تنها تلویزیون خصوصی در ایران؛ پنجاه سال گذشت

  • مهرداد قاسمفر

(عکس تزیینی)

مهرماه امسال، مصادف با پنجاهمين سالگرد تاسيس رسانه تلويزيون در ايران است؛ رسانه اى كه در ايران، از قضاى روزگار؛ نه به يمن سرمايه دولت، بلكه به همت بخش خصوصى در سال ۱۳۳۷ خورشيدى پايه گذارى شد.


اين رسانه ابتدا براى شهروندان تهرانى و كمى بعدتر براى شهرهاى آبادان و اهواز راه اندازى شد. اما تنها چند سال بعد، دولت با تصويب قانونى در مجلس شوراى ملى و با تاسيس«تلويزيون ملى ايران» به آن مالكيتى كاملا دولتى داد؛ قانونى كه هنوز هم نه تنها معتبر است، بلكه گاه به بحثى داغ در مباحث سياسى ايران بدل مى شود.


به مناسبت «ورود نيم قرن رسانه تلويزيون در ايران» دكتر كامبيز محمودى، رييس اولين و آخرين تلويزيون خصوصى در ايران، میهمان گفت و گوى ويژه « راديو فردا» بود.


كامبيز محمودى كه از سال ها پیش ساكن آمريكا است، در گفت و گو با رادیو فردا از چند و چون شکل گيرى اين رسانه، تا دلايل واگذارى يا به گفته وى، «اجبار به واگذارى» آن به دولت سخن گفته است.


راديو فردا: آقاى محمودى، اصلا فكر و ايده تاسيس يك تلويزيون خصوصى از كجا شروع شد؟


کامبیز محمودی: آن طور كه من از خود مرحوم حبيب الله ثابت [سرمايه دار ايرانى] و فرزندانش در آمريكا شنيدم، وقتى آقاى ثابت در اوايل دهه شصت ميلادى در جوانى در آمريكا بود، تلويزيون سياه و سفيد تازه در برخى نقاط آن كشور به تلويزيون رنگى تبديل شده بود.


مرحوم ثابت چنين دستگاهى را كه بسيار هم ساده بود و به يك دوربين و مانيتور خلاصه مى شد، با خود به ايران آورد.


گويا در ديدار آقاى ثابت با مادر شاه فقيد، كه در آستانه عروسى شاه صورت گرفت، پاى مادر شاه از سر اتفاق، شكسته بود و ايشان گفته بود كه من به علت مشكلى كه برايم پيش آمده است، از ديدن اين مراسم محرومم. آقاى ثابت هم گفته بود كه من مى توانم دستگاهى براى شما راه بيندازم كه بتوانيد مراسم را از طريق آن ببينيد.


شخص شاه و برخى از رجال مملكت هم آن موقع تلويزیون را ديدند و حبيب الله ثابت درخواست مى كند كه اجازه راه اندازى يك ايستگاه تلويزيونى به او داده شود.


چون اين موضوع نيازمند قانون بود، در مجلس شوراى ملى وقت طرح مى شود و امتياز راه اندازى يك تلويزيون به وى داده مى شود.


اما آيا براى بخش خصوصى و با سرمايه نسبتا محدودش در مقايسه با دولت، تاسيس اين تلويزيون براى نخستين بار كار« دلهره آورى» محسوب نمى شد؟


واقعيت اين است كه دولت در آن زمان از نظر بودجه در شرايطى نبود كه بتواند سرمايه گذارى كند. به خصوص كه تلويزيون يك وسيله لوكس به نظر مى رسيد. اما چون آقاى ثابت در تجارت بين المللى فعال بود، سال ها بود كه در امريكا زندگى مى كرد و امتياز ورود بسيارى از محصولاتى را كه در ايران به فروش مى رسيد، در دست داشت، اين كار از دست او بر مى آمد.


در آمريكا، سازنده هاى تلویزيون به آقاى ثابت گفته بودند: «تو دارى ماشين چاپ اسكناس مى خرى.» چون آن زمان تلويزيون در آمريكا وسيله درآمدزايى بود.


