با رئیس‌جمهور شدن جلیلی چه از ایران باقی می‌ماند؟‎‎

سعید جلیلی، متولد ۱۳۴۴، کاندیدای آیت‌الله علی خامنه‌ای برای ریاست جمهوری است. دارای دکترای سیاسی از دانشگاه امام صادق، با رساله‌ای تحت عنوان «اندیشه سیاسی در قرآن»، است. سمت‌های اداری او در وزارت خارجه به شرح زیرند:

۱۳۶۸: وابسته سیاسی.
۱۳۷۰: رئیس اداره بازرسی.
۱۳۷۱: دبیر سوم.
۱۳۷۳: دبیر دوم.
۱۳۷۴: دبیر اول.
۱۳۷۶: رایزن سوم.
معاون اداره امریکا در دوران اصلاحات.
۱۳۸۰: مدیریت بررسی‌های جاری دفتر آیت‌الله خامنه‌ای
معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه در دولت اول احمدی‌نژاد
مهر ۱۳۸۶: انتصاب به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی
تیر ۱۳۸۷: انتصاب به عنوان نماینده آیت‌الله خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی

جلیلی که طی شش سال گذشته رهبری مذاکرات هسته‌ای با گروه ۵+۱ را بر عهده داشته، در ۲۱ اردیبهشت ۹۲، به عنوان نامزد ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد و در ۳۱ اردیبهشت ۹۲ از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت شد.

او که آدمی کم‌حرف است، در ۳۱ اردیبهشت ۹۲، برای دیدار با مراجع تقلید به قم رفته و برای جمعی از طلاب و اساتيد حوزه علميه قم سخنرانی کرده است. نگاهی به آرای این نامزد و دبیر شورای عالی امنیت ملی بیفکنیم.

یکم- رئیس‌جمهور «آقا اجازه»: جلیلی همچون علی اکبر ولایتی در صدد است تا نشان دهد که رئیس جمهور «آقا اجازه» است (رجوع شود به مقاله «علی‌اکبر ولایتی: رئیس‌جمهور آقا اجازه»). برای اینکه به صراحت به طلاب می‌گوید:
«رئیس‌جمهور باید تابعی از ولایت فقیه باشد و این باید در عمل نشان داده شود. سؤال کرده‌اند که اگر نظر من با ولی فقیه مخالف بود، چه می‌شود، پاسخ بسیار روشنی دارند و آن اینکه در نظام جمهوری اسلامی ایران، ولایت فقیه، فصل‌الخطاب در همه زمینه‌هاست. ولایت فقیه امروز بعد از گذشت ۳۴ سال توانسته است نظامی را سرپا کند که در همه زمینه‌ها پیشرو است.»

آیت‌الله خامنه‌ای طی سه سال گذشته بحث «الگوی توسعه ایرانی- اسلامی» را در برابر الگوی توسعه غربی مطرح کرده است. او در سال ۱۳۹۰ «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» را با ریاست صادق واعظ‌زاده تأسیس کرد. این مرکز تاکنون سه نشست (اولین نشست اندیشه‌های راهبردی در ۱۷ خرداد ۹۰، با موضوع «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»، دومین نشست اندیشه‌های راهبردی در ۲۷ اردیبهشت ۹۰ با موضوع «عدالت»، سومین نشست اندیشه‌های راهبردی در ۱۴ آذر ۹۰ با موضوع «زن و خانواده») در حضور خامنه‌ای برگزار کرده و در ۱۴ اسفند ۹۱ اعضایش به دیدار خامنه‌ای رفته‌اند.

جلیلی تبعیت خود را از ولی فقیه نشان داده و می‌گوید که باید رابطه‌ای سیستماتیک میان دولت و حوزه برقرار شود و حوزه‌های دینی پاسخگوی پرسش‌های حکومتی نظام باشند. سپس می‌افزاید: «باید به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برسیم» چون «الگوهای غربی در اداره جامعه» ناکارآمد است.

دوم- سیاست مقاومتی: جلیلی با تبعیت از آیت‌الله خامنه‌ای، به نفی سیاست «تنش‌زدایی» و «مصالحه» می‌پردازد. به گمان او، مقاومت بهترین راه حل است:
«یکی از بحث‌های بسیار مهم و اساسی که وجود دارد این است که ما باید گفتمان مقاومت را در جامعه و حکومت، ساری و جاری کنیم. هر چقدر این را جاری کنیم، پیشرفت خواهیم کرد. اگر جریانی آمد گفت که مقاومت به ضرر کشور است و مصالحه باید انجام شود، باید با شواهد فراوانی که وجود دارد، به شکل اقناعی اشتباه بودن آن را ثابت کنیم.»

