میزبان: سیما بینا
میزبان: سیما بینا
میهمانان: عثمان محمدپرست، هوشنگ سیحون، کورش کبیر، عارف قزوینی، پری زنگنه
موسیقی: دو تار عثمان محمدپرست، و «از دیار خود سفر کردم» با صدای ویگن
منوی شام: قوروته بنجو
میزبان این هفته ما سیما بینا است. خانم سیما بینا یکی از مشهورترین و پرکارترین خوانندگان ترانههای محلی ایران و به خصوص ترانههای زادگاهش خراسان است.
او خوانندگی را از سنین کودکی در رادیو تهران آغاز کرد و بیش از نیم قرن است که میخواند. او پس از انقلاب در تالار وحدت تهران کنسرت برگزار کرد. ولی با افزایش محدودیتها برای هنرمندان زن در سالهای اخیر تنها در خارج از کشور برنامه اجرا میکند.
او در رشته نقاشی تحصیل کرد و پژوهشگر آواهای روستایی و مردمی ایران نیز هست. او مجموعههای بینظیری از ترانههای فولکلور را جمعآوری و بازخوانی کرده است.
خانم سیما بینا در کلن آلمان زندگی میکند و من به دیدار ایشان در این شهر آمدهام.
Your browser doesn’t support HTML5
درباره سیما بینا
سیما بینا یکی از مشهورترین و پرکارترین خوانندگان ترانههای محلی ایران و به خصوص ترانههای زادگاهش خراسان است. او بیش از نیم قرن است که میخواند، اما با افزایش محدودیتها برای هنرمندان زن در سالهای اخیر تنها در خارج از کشور برنامه اجرا میکند. سیما بینا در کلن آلمان زندگی میکند.
خیلی خوش آمدید خانم سیما بینا. میشود قبل از هرچیز به من بگویید مهمانهایی که برای شام میخواهید انتخاب کنید چه کسانی هستند؟
انتخاب کردم. یک ضیافت است آقای صبا!
میدانم کار سختی است آدم از بین این همه آدم پنج نفر را انتخاب کند. ولی...
ولی عثمان محمدپرست، یکی از مهمانهای من است. مهندس هوشنگ سیحون، کوروش کبیر و عارف قزوینی و دوست نازنینم خانم پری زنگنه.
حتماً مخاطبان میخواهند بدانند که شما اینها را چرا انتخاب کردید و چه علاقهای به آنها دارید. اینها را من بعداً از شما خواهم پرسید. ولی قبل از هر چیز سؤال سختتری میخواهم بکنم. سؤال سخت من این است که با توجه به اینکه خودتان خواننده هستید، برای مهمانی شام چه موسیقی میخواهید انتخاب کنید؟ چون شما باید یک موسیقی انتخاب کنید.
سیما بینا/ ویگن
موسیقی انتخابی: بازگشت
خواننده: ویگن/ آلبوم ساقی
ناشر: شرکت ترانه
ترانهسرا: نظام فاطمی
آهنگسازی و تنظیم: پرویز مقصدی
این خیلی سخت است. خیلی سخت است. وقتی که من از عثمان محمدپرست صحبت میکنم، که یک دوتار نواز خوب خراسان است، شاید موسیقی او را دوست داشته باشم در متن برنامه داشته باشیم. اما به من حق بدهید که واقعاً نمیشود یک موسیقی انتخاب کرد یا یک خواننده. من هرکسی که موسیقی خوبی را ارائه دهد، چه ساز تنها چه خواننده از داخلی و خارجی و ایرانی و قدیمی همه را دوست دارم. با جان و دلم گوش میدهم.
من کاملاً شما را درک میکنم. ما همان دوتار عثمان محمدپرست را میگذاریم به عنوان موسیقی که در این برنامه پخش میشود.
ولی یک چیزی هم به شما بگویم آقای صبا. یک وقتهایی من ویگن را انتخاب میکنم. شاید باورتان نشود ولی من خیلی دوست دارم صدایش را.
