بالاخره نتیجه همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در پایان هفته گذشته اعلام شد. حدود ۵۲ درصد موافق و کمتر از ۴۹ درصد مخالف. با کمتر از ۴ درصد اختلاف آرا بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج میشود.
پیام روشن مردم مجموعهای که زمانی امپراتوری نام داده شده بود که آفتاب در سراسر آن هیچگاه غروب نمیکرد که میخواهند بریتانیا را از نخبگان و سیاستگذاران ناهمزبان اتحادیه اروپا در دوردست در بروکسل پس بگیرند.
تصمیمی که به استعفای زودرس دیوید کامرون، نخستوزیر محافظهکار بریتانیا انجامید و وعده جایگزینی او در اوایل پاییز. و تصمیمی که اول ارزش پوند بریتانیا را با سقوط حدود ۱۰ درصدی به پایینترین حد خود در ۳۱ سال گذشته کاهش داد و بعد به ارزش پول برخی دیگر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا لطمه زد.
نتیجه همهپرسی بریتانیا همچنین بر جسارت سیاسی برخی دیگر از احزاب عموماً دست راستی چند کشور دیگر عضو اتحادیه اروپا مثل آلمان، ایتالیا، دانمارک، فرانسه، سوئد و هلند افزود. چون هریک بیرق خروج کشورهایشان از اتحادیه اروپا را برافراختند.
حالا برخی اسکاتلندیها که از نتیجه همه پرسی دو سال پیش و ماندن در بریتانیا ناخشنود بودند میگویند قبول نیست چون برخلاف خواست اکثریت مردم اسکاتلند اسکاتلند هم از اتحادیه اروپا جدا شد. پس همهپرسی مجدد بر سر استقلال اسکاتلند از بریتانیا.
در کنار این درخواست بیش از یک میلیون بریتانیایی برای برگزاری همهپرسی مجدد یک روز پس از اعلام نتیجه. به این امید که روند جدایی آغاز نشود. امری که به نظر ناظران سیاسی اگر محال نباشد دستکم غیرمحتمل است.
گذشته از اینکه اتحادیه اروپا پیش از برگزاری همهپرسی هشدار داده بود که تصمیم به خروج بازگشتناپذیر است، حالا کمیسیون اروپا درخواست تسریع روند خروج را پیش کشیده است.
پیشزمینه برگزاری همهپرسی بریتانیا چه بود؟ پیامدهای محتمل این همهپرسی برای جهان، اروپا و ایران کدامند؟ و آیا همهپرسی بهترین راه تصمیمگیری در این باره بوده یا نه؟
این پرسشها را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتم: رضا تقیزاده، استاد علوم سیاسی در شهر گلاسگو اسکاتلند، شاهین فاطمی، استاد اقتصاد سیاسی در مرکز مطالعات اروپایی پاریس و رسول نفیسی، استاد جامعهشناسی سیاسی در دانشگاه استریر در واشینگتن.
آقای تقیزاده، با تحلیل آمار آغاز کنیم، خروجی صندوق حاصل رأی چه بخشهایی از جامعه بود؟
رضا تقیزاده: ما به اسم معروف هستیم به اتحادیه پادشاهی، ولی رفراندوم شاید خطوط جدایی را در بریتانیا بیشتر و پررنگتر از گذشته ترسیم کرد. به این ترتیب که جوانها رأی به ماندن در اتحادیه اروپا میدادند در حالی که سالمندان و بازنشستهها رأی به خروج میدادند. یا کسانی که در مناطق کمدرآمد زندگی میکردند، متعلق به طبقات کارگری بودند یا با اندوخته دانش کمتر بودند رأی به خروج میدادند در حالی که شهرهای دانشگاهی یا شهرهایی که در آن طبقه به اصطلاح بوروکرات یا طبقه متوسط زیادتر هست رأی به ماندگاری در جامعه اروپا.
از این لحاظ میبینیم که نقشه رأی دادن به ماندن یا ترک جامعه اروپا نقشه یکدستی نیست و از این نقشه نمیشود استنباط یک کشور متحد را کرد. در آن کمترین رنگی از ناسیونالیزم دهه ۶۰ که در کشورهای مختلف بود دیده نمیشود. نگاه آنها نگاه محدود است.
