جیل تروی، پروفسور تاریخ و علوم سیاسی دانشگاههای آمریکا، در مطلبی تحلیلی در وبسایت دیلیبیست مینویسد پرزیدنت اوباما اولین رئیسجمهوری نیست که سعی کرد نظر میانهروهای حکومت ایران را جلب کند، اما بدون تردید این سیاست آقای اوباما نتیجه منفی دارد.
این تحلیلگر میافزاید با وجودی که پرزیدنت اوباما برای تعدیل مواضع ضدآمریکایی و خصمانه حکومت ملاها در ایران ریسک زیادی کرد ولی اوباشان در تهران به دستور آیتالله خامنهای به دادن شعار مرگ بر آمریکا ادامه دادند. با این وجود آقای رئیسجمهور و مشاورانش که درست مثل او فریب خوردهاند، به حدی بر این سیاست تأکید دارند که حتی حاضرند با زیر پا گذاشتن نقش قانونی کنگره در تأیید سیاست خارجی کشور به قانونگذاران آمریکا توهین کنند.
او مینویسد: تحلیل من یک حمله ديگر نومحافظهکاران به سیاست باراک اوباما و توافق هسته ای با حکومت ایران نیست. سابقه این تحلیل از اشتباه رؤسای جمهور آمریکا به سال ۱۹۸۵ و زمانی بازمیگردد که رونالد ریگان به خاطر آزادی گروگانهای آمریکایی نيز تصمیم گرفت میانهروهای حکومت ایران را تقویت کند و به آن کشور اسلحه و قطعات یدکی ارسال کرد؛ سیاستی که با عنوان ماجرای «ایران کنترا» مشهور شد.
آقای تروی ادامه میدهد، فارغ از اینکه نظرمان در مورد توافق هستهای اخیر با ایران چه باشد باید به این سؤال مهم جواب داد که آیا چیزی در سیاستهای حکومت ایران تغییر کرده است؟
سی سال پیش «طرح مسخرهای» برای آزادی هفت آمریکایی که توسط گروه حزبالله به گروگان گرفته شده بودند به رونالد ریگان ارائه شد. طبق این طرح قرار شد که توسط میانجیهای اسرائیلی به جناح به اصطلاح میانهرو حکومت ایران اسلحه فروخته شود که وعده داده بودند، پس از مرگ آیتالله خمینی روابط را با آمریکا بهبود خواهند بخشيد. رونالد ریگان که میخواست به هر وسیلهای گروگانها را آزاد کند و امیدوار بود که نزدیکی با ایران بتواند دشمن اصلی دوران جنگ سرد یعنی اتحاد شوروی را گیج و مات کند، این طرح را پذیرفت.
کمی پس از دو هفته از آخرین سخنرانی خود با عنوان «با تروریستها معامله نمیکنیم» رونالد ریگان روز ۱۷ ژوئیه ۱۹۸۵ در دفتر خاطرات خود نوشت: «از سوی برخی از مقامات حکومت ایران صداهای غریبی به گوش میرسد». با اتکا به همین «صداهای غریب» اولین محموله تسلیحات ارسالی آمریکا توسط اسرائیل به ایران رسید و اولین گروگان در ماه سپتامبر آزاد شد.
در گزارش نهایی دولت آمریکا در مورد ماجرای «ایران کنترا» این طور قید شده است: «یک اقدام تأیید شده برای تضمین آزادی گروگانهای آمریکایی در قبال ارسال اسلحه به ایران». در پایان این ماجرا ایران بیش از دو هزار قبضه موشک ضد تانک مدل تاو TOW و چندین تن قطعات یدکی دریافت کرد و در مقابل سه نفر از گروگانها آزاد شدند. هر چند گروه حزبالله به فاصله کوتاهی چندین آمریکایی دیگر را به جای آنها به گروگان گرفت.
جیل تروی در ادامه مطلب خود در وبسایت دیلی بیست میافزاید، مشاوران رونالد ریگان سعی کردند این عملیات را مخفی نگاه دارند. [چرا که] رونالد ریگان در کارزار انتخاباتی سال ۱۹۸۰ در حمله به سیاست رقیب خود جیمی کارتر در مورد مسئله گروگانهای امريکايی در سفارت تهران وعده داده بود که هیچگاه با تروریستها مذاکره نخواهد کرد.
مشاوران ریگان در عین حال نمیخواستند زیرکی حکومت ایران در فریب دادن شیطان بزرگ (آمریکا) و شیطان کوچک (اسرائیل) در این ماجرا برملا شود.
از نگاه جیل تروی، قسمت جالبتر ماجرا این بود که بخشی از مسئولان نظامی و امنیتی آمریکا از جمله سرهنگ الیور نورث از تصمیم کنگره برای نفرستادن کمک نظامی به گروه دستراستی مسلح نیکارگوئه به نام کنترا که با حکومت ساندینیستها در این کشور میجنگید کلافه شده بودند. آنها از محل فروش پنهانی این محمولههای تسلیحاتی به ایران مخفیانه کمک مالی و نظامی به گروه کنترا در نیکارگوئه را ادامه دادند.
کنگره آمریکا که در آن زمان در کنترل دمکراتها بود با تصويب سه مصوبه ارسال هر گونه کمک به این گروه در نيکاراگوئه را ممنوع کرده بود. رونالد ریگان از اعمال این محدودیت توسط کنگره به شدت متنفر بود. در حقیقت ماجرایی که به «ایران کنترا» معروف شد اقدامی برخلاف قانون اساسی برای دور زدن نظارت کنگره آمریکا بر سیاست خارجی کشور بود.