یک وقتهایی وقتی که یک دفعه میخواهم بخوانم میگویم: از دیار خود سفر کردم...تا مگر بگریزم از غمها...
میهمانان سیما بینا/ عثمان محمدپرست
اثر مهم: دوتار نوازیهای مختلف از جمله نوایی
دلیل دعوت: از او که عصاره موسیقی است، بسیار آموختم و بر من تأثیر گذاشته است.
جمله معروف: دو تار یعنی عشق، دوتار ساز آرام و ملایمی است که هم نوازنده را آرامش میدهد و هم مردمی را که علاقهمند به این ساز هستند.
عثمان محمدپرست برای شما چه اهمیتی دارد؟ چه نوع شخصیتی است؟ شما چه علاقهای به او دارید؟
می دانید که از خیلی نوجوانی دنبال هنرمندان محلی ده به ده و روستا به روستا به خصوص در خراسان و جنوب خراسان میگشتم و سفر میکردم. خیلی از هنرمندان را دیدم و با آنها برخورد کردم. ولی عثمان محمدپرست یک شخصیتی بود که وقتی بیشتر با او آشنا شدم به نظر من در این ده دورافتاده خواف... ولی نفس موسیقی این مرد... و خیلی از او آموختم و یاد گرفتم. انسانی است که فقط وقتی ساز میگیرد دستش عثمان نمیشود، بلکه تمام مواقع هنرمند است، وقتی صحبت می کند، وقتی چهرهاش را میبینید و وقتی حضور دارد، همه اینها یک چیزی از موسیقی و یک شخصیت خیلی خوبی که من دوست دارم و روی من تأثیر گذاشته.
شما اولین بار با ایشان در خواف آشنا شدید؟
بله. جریان این بود که یک نوار با دوتار زده بود و نوایی را خوانده بود. با خیلی کیفیت خراب. دوستم به من داد. نوایی را آن موقع خب ساز تنها شنیده بودم، از جنوب خراسان مینواختند و مقام خیلی قدیمی است. ولی عثمان محمدپرست را معرفی کردند. اصلا نمیدانستم چه کسی است که میخواند. بعد دنبال این موسیقی رفتم که پیدایش کنم. فهمیدم که او کسی است که در جنوب خراسان در خواف زندگی میکند. حالا انقلاب هم شده بود ولی خب موسیقی وقتی ممنوع شده بود، بیشتر جستجوهای موسیقی فعالتر شده بود.
این است که به او زنگ زدم و پیدایش کردم و گفتم میخواهم بیایم. آن طفلک هم بعدها برای من تعریف کرد گفت من فکر کردم «سیما بینا! مو را برا چی میخواد؟ حالا میآد مرز افغانستان لابد میخواد از این مرز فرار کنه! مو هستُم، مو هرکاری از دستمون بربیاد براش میکنم.» ولی نمیدانست که من به دنبال صدایش و نغمههای نوایی و دوتارش رفتم. بعدا خیلی با هم دوست شدیم و این یک خاطره شد.
میهمانان سیما بینا/ هوشنگ سیحون
هوشنگ سیحون (۱۲۹۹-۱۳۹۳ ه.ش.): هنرمند و معمار ایرانی
اثر مهم: آرامگاه بوعلی سینا، آرامگاه خیام
دلیل دعوت: شخصیت با اهمیتی که عاشق کارش بود و علاوه بر معماری، با موسیقی پیوند داشت.
حالا برویم به سراغ هوشنگ سیحون که توی کار موسیقی ظاهراً نبوده. هوشنگ سیحون چرا برای شما جالب است؟
هوشنگ سیحون از جنبههای مختلف برای من شخصیت بااهمیتی هست. در وهله اول من توی دانشکده هنرهای زیبا با ایشان آشنا شدم که رییس دانشکده بودند. من وارد این دانشکده که شدم شخصیت و رفتاری که داشتند و مدیریت جالبی که داشتند [توجه مرا جلب کرد]. شخصیتی بود که هم ما دانشجوها ازش حساب میبردیم و هم اینکه دوستش داشتیم. سفر میکرد با ما...