این شاید نتیجه تغییر تحول دموکراسی در جامعه اروپایی است. ولی کسانی که به رفتن یا ماندن بریتانیا در جامعه اروپا رأی دادند، فارغ از نیاز ملی یا داشتن یک نگاه گشودهتر فراگیر برای یک مملکت به منافع محدود و گذرای خود نگاه میکردند و یا حتی به احساساتی که در مورد گروه متقابل داشتند.
به این علت هیچ توجیهی از لحاظ این تقسیمبندی که یک نگاه واحد ملی برای تأمین منافع راهبردی یک مملکت در نظر رأیدهندهها بوده در انتخابات اخیر دیده نمیشود و یکی از نتایج آن این است که در فاصله کوتاهی بعد از رأی دادن حالا که زیانهای این رأی و تصمیم تاریخی دیده میشود همین حالا عدهای از رأیی که دادند پشیمان شدهاند و تصور میکنند که اگر فرصت دیگری داشته باشند به نحو دیگری رأی خودشان را به صندوق میریزند.
آقای فاطمی، اتحادیه اروپا از یک سو روز جمعه درست بعد از اعلام نتیجه همهپرسی گفت به نتیجه رأی اکثریت مردم بریتانیا احترام میگذارد و از سویی بعد از آن رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا گفت که خواهان آغاز سریع مذاکرات خروج بریتانیا است و نباید برای آغاز این روند ماهها برای انتخاب نخستوزیر جدید بریتانیا صبر کرد. خطوط اصلی واکنش در برابر خروج بریتانیا در دیدار آینده وزیران امور خارجه آلمان، فرانسه، ایتالیا، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند در برلین چه میتواند باشد؟
شاهین فاطمی: به نظر من عکسالعمل بقیه اعضای اتحادیه اروپا مخصوصاً در کادر رهبری تا حدی از عصبانیت است و اینکه واقعاً یک واقعه غیرمنتظره بود برای همه، حتی برای خود افرادی که در این تصمیم مشترک بودند. هم اکنون صحبت این است که یک میلیون امضا جمعآوری کردند شاید بتوانند به سرعت رفراندوم دیگری برقرار کنند و این تصمیم را برگردانند که البته کار مشکلی خواهد بود.
برای نمایندگانی که از طرف بریتانیا در اتحادیه اروپا هستند که مشاغلی دارند در سطح بسیار بالا با عنوان کمیسیونرها که در سطح وزیر در آمریکا است، تا سطوح بسیار پایین. برای تغییر اینها باید جانشین برایشان انتخاب شود و تا موقعی که بخواهند جانشین انتخاب کنند به نظر من مدتی طول خواهد کشید. بنابراین به آن سرعتی که بلافاصله بشود این کار را انجام داد، عملی نیست و باید در انتظار حوادث تازهای بود در عرض چند روز آینده.
آقای نفیسی، باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در سفر به بریتانیا پیش از همهپرسی حمایت خودش را از ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا آشکار کرد در حالی که دونالد ترامپ روز جمعه در بریتانیا از نتیجه همهپرسی استقبال کرد. نتیجه همهپرسی چه اثری دارد بر مناسبات لندن واشنگتن که هم رئیسجمهور آمریکا و هم شاخصترین چهره مخالفش لازم دیدند نظر خودشان را در این باره در سفرهای جداگانه به بریتانیا اعلام کنند؟
رسول نفیسی: تصور میکنم بیش از اینکه اینها به رابطه با اروپا فکر کنند به بازتاب این مسئله در داخل ایالات متحده آمریکا میاندیشند. به این معنا که یکی از اصول گفته یا ناگفته رقابت میان دو کمپی که در آمریکا وجود دارد برای برگزیدن رئیسجمهور آینده، مسئله انزواگرایی و بازگشت به آمریکای سابق و بازگشت به یک قدرتی که اصولاً در دست سفیدپوستان و مردان سفیدپوست بوده و این را میتوانیم تا حدی منتسب کنیم به جبهه دونالد ترامپ و دیدیم که او بلافاصله اظهار خوشوقتی کرد از مسئله خروج بریتانیا.
