شورای فعالان ملی – مذهبی با انتشار بيانيهای، نسبت به آنچه «تکرار پروژه مصاحبههای اجباری تلويزيونی» بازداشتشدگان پس از انتخابات رياست جمهوری ناميد، هشدار داد.
اين بيانيه پس از انتشار مصاحبههايی از دو تن از بازداشتشدگان پس از انتخابات رياست جمهوری صادر شده است.
شورای نيروهای ملی – مذهبی با اشاره به تجربه اعترافات تلويزيونی بازداشتشدگان در سه دهه گذشته افزود: «در اغلب موارد ... پس از آزادی، .... تصريح کردهاند که به دليل فشارهای جدی جسمی و روانی و تهديد خانوادههايشان ناچار شدهاند آنچه را بازجوها ديکته کردهاند، تکرار کنند.»
شورای فعالان ملی – مذهبی با تأکيد بر غيرقانونی بودن اين روش و مغايرت آن با اصول قانون اساسی و موازين حقوق بشر نوشت: «اصرار بر ادامه روشهای نخنمای گذشته، نه تنها با موازين قانونی، دينی و حقوق بشری در تعارض جدی است، بلکه بر بحران مشروعيت فعلی نيز خواهد افزود.»
تقی رحمانی، فعال سیاسی و يکی از اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی در تهران، درباره اين موضوع به راديو فردا میگويد:
اين روند همواره وجود داشته است. از يک طرف، دو مصاحبه اخيری که از دو نفر گرفته شده، (حالا به هر شکل، يکی در زندان بوده و يکی در زندان نبوده) علائم نگران کنندهای را به ثبت میرساند. ولی اينجا يک جزئياتی مطرح است. روزنامه های جناح راست، بخصوص سه روزنامه، به شدت دنبال اين پروژه هستند و مرتب آنرا طرح می کنند؛ يعنی نفوذ خارجی و انقلاب مخملی... اصلاً واژه انقلاب مخملی خودش قابل بحث و گفت و گو است. اگر انقلاب مخملی به مفهوم دخالت خارجی باشد، برای تحول در ايران، چيزی نيست که هيچکدام از نيروهای شناخته شده در ايران، چه در اپوزيسيون چه در پوزيسيون به آن باور داشته باشند.
منتها اين بار، اين اتهام به کسانی زده می شود که اصلاً خودشان در مصاحبههای گوناگون روی اين مسئله موضع داشتند. مثلاً من يادم میآيد آقای حجاريان در سال ۸۲ روی رفراندوم، موضعی (غلط يا درست) گرفت و بسياری از دانشجويان را از خودش دلخور کرد. آقای بهزاد نبوی هنوز با نيروهای اپوزيسيون ملی مذهبی مرزهای شديد دارد، ضمن اينکه به آزادی اعتقاد دارد، به مرزبندی شديدی اعتقاد دارد. من يادم میآيد خود آقای موسوی هنوز اين مرزبندی را رعايت میکند. يا آقای تاجزاده بارها از دانشجويانی که آمريکا رفتند، انتقاد میکرد که چرا در کنگره آمريکا سخنرانی کردند.
حالا اين افراد را گرفتهاند و اسم کميته ايکس را برايشان گذاشتهاند و به نوعی، مرتب در روزنامههای خاصی اين بحث را مطرح میکنند. اين موضوع، اين شائبه را به وجود میآورد که هر نيروی ملی آزاديخواهی در اين شرايط بايد در مقابل چنين پروژههايی موضعگيری کند.
به عقيده شخص من، حتی اگر يک لباس شخصی را بگيريم و در انفرادی تحت فشار قرار بدهيم که اعتراف کند، کار درستی نيست.
مسئله ديگر اينکه، واقعيت اين است که اين حوادث برای هيچکس قابل پيشبينی نبود. شايد بشود گفت آنها که اين سناريو را ساختند، اين حوادث برايشان قابل پيشبينی بود.
در هر حال، هر فشاری در اين راستا بر افراد بازداشت شده، يک فشار غير انسانی، غير مذهبی، غير اخلاقی و غير عرفی است. اگر اين مصاحبهها هم گرفته شود، هيچ ارزشی نزد افکار عمومی ندارد.