حبيب الله ثابت مى گفت: اظهار نظر آنها به علت عدم شناختشان از اوضاع و احوال منطقه ما و خالى از حقيقت بود. در نتيجه، هم بدهكار شدم و هم بايد خرج تلويزيون را از ساير شركت ها و منابع ديگر تامين مى كردم.»


بنا براين تنها چيزى هم كه ثابت از من (به عنوان مدير تلويزيون) مى خواست، اين بود كه اين تلويزيون لااقل بتواند خرج خودش را تامين كند.


نخستين برنامه هاى اين تلويزيون در تهران پخش شد و بعد از آن به اهواز و آبادان نيز رفت. آيا به جز اين سه شهر، جاى ديگرى نيز تحت پوشش تلويزيون قرار گرفت؟


اجازه راه اندازى تلويزيون فقط براى تهران صادر شده بود. راه اندازى شبكه اهواز و آبادان خودش داستانى داشت. دو سالى از عمر تلويزيون مى گذشت ، نفت ملى شده بود و در نتيجه، كنسرسيوم نفت به وجود آمده بود و كارشناسانى از كشورهاى مختلف با كارشناسان داخلى در مناطق نفت خيز همكارى مى كردند. آنها سرگرمى بسيار محدودى داشتند و چون جذب نيروى غير ايرانى در منطقه دشوار بود، شركت نفت به فكر افتاد كه خودش مقدمات كار را فراهم كند.


چند ماه كه از آغاز كار در آبادان گذشت، با يك وسيله ابتدايى و از طريق آنتن به آنتن، برنامه هاى آبادان به اهواز نيز منتقل شد.


شما به عنوان مدير اين تلويزيون، دامنه و نفوذ آن را چه طور ارزيابى مى كنيد؟ موقعيت خود را در قياس با ساير رسانه ها چطور مى ديديد؟


اين طبيعى است كه تلويزيون كارايى و برد راديو را كه يك وسيله بسيار قديمى تر بود، نداشت.


تلويزيون در آن زمان به عنوان يك «وسيله ملى» و يا «متعلق به دولت» و با اهداف سياسى يا اجتماعى تلقى نمى شد. عموم مردم ايران، تلويزيون را به عنوان يك وسيله سرگرم كننده مى ديدند. وقتى مسئله « اصلاحات ارضى » پيش آمد، شكل برنامه ها كمى تغيير كرد.


در ضمن، قيمت هر دستگاه تلويزيون در آن زمان چيزى قريب به هزار تومان بود، كه اين مبلغ در زمان خودش مبلغ قابل توجهى بود.


چرا دولت وقت و حكومت شاه ازهمان آغاز كار، تلويزيون ملى را تاسيس نكرد و چرا وقتى تلويزيون ملى را تاسيس كردند، ترجيح دادند تلويزيون خصوصى را جمع كنند؟


ببينيد! اولويت هاى مهم ديگرى در كشور وجود داشت كه مسئله تلويزيون در قياس با آن يك مسئله لوكس و غير ضرورى جلوه مى كرد. شايد اگر مرحوم ثابت اين كار را نمى كرد، چندين دهه طول مى كشيد تا تلويزيون به اين مرحله برسد.


مشكل اصلى آقاى ثابت اين بود كه بهايى بود و بازاري ها و روحانيون با وى مخالف بودند. دوم اينكه او يك تاجر و بازرگان سرشناس بود، نماينده «پپسى كولا»، «فولكس واگن » و بسيارى از كالاهاى وارداتى ديگر بود. البته به اين شكل نبود كه آگهى هاى تبليغاتى مربوط به كارهاى ديگرش را رايگان پخش كند. اما ساير بازرگان ها رغبتى براى دادن آگهى به تلويزيون او نداشتند.


از سوى ديگر ، مدير كل با قدرت و با نفوذ راديو آن زمان؛ يعنى آقاى [نصرت الله] معينيان، شديدا مخالف تلويزيون آقاى ثابت بود و من دلیل آن را نمی دانم.


هر چه بود، مجموع اين عوامل باعث شد مرحوم ثابت مجبور به فروش تلويزيون شود، هر چند خودش هم راضى به فروش آن نبود.