در پاییز سال ۱۹۸۶ روزنامههای لبنانی جزئیات این معامله پنهانی را افشا کردند و در نتیجه ریاست جمهوری رونالد ریگان نابود شد. آقای ریگان ماهها حاضر نشد اصل ماجرا را بپذیرد چون با خطر استیضاح توسط کنگره روبهرو بود. او بالاخره در مارس ۱۹۸۷ به اصطلاح عذرخواهی کرد و توجیه او در این عذرخواهی به سرمشقی برای سخنان دو پهلو سیاستمداران بدل شد.
او گفت:«چند ماه پیش من به مردم آمریکا گفته بودم که گروگانها را با اسلحه معامله نکردهام. قلبم به من میگوید که این روش هنوز هم درست است ولی حقایق و واقعیتها به من میگویند که درست نیست».
در نهایت کسی در آمریکا حوصله استیضاح و برکناری ریگان را نداشت و حوادث مربوط به سالهای حکومت گورباچف و پایان عمر اتحاد شوروی، به داد رونالد ریگان رسید. اما ماجرای «ایران کنترا» اعتبار ریگان را زیر سؤال برد و درسهای آن هنوز هم معتبرند.
جیل تروی در ادامه مطلب خود در وبسایت دیلی بیست میافزاید، تأکید و حساب باز کردن روی «میانهروهای» حکومت ایران روش سیاسی با سابقهای است و ريشه آن به اعتقاد قدیمی آمریکاییها به نیروی منطق و منطقی بودن باز میگردد.
جورج واشنگتن در سخنرانی خداحافظی خود با فرض قرار دادن این اصل که اکثر مردم خوشنیت هستند، توصیه کرد که حکومت آمریکا باید همواره «عادلانه و دوستانه» رفتار کند.
به نوشته آقای تروی، طرفداران توافق هستهای اخیر با ایران بخشی از همین سخنرانی را به یاد میآورد. جورج واشنگتن گفته بود: «ملتی که دشمنان و یا دوستان همیشگی داشته باشد، برده شرایط خواهد شد. خصومت دائمی یک کشور علیه دیگری باعث خواهد شد که دو طرف راحتتر به یکدیگر پرخاش کرده و یا لطمه بزنند و در زمان بروز اختلاف و حادثهای تصادفی با لجاجت و تکبر با یکدیگر برخورد کنند».
اما منتقدان توافق هستهای اخیر یادآوری میکنند که جیمی کارتر مجذوب «اصالت» انقلاب ایران شد و بنیادگرایی نهفته در سخنرانیها و موضعگیریهای آیتالله خمینی قبل از سرنگونی شاه را درک نکرد. رونالد ریگان و مشاورانش فریب میانهروها را خوردند که ظاهراً با رهبر اصيل و تندرو انقلاب اسلامی تفاوت داشتند.
آقای تروی ادامه میدهد، فارغ از اینکه توافق هستهای اخیر با ایران را چگونه ارزیابی کنیم، باید به خاطر داشت که شعارهای ضد آمریکایی در ایران هنوز هم در ابعادی خطرناک ادامه دارد و چهار شهروند آمریکایی در آن کشور گروگان (زندانی) هستند.
به نوشته او، باراک اوباما روی توصیههای جورج واشنگتن سرمایهگذاری کرده و میخواهد آمریکاییها را از دردسر دشمن تلقی کردن جمهوری اسلامی ایران خلاص کند. منتقدان باراک اوباما نگرانند که رئیسجمهور به پیروی و یا مثل رؤسای جمهور قبلی از هر دو حزب حاکم از روی صداقت و یا سادهلوحی فکر میکند که دیگران (از جمله رژیم جمهوری اسلامی ایران) مثل خودشان از روی حسن نیت و با صداقت رفتار میکند.
آقای تروی در ادامه هشدار میدهد که سیاست پر خطر نزدیکی باراک اوباما به «میانهروهای» حکومت ایران درست سی سال پس از در پیش گرفتن همین سیاست توسط رونالد ریگان روی میدهد. هر دو قمار سیاسی نشاندهنده ایمان قدیمی آمریکاییها به منطق و تلاش برای یافتن میانهروی و مرکزگرایی حتی در میان دشمنان آمریکا است. هر دو نمونه نشاندهنده یک اعتقاد فراطبیعی به نقش دیپلماسی و دفاع از حقوق بشر در شرایطی است که دادههای واقعی چنین چیزی را نشان نمیدهد.
وی این طور تحلیل خود را به پایان میبرد که در هر دو مورد میبینیم رؤسای جمهور سعی کردند در حوزه سیاست خارجی از نهایت اختیارات خود استفاده کنند و در مورد ریگان به شکل غیرقانونی نقش نظارتی کنگره نقض شد. سیاست رونالد ریگان به سرعت شکست خورد و به رسوایی «ایران کنترا» انجامید. سرنوشت توافق باراک اوباما با ایران به احتمال زیاد به زودی مشخص نخواهد شد. با این وجود خطرهای «حکومت استبدادی و ستمگر» جمهوری اسلامی ایران بدون تردید ادامه خواهد یافت.