این هم به این لحاظ است که مسئلهای که اینها تأکید میکنند مسئله احساس است تا منطق. کمااینکه همین امر هم در مورد بریتانیا اتفاق افتاد. موضوعی که مورد تأکید اینها قرار میگیرد مسئله به خصوص احساسات ضد مهاجرین خارجی و به طور اخص ضد مهاجرین مسلمان و از جنگ فرارکرده است. این تبدیل شده به یک محوری برای تمام گروههای دست راستی چه در اروپا و چه آمریکا.
آقای تقیزاده، دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا به فاصله کمی بعد از مشخص شدن نتیجه همهپرسی اعلام کرد که در ماه اکتبر یا مهرماه همزمان با همایش ملی حزب محافظهکار استعفا خواهد کرد. پرسشها و چالشهایی که در برابر نخستوزیر بعدی بریتانیا قرار دارد چیست؟
رضا تقیزاده: چالشهای نخستوزیر آینده زمانی روشن میشود که پارلمان بریتانیا و اعضای حزب محافظهکار به نخستوزیر آینده اتخاذ رأی کنند و تعیین شود که چه کسی نخستوزیر بعدی خواهد بود. در مراحل کنونی صحبت از این است که شهردار سابق لندن آقای بوریس جانسون، و دوست و همکلاسی دیوید کامرون شانس بیشتری برای جانشینی او دارد و او کسی است که به نوعی رهبری سیاسی موافقان خروج از جامعه بریتانیا را به عهده گرفته بود.
ولی به نظر من در طول روزهای آینده به تدریج که مقداری زمان میگذرد و مردم بریتانیا به زیانهایی که باید تحمل کنند و شرایط بدی که برایشان فراهم شده فکر کنند، بوریس جانسون را یکی از عوامل این وضعیت در کنار خودشان ببینند. این شاید شانس او را برای رسیدن به نخستوزیری کاهش بدهد. چرا که امروز هم وقتی او به محل استقرار خودش حرکت میکرد مردم در شهر کنار خانه او جمع شده بودند و او را هو میکردند.
ولی فارغ از اینکه چه کسی نخستوزیر شود اولین مسئولیتی که خواهد داشت این است که موضع بریتانیا در قبال جامعه اروپا و شرایط خروج را بتواند تعیین کند. در حقیقت ما به عنوان اهالی بریتانیا از اتحادیه اروپا اعلام طلاق کردیم و توافق طلاق قطعی شده ولی باید بر سر شرایطش با طرف مقابل به نکاتی برسیم و این مسئولیتی است که دولت بعدی در اختیار خواهد داشت.
اینکه ما با جامعه اروپا دارای امتیازهای تجارتی خواهیم بود، دسترسی به بازار ۵۰۰ میلیونی تجارت آزاد اروپا را خواهیم داشت، آیا مرزهای بین ما گشوده خواهد بود و آیا پاسپورتهای ما بایستی به همین شکل فعلی باقی بماند و بتوانیم دیدار آزاد با کشورهای دیگر داشته باشیم یا اینکه جامعه اروپا به عنوان یک اقدام تنبیهی و برای اینکه این جایزهای برای بریتانیا در نظر گرفته نشود و کشورهای دیگر را از جمله فرانسه و سوئد را تشویق به خروج از اتحادیه اروپا نکند اقدامات تنبیهی را علیه بریتانیا اعمال کنند و این محدودیتها شاید به آزادی تجارت یا آزادی مبالات بین دو تا هفت سال طول بکشد.