چنین کسانی کم پیدا میشوند! آدم وقتی از کسی میترسد دیگر دوستش ندارد.
عجیب بود. عجیب. و تاثیر عجیبی داشت. برای اینکه خودش عاشق دانشجوها و عاشق کارش بود و میدانید که مهندسی هستند که خیلی از بناهای تاریخی در ایران را طراحی کرده اند و ساخته اند. تمام یادبودهای شعرای بزرگ مثل خیام، عطار و باباطاهر و فردوسی... بناهای خیلی معروف... کار به این ندارم. کار مهندسیشان که فوقالعاده بود. ولی یک جورهایی هم با موسیقی ربط دارد.
وقتی میرفتم پیش استاد عبادی، طرحهایی از هوشنگ سیحون میدیدم، بعد استاد گفتند که هوشنگ سیحون خواهرزاده من است. عکسشان آنجا بود و اتفاقاً استاد عبادی میگفتند من سه تار را بیشتر از مادر مهندس سیحون یاد گرفتم تا پدرم میرزا عبدالله. بنابراین مهندس هوشنگ سیحون یک ارتباط اینطوری هم با خاندان موسیقی و تاریخ موسیقی ما دارد. و من تا این اواخر هر موقع میرفتم ونکوور کانادا، میرفتم میدیدمشان و طرح قشنگی هم از امضای من درست کردند و به من هدیه کردند که یادگار نگاه داشتم.
میهمانان سیما بینا/ کورش کبیر
کورش (قرن ششم پیش از میلاد): بنیانگذار پادشاهی هخامنشی
اثر مهم: منشور کورش
دلیل دعوت: پرسش؛ اگر الان مملکت را اداره میکرد، به آوای زنان اجازه انتشار میداد؟
جمله معروف: جز آزادی آواز دیگری نیاموختهام و نخواهم آموخت. بگذارید هر کسی به آیین خود باشد.
میرسیم به مهمان سومتان کوروش کبیر که نه اهل موسیقی بود ظاهراً و نه مهندس آرشیتکت بود، پادشاه ایران قبل از اسلام...
کوروش کبیر خیلی دربارهاش نمیشود زیاد حرف زد. در خاطر همه ما هست. ولی من دعوت کردم کوروش کبیر را برای اینکه ازش بپرسم و یک کم هم با او درد دل کنم، ببینم اگر کوروش کبیر الان اداره میکرد مملکت ما را و همه چیز را، آیا اجازه میداد که این کتاب لالاییهای من که آرزو دارم به دست مادرهای ایرانی برسد منتشر شود؟ مجوز میداد؟ یا نه؟
چون وقتی خواندن برای خانمها ممنوع شد من رفتم به دنبال آوای زن. که معمولاً لالایی است. لالایی های قدیمی زنان ایران. آنها را یک به یک از تمام شهرها و روستاها جمعآوری کردم و بعد انتخاب کردم و با صدای خود آنها توی نوار گذاشتم. خودم بازخوانی کردم به لهجههای مختلفشان. بعد این کتابی شد و مجموعهای شد که خیلی به نظر من در پرونده من این کار گرامی است. اما تاسف من از این بود که این نشد در ایران پخش شود.
آیا گفتند به چه دلیلی؟ البته معمولاً دلیل نمیدهند!
دلیلش البته معلوم است. برای اینکه کتاب خودش مشکلی ندارد. نوشتههای لالایی و پژوهشی که در این زمینه کردهام. اما اینها که من خواندم با صدای خودم و صدای زنان، خب توی چهار سی دی در این مجموعه آمده، بنابراین صدای زن قانوناً ممنوع است.
اگر کوروش بود و رهبر کشور بود حتماً اجازه میداد.
من فکر میکنم اجازه میداد.