راديو فردا: اشاره کرديد که بسياری از فعالان سياسی و مدنی و روزنامهنگار در همان روزهای نخست پس از اعلام نتايج انتخابات و اعتراضهای خيابانی بازداشت شدند. به نظر شما، آيا بازداشتهايی که صورت گرفت، تلاشی بود برای مرتبط دانستن تظاهرات و کسانی که بازداشت شدند؟
شايد اين پيش دستی بود. خود من هم با دوستانم همان شب دستگير شديم. در صورتی که اصلاً خبر نداشتيم، اوضاع و احوال به چه شکلی است. از افرادی که بازداشت شدند، میتوان به چند نفر اشاره کنم. از جمله آقای قوچانی که يک مطبوعاتی است، آقای تاجيک يا آقای کيوان صميمی، يا آقای زيدآبادی؛ به نظر من، بعضی از اينها نه به دليل شلوغیها دستگير شدند، بلکه من احساس میکنم به خاطر پرونده گذشتهشان دستگير شدند.
اينکه ارتباطی بين اينها وجود دارد، بايد دادگاه مشخص کند که چه ارتباطی بين حرکات و اعمال هست. با توجه به اينکه اکثر اين افراد حتی قبل از شروع اين حرکات دستگير شدند، خود به خود خيلی از مسائل را زير سؤال میبرد. ضمن اينکه میدانيم بسياری از اعتراضهايی که به مسئله شمارش آرا پيش آمد، حرکتهای خودجوش بود و افراد بازداشت شده نقشی در آنها نداشتند. و خود اين آقايان هم به خوبی به اين موضوع واقف هستند.
راهپيمايیهای گسترده ميليونی که صورت گرفت، مخاطبش آقايان موسوی و کروبی بودند و اينها يک سری مسائلی است که نمیشود کتمان کرد و ناديده گرفت.
دستگيریها دو علت دارد. يک نگاه امنيتی است؛ پيشدستی است که متأسفانه در جامعه ايران وجود دارد. مسئله ديگر هم اين است که برخی از اينها شايد به خاطر فعاليتهای گذشته، مصاحبهها و مقالاتی که نوشتند، دستگير میشوند که در اين شرايط، دستگيریشان راحت تر است. مثل آقای تاجيک که در اين مدت اصلاً در هيچ روزنامهای به او اجازه کار داده نمیشد.
در اين ميان، معمولاً در بازجويیها آنچه مطرح نمیشود، اتهام اصلی است. به جای آن به پروندههای گذشته رجوع میشود. مثلاً دستگيری آقای سلطانی چه توجيهی میتواند داشته باشد؟ عبدالفتاح سلطانی، وکيلی است که در انتخابات اصلاً موضعگيری خاصی هم نداشت.
سه دهه است که اعترافات تلويزيونی در ايران انجام میشود. حالا به شيوههای قديمی جلوی دوربين آورده میشدند يا آن فرد میآمد صحبت میکرد تا الآن که مصاحبههای مطبوعاتی در محل خبرگزاریها تشکيل میشود. شما فکر میکنيد که اينگونه اعترافات تأثيری در افکار عمومی دارد؟
اصل اعترافات از دهه پنجاه، تا آنجا که سن من اجازه میدهد، شروع شده و قبل از آنهم ۲۸ مرداد ۳۲ بوده است. شايد قبل از آنهم بوده است. معمولاً اعترافگيری در کشور ما وجود دارد. ولی به نظر من، برای يک سری نيروها کارکرد داخلی دارد.
هر اعترافی بستگی به زمان دارد. حوادث زيادی در ايران روی داده است. گاهی اين حوادث مخصوص يک گروه سياسی خاصی بوده است.
شايد آن اعترافات بر بخشی از مردم تأثير داشته است. گاهی يک حرکت اجتماعی بوده و اقشار گوناگون مردم درگير شده اند. البته اين اعترافات خود به خود نمیتواند تأثير زيادی داشته باشد.
اما برای نيروهای خودشان مصرف داخلی دارد و توجيه کننده است و بايد قبول کنيم که بخشی از نيروها در جامعه ما هستند که تحت يک سری آموزشها و نگاه خاصی آموزش میبينند. اينها به اين شکل آموزش میبينند که هر کس غير از ما، خواسته يا ناخواسته، در خدمت استکبار جهانی قرار میگيرد.