آقای فاطمی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا چه اثری روی اقتصاد اتحادیه دارد و چه اثری روی اقتصاد بریتانیا؟
شاهین فاطمی: برای هر دو طرف یعنی هم اقتصاد اروپا و هم اقتصاد بریتانیا هزینه بسیار سنگینی خواهد داشت. به این صورت که برای اتحادیه اروپا خیلی مهم است که عضویت بریتانیا یعنی کشوری که عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد است و پنجمین قدرت اقتصادی دنیا است را از دست میدهد. و برای اتحادیه اروپاهم البته خیلی مهم است برای اینکه از نظر اقتصادی لطمه خواهد خورد. بریتانیا باید با تمام این کشورهایی که آزادانه به عنوان عضو اتحادیه اروپا تجارت میکرد قراردادهای تازه ببندد، حتی با کشورهایی که در اتحادیه اروپا هستند. خیلی از امتیازات را از دست میدهد.
به عنوان نمونه یکی از سه مؤسسهای که ردهبندی میکند و اعتبار کشورها را میسنجد عبارت است ازMoody's Investors Service, Standard & Poor's Financial Services, Fitch Ratings «مودی» شروع کرده و مشغول بررسی آن نمره اول است که اعتبار خوب انگلستان بود و دو تا Α+ بود که ممکن است تقلیل بدهند بگویند از اعتبار خوب برخوردار نیست.
دلیل دیگرش این است که یکی از عواقب خروج بریتانیا به طور مسلم در عرض شش ماه تا یک سال و حتی ممکن است در عرض هجده ماه آینده این است که در یک رکود اقتصادی گرفتار شود. وقتی این مؤسسات نمره اعتبار یا ارزش اعتباری کشوری را تقلیل میدهند این کشورهای بزرگ که دائماً در بازارهای بینالمللی پول، پول قرض میکنند [نمیتوانند با بهره پایینتر وام بگیرند]. چون این مؤسسات که نام بردم به کشورهای بزرگ نمره میدهند. مثلاً مال آمریکا سه تا ای پلاس است. خب هزینه کمتری میپردازد وقتی پول قرض میکند. مال انگلستان دو ای پلاس بود.
«مودی» اعلام کرد ما تجدید نظر میکنیم در این اعتبار. چون میدانند با رکود اقتصادی که قابل پیشبینی است مشکلتر خواهد بود که بریتانیا بتواند پول قرض کند و به موقع پول را پس بدهد. معنیاش این نیست که اینها ورشکست شده اند. ولی در هر صورت وقتی پول از بانک قرض میکنی بانک ریسک آن را حساب میکند و اگر ریسک کمتر باشد بهره کمتری میگیرد. وقتی ریسک بیشتر باشد باید بهره بیشتر بپردازد.
این نمونه کوچکی از وقایعی است که اتفاق خواهد افتاد ولی متقابلاً اتحادیه اروپا هم ضرر خواهد کرد. ممکن است این شروع یک سری اتفاقاتی باشد که بقیه کشورها هم تجدید نظر کنند در عضویتشان در این اتحادیه. از دست دادن انگلستان بسیار گران تمام خواهد شد و این ضرر به نظر من متقابل است. به احتمال زیاد همهپرسی دیگری خواهد شد تا شاید بتوانند این را عوض کنند. اگر از نظر قانونی امکانپذیر باشد که هم برای اتحادیه اروپا و هم برای بریتانیا تجدید نظر شود.
آقای نفیسی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا چه نتیجهای میتواند در بر داشته باشد برای مناسبات تهران لندن، مناسبات ایران و اتحادیه اروپا، مناسبات ایران و کشورهای ۵+۱ و بالاخره مناسبات ایران و آمریکا؟
رسول نفیسی: آنچه مسلم است در مواردی مثل ۵+۱ فکر نمیکنم هیچ تغییری داده شود. به خاطر اینکه بریتانیا به هر صورت در اروپا و سازمان ملل به عنوان قدرتی باقی خواهد ماند. این تغییر وضعیت حقوقی در وضعیت حقیقی بریتانیا تغییر جدی ایجاد نخواهد کرد. دقت کنید نداهایی که برای جدایی از اروپا برخاسته بعضاً محصول جهانی شدن اقتصاد است. یعنی جهانی شدن اقتصاد بالاخره باید قبول کنیم که طبقاتی را در آن پایین تحت فشار قرارداده. به نفع همه نبوده. اقتصاد آزاد به نفع همه نبوده. بنابراین آن چیزی که بیشتر مطرح است مسئله داخلی بریتانیا است تا مسئله روابط بینالمللی. به خاطر اینکه بریتانیا همان قدرتی که بوده میماند و اتحادیه اروپا به آن پیمانهایی که وفادار بوده وفادار خواهد ماند.
