با انتشار خبر اتهام مشارکت علاءالدین بروجردی در ماجرای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و نقشی که سفیر سابق بریتانیا در ایران برای او در حمله به سفارت این کشور در تهران قائل شد، بازخوانی نحوه ورود آقای بروجردی به صحنه سیاست و حضورش در دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به قلم ابوالفضل اسلامی یکی از دیپلماتهای ارشد جمهوری اسلامی ایران و رایزن سابق سفارت ایران در ژاپن خالی از فایده نیست.
آقای اسلامی در این یادداشت به مرور نحوه ورود آقای بروجردی به دستگاه دیپلماسی ایران و نقش او در دستگاه سیاست خارجی در گذر سالها پرداخته است. نقشی که همچنان در قالب حضور آقای بروجردی در رأس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تداوم دارد.
معاودین عراقی
در سال ۱۳۵۷ پس از سقوط رژیم پادشاهی، بسیاری از دیپلماتها و مدیران وزارت خارجه اخراج یا پناهنده شده و یا کنارهگیری کردند. در آن شرایط بخشهای سیاسی و اداری و اداره ترجمه و کنسولی وزارت خارجه از کمبود نیرو در رنج بود که به ناچار از سایر ادارات دولتی نیروهایی جذب وزارت خارجه شدند که تخصص مطلوب سیاسی نداشتند.
در این شرایط گروهی از معاودین عراقی نیز به دلیل تسلط به زبان عربی و نیاز شدید وزارت خارجه به این زبان در اداره ترجمه و اداره خاورمیانه و کشورهای عربی استخدام شدند. از این جملهاند، علاءالدین بروجردی و برادرش هادی بروجردی، جواد لاریجانی و فاضل لاریجانی (وابسته فرهنگی جمهوری اسلامی در اتاوا).
همچنین وزارت امورخارجه از سال ۱۳۶۰ تصمیم گرفت تعدادی دانشجو جهت گذراندن دورههای آموزش سیاسی و بینالمللی در دانشکده روابط بینالملل جذب کند که اولین گروه حدود ۸۰ نفر از طریق آزمون ورودی جذب و به کارآموزی مشغول شدند.
این دانشجویان علاوه بر تحصیل در رشته روابط بینالملل، جهت آشنایی با سیستم کاری وزرات خارجه در ادارات مختلف کارآموزی میکردند.
من هم به عنوان یکی از این دانشجویان در این دورهها شرکت داشتم و از همان زمان با معضل معاودان عراقی آشنا شدم. افرادی که امروز مثل سردار نقدی در رأس نیروهای سرکوب و یا چون لاریجانیها در رأس قوای مققنه و قضاییه، و یا چون بروجردیها در سیاست خارجی ایفای نقش میکنند.
در تابستان سال ۱۳۶۲ کارآموزی من در اداره خلیج فارس و خاورمیانه تحت ریاست علاءالدین بروجردی بود که آشنایی ما با اواز اینجا شروع و از بد روزگار پس از پایان دوره آموزشی و استخدام رسمی، محل خدمت من معاونت آسیا و اقیانوسیه بود که علاءالدین بروجردی تا پایان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بر آن نظارت میکرد. آنچه در این یادداشت میآید برگرفته از مشاهدات و تجربیات شخصیام در این حوزه است.
سال ۱۳۶۲ در دوره کارآموزی در اداره خلیج فارس به مدیریت علاءالدین بروجردی، آشکارا میدیدم که کارشناسان از حضور معاودان عراقی که با استفاده از ارتباطات با محافل قدرت در حوزههای علمیه، برخلاف مقررات وزارت خارجه بدون داشتن مدرک تحصیلی مطلوب وارد کادر سیاسی شده و پستهای مدیریتی را اشغال کردهاند، اظهار نگرانی میکردند. (۱)
این حساسیت تا حدی بود که حضورعلاءالدین بروجردی در پست مدیریت اداره خلیج فارس بدون صلاحیتهای مدیریتی مندرج در اساسنامه وزارت خارجه (۲) موجب رواج لطیفه در بین کارمندان شده بود. یکی از این لطایف این بود: «کارمند بیمارستان هلال احمر دبی سکان سیاست خارجی ایران بزرگ را در دست گرفت.»
اطلاعات موجود درباره بروجردی و سایر معاودین در اداره دهان به دهان میگشت. همه زیر لب زمزمه میکردند که آقای بروجردی در نجف عراق متولد شده و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را درآنجا گذرانده است.
