هفته گذشته، دانشگاه شهر وین، میزبان کنفرانس دو سالانه مطالعات ایران بود که دهها اندیشمند، استاد دانشگاه و علاقهمند، پیرامون تاریخ، فرهنگ، سیاست و ادبیات مرتبط با ایران به تبادل نظر پرداختند.
در یکی از دهها نشست این کنفرانس، تحقیقی با عنوان «جمهوری اسلامی ایران و روند اشاعه اسلام شیعه در آمریکای لاتین» ارائه شد. این تحقیق را سرخیو مویا منا، از دانشگاه کوستاریکا ارائه داد که پس از ارائه تحقیقش به پرسشهای رادیوفردا پاسخ داده است.
Your browser doesn’t support HTML5
حضور ایران را در آمریکای لاتین چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این حضور پررنگ یا مؤثر بوده است؟
سرخیو مویا منا
سرخیو مویا منا، استاد دانشگاه کوستاریکا. او از جمله سخنرانان کنفرانس دو سالانه مطالعات ایران بود و در نشست امسال که در وین برگزار شد، مقالهای زیر عنوان «جمهوری اسلامی ایران و روند اشاعه اسلام شیعه در آمریکای لاتین» ارائه کرد.
ما باید این حضور را به دو دوره تقسیم کنیم. یکی اقدامات ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ است که دولت جمهوری اسلامی، روابط دیپلماتیک خود با برخی از کشورهای منطقه آمریکای لاتین را توسعه داد.
در همین راستا اوایل دهه هشتاد میلادی، سفارت ایران در برزیل، آرژانتین یا مکزیک گشوده شد. در این مقطع همچنین تلاش برای تبلیغ اسلام شیعه آغاز شد. مثلاً بین سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴ ایران برای ساخت دو مسجد بزرگ در آمریکای لاتین هزینه کرد. اولین آن مسجد التوحید در آرژانتین بود و دیگری مسجدی در سائوپولو بود. ایران در آن زمان برای نفوذ در جوامع شیعه محلی تلاش می کرد. از طریق سفارتها، ایرانیها اطلاعاتی را با محتوای دینی، به سایر نقاط این قاره میفرستادند. همچنین مهم است که به نقش التوحید در بوینسآیرس اشاره کرد. این مسجد تبدیل به نقطع ثقل نفوذ دینی ایران در این منطقه شد.
اما بعد از این مقطع، دومین دوره فعالیتهای ایران به زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بازمیگردد همانطور که میدانید برای جلوگیری از آثار تحریمی، احمدینژاد در صدد یافتن متحدان تازه در آفریقا و آمریکای لاتین بود. او در میان رهبران سیاسی ونزوئلا، بولیوی و اکوادور متحدان قابل اتکایی پیدا کرد، و این بدین معنی بود که راه تازهای برای تبلیغ نفوذ دینی برای ایران پیدا شد. در این زمان بود که بسیاری از مراکز فرهنگی شیعه در آمریکای لاتین تأسیس شدند. همچنین برای اتباع آمریکای لاتین کلاسهای تعلیم دینی در قم ارائه میشد.
آیا به نظرتان این حضور ایران، بخشی از صدور انقلاب و اسلام سیاسی بوده، یا منحصر به موضوع دینی فارغ از سیاست بود؟
راستش آنها تمایزی بین این دو قائل نمیشوند. موضوع؛ دینی است که به موازات سیاست در حرکت است.
بله این ماهیت اصلی جمهوری اسلامی است.
بله دقیقاً. طبیعت دقیق و واقعی اسلام، سیاست است. در نتیجه در مقطع دوم (در دوران محمود احمدینژاد) استفاده زیادی از رویکرد ضد امپریالسیت کسانی چون هوگو چاوز در ونزوئلا، اوو مورالس در بولیوی و تا حدی لولا داسیلوا در برزیل شد تا نقطه مشترکی بین سیاست جمهوری اسلامی و این چپِ نو در آمریکای لاتین پیدا شود.
در این مقطع دوم، آیا به نظرتان این اقدامات ایران مؤثر بوده است؟ از منظر ضد امپریالیستی شاید همراهانی به دست آمد اما از منظر دینی چطور؟ مخصوصاً وقتی به جوامع کاتولیک آمریکای لاتین نگاه کنیم.