چیزی که بسیار جالب است به نظر من این است که چطور در یک مسئله سیاسی مسئله منطق و اقتصاد در جای دوم قرار میگیرد چه در ایالات متحده آمریکا و چه در بریتانیا و مسئلهای که اولویت پیدا میکند ارتباط دارد با عواطف و احساسات.
واقعیت را باید بگوییم. آن احساس نفرت و احساس سرکوبی که طبقات پایین در این کشورها دارند برعلیه آن الیت که میلیاردها دلار بهره میبرند و شغلهای پایین که مقدار زیادی درآمدشان کم میشود. یعنی این واقعیت هست که بیکاریهایی وجود دارد که طبقات پایین همه را منتسب میکنند به جهانی شدن یا مهاجرین تازه وارد. جهان در حال تغییرات بسیار عمده ای است که در این تغییرات طبقاتی هستند که ما به آنها دقت نکردیم و در حال له شدن هستند. حالا ممکن است این له شدن یک مقدار زیادی تخیلی باشد. ولی مقدار زیادی هم واقعیت دارد.
آقای تقیزاده میپردازم به پرسشی که از هر سه شما دارم در جمعبندی. نتیجه همه پرسی بریتانیا چه درسی دربر دارد برای حل مشکلات اساسی بینالمللی از این نوع، با مراجعه به رای مستقیم مردم یک کشور؟ یعنی همهپرسی.
رضا تقیزاده: به نظر من دموکراسی در دنیا یا برداشتن مرزهای فرهنگی و جغرافیایی با سرعتی بیشتر از قدرت جذب این تغییرات صورت گرفته. به خصوص در اروپا عوارضی را شکل داده که باعث نارضایتی مردم شده. آنچه در بریتانیا صورت میگیرد واکنش مردم به ترسی است که در جامعه اروپا ایجاد شده. ترس از دست دادن فرصتهای شغلی، ترس از محدود شدن آزادیهای اجتماعی، ترس از در خطر گرفتن امنیت فردی. به این علت مسئله ناسیونالیزم پشت این تغییرات نیست. بیشتر ایجاد ترس است و تلاش مردم برای گریز از این ترسها.
به نظر من شاید اروپا با یک نگاه مجدد پشت سر در حرکت برای برداشتن مرزهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی دارای تامل تازهای میشود و این حرکت به نظر من در سالهای آینده شکل کندتری پیدا خواهد کرد.
آقای نفیسی، طیفی از کسانی که علوم سیاسی تدریس میکنند، به جامعه شناسی سیاسی میپردازند، همیشه میگفتند که با آمدن تکنولوژی جدید امکان ایجاد همهپرسی در مورد همه مسایل فراهم میشود و به صورت کمال مطلوب به آن نگاه میکردند. این همهپرسی بریتانیا چه درسی در بر دارد درباره کاربرد همهپرسی درحل اساسیترین مسایل بینالمللی؟
رسول نفیسی: همانطور که اشاره کردید، و تصور میکنم به این موضوع امعان نظر دارید، شاید این نظر چندان دقیق نبود. مسئله دموکراسی مستقیم اگر هم ممکن باشد شاید مطلوب نباشد. به همین دلیل ایالات متحده آمریکا که کهنترین دموکراسی معاصر است به هیچ وجه به دموکراسی مستقیم اعتقادی ندارد و انواع اقسام مکانیزمها در راه است که جلوی چنین جریاناتی گرفته شود و اگر شما مثلاً به تغییر قانون اساسی در ایالات متحده نگاه کنید یا اضافه کردن یک مطلب تکمیلی، میبینید چه امر مشکلی است. باید دو سوم مجلسین به آن رأی بدهند، مجلسین هر ایالتی به آن رأی بدهند و غیرذلک.