او پس از پایان تحصیلات دبیرستان و گرفتن مدرک [تکنسین] آزمایشگاه در سالهای پیش از انقلاب، در بیمارستان هلال احمر دبی مشغول به کار بوده و پس از انقلاب همچنان در دبی میماند و کمیته انقلاب اسلامی، شعبه دبی را تشکیل میدهد. در اوایل شروع جنگ ایران و عراق نیز وی از دبی تجهیزات پزشکی و آمبولانس به ایران ارسال میکرده است.
علاءالدین بروجردی در سال ۱۳۶۰ به تهران آمد و به دلیل آشنایی به زبان عربی در وزارت خارجه مشغول به کار شد. ولی خلاف اساسنامه وزارت خارجه بدون داشتن مدرک تحصیلی مطلوب وارد کادر سیاسی شد و باز خلاف مقررات اساسنامه وزارت خارجه در مورد شرایط مدیران، مدیریت اداره خلیج فارس و خاورمیانه عربی را به دست گرفت.
سکانداری سیاست خارجی ایران
نقش آقای بروجردی در وزارت خارجه پس از کنار گذاشته شدن جواد لاریجانی پر رنگتر شد. حضور جواد لاریجانی در وزارت خارجه به دلیل سر و صدا، و حساسیتی که طرح امالقرای اسلامی (۳) او در بین دولتها ایجاد کرده بود، مضر تشخیص داده شد و محمد ریشهری، وزیر اطلاعات وقت، و علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، جهت کاهش تنشها و به قولی برای گرفتن زهر تلخی که طرح امالقرای او در روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای دیگر ایجاد کرده بود؛ خواستار کنارهگیری آقای لاریجانی از وزارت خارجه شدند.
جواد لاریجانی طرح امالقرای خود را در جلسات اداری جهت توجیه کارشناسان این گونه تفسیر میکرد: «ولایت فقیه ولی امر و جوهر رهبری جهان اسلام است و ایران امالقرا (مادر کشورهای اسلامی) است. امت اسلامی مرز نمیشناسد و انقلاب اسلامی نباید محدود به ایران بماند. هر جا مظلومی هست باید [این] امالقرا (ایران) بلافاصله به کمک نظامی، مالی و معنوی آن بشتابد.»
در همین زمان در وزارت خارجه اداره حمایت از نهضتهای آزادیبخش که پرسنل آن نیروهای سپاه و اطلاعات بودند، با پاسپورت دیپلماتیک، تحت پوشش دیپلمات با استفاده از مصونیتهای دیپلماتیک در تمام سفارتخانهها مستقر و نهضتهای آزادیبخش و تندروهای مذهبی را جهت برگزاری دورههای آموزشی به ایران میفرستاد و آنان را از نظر تجهیزات تغذیه میکرد.
آقای لاریجانی بدون ملاحظات دیپلماتیک و آشکارا خواستار این بود که اداره حمایت از نهضتهای آزادیبخش وزارت خارجه باید تمام نیروهای ضد استکبار را تحت پرچم ولایت فقیه گرد هم آورد و آنان را به پیشرفتهترین تجهیزات مسلح کند.
جواد لاریجانی تکیه کلامی داشت تحت عنوان «فتیله انفجاری» که همیشه ورد زبان او بود و میگفت: «این نیروهای انقلابی مثل فتلیه انفجاری هستند. ما باید این فتیلهها را در اقصی نقاط عالم آماده داشته باشیم تا بتوانیم در هر کجای جهان دشمنان امالقری را از بین ببریم و به منافع استکباری آمریکا و اروپا در جای جای جهان ضربه بزنیم.»
اظهارات لاریجانی و سلسله بمبگذاریها و ترورهایی که در خارج از کشور توسط عوامل جمهوری اسلامی ایران صورت میگرفت، دیگر جای انکار برای دولتمردان جمهوری اسلامی باقی نگذاشته بود. لذا آقایان ولایتی و ریشهری خواستار کنار ماندن جواد لاریجانی از وزارت خارجه شدند. (۴)
علاءالدین بروجردی بعد از آقای لاریجانی در سمت معاون آسیا و اقیانوسیه و مسئول ستاد افغانستان با میلیونها دلار بودجه محرمانه، همان نقش جواد لاریجانی را در وزارت خارجه ایفا کرد. جواد لاریجانی هم به مجلس رفت و ریاست کمیسیون سیاست خارجی را در دست گرفت (جایی که امروز بروجردی بر آن تکیه زده است).
آقای بروجردی طرح امالقرا را بدون سر و صداهای جواد لاریجانی پیش میبرد. فعالیتهای پرسنل دفتر حمایت از نهضتهای آزادیبخش تحت امر آقای بروجردی با بودجههای میلیون دلاری موضوعی است که نیاز به بررسی جداگانه دارد.
