گروهی از فعالان سوری مخالف حکومت بشار اسد، تشکیل «شورای ملی سوریه» را اعلام کردند. نزدیک به ۱۴۰ تن از فعالان سیاسی سوری که نیمی از آنان را فعالان داخل کشور تشکیل میدهند، روز پنجشنبه اعلام کردند که گروههای سیاسی و نمایندگان همه اقوام و مذاهب سوریه، در شورای ملی سوریه حضور دارند.
علیرضا نوریزاده، تحلیلگر مسایل جهان عرب در لندن، در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در این زمینه پاسخ داده است.
شورایی به عنوان «شورای بنیانگذار» تاسیس شده است که میتواند شبیه «مجلس مؤسسان در تبعید» باشد. حداقل نمایندگان نحلههای فکری مطرح در جامعه سوریه، به علاوه نمایندگان قشر عمدهای از فعالان داخل کشور، به این مجموعه دعوت شدهاند.
الان در سوریه گروه مشخصی که اسم و رسم و هویت و جایگاه دارد، یکی اخوانالمسلمین است که طبیعتاً دارای دفاتری در خارج از کشور است و در داخل هم فعالیت میکند.
در کنار آن، شما یک سلسله مجموعههایی را میبیند که بعضاً ۵۰ یا ۶۰ سال سابقه فعالیت دارند، مثل حزب کمونیست، حزب ناصریها، و یا قومیها که به علت بسته بودن فعالیتهایشان، تمام رهبرانشان تبدیل به افراد پیری شدهاند که فقط با خاطرات گذشته، زندهاند.
یکسری از این مجموعهها هم جدیدند که از دل این جنبش متولد شدهاند. گروههایی مثل گروههای لیبرال یا نمایندگان دانشجویان، نمایندگان انقلابیون در هر منطقه و یا نمایندگان کردها، نمایندگان آشوریها، اقلیتهای مذهبی مثل علویها، همین طور هم سنیها، مسیحیان سوریه و دوزیها....
از نظر جامعه بینالمللی که الان دیگر تقریباً، تکلیف خودش را در مورد سوریه روشن کرده است، و دیگر حضور بشار اسد را غیر مشروع میداند، این سؤال را مطرح میکند که حالا با چه کسی باید صحبت و تبادل نظر کنیم. بنابر این تشکیل جبههای که بتواند نماد حداکثری تفکرات داخل سوریه باشد، در بیرون از سوریه و برای گفتوگو بسیار مؤثر است.
در عین حال هم اگر قرار است که انتقال قدرتی صورت بگیرد، این سؤال مطرح میشود که این انتقال قدرت به کی باید انجام بگیرد.
بسیار زیاد. دوستان و حامیان جنبش سوریه اعم از عربها و خارجیها، نصیحت کردند که شما نیز مثل لیبی حتماً یک شورا تشکیل دهید. سوریها هم در پرتو همین توصیهها و تجربه خودشان به این نتیجه رسیدند که بایستی حتماً یک شورا تشکیل دهند.
به گونهای که من از بسیاری از دوستان سوریام شنیدهام، کسب تجربهای بود که اینها در مورد ایران کسب کردند. یعنی گر چه جنبش سبز ما حالت پیشرو داشت و در کل تحول بهار عربی، تشویق کننده بود، ولی کاستیها و نقصهای ما عملاً به یاری اینها آمد.
همان طور که انقلاب اسلامی سال ۷۹ در ایران باعث شد که در بسیاری از کشورهای عربی، انقلاب اسلامی رخ ندهد، چون در همان ماههای اول با آغاز اعدامها، کشتارها و پس از آن بروز جنگ ایران و عراق، معلوم شد که انقلاب اسلامی چیز مطلوبی نیست.
در جریان جنبش سبز هم تجربهای که ما از سر گذراندیم، اختلافها، جداییها وعدم مشارکت اقلیتها در این جنبش، درس عبرتی برای دیگران شد. آنها تجربه کردند که در موقع مخاطب قرار دادن مردم، فراموش نکنند که سوریه فقط از عربهای سنی دمشق یا حلب تشکیل نشده است، بلکه سوریه دوزی، علوی، کرد هم دارد.
یک عده علویان را متهم میکردند که هم دست نظام حاکم بر این کشورند، به سرعت سران جنبش واکنش نشان دادند و گفتند که خیر. علویان آلت دست حکومت هستند و در این میان فقط یک خاندان است که بر سوریه حکومت میکند. متأسفانه ما در ایران شاید بر اثر بیتجربگی، از قدرت عظیم اقلیتها در ایران غافل شدیم. این در حالی است که در جنبش سوریه به این مسئله توجه شد.
علیرضا نوریزاده، تحلیلگر مسایل جهان عرب در لندن، در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در این زمینه پاسخ داده است.