بنابراین آن همهپرسی و دموکراسی مستقیم همیشه خطرناک بوده و این را در یک شهری مثل آتن میشد اعمال کرد که آن کسانی که میتوانستند رأی بدهند از پنج هزار نفر نمیگذشتند. دموکراسی مستقیم نتیجهای نمیتواند در جهان بسیار پیچیده فنی معاصر داشته باشد که فرد معمولی جامعه از این پیچیدگیها به هیچ وجه اطلاعی ندارد: پیچیدگیهای اقتصادی، پیچیدگیهای تکنولوژی...
ولی آقای نفیسی همهپرسی کارکرد دارد. مثلا همین الان کسانی که از نتیجه همه پرسی اخیر ناراحتند از نتیجه همهپرسی دو سال پیش اسکاتلند خوشحال بودند. بنابراین اگر قرار است بعضی اختلاف نظرهای سیاسی با همهپرسی حل شود، همهپرسی کجا کاربرد خوب دارد و کجا ندارد؟
رسول نفیسی: یک نوع همهپرسی در مورد نظر افراد است، درباره مسایل مشخصی که احتیاج به تخصص ندارد. آن به نظر من هیچ اشکالی ندارد که ضروری هم هست. کمااینکه هر روز هزاران سئوال اینطوری میشود. یک وقت در مورد مسایل سرنوشتساز است که نه تنها به آن کشور که به کشورهای دیگر هم تسری پیدا میکند. مسئله این است همانطور که در مورد اسکاتلند فرمودید اگر آن را معیار بدانیم باید بگویم که چقدر از این مسئله روی احساسات مردم تعیین شده و چه مقدار روی منطق. در مسئله کشورداری، روابط بینالملل منطق باید بر سیاست حاکم باشد نه احساسات. عرض من این است.
من یک نمونه دیگر بدهم. وقتی در ایران میخواستند قانون اساسی را آن طور که میخواستند منحرفش کنند و یک مقداری آزادیهای مصرح در قانون اساسی را از بین ببرند، به همه پرسی گذاشتند. درامور مهم و تکنیکی توسل به همه پرسی یک نوع توسل به مردم فریبی است. تصوری که در مورد دموکراسی به خصوص دموکراسی مستقیم وجود دارد بیشتر رمانتیک است تا بر اساس یک منطق سیاسی و منطق کشورداری.
آقای فاطمی شما چه فکر میکنید؟ آیا همهپرسی بهترین راه بود برای حل این مسئله اساسی بینالمللی یا راه دیگری به جز همهپرسی وجود داشت؟
شاهین فاطمی: خب در این مورد اختلاف نظر وجود دارد بین افرادی که در مسایل بینالمللی تحقیق میکنند. بعضیها مثل آقای دکتر نفیسی فکر میکنند که دموکراسی مستقیم خطرناک است و تاحدودی هم حق با ایشان است. ولی خب تمام کشورهای دنیا سرانجام تصمیمات مهمشان را با همهپرسی یا رفراندوم میگیرند. برای اینکه مشکل است که وقتی شما یک تصمیم مهم حیاتی را میخواهید بگیرید این را به کنگره در آمریکا یا مجلس در اروپا و یا حتی مجلس اروپایی محول کنید. چون در آنجا احزاب هستند که به طور یکپارچه وقتی موضعی را اتخاذ کردند آنطور رأی میدهند. ولی در رفراندوم نه. مردم مستقیماً راجع به مسائل حیاتی صحبت میکند.
اما اشکال کار این است که علت اینکه رفراندوم نمیتواند پاسخگوی همه مسایل باشد برای این است که شما جواب سادهای میدهید: آری یا نه. و مسائل دنیا همهاش به این سادگی نیست که با یک آری یا نه جواب داد. بسیار از این غامضتر و پیچیدهتر است. از این رو پارهای فکر میکنند که رفراندوم با اینکه صدای مردم را منعکس میکند درعین حال ممکن است مورد استفاده سیاستمدارها قرار گیرد.