علاءالدین بروجردی هر سال میلیونها دلار بودجه محرمانه در اختیار داشت و مختار بود که این پولها را بدون نیاز به رسید و سند هزینه؛ جهت مجاهدان افغان و نهضتهای آزادیبخش و نیروهای افراطی طرفدارجمهوری اسلامی مصرف کند و با توجه به اینکه در وزارت خارجه بودجههای محرمانه بدون نظارت حسابرس و بدون سند مصرف میشود، هیچگاه احتمال سوء استفاده از این پولها قابل کشف نبوده است.
بروجردی در دوره اصلاح طلبان
با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی، علاءالدین بروجردی از وزارت خارجه به مجلس شورای اسلامی رفت و در مجلس هفتم بر جای جواد لاریجانی در ریاست کمیسیون سیاست خارجی نشست و همچنان در موضعی بالاتر سکان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دست دارد.
دفتر حمایت از نهضتهای آزادیبخش که وجودش در وزرات خارجه با شعارهای گفتوگوی تمدنهای محمد خاتمی مغایرت داشت؛ تغییر نام داد و با همان شرح وظایف نام دفتر مطالعات اسلامی را بر آن گذاشتند وهمچنان فعال است.
----------------------------------------------------------------------------------
پانویسها:
(۱) شرایط ورود به رسته سیاسی:
بر اساس ماده سه مقررات استخدامی وزارت خارجه، کلیه کارمندان وزارت خارجه به دو رسته سیاسی و اداری تقسیم میشوند. ورود به رسته اداری شرایط خاصی ندارد ولی بر اساس ماده پنج اساسنامه، شرط ورود به رسته سیاسی؛ داشتن لیسانس یا بالاتر در یکی از رشتههای علوم سیاسی و بینالمللی، حقوق بینالملل و اقتصاد بینالملل، نداشتن تابعیت غیراکتسابی ایران؛ نداشتن همسر خارجی و یا همسری که دارای تابعیت اکتسابی باشد، و علاوه بر اینها شرکت در امتحان کتبی و کسب بهترین معدل و انجام مصاحبه جهت آزمون فن بیان و وضع ظاهر و شخصیت.
(۲) شرایط مدیریت در وزارت خارجه:
بر اساس مفاد ماده ۲۲ اساسنامه وزارت خارجه، مدیران کل و روسای ادارات از بین کارمندان رسته سیاسی که به مقام سفارت رسیده باشند؛ انتخاب میشوند و سرپرستان ادارات باید حداقل مقام رایزن دوم باشند.
میزان سوابق مورد نیاز برای تغییر مقامهای سیاسی در وزارت خارجه به این شرح است:
وابستگی به دبیر سومی دو سال
دبیر سومی به دبیر دومی سه سال
دبیر دومی به دبیر اولی سه سال
دبیر اولی به رایزن سومی سه سال
رایزن سومی به رایزن دومی سه سال
رایزن دومی به رایزن یکمی سه سال
(۳) برای آشنایی با نظریه امالقرای محمدجواد لاریجانی به اینجا مراجعه کنید.
(۴) ولایتی: ریشهری وزیر اطلاعات حضور لاریجانی در وزارت امور خارجه را به مصلحت ندانست. (روزنامه سرمایه، ۲۷ تیرماه ۸۶/ قابل دسترس در اینجا)
آقای اسلامی در این یادداشت به مرور نحوه ورود آقای بروجردی به دستگاه دیپلماسی ایران و نقش او در دستگاه سیاست خارجی در گذر سالها پرداخته است. نقشی که همچنان در قالب حضور آقای بروجردی در رأس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تداوم دارد.
معاودین عراقی
در سال ۱۳۵۷ پس از سقوط رژیم پادشاهی، بسیاری از دیپلماتها و مدیران وزارت خارجه اخراج یا پناهنده شده و یا کنارهگیری کردند. در آن شرایط بخشهای سیاسی و اداری و اداره ترجمه و کنسولی وزارت خارجه از کمبود نیرو در رنج بود که به ناچار از سایر ادارات دولتی نیروهایی جذب وزارت خارجه شدند که تخصص مطلوب سیاسی نداشتند.
همچنین وزارت امورخارجه از سال ۱۳۶۰ تصمیم گرفت تعدادی دانشجو جهت گذراندن دورههای آموزش سیاسی و بینالمللی در دانشکده روابط بینالملل جذب کند که اولین گروه حدود ۸۰ نفر از طریق آزمون ورودی جذب و به کارآموزی مشغول شدند.
این دانشجویان علاوه بر تحصیل در رشته روابط بینالملل، جهت آشنایی با سیستم کاری وزرات خارجه در ادارات مختلف کارآموزی میکردند