اردشير محصص٬ کاريکاتوريست و طراحی بود که در دهۀ پنجاه شمسی و پس از تبديل شدن به برجسته ترين چهره در فضای کاريکاتور روشنفکری ايران٬ به نيويورک مهاجرت کرد.
او از همکاری با احمد شاملو در « کتاب هفته» تا کار در روزنامه « کيهان» را در کارنامه خود داشت.
از جمله کسانی که در مورد اهميت اين هنرمند در همان دهۀ پنجاه خورشيدی کتاب و مقاله نوشت٬ جواد مجابی٬ روزنامه نگار و شاعر، بود.
آقای مجابی، اهميت اردشير محصص را در حد « بنيان گذار کاريکاتور نوين» در ايران می داند.
وی در اين باره به « راديو فردا» گفت: « اردشير نخستين کسی در ايران بود که کاريکاتور نوين ايرانی را که پيش از او سابقه نداشت ودر ارتباط با کاريکاتورهای جهانی پديد آورد. قبل از او، کارهايی انجام می شد که بيشتر شبيه آثار کاريکاتوريست های ترکيه يا قفقاز بود.»
نويسنده کتاب « شباهت های ناگزير» که کتابی در تحليل آثار محصص است، افزود: « اردشير به کاريکاتور٬ به معنای امروزی که در ايران رايج است٬ شکل داد و با سماجت و پشتکار غريبی که داشت و آگاهی فراوان و گسترده ای که از هنر جهان داشت٬ توانست پايه های کاريکاتور جديد ايران را بريزد٬ که از دنيای امروزی ما٬ خبر می داد.»
اما اردشير محصص در آثار نامتعارف خويش در پی چه بود؟
آثار او٬ بيش از آنکه طنز گونه باشند٬ تلخ گونه هستند. خطوط و طرح های او٬ بيش از هر چيز٬ نمايانگر تعليق و موقعيت های لرزان و ناپايدار آدم ها و جهان پيرامون او است.
او با خلق اين فضاهای ماليخوليا وار در آثارش می خواست چه بگويد؟ آيا در پی در نشان دادن مدرنيته وارداتی و تضادها و شکاف های آن با سنت پا در جای ايران در دهه پنجاه خورشيدی است؟
پاسخ اين پرسش را نيکزاد نجومی٬ هنرمند طراح و نقاش ايرانی ساکن نيويورک و از معدود نزديکان محصص٬ در اين سال های آخر با ارجاع به حرف های خود محصص داد: « برمی گردم به زمانی که اردشير محصص با اسماعيل خوئی، شاعر، گفت و گويی داشت٬ در اوايل سال های دهه هفتاد ميلادی، پنجاه خورشيدی، و در جواب پرسشی که شبيه همين سئوال بود و خوئی از اردشير محصص پرسيده بود٬ اردشير می گويد: من فقط دوست دارم يک گزارشگر باشم.»
به گفته نیکزار نجومی، به عبارت دیگر، « اردشیر محصص نگاهی رئاليستی نسبت به جهان داشت که اين نگاه واقع بينانه، همانطور که از اول هم گفتيد٬ تضادها را روبروی هم قرار می دهد. مسئلۀ اصلی آثار او هم مبارزه با قدرت است. ولی اين بريدن پاها٬ دست ها سر و غيره٬ مقدار زيادی تحت تأثير نقاشی های قهوه خانه است و نقاشی های مذهبی.»
جواد مجابی نيز دل مشغولی ها و بن مايه آثار محصص را اين گونه تعبير کرد: « در واقع، بن مايه آثار اردشير، همان فضايی بود که در آثار اگزيستانسياليستی مطرح می شد٬ به معنای انسان ياوه شده در برابر اجبارهای تاريخی و شرايط صنعتی موجود. اردشير به آن نوع انسان می پرداخت. درواقع، انسان مدرنی که تی اس اليوت، او را اينگونه تعريف می کرد: ما انسان های پوکی هستيم که از کاه انباشته شده ايم.»
اردشیر محصص در شرايطی جهان را ترک گفت که همين تازگی ها نمايشگاه بزرگی از آثار او در نيويورک برپا شد.
اين نمايشگاه که در موزۀ معتبر « اژيا سوسايتی» برگزار شد٬ به همت دو تن از ديگر هنرمندان برجستۀ ايرانی؛ شيرين نشاط و نيکزاد نجومی٬ شکل گرفت.
نيکزاد نجومی درباره فکر بوجود آمدن اين نمايشگاه بزرگ آثار پس از سال ها از آثار اردشير در نيويورک گفت: « دو يا سه سال پيش٬ با خانم شيرين نشاط٬ به ملاقات اردشير رفتيم و گفت و گو کرديم که نمايشگاهی از کارهای اردشير بر گزار کنيم. از آنجا که شيرين٬ شهرت جهانی دارد و در اينجا به خوبی شناخته شدهاست٬ با آدم هايی که تماس گرفت٬ يکی هم٬ مليسا چو٬ مدیر موزۀ اژيا سوسايتی بود که با ديدن کارهای اردشير خيلی تشويق شد که اين نمايشگاه را برگزار کند و برای ما وقت گذاشت.»
امسال٬ پس از چند دهه فراموشی٬ انگار سال محصص بود؛ با تجديد يادها از او در مطبوعات تهران٬ تجديد چاپ کتاب « شباهت های ناگزير» جواد مجابی پس از سی و اندی سال در ستايش اين هنرمند٬برپايی نمايشگاهی بزرگ از آثار او در نيويورک، پس از سال ها و سرانجام، درگذشت او که همچون نقطۀ پايانی شد٬ بر مسيری دشوار، اما پربار٬ برای اردشير محصص.