اين بيانيه پس از انتشار مصاحبههايی از دو تن از بازداشتشدگان پس از انتخابات رياست جمهوری صادر شده است.
شورای نيروهای ملی – مذهبی با اشاره به تجربه اعترافات تلويزيونی بازداشتشدگان در سه دهه گذشته افزود: «در اغلب موارد ... پس از آزادی، .... تصريح کردهاند که به دليل فشارهای جدی جسمی و روانی و تهديد خانوادههايشان ناچار شدهاند آنچه را بازجوها ديکته کردهاند، تکرار کنند.»
شورای فعالان ملی – مذهبی با تأکيد بر غيرقانونی بودن اين روش و مغايرت آن با اصول قانون اساسی و موازين حقوق بشر نوشت: «اصرار بر ادامه روشهای نخنمای گذشته، نه تنها با موازين قانونی، دينی و حقوق بشری در تعارض جدی است، بلکه بر بحران مشروعيت فعلی نيز خواهد افزود.»
تقی رحمانی، فعال سیاسی و يکی از اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی در تهران، درباره اين موضوع به راديو فردا میگويد:
اين روند همواره وجود داشته است. از يک طرف، دو مصاحبه اخيری که از دو نفر گرفته شده، (حالا به هر شکل، يکی در زندان بوده و يکی در زندان نبوده) علائم نگران کنندهای را به ثبت میرساند. ولی اينجا يک جزئياتی مطرح است. روزنامه های جناح راست، بخصوص سه روزنامه، به شدت دنبال اين پروژه هستند و مرتب آنرا طرح می کنند؛ يعنی نفوذ خارجی و انقلاب مخملی... اصلاً واژه انقلاب مخملی خودش قابل بحث و گفت و گو است. اگر انقلاب مخملی به مفهوم دخالت خارجی باشد، برای تحول در ايران، چيزی نيست که هيچکدام از نيروهای شناخته شده در ايران، چه در اپوزيسيون چه در پوزيسيون به آن باور داشته باشند.
منتها اين بار، اين اتهام به کسانی زده می شود که اصلاً خودشان در مصاحبههای گوناگون روی اين مسئله موضع داشتند. مثلاً من يادم میآيد آقای حجاريان در سال ۸۲ روی رفراندوم، موضعی (غلط يا درست) گرفت و بسياری از دانشجويان را از خودش دلخور کرد. آقای بهزاد نبوی هنوز با نيروهای اپوزيسيون ملی مذهبی مرزهای شديد دارد، ضمن اينکه به آزادی اعتقاد دارد، به مرزبندی شديدی اعتقاد دارد. من يادم میآيد خود آقای موسوی هنوز اين مرزبندی را رعايت میکند. يا آقای تاجزاده بارها از دانشجويانی که آمريکا رفتند، انتقاد میکرد که چرا در کنگره آمريکا سخنرانی کردند.
حالا اين افراد را گرفتهاند و اسم کميته ايکس را برايشان گذاشتهاند و به نوعی، مرتب در روزنامههای خاصی اين بحث را مطرح میکنند. اين موضوع، اين شائبه را به وجود میآورد که هر نيروی ملی آزاديخواهی در اين شرايط بايد در مقابل چنين پروژههايی موضعگيری کند.
به عقيده شخص من، حتی اگر يک لباس شخصی را بگيريم و در انفرادی تحت فشار قرار بدهيم که اعتراف کند، کار درستی نيست.
مسئله ديگر اينکه، واقعيت اين است که اين حوادث برای هيچکس قابل پيشبينی نبود. شايد بشود گفت آنها که اين سناريو را ساختند، اين حوادث برايشان قابل پيشبينی بود.
در هر حال، هر فشاری در اين راستا بر افراد بازداشت شده، يک فشار غير انسانی، غير مذهبی، غير اخلاقی و غير عرفی است. اگر اين مصاحبهها هم گرفته شود، هيچ ارزشی نزد افکار عمومی ندارد.