به هر حال گفته میشود کوروش کبیر در دورانی که پادشاه ایران بود اجازه میداد ادیان مختلف کار خودشان را بکنند و ملیتهای مختلف آداب و رسوم خودشان را حفظ کنند، موقعی که کشوری را اشغال میکرد همه چیز را از بین نمیبرد. اینها را به او نسبت میدهند.
همین. به هر حال توتم ما شده. مثل اینکه پناه میبریم به او. این هم یک چیزی است، یک جور درد دل. آیا میشد؟ آیا اگر تو بودی میشد؟
میهمانان سیما بینا/ عارف قزوینی
عارف قزوینی (۱۲۵۹ - ۱۳۱۲ ه.ش.): شاعر و تصنیفساز ایرانی
اثر مهم: از خون جوانان وطن لاله دمیده، افتخار آفاق
دلیل دعوت: پرسش در مورد سبک خوانندگی عارف
میرسیم به عارف قزوینی که از خوانندگان و ترانهسرایان معروف دوران مشروطیت به بعد بود. او برای شما چقدر مهم است؟
برای من عارف بیشتر جنبه کنجکاوی دارد. از عارف سئوال دارم. شرح حال عارف قزوینی را همه میدانیم. یک شاعر ملی است. وطن پرست، باذوق. مال دوران مشروطیت بوده و آهنگهایش را خیلی از هنرمندان اجرا کردند و بازخوانی کردند. من همیشه در حسرت این هستم که حتی یک دقیقه از صدای عارف را نتوانستم پیدا کنم. با وجود اینکه آهنگهایش را یاد گرفتم و بازخوانی کردم، خیلیهایش را، دیگران هم همینطور. ولی میبینم که هرکسی به یک روایتی میخواند.
حالا میخواستم بپرسم که عارف جان بگو ببینم خودت چطوری میخوانی. یکی میگفت تحریر دوست نداشت. یکی میگفت شعرها را فصیح بیان میکرد. یکی طور دیگری میخواند. ترانه دیدم صنمی سروقدی را از پیرمردی به اسم آقای منصوری که میآمد تعلیم میداد یاد گرفتم. یک جوری خودم اجرا کردم. بعد در دستگاه نوا به نوع دیگری اجرا شده. دل هوسی همینطور. خلاصه میخواستم خودش هم یک خط برایمان بخواند.
میخواهی خودش بخواند ببینی واقعیت چیست!؟
بله. آهنگ چطوری است.
میهمانان سیما بینا/ پری زنگنه
پری زنگنه (۱۳۱۸- ه.ش.): خواننده ایرانی
اثر مهم: شکار آهو، مستم مستم، بارون بارونه
دلیل دعوت: الگوی خوبی از پشتکار در زندگی است و برای من خیلی قابل احترام است.
او هم حتما از دیدن شما خیلی خوشحال میشود! میرسیم به آخرین مهمان شما پری زنگنه. که یکی از معروفترین خوانندگان ما است.
خانم پری زنگنه برای من خیلی قابل احترام هستند. دورادور با هم در ارتباط هستیم. دوست هستیم. من برای شخصیت خانم پری زنگنه خیلی احترام قایلم. برای اینکه یک الگوی خیلی خوبی از روحیه و مقاومت و پشتکار و امید به زندگی و حرکت در راه زندگی و هدفهای خودشان برای ماها هستند.
این زن با این همه ظرافت و لطافت و با این همه ذوق، تحصیلشان در رابطه با گلآرایی بوده و فکر کنید در یک حادثه ناگهان آدم بینایی خودش را از دست بدهد. یعنی مثل اینکه زندگی برایش تمام میشود. نه؟ ولی شما فکر کنید پری زنگنه تازه بعد از آن به شهرت و محبوبیت رسید. دنبال کار موسیقیاش رفت. و چه آوازها و ترانههای خوب... غیر از آن چه کتابهایی انتشار دادند. برای من خیلی قابل احترام و الگوی خوبی برای پشتکار در زندگی هستند.