اما جلیلی گامی پیش نهاده و این مدعا را القا می‌کند که سیاست تنش‌زدایی به دنبال آن است تا در آستانه پیروزی، ما را مجبور به عقب‌نشینی در برابر دشمنان کند:
«یکی از دغدغه‌های من این است که اگر به ظرفیتی رسیدیم و به پشت خیمه‌های دشمن رسیدیم، مانند مالک در جنگ صفین، مجبور به بازگشت نشویم. یکی از این بحث‌هایی که انجام می‌دهند، این است که شبهه ایجاد کنند تا در آستانه موفقیت برگردیم. یکی از این شبهه‌ها، تنش‌زدایی است. مگر ما تنش‌زا بوده‌ایم؟ من با این تنش‌زدایی مخالفم. اصل برای ما تهدیدزدایی است نه تنش‌زدایی».

سوم- در پشت خیمه‌های دشمن: البته او به صرف مدعا اکتفا نکرده و پیروزی‌های مقاومتی را هم «به شکل اقناعی» گزارش می‌کند.

الف- پیروزی در جنگ ایران و عراق: او مدعی است که سیاست تهاجمی و شهادت‌طلبی موجب پیروزی ایران در جنگ با عراق شد:

«یکی از فرماندهان عزیز جنگ می‌گفت ما برای این پیروز شدیم که سازو کارهای ما با طرف مقابل فرق داشت. آنجا فرمانده می‌نشست در سنگر و به نیرو می‌گفت برو، اینجا فرمانده جلو می‌رفت و به نیرو می‌گفت بیا. ما سازو کار شهادت طلبی را وارد عرصه کردیم و پیروز شدیم

اما معلوم نیست جلیلی از کدام پیروزی سخن می‌گوید. وقتی عراق شروع به تصاحب شهرهای ایران کرد، آیت‌الله روح الله خمینی قعطنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفت و از آن به «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد. در جلسه کلیه مسئولان نظام که نامه آیت‌الله خمینی قرائت شد، همه مسئولان سراسر کشور زار زار گریه می‌کردند. انتشار فیلم آن جلسه نشان خواهد داد که جلیلی از کدام پیروزی سخن می‌گوید. نامه آیت‌الله خمینی که چند سال پیش توسط اکبر هاشمی رفسنجانی انتشار یافت، گویای همه چیز است.

ب- سریال‌های شکست اسرائیل: جلیلی مدعی است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سریال شکست‌های اسرائیل آغاز شد. می‌گوید:

«رژیم صهیونیستی ظرفیتی در سازمان ملل دارد که وقتی ۳۳ روز جنگ را شروع می‌کند، یک قطعنامه علیه آن صادر نمی‌شود. اما به قول سید حسن نصرالله، عزیز ما، سریال شکست‌های این رژیم علی‌رغم حمایت‌های بیشتر و سلاح‌های بیشتر بعد از انقلاب شروع می‌شود و همه اینها به خاطر ظرفیتی است که گفتمان انقلاب اسلامی، حضرت امام و رهبر معظم انقلاب ایجاد کرده است».

آیا اسرائیل اینک دولتی شکست خورده است؟ سر دادن شعارهای غیرانسانی و دن‌کیشوت‌وار نابودی اسرائیل و نفی جنایت هولناک هولوکاست حداقل دو موفقیت عظیم برای اسرائیل پدید آورد: یک- تبدیل ایران توسط اسرائیل به بزرگترین خطر. دو- به فراموشی سپردن مسئله اشغال سرزمین‌های فلسطین و به حاشیه رفتن طرح چهار جانبه آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل درباره تشکیل دو دولت در اثر اقدام اول.

باراک اوباما در تنها سفری که در ۲۱ مارس ۲۰۱۳ به اسرائیل داشت، به جای سخنرانی در کنست، در دانشگاه حیفا و خطاب به دانشجویان اشغالگری را به پرسش گرفت و از دانشجویان اسرائیلی خواست که شرایط فلسطینی ها را در نظر گرفته و از چشم بچه‌های آنان به جهان نگاه کنید که نمی‌توانند در کشور خودشان زندگی کنند و هر روز پدرانشان توسط اشغالگران مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند.

