زیر سایه ترسناک دهه ۶۰؛ گفت‌وگو با بابک انوری کارگردان «زیر سایه»

همزمان با معرفی فیلم فارسی زبان «زیر سایه» از طرف بریتانیا برای رقابت در بخش بهترین فیلم خارجی زبان اسکار ۲۰۱۷، نمایش این فیلم هم در سینماهای این کشور آغاز شده است.

«زیر سایه» نخستین فیلم بلند سازنده جوانش، بابک انوری محسوب می‌شود و سال گذشته در جشنواره معتبر ساندنس به نمایش درآمده بود. داستان فیلم، در سال ۱۳۶۷ و در اوج جنگ ایران و عراق و موشک‌باران شهر تهران می‌گذرد و روایتی ترسناک است از رابطه یک مادر و دختر خردسالش پس از اصابت یک موشک عمل‌نکرده به آپارتمان‌شان.

Your browser doesn’t support HTML5

برنامه هفتگی صحنه به همراه گفت‌وگو با بابک انوری، کارگردان فیلم «زیر سایه»


فیلمسازی را ازکجا شروع کردید؟ ظاهراً اولین تجربیاتتان در شبکه ام تی وی بوده است؟

از زمانی که خیلی کوچک بودم عشق فیلم و فیلمسازی داشتم، از همان ده یازده سالگی. اولین فیلم کوتاهم را که یک انیمیشن بود، زمانی که ۱۶ سال داشتم در ایران ساختم. در سن هجده، نوزده سالگی آمدم لندن و در مدرسه سینمایی دانشگاه وست مینستر درس خواندم.

در صنعت فیلمسازی انگلستان کارهای کوچکی کردم تا اینکه رفتم ام تی وی و هشت سال آنجا بودم به عنوان تدوینگر. موقعی که آنجا بودم یک برنامه شروع شد به نام لایو سشنز که هنرمندان و خواننده‌ها را می‌آوردیم در استودیو و از آنها فیلم می‌گرفتیم. من یکی از کارگردان‌های آن برنامه بودم.

همان موقع که ام تی وی کار می‌کردم فیلم کوتاه هم می‌ساختم. چون عشق اصلی من فیلم روایی داستانی بود. سال ۲۰۱۲ یک فیلم کوتاه ساختم به نام «دو با دو». بعد از اینکه چند فستیوال رفت، کاندید جایزه بفتا شد و همان راه را باز کرد برای ساخت اولین فیلم بلندم که «زیر سایه» باشد.

در ایران غیر از آن انیمیشن، تجربه دیگری در زمینه فیلمسازی مثلا در انجمن سینمای جوان نداشتید؟

نه. من یکی دو تا فیلم کوتاه در ایران ساختم که همان انیمیشن رفت فستیوال سینمای جوان و نمایش داده شد. ولی آن جوری که کار حرفه‌ای کنم در ایران، نه. فعالیت حرفه‌ای‌ جدی را در انگلستان شروع کردم.

جنگ ایران و عراق در فیلم برجسته است. چرا این مضمون را انتخاب کردید؟

زیر سایه

پوستر فیلم «زیر سایه» برای شرکت در جنشواره ساندنس

من خودم وسط جنگ به دنیا آمدم و خاطراتی که از پنج شش سال اول زندگی‌ام دارم، موشک باران و بمباران و آژیر خطر و پناه گرفتن در زیرزمین است. این خاطرات پس ذهنم بود. بویژه درباره دهه ۶۰ شمسی ایران که فشارهای زیادی روی همه بود. حالا روی یک عده کمتر و روی یک عده خیلی بیشتر به خاطر جنگ و فضای حاکم و تغییراتی که در مملکت داشت پیش می‌آمد.

آن خاطرات جنگ و استرس‌ها و حرفهایی که با پدرو مادرم می‌زدم در مورد آن دوران، باعث شد که فکر کنم این موقعیت جالبی است برای فیلم ساختن در ژانر وحشت و دلهره. برای اینکه آن موقع دلهره زیاد بود بین همه.

تماشاچی بین‌المللی متاسفانه زیاد راجع به آن برهه از زمان در ایران نمی‌داند. یعنی با اینکه جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ‌ترین جنگ‌های تاریخ قرن بیستم است کسی ازش خبر ندارد و همین هم برای من نکته جالبی بود. اینکه از ژانر وحشت استفاده کنم تا به تماشاچی بین‌المللی نشان بدهم در آن دوره چه گذشته است.

چطور این مضمون مورد توجه تهیه کنندگان قرار گرفت؟

همین ویژگی‌ها برایشان جذابیت داشت. ضمن اینکه داستان فیلم یک داستان آشنایی است با تم بین‌المللی درباره رابطه یک مادر و بچه. این مضمونی است که در تمام دنیا می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. ولی موقعیتی که این داستان در آن جریان دارد برایشان جالب است. چیز نویی بود. در ژانر وحشت هم خب این ماجرا که مادری بخواهد از بچه مراقبت کند قضیه‌ای است که یک حالت گوتیک دارد.

چطور به این گروه از بازیگران رسیدید؟ می‌دانیم در سال‌های اخیر افراد شناخته شده‌ای از میان سینماگران ایرانی از کشور خارج شدند و فعال هستند در عرصه بین‌المللی. ولی شما چهره‌های کمتر شناخته شده را برای بازیگری انتخاب کردید.

من تمام دنیا را گشتم تا این بازیگران را پیدا کنم. بازیگران فیلم از همه جا می‌آیند. همه مهاجرانی هستند که در انگلیس و فرانسه و ایتالیا و آلمان زندگی می‌کنند. اولین نکته برای من این بود که آنها فارسی را خوب حرف بزنند و اشتیاق داشته باشند. یعنی فیلم برایشان جذاب باشد.

ما این بازیگران را پیدا کردیم که با کار ارتباط برقرار کردند و برایشان جذاب بود. یکی دو نفر بودند که فیلمنامه را خواندند اما ژانر وحشت را دوست نداشتند وگفتند ما نیستیم. من از انتخابم خیلی خوشحالم برای اینکه همه خیلی زحمت کشیدند. ضمن اینکه بودجه کلانی هم نداشتیم.

آیا در اردن توانستید آن فضاهای شبیه تهران را بازسازی کنید؟ یکی از مشکلات ساخت فیلم‌های درباره ایران این بازسازی فضاهای داخل کشور است.

اردن به خصوص امان، خیلی مرا یاد تهران زمان قدیم می‌انداخت. من چون هجده نوزده سال در ایران زندگی کرده‌ام و آنجا بزرگ شدم، می‌دانستم دنبال چه می‌گردم. کلی رفرنس مثل عکس‌های مختلف از آن زمان هم داشتم. تمام تلاشم را کردم تا فضای دهه ۶۰ ایران را خیلی باورپذیر درست کنم.

تا حالا خدا را شکر فیلم که در فستیوال‌های مختلف نشان داده شده ایرانی‌هایی که آمدند دیدند همه گفتند فضایش خیلی باورپذیر است و این مرا خوشحال می‌کند. امیدوارم بقیه ایرانی‌هایی‌ هم که می‌بینند چنین نظری داشته باشند.

در میان فیلمسازان مهاجر به خصوص از میان نسل جوان که در سالهای اخیر تجربه‌های فیلمسازی در عرصه بین‌المللی داشتند یک نوع گرایش قابل توجه به سینمای وحشت دیده می‌شود. مثلا خانم آنا لیلی امیرپور هم در این ژانر فیلم ساخته است. شما هم در فیلمتان ژانر وحشت موضوع اصلی است. می‌توانید تحلیلی داشته باشید که چرا این نسل به طرف این ژانر کشیده شده است؟‌ آیا از گذشته شما می‌آید؟

ژانری است که در کل دنیا خیلی مورد استقبال قرار می‌گیرد. یکی از معدود ژانرهایی هم هست که زبان در آن زیاد مهم نیست. یعنی تماشاچی حاضر است، خیلی بیشتر از ژانرهای دیگر فیلم‌های غیر انگلیسی زبان ببیند. از قول آنا لیلی نمی‌توانم حرف بزنم ولی خودم گرایشم به این ژانر به خاطر این بود که این داستان باید در این ژانر گفته می‌شد و این فیلم باید در این ژانر ساخته می‌شد.

من خودم خیلی از فیلم‌های ساخته شده در این ژانر را می‌بینم البته خیلی‌ها هستند که هر نوع فیلم وحشت را می‌بینند. من نه. من فیلم وحشت خوش ساخت را که شخصیت‌های خوبی با داستان‌های جذاب دارند، خیلی دوست دارم و تحت تاثیرشان قرار می‌گیرم. به خصوص که زیاد در ایران در این ژانر هم کار نمی‌شود. تماشاچی‌های ایرانی هم در خود ایران می‌دانم که دوست دارند فیلم‌های ژانر وحشت را ببینند، ولی خود ایران کار نمی‌شود و همین یکی از چیزهایی بود که برایم جذابیت داشت.

اتفاقات سینمای ایران را دنبال می‌کنید؟ فیلم‌ها و تحولاتش را؟

تا آنجا که بتوانم بله. ولی الان چند وقتی است دور افتاده‌ام. ولی خب تا آنجا که بتوانم دنبال می‌‌کنم و می‌خوانم.

امیدوار هستید به نمایش و دیده شدن فیلمتان در ایران؟

فیلم هرجا که باشد دیده خواهد شد. تماشاگران ایرانی هم آن‌قدر مشتاق و طرفدار سینما هستند که هر جور شده فیلم‌ها را پیدا می‌کنند و می‌بینند. ولی اینکه اکران بشود فکر نمی‌کنم. شاید یک حساسیت‌هایی وجود داشته باشد. با اینکه به نظر من هیچ چیز توهین‌‌آمیزی در فیلم نیست و من یک داستان خیلی صادقانه را گفته‌ام در مورد آن زمان و فشارهایی که روی همه بود به خاطر جنگ و این جور چیزها.

چه شد که فیلم از طرف بریتانیا برای شرکت در بخش بهترین فیلم خارجی زبان اسکار معرفی شد؟

بریتانیا برای این بخش خیلی کم فیلم معرفی می‌کند. اگر هم معرفی کند بیشتر اوقات فیلمهایی هستند که به زبان ولزی یا ایرلندی ساخته شده‌اند. ما خیلی خوشحالیم و افتخار می‌کنیم که بفتا و آکادمی بریتانیا، فیلم فارسی زبان ما را برای بخش فیلم‌های غیر انگلیسی زبان انتخاب کرد.

یک مهلتی وجود دارد برایهمه فیلم‌هایی که غیر انگلیسی زبانند تا فیلمشان را به بفتا معرفی کنند و این نهاد و بی اف آی از بینشان فیلم نهایی را انتخاب کنند. پخش کننده فیلم را فرستاد و انتخاب شد. حالا اگر نامزد بشویم که چه بهتر.

فیلم‌های رقیب‌ها را دیده‌اید؟ مثلاً فیلم فروشنده آقای فرهادی را دیدید؟

متأسفانه فروشنده را هنوز ندیده‌ام و خیلی مشتاقم که ببینم. کارهای آقای فرهادی را خیلی دوست دارم.