هم در موسیقی و هم شخصیت و اینکه علیرغم مشکلات بتوانی مقاومت کنی.
اصلا همیشه قابل احترام است. هیچوقت آدم اینطور نگاه نمیکند که نابینا است. از بسیاری از بیناهای امثال من فعالتر و هنرمندتر و با امید و انرژی بیشتر کار میکنند.
حالا شما برای پری زنگنه، عارف قزوینی، کوروش کبیر، مهندس سیحون و عثمان محمدپرست با این تنوعی که در اینها هست، برای مهمانی شام میخواهید چه غذایی بدهید؟
یک سؤال سخت کردید عین موسیقی. برای آدم شکمویی مثل من که واقعا همه جور غذایی را دوست دارم سخته... ولی بگذارید غذایی را برایتان توضیح دهم. میخواهم یک غذای سورپرایز به مهمانها بدهم که مال جنوب خراسان است.
قوروته بنجو به سبک سیما بینا
قرهقوروت را به آرامی با گردو میسایند و آب میزنند. مایعی که به دست میآید را صاف میکنند و در یک قابلمه به جوش میآورند. مایع باید مثل قهوه از دور یک جوش بزند. بعد کمی دارچین اضافه میکنند. بادمجانها را جدا سرخ میکنند و کمی میپزند و پیاز داغ روی آن میریزند. و مایع قوروت و گردو را به آن اضافه میکنند. گاهی هم در کنار این غذا شیره انگور میگذارند.
به به. بفرمایید.
مال بیرجند و ولایت خودمان است. ما تو غذاهای خودمان معمولاً کشک و بادمجان داریم. کشک بادمجان ما در تهران این طور است که معمولاً بادمجان را سرخ میکنند و میپزند و بعد هم کشک سفید میریزند با پیازداغ و گردو و از این جور چیزها. اما در بیرجند کشک را میگویند قوروت. قوروت.
قوروت. مثل قره قوروت. رنگ این بنفش است. بعد توی تغارهای مخصوص محلی کشکها را بعد از اینکه خیس میکنند میسابند، آرام آرام. این سابیدن خیلی یواش رمز و رازی دارد که ترش نشود. چون اگر محکم بسابند کشک ترش میشود. با گردو. گردو میریزند و آرام آرام میسابند و پنجه آب میریزند تا اینکه غلیظ میشود و هی آب میزنند. بعد مایعی درست میشود و صاف میکنند آن را بنفش رنگ، میریزند توی قابلمه و یک جوش مثل قهوه که از دور باید جوش بزند و بیاید، دورجوش بزند، دارچین رویش میریزند بعد این را توی کاسه میآورند. بادمجان را جدا سرخ میکنند و یک کم میپزند که درست مزه خود بادمجان را باید بفهمی. پیازداغ و اینها رویش میریزند و بعد... بعضی وقتها شیره انگور هم کنارش میگذارند. شیره انگور محلی که خودشان درست میکنند. ما این را از بچگی خیلی دوست داشتیم و میخوردیم. غذای محلی است.
آنجا هم بهش میگویید کشک بادمجان؟
نه. میگویند قوروت بادمجان. «قوروته بنجو!»
قوروت بنجو!
کشک نمیگویند. قوروت. قوروته بنجو.
پس شما قوروت بنجو میخواهید درست کنید؟
قوروت بادمجان درست میکنم برایشان و بادمجان جدا میگذارم. حالا یک غذای سبزیجاتی هم میگذارم. این اصلا خودش یک غذای محلی است.
این را به عنوان غذای کامل میخورند؟
بله. نان تریت میکنند نانهای محلی خشک که خودشان در تنور درست میکنند. یک کم تریت میکنند و بادمجان هم میگذارند و ما عادت کرده بودیم یک کم شیره انگور هم رویش میریختیم. ولی بعضیها هم نمیخواهند. شوهر خواهر من که انگلیسی بود وقتی میآمد پیش مامان بابا برایش قوروت بیرجندی درست میکردند. آمد بیرجند ما چقدر دوست داشت. عاشق این غذاهای ایرانی و روستاهای خراسان شده بود. من میدانم. چون این را به دوستان زیادی دادم و دوست داشتند.