پ- پیشرفت مقاومتی: جمهوری اسلامی در اثر مقاومت پیشرفت‌های چشمگیری داشته است. این مدعا نیازمند شواهد و قرائن آماری نیست، چون جلیلی مانند محمود احمدی‌نژاد به دیدارهای خصوصی خارجی استناد می‌کند:

«رومانو پرودی، نخست‌وزیر اسبق ایتالیا، بعد از برکناری به ایران اومده بود و با من هم دیداری داشت. ایشان علاوه بر یک رجل سیاسی، یک نظریه پرداز اقتصادی هم هست. ایشان می‌گفت شما علاوه بر مقاومت، پیشرفت هم کردید. پیشرفتی که از سرعت بسیار زیادی هم برخوردار است.»

کافی است توضیح داده شود که تیم احمدی‌نژاد/جلیلی با حدود ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی که در اختیارشان بود چه میزان رشد اقتصادی و اشتغال پدید آورده‌اند؟

ت- عدم سرنگونی جمهوری اسلامی: به گفته جلیلی، دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و طی ۳۴ سال گذشته از هیچ اقدامی در این زمینه دریغ نکرده‌اند، با این همه رژیم محکم در سر جای خود قرار دارد. می‌گوید که خاویر سولانا دلیل این امر را از او جویا شده است. وی دو دلیل ذکر می‌کند: یک- حمایت مردمی. دو- اعتقاد به اسلام به عنوان ایدئولوژی نظام. بدین ترتیب، برای سرنگونی جمهوری اسلامی باید قم را بمباران کنید:

«من به ایشان گفتم شما بی‌خود دنبال بمباران نطنز و اصفهان و امثالهم هستید، این اندیشه مرکزش در قم است و شما باید قم را بزنید اگر می‌خواهید این اندیشه را بزنید زیرا این اندیشه در باورهای مردم به اسلام ریشه دارد.»

این تحلیل علمی یک استاد علوم سیاسی و یک دیپلمات نیست، بلکه مجیزگویی روحانیت برای رسیدن به قدرت است.

ث- ایران یک طرف، شش قدرت جهانی طرف دیگر: می‌گوید سیاست مقاومتی آن چنان موفق از کار در آمده است که اینک ایران در یک سوی میز نشسته و شش قدرت جهانی در سوی مقابل. این نشان‌دهنده سطح بالای قدرت جمهوری است:
«اگر امروز شاهد هستید که کشور ایران زمانی به عنوان ژاندارم منطقه بود، ارتقای نقش پیدا کرده است و در یک طرف می‌نشیند و طرف دیگر شش قدرت دیگر جهان می‌نشیند، این از ظرفیت‌های ایجاد شده در نظام ولایت فقیه است.»

جلیلی صرف نشستن پشت میز را نشانه ظرفیت‌های بالای نظام ولایت فقیه قلمداد می‌کند. اما گویی فراموش کرده است که این نشست‌ها برای چه برگزار شده و می‌شود؟ پیامدهای آن برای ایران و ایرانیان تاکنون چه بوده است؟ یعنی پس از هر نشست و عدم توافق، با ایران چه می‌کنند.

چهارم- رصد کردن تهدیدات خارجی توسط شورای عالی امنیت ملی: جلیلی البته به تهدیدات خارجی هم اشاره کرده و مدعی است که به خوبی از پس آنها بر آمده‌اند. او به سه نمونه اشاره می‌کند:

الف- برنامه دشمن برای سرنگونی جمهوری اسلامی در سال ۸۸: جلیلی به تبعیت از خامنه‌ای، جنبش اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را فتنه قلمداد کرده و می‌گوید:
«اگر شرایط سال ۸۸ را بشناسید، فتنه را می‌شناسید. کشور در یک نقطه اوج بود و دشمن همه تلاشش را کرد تا نظام را از یک نقطه اوجی که رسیده بود، با تکیه بر داخلی‌ها، عقب بیاورد.»

گفتمان، همان «گفتمان دشمن» آیت‌الله خامنه‌ای است. طرح دشمنان برای سرنگونی قرار بود به وسیله «مزدوران داخلی‌اش» به اجرا درآید، اما نظام پیروز شد. چگونه؟ این را جلیلی توضیح نمی‌دهد. برای اینکه باید بگوید: با کشتن، زخمی کردن، شکنجه، زندان و حصر. آن داخلی‌ها، حتی در بیدادگاه‌های جمهوری اسلامی هم به مزدوری دشمنان محکوم نشدند.