اگر منظور میزان کسانی که به اسلام گرویده باشند نگاه کنیم، جواب منفی است. چون پول زیادی در این زمینه هزینه شد برای آنکه مثلاً علمای دینی سفر کنند. یا اگر مثلاً حقوق این افراد در مراکز دینی را در نظر بگیرید، میزان گرایش به اسلام بسیار اندک بوده است.
آیا دلیل این موضوع مشخص است؟
شاید به دلیل اختلافات فرهنگیای که وجود دارد. در مورد کوستاریکا که حدود سیصد تا چهارصد مسلمان دارد. این تعداد بسیار کمی است و حدود صد تن از آنها شیعه هستند که بسیاری از آنها اجدادشان آفریقایی یا خاورمیانهای هستند. مثلاً در طول ۱۰ سال اخیر، من تنها دو فرد را به یاد دارم که به اسلام رو آوردند.
این وضعیت در نیکاراگوئه، پاناما یا مکزیک هم وجود دارد. البته در مورد آرژانتین و برزیل وضعیت کمی متفاوت است چون جامعه مسلمان بزرگتری وجود دارد. گروهی از مسلمانان در اوایل قرن بیستم یا دهه شصت میلادی یا دهه هشتاد، در دوران جنگ داخلی لبنان به آمریکای لاتین آمدند. اینها پدرانی از لبنان یا سوریه دارند و خب این وضعیتی متفاوت از کسانی است که اصالت آمریکای لاتین دارند.
امروز در اروپا چالشهای زیادی در زمینه این سرمایهگذاری کشورهای اسلامی وجود دارد. از سویی مراکز اسلامی سنی بسیاری وجود دارد، که برخی از آنها نیز به دلیل اشاعه تفکر افراطی تعطیل شدند. در مورد مراکز شیعه مسائلی مطرح شده است و برخی هم این را در ارتباط با رقابت ایران و عربستان سعودی ارزیابی میکنند. وضعیت در آمریکای لاتین چطور است؟
بله، اما ایرانیها و سعودیها، آمریکای لاتین را هدف مهمی برای تلاشهای تبلیغی نمیبینند. آنها بر نقاط دیگری از دنیا تمرکز کردهاند. اما نوعی رقابت در منطقه آمریکای لاتین بین وهابیگری سعودی و شیعهگری دیده میشود.
کدام گروه در این رقابت برتری دارد؟
سعودیها. چراکه کشورهای منطقه خلیج (فارس) مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و تا حدی کویت رابطه دیپلماتیک خوبی با دولتها بنا نهاده اند و پس از سرمایهگذاری و روابط اقتصادی، ساخت مساجد آغاز میشود. این همان کاری است که عربستان سعودی در آرژانتین، کلمبیا و برزیل انجام میدهد. و البته میزان گرایش به اسلام همانند مورد شیعیان بسیار کم است.
شما در تحقیقتان به این موضوع اشاره کردید که این مراکز، چه شیعه و چه سنی، بیشتر مورد توجه خود مسلمانان، مهاجران یا نسل دوم مهاجران در این کشورهاست.
الان صحبت از نسل سوم هم هست که علاقهمندی خود را به ریشههایشان و فرهنگ و زبان و دین نشان میدهند. نسل اول در دهه سی و چهل میلادی آمده و به نوعی زبان عربی و همچنین پیشینه فرهنگی و دینی خود را فراموش کرده، و حال در نقاط مختلف، از هندوراس تا آرژانتین شاهد نسل سومیهایی هستیم که به احیای ریشه خود علاقه نشان میدهد. اینها بیشتر در گروههایی است که وضعیت اقتصادی بهتری دارند و مثلاً در مورد سنیها، میتوانند هزینه آوردن یک شیخ از مصر یا مراکش را تأمین کنند، یا ارتدکسهای مسیحی این کار را از طریق دعوت از کشیش از لبنان یا سوریه میکنند.
یعنی میتوان گفت که اینگونه سرمایهگذاریهای کشورهای مسلمان در آمریکای لاتین بیشتر با هدف جذب افرادی انجام میشود که ریشه در خود این کشورها دارند؟
بله چون تجربه اقداماتشان نشان داده که با بقیه جمعیت راه به جایی نمیبرند. در آمریکای لاتین رقیب اصلی کلیسای کاتولیک، یک شاخه از کلیسای اوانجلیک به نام «پنطیکاستیسم» است و اسلام نمیتواند در این رقابت جایی داشته باشد.