گفتوگوی علیرضا کرمانی با علیرضا نوریزاده در مورد تشکیل شورای ملی سوریه
Your browser doesn’t support HTML5
- آقای نوریزاده، مهمترین کارکرد چنین شورایی چیست؟
شورایی به عنوان «شورای بنیانگذار» تاسیس شده است که میتواند شبیه «مجلس مؤسسان در تبعید» باشد. حداقل نمایندگان نحلههای فکری مطرح در جامعه سوریه، به علاوه نمایندگان قشر عمدهای از فعالان داخل کشور، به این مجموعه دعوت شدهاند.
- مثلاً چه گروههایی؟
الان در سوریه گروه مشخصی که اسم و رسم و هویت و جایگاه دارد، یکی اخوانالمسلمین است که طبیعتاً دارای دفاتری در خارج از کشور است و در داخل هم فعالیت میکند.
در کنار آن، شما یک سلسله مجموعههایی را میبیند که بعضاً ۵۰ یا ۶۰ سال سابقه فعالیت دارند، مثل حزب کمونیست، حزب ناصریها، و یا قومیها که به علت بسته بودن فعالیتهایشان، تمام رهبرانشان تبدیل به افراد پیری شدهاند که فقط با خاطرات گذشته، زندهاند.
یکسری از این مجموعهها هم جدیدند که از دل این جنبش متولد شدهاند. گروههایی مثل گروههای لیبرال یا نمایندگان دانشجویان، نمایندگان انقلابیون در هر منطقه و یا نمایندگان کردها، نمایندگان آشوریها، اقلیتهای مذهبی مثل علویها، همین طور هم سنیها، مسیحیان سوریه و دوزیها....
- تشکیل چیزی به نام شورای ملی، چه تأثیرات داخلی و چه تأثیرات بینالمللی میتواند به همراه داشته باشد؟
از نظر جامعه بینالمللی که الان دیگر تقریباً، تکلیف خودش را در مورد سوریه روشن کرده است، و دیگر حضور بشار اسد را غیر مشروع میداند، این سؤال را مطرح میکند که حالا با چه کسی باید صحبت و تبادل نظر کنیم. بنابر این تشکیل جبههای که بتواند نماد حداکثری تفکرات داخل سوریه باشد، در بیرون از سوریه و برای گفتوگو بسیار مؤثر است.
در عین حال هم اگر قرار است که انتقال قدرتی صورت بگیرد، این سؤال مطرح میشود که این انتقال قدرت به کی باید انجام بگیرد.
- آقای نوریزاده، فکر اینکه یک شورای ملی در سوریه تشکیل شود، تا چه اندازه از تشکیل شورای انتقالی در لیبی الهام گرفته شده است؟
بسیار زیاد. دوستان و حامیان جنبش سوریه اعم از عربها و خارجیها، نصیحت کردند که شما نیز مثل لیبی حتماً یک شورا تشکیل دهید. سوریها هم در پرتو همین توصیهها و تجربه خودشان به این نتیجه رسیدند که بایستی حتماً یک شورا تشکیل دهند.
- چه شد که اپوزیسیون سوریه، قومیتها و گروههایی مانند کردها، علویها، شیعهها و حتی اخوان المسلمین، چیزی از بگو مگو و درگیری تا به حال پیش نیاوردهاند و این اختلاف مابینشان مشاهده نشده است؟ چطور شد که اینها توانستند دور هم بنشینند و چیزی نزدیک به یکصد و ۳۰ نفر از فعالان داخل و خارج با همدیگر توافق کنند؟
به گونهای که من از بسیاری از دوستان سوریام شنیدهام، کسب تجربهای بود که اینها در مورد ایران کسب کردند. یعنی گر چه جنبش سبز ما حالت پیشرو داشت و در کل تحول بهار عربی، تشویق کننده بود، ولی کاستیها و نقصهای ما عملاً به یاری اینها آمد.
همان طور که انقلاب اسلامی سال ۷۹ در ایران باعث شد که در بسیاری از کشورهای عربی، انقلاب اسلامی رخ ندهد، چون در همان ماههای اول با آغاز اعدامها، کشتارها و پس از آن بروز جنگ ایران و عراق، معلوم شد که انقلاب اسلامی چیز مطلوبی نیست.
در جریان جنبش سبز هم تجربهای که ما از سر گذراندیم، اختلافها، جداییها وعدم مشارکت اقلیتها در این جنبش، درس عبرتی برای دیگران شد. آنها تجربه کردند که در موقع مخاطب قرار دادن مردم، فراموش نکنند که سوریه فقط از عربهای سنی دمشق یا حلب تشکیل نشده است، بلکه سوریه دوزی، علوی، کرد هم دارد.
یک عده علویان را متهم میکردند که هم دست نظام حاکم بر این کشورند، به سرعت سران جنبش واکنش نشان دادند و گفتند که خیر. علویان آلت دست حکومت هستند و در این میان فقط یک خاندان است که بر سوریه حکومت میکند. متأسفانه ما در ایران شاید بر اثر بیتجربگی، از قدرت عظیم اقلیتها در ایران غافل شدیم. این در حالی است که در جنبش سوریه به این مسئله توجه شد.