ب- تحریم‌های اقتصادی: تحریم‌های فزاینده و فلج‌کننده، یکی از برنامه‌های دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا بوده است. جلیلی که صرف نشستن پشت میز را نشانه قدرتمندی ولایت فقیه قلمداد می‌کرد، در اینجا از تحریم‌ها به عنوان یکی از تهدیدات یاد می‌کند. اما باز هم مطابق معمول می‌کوشد تا نشان دهد که سیاست مقاومتی در این زمینه به پیروزی جهموری اسلامی انجامیده است. او می‌گوید:
«شما سال گذشته را ببینید، در گفت‌وگوهای مسکو، ما پیشنهادمان را روی میز گذاشتیم و آنها گفتند که برویم بررسی کنیم. آنها ۹ ماه معطل کردند تا اوج فشارهای اقتصای‌شان را علیه ما وارد کنند و بتوانند ثمره آن را در گفت‌وگوها ببینند. ما از پنج سال پیش ستاد ویژه تدابیر اقتصادی را داشتیم و از سال گذشته کمیته مقابله با تحریم‌ها را شکل دادیم و شما شاهد بودید که دور بعد گفت‌وگوها را که باید برای امتیازگیری می‌آمدند، با اعطای امیتاز در آلماتی ۱ ادامه دادیم.»

پیروزی هسته‌ای ادعایی را فعلاً فراموش کنید. تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی به ایران چه کرده‌اند؟

پ- داستان سوریه: می‌گوید دولت‌های غربی به همراه ترکیه و کشورهای عربی به منظور تبدیل نقطه قوت ایران- یعنی سوریه- به نقطه ضعف، سرنگونی رژیم سوریه را در دستور کار قرار دادند. اما جمهوری اسلامی نه تنها مانع این اقدام شد، بلکه اینک وزیر امورخارجه ی روسیه گفته است که مذاکرات ژنو بدون ایران دستاوردی نخواهد داشت:
«چه کسی می‌تواند انکار کند که در بحث سوریه، جمهوری اسلامی ایران و کشورهایی مثل روسیه در یک طرف بودند و بقیه جهان در طرف دیگر. چه کسی جز ملت ایران می‌تواند کاری را انجام دهد که مجموعه تدابیر آنها شکست بخورد؟ من به آقای [رجب طیب] اردوغان گفتم که اگر یک هفته فشارهایی که به سوریه آورده شد، به دولت شما می‌آمد، فلج می‌شدید. آقای سرگئی لاوروف صبح امروز در رادیو می‌گفت که در اجلاس ژنو ۲ بدون ایران کاری پیش نمی‌رود و این یعنی پیروزی ملت ایران.»

همه دولت‌های خارجی - از جمله جمهوری اسلامی- دست به دست هم دادند و سوریه را نابود کردند. آیا کشته شدن بیش از ۷۰ هزار تن، زخمی شدن ۱۰ برابر این، آواره شدن بیش از پنج میلیون تن و نابودی یک کشور دستاورد مهمی است؟

پنجم- نتیجه: پیامد ریاست جمهوری جلیلی

جلیلی به اقتفای آیت‌الله خامنه‌ای، توازن قوای جهانی و منطقه‌ای را به سود جمهوری اسلامی ارزیابی می‌کند. البته او به عنوان نماینده آیت‌الله خامنه‌ای در مذاکرات، نقش مهمی در پدید آمدن وضعیتی که ممکن است به نابودی ایران و ایرانیان بینجامد، داشته است (رجوع شود به مقاله «خامنه‌ای نمی‌فهمد، هاشمی رفسنجانی بفهمد»).

آخر کجای تحولات منطقه به سود ایران است که عبدالله پادشاه عربستان سعودی بارها در مذاکره با مقامات آمریکا- از جمله به ژنرال دیوید پترائوس و سفیر آمریکا در عراق در آوریل ۲۰۰۸- درخواست کرده است که با حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران، «سر مار را بزنید». عربستان گفته است که نگران نفوذ ایران شیعی در منطقه است. وزیر امورخارجه سعودی نیز خواستار تحریم‌های اقتصادی بیشتر شده است (رجوع شود به گزارش رادیو فردا در این زمینه، تحت عنوان «چند کشور عربی خواستار حمله یا مقابله آمریکا با ایران شده‌اند»).