دوست داشتند. حتماً خوششان میآید. فکر میکنی حالا... خب عثمان محمدپرست حتماً خوشش میآید خودش خراسانی است ولی فکر میکنی مهندس سیحون هم خوشش بیاید؟
مهندس سیحون هم دوست دارد. چون خودش آدم پژوهشگر بود و خیلی هم غذا نمیخورد. کم...
امیدوارم مهمانان دیگر مانند کوروش و...
کوروش که حتماً دوست داشته. چون این یک غذای محلی قدیمی است.
بله. حتماً در دوران او به شکلی بوده. خب حالا که مهمانان دارند قوروت بادمجان میخورند...
حالا میخواهید یک لوبیا پلو هم بگذاریم کنارش.
چرا نه.
شاید خدای نکرده یکی دوست نداشت. آمدیم کوروش کبیر دوست نداشت قوروت بادمجان یا عارف قزوینی. لوبیا پلو هم خیلی غذای خوشمزهای است. پرملاط...
پرملاط درست کنی با لویبا...
یا با مرغ درست میکنم یا با گوشت قیمه.
حالا مهمانان شما که موسیقی زیبای ویگن یا دوتار عثمان محمدپرست را گوش میدهند و غذاهای خوشمزه شما را هم میخورند، سر میز غذا با اینها چه میخواهید بگویید؟ یا خودشان با هم چه صحبتی دارند؟
عارف قزوینی که من فکر میکنم باز از عشق بگوید. حالا عشق وطن یا عشقهای دیگرش. مهمانان من به نظرم عاشقان معتبر و معروفی هستند. عثمان که گفتم عصاره... یعنی نفس موسیقی و عشق است، مهندس هوشنگ سیحون هم عاشق ایران و عاشق معماری و زیبایی و نقاشی و هنر است و ایشان هم از عشق میگوید و از تمام کارهایی که کرده بوده. همه اینها از هر چه صحبت کنند فکر میکنم یک اشکی هم بریزند. برای اینکه اینقدر عشق در آنها تبلور پیدا میکند. کوروش کبیر که باید خیلی صحبت داشته باشد.
از ایران صحبت میکنند.
حتما.
از وضعیت فعلی ایران شاید میخواهد بپرسد. یا آنها میخواهند ازش بپرسند که تو اگر بودی چه میکردی؟
من فکر میکنم ازش بپرسند و راهنمایی بگیرند و چه عالی میشود. خانم پری زنگنه هم که صحبتهای قشنگ خودشان را دارند. یک کتاب حرف. ولی خب با گفتههای خودشان زیباتر. واقعا دنیای خودشان...
Your browser doesn’t support HTML5
من فکر میکنم این مهمانانی که شما دعوت کردید به عنوان میزبان حتماً از شما میخواهند که شما هم یک ترانه برایشان بخوانید. من هم فکر میکنم بهتر است این برنامه را با یکی از ترانههای شما تمام کنیم. البته من نمیخواهم یک سؤال سختتر از شما بکنم و بگویم از همه این ترانهها کدام را میخواهید برایشان بخوانید.
این یکی را کوتاه آمدید. مرسی!
میدانم خوانندهها و هنرمندان همه میگویند کارهای ما مثل بچههای ما هستند چطور بگویم کدامش. همه را دوست دارم. به هر حال اجازه بدهید من یکی از ترانههای شما را که خودم دوست دارم انتخاب کنم و برنامه را با آن تمام کنم.
با کمال میل.
خیلی از شما ممنونم خانم سیما بینا که در این برنامه شرکت کردید. از لطف شما سپاسگزارم.
خیلی متشکرم.
Your browser doesn’t support HTML5