راديو فردا: اشاره کرديد که بسياری از فعالان سياسی و مدنی و روزنامهنگار در همان روزهای نخست پس از اعلام نتايج انتخابات و اعتراضهای خيابانی بازداشت شدند. به نظر شما، آيا بازداشتهايی که صورت گرفت، تلاشی بود برای مرتبط دانستن تظاهرات و کسانی که بازداشت شدند؟
شايد اين پيش دستی بود. خود من هم با دوستانم همان شب دستگير شديم. در صورتی که اصلاً خبر نداشتيم، اوضاع و احوال به چه شکلی است. از افرادی که بازداشت شدند، میتوان به چند نفر اشاره کنم. از جمله آقای قوچانی که يک مطبوعاتی است، آقای تاجيک يا آقای کيوان صميمی، يا آقای زيدآبادی؛ به نظر من، بعضی از اينها نه به دليل شلوغیها دستگير شدند، بلکه من احساس میکنم به خاطر پرونده گذشتهشان دستگير شدند.
اينکه ارتباطی بين اينها وجود دارد، بايد دادگاه مشخص کند که چه ارتباطی بين حرکات و اعمال هست. با توجه به اينکه اکثر اين افراد حتی قبل از شروع اين حرکات دستگير شدند، خود به خود خيلی از مسائل را زير سؤال میبرد. ضمن اينکه میدانيم بسياری از اعتراضهايی که به مسئله شمارش آرا پيش آمد، حرکتهای خودجوش بود و افراد بازداشت شده نقشی در آنها نداشتند. و خود اين آقايان هم به خوبی به اين موضوع واقف هستند.
راهپيمايیهای گسترده ميليونی که صورت گرفت، مخاطبش آقايان موسوی و کروبی بودند و اينها يک سری مسائلی است که نمیشود کتمان کرد و ناديده گرفت.
دستگيریها دو علت دارد. يک نگاه امنيتی است؛ پيشدستی است که متأسفانه در جامعه ايران وجود دارد. مسئله ديگر هم اين است که برخی از اينها شايد به خاطر فعاليتهای گذشته، مصاحبهها و مقالاتی که نوشتند، دستگير میشوند که در اين شرايط، دستگيریشان راحت تر است. مثل آقای تاجيک که در اين مدت اصلاً در هيچ روزنامهای به او اجازه کار داده نمیشد.
در اين ميان، معمولاً در بازجويیها آنچه مطرح نمیشود، اتهام اصلی است. به جای آن به پروندههای گذشته رجوع میشود. مثلاً دستگيری آقای سلطانی چه توجيهی میتواند داشته باشد؟ عبدالفتاح سلطانی، وکيلی است که در انتخابات اصلاً موضعگيری خاصی هم نداشت.
سه دهه است که اعترافات تلويزيونی در ايران انجام میشود. حالا به شيوههای قديمی جلوی دوربين آورده میشدند يا آن فرد میآمد صحبت میکرد تا الآن که مصاحبههای مطبوعاتی در محل خبرگزاریها تشکيل میشود. شما فکر میکنيد که اينگونه اعترافات تأثيری در افکار عمومی دارد؟
اصل اعترافات از دهه پنجاه، تا آنجا که سن من اجازه میدهد، شروع شده و قبل از آنهم ۲۸ مرداد ۳۲ بوده است. شايد قبل از آنهم بوده است. معمولاً اعترافگيری در کشور ما وجود دارد. ولی به نظر من، برای يک سری نيروها کارکرد داخلی دارد.
هر اعترافی بستگی به زمان دارد. حوادث زيادی در ايران روی داده است. گاهی اين حوادث مخصوص يک گروه سياسی خاصی بوده است.
شايد آن اعترافات بر بخشی از مردم تأثير داشته است. گاهی يک حرکت اجتماعی بوده و اقشار گوناگون مردم درگير شده اند. البته اين اعترافات خود به خود نمیتواند تأثير زيادی داشته باشد.
اما برای نيروهای خودشان مصرف داخلی دارد و توجيه کننده است و بايد قبول کنيم که بخشی از نيروها در جامعه ما هستند که تحت يک سری آموزشها و نگاه خاصی آموزش میبينند. اينها به اين شکل آموزش میبينند که هر کس غير از ما، خواسته يا ناخواسته، در خدمت استکبار جهانی قرار میگيرد.