تیم خامنه‌ای- احمدی‌نژاد-جلیلی ایران را به جایی رسانده‌اند که پادشاه عربستان سعودی نیز دائماً از آمریکایی‌ها می‌خواهد که ایران را مورد حمله نظامی قرار دهند (خوشبختانه دولت آمریکا تاکنون به چنین درخواست‌هایی پاسخ منفی داده است). عربستان و قطر جنگ شیعه و سنی در منطقه به راه انداخته‌اند. آیا اینها به سود ایران است؟ آیا به دشمنی کشاندن عربستان سعودی و قطر و...برای خامنه‌ای و جلیلی به عنوان «آلت فعل» او موفقیت به شمار می‌رود؟

یکی از نقشه‌ها این است که پای ایران را به طور مستقیم در جنگ داخلی سوریه باز کنند. شاید تیم خامنه‌ای-جلیلی فریب خورده و وارد این جنگ ضد انسانی شوند (رجوع شود به خبر «مقام آمریکایی: نیروهای ایرانی به نبرد قصیر در سوریه پیوسته‌اند» و «آمریکا: ایران و حزب‌الله در مرعوب کردن مردم به بشار اسد کمک می‌کنند»). این مسیری است که به جنگ ختم می‌شود. جلیلی که به عنوان نماینده ویژه خامنه‌ای نقش مؤثری در تصویب کلیه تحریم‌ها علیه ایران داشت، اگر رئیس‌جمهور شود چه ویرانه‌ای از ایران باقی خواهد نهاد؟ آیا بیان این سخنان دن‌کیشوت‌وار توسط سرلشگر پاسدار حسن فیروزآبادی که برای ضربه نهایی: «عازم قدس هم هستیم و امام فرمود راه قدس از کربلا می‌گذرد. بالاخره نوبتی است. فعلاً طرح عملیات لو نمی‌رود آن‌ها هم می‌ترسند»، به سود منافع ملی ایران است یا فرایند سقوط را تسریع خواهد کرد؟

از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان یک فرصت علیه دیکتاتور باید استفاده کرد (رجوع شود به مقاله «انتخابات: دو قطبی کردن جامعه حول محور خامنه‌ای و ضد خامنه‌ای»). دو قطبی «خامنه‌ای و ضد خامنه‌ای» با نامه‌های دختر آیت‌الله خمینی، علی مطهری، سید حسن خمینی ، دیدار آیت‌الله عبدالله جوادی آملی با خامنه‌ای و رد درخواست او از سوی خامنه‌ای مبنی بر اینکه من در کار شورای نگهبان دخالت نمی‌کنم، پیگیری‌های آیت‌الله حسین وحید خراسانی، آیت‌الله علی سیستانی، تماس آیت‌الله یوسف صانعی با هاشمی رفسنجانی، و... به طور طبیعی در حال ساخته شدن است. سخنان هاشمی رفسنجانی نیز دارای اهمیت است.

به انتخابات و فرایند حذف در جمهوری اسلامی می‌بایست به نحو «ساختاری» نگریست. بر اساس چنین نگرشی از «عالجناب سبزپوش» شدن «عالیجناب سرخ‌پوش» سخن راندیم (رجوع شود به مقاله «از عالیجناب سرخ پوش تا عالیجناب سبز پوش»). خامنه‌ای و کل تشکیلاتش فرایند سبز کردن هاشمی را آغاز کردند. اما مخالفان دموکراسی‌خواه چه کردند؟

وظیفه نیروهای دموکراسی‌خواه، دموکرات کردن همه افراد و گروه‌هاست، نه ذاتی ثابت و پلید ساختن برای این و آن. مخالفان دموکرات شیلی، طی مبارزات مسالمت‌آمیز خود، ژنرال آوگوستو پینوشه را مجبور ساختند تا با فرایند دموکراتیزه کردن کشور همراه شود. اگر آنان ذاتی تغییرناپذیر برای پینوشه می‌ساختند، اینک در وضعیت دیگری قرار داشتند. هدف آنان گذار به دموکراسی بود، نه ذات جنایتکار ساختن برای پینوشه. آیا دستان پینوشه خونین نبود؟