول اف در جشنواره کن برگزار شود ، اما هنوز اعلام نشده است که چه کسانی در این کنفرانس شرکت خواهند کرد.