پاییز که میشود، صیادان دوباره دل به دریا میزنند. دوباره تورها روی خزر پهن میشود و دوباره فصل فصل صید ماهی است. علم تغذیه بر اهمیت بودن ماهی سر سفره شهروندان تأکید میکند. ولی اگر ماهیها آلوده باشند چه؟ اگر خزر آلوده شده باشد چه؟ اگر کودهای شیمیایی در دل دریا و ماهیهایش نفوذ کرده باشند چه؟
هفته پیش خبرگزاریها در ایران بار دیگر از آلودگی گفتند. این بار از آلودگی ماهیهای خزر درست در فصل صید. رسانهها در ایران میگویند دریای خزر این روزها به کودهای شیمیایی کشاورزی آلوده شده و حجم قابل توجهی از ذخایر ارزشمند ماهی و آبزیان خود را از دست داده.
اتفاقی که هم سفره کوچک صیادان را کوچکتر کرده و هم خریداران ماهی را مستأصل و مردد. خبرها به مردم میگویند از دریایی قرار است ماهی بگیرند که هر سال ۱۲۲ هزار و ۳۵۰ تن آلودگی نفتی ۳۰۴ تن کادمیوم و ۳۴ تن سرب در آن انباشته میشود.
Your browser doesn’t support HTML5
آمارهای انستیتو دریای خزر نشان میدهد که ایران با سهم آلودگی ۵ میلیون تن در سال تازه کمترین آلودگی را به بار میآورد. روزنامه جهان صنعت چاپ تهران در گزارشی مفصل و بیش از سایر رسانهها بر آلودگی خزر متمرکز شده است. این روزنامه مینویسد آذربایجان، روسیه و قزاقستان ۳۵ میلیون تن آلودگی در سال به جان دریای خزر میریزند. خزر که دریایی است بسته. خزر که سالهاست که سفره برکت خیز صیادان و خریداران ماهی شمال بوده است. خزر که حالا سمی، خطرناک و دلهرهآور است.
اما خبرهایی از این دست که تازه نیستند. شهروندان چه بسا به این خبرها عادت کرده باشند. به خبرهایی که هر روز از آلودگی تازه و مرگآفرین دیگر خبر میدهد. مردم عادت کرده اند بشنوند که سرطان ممکن است به دلیل وجود پارازیتها در هوایی که نفس میکشند باشد. ممکن است ریشه در هوای آلوده داشته باشد. ممکن است فردا که از خواب بیدار میشوند گوشششان حساسیت طبیعی خود را به این همه آلودگی صوتی در شهرهای بزرگ به کلی از دست داده باشند.
آب آشامیدنی آلوده، گوشت آلوده، برنج آلوده، سبزیجات و کاهوی آلوده. توتون آلوده و شیر و لبنیات آلوده و دستهای آلوده. آیا انتشار پی در پی چنین اخباری اثری مخرب بر سلامت جامعه نمیگذارد؟ آیا مردم سر سفرههایشان امنیت روانی دارند؟ حسین قاضیان جامعه شناس از واشنگتن با ما همراه است:
«حتی کلمه مخرب دیگر الان شاید وصفکننده خوبی نباشد. به دلیل تکرار بیش از اندازه این اتفاقات خود کلمه مخرب تخریب شده.»
این وضعیت این حجم از خطرناک بودن نان و گوشت و آب چه اثری بر اعتماد اجتماعی میتواند داشته باشد؟ حسین قاضیان:
«اولین مسئله فراگیر شدن و عمیقتر شدن یک بیاعتمادی عمومی است. فراگیرشدنش به این مفهوم که دیگر بیاعتمادی از سطح حد عدم اعتماد من برود. قصاب محلمان، بقال محلمان فراتر رفته. از یک شهر. بلکه ما به نقشها هم بیاعتماد شدیم. الان ممکن است من به قصابها، به رانندههای تاکسی، آنها به من به عنوان روزنامهنگار و یا شما به عنوان روزنامهنگار، ما به معلم، معلم به ما به عنوان شاگرد و یا امثال اینها دیگر اعتماد نداشته باشند. و از آن بدتر اعتماد به نهادها هم کاسته شده. یعنی نه تنها من به قصاب محلهمان اعتماد ندارم بلکه سازمان گوشت و همه نهادهای مربوطه هم بیاعتماد شدهام. این گستردگی بیاعتمادی و فراتر رفتنش از شهر به نقشها و نهادها باعث شده که این بیاعتمادی در جامعه گسترده شود. از طریق همین خبرهایی که شما میدهید. یعنی به چه چیزی دیگر میشود اعتماد کرد، به اصطلاح عادی اگر بخواهیم حرف بزنیم؟ به علاوه عمق هم پیدا کرده. یعنی میزان بیاعتمادی در هر یک از سطوح خیلی زیاد است. بنابراین آینده هم قابل پیشبینی نیست. آینده هم متزلزل و نامطمئن است. این تزلزل و عدم اعتماد نسبت به آینده مسلماً تاثیرهای عمیقی در اضطراب روانی میگذارد. این یک تنش دایمی است در روح و روان ما و ما را خسته میکند. این خستگی را به اصطلاح لختی اجتماعی کلی که ما در جامعه میبینیم یکی از دلایل این وضعیت بیاعتمادی است.»
حامد مهندس کشاورزی است. شهروندی از تهران که با مجله جامعه این هفته همراه شده. او از شایعات و از حقیقت میگوید. از مواردی که فقط در دهانها میچرخد و از آلودگیهایی که واقعاً وجود دارد:
«یک سریهایشان خبرهای بیخودی است و یا واهی. مثل اینکه میگویند به مرغ هورمون میدهند در ایران. اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. ما در مرغداری چیزی به نام هورمون نداریم. یا مثلاً میگویند به عسل شکر اضافه میکنند. اصلاً چنین چیزی نیست. چون شکر را به عنوان تغذیه به زنبور میدهند و زنبور عسل درست میکند. ولی یک سری خبرهای دیگر هست که اینها حقیقت دارد. مثلاً اینکه سبزی آلوده در ورامین هست و اینکه از آب آلوده فاضلاب استفاده میشود. خب یک چیزی هست که من خودم با آن مواجه شدهام، دیدهام. چون سطح ایستابی ورامین بالا است یعنی فاضلاب تهران از ورامین میزند بالا. یعنی طوری است که آنجا آب آلوده به نیترات و غیره در سبزیکاری استفاده میشود. من به نظرم روی کسانی که تخصص نداشته باشند در این زمینه شاید خیلی بیشتر نگران کننده باشد تا افرادی که تخصص دارند یا اطلاع دارند که چنین چیزی ممکن است وجود داشته باشد یا در چه سطحی و چه کیفیتی. ولی در کل ایجاد نگرانی میکند در عموم مردم.»
او میگوید اخبار ضد و نقیض آلودگی مواد غذایی سبب شده تا فکر مردم درباره سفرهشان عوض شود.
«یک زمانی مردم به این فکر میکردند که چیزی بخورند که فقط شکمشان پر شود و سیر شوند. ولی الان خیلیها به این فکر میکنند که حالا قرار است شکمشان با چه پر شود؟ با چه کیفیتی سیر شوند. آیا این مواد غذایی که بهشان میرسد آلودگی در آنها هست یا نه؟»
موضوع فقط سفره مواد غذایی نیست. هنوز پرونده بنزینهای آلوده در مجلس و مجموعه دولت باز است. هنوز مردم نمیدانند بنزینی که هر روز با خیال راحت در اتومبیل شخصیشان سوزاندهاند چه آثاری بر ریههای تنفسی آنها گذاشته است. جامعه مصرف کننده نگرانی. جامعه درگیر خبرهای مردد بیاعتماد به کالاهای اساسی. در مواجهه با این وضع به طور مشخص چه آسیبهایی میبیند؟
فاریا بالاس، روانشناس در بریتانیا پاسخ میدهد:
«اخبار ناخوشایند، اخبار ناراحتکننده در هر جامعهای وجود دارد و مردم خواه ناخواه در معرض این اخبار قرار میگیرند. منتها در جامعه ما مردم از لحاظ احساسی بیشتر درگیر این نوع اخبار ناگوار میشوند. چیزی که ما الان مشاهده میکنیم این است که این نوع اخبار سلامت روحی افراد را به صورت عمقی تحت تأثیر قرار میدهد. به دلیل اینکه زمانی که افراد به صورت پی در پی در معرض شنیدن اخبار ناگوار قرار میگیرند میتوانیم بگوییم که این نوع اخبار به صورت تدریجی بخشی از ساختار افراد میشود و باعث میشود یک نوع حساسیت زدایی در افراد به وجود بیاورد.»
پاییز است. فصل خوب به دریا زدن. به خزر زدن. خزر که رسانههای داخل ایران میگویند نه فقط با کودهای شیمیایی که به دلیل ورود فاضلابهای خانگی از شهرهای ساحلی اطراف حالا پر از نیترات و آلودگیهای میکروبی هم هست و احتمال سرطانزا بودن دریا و محصولاتش احتمالی نیست که بشود آن را نادیده گرفت. شاید بیش از هر چیز پرسش این روزها این باید باشد که نشستن بر سر سفره خانواده که به رغم تورم و گرانی چیده میشود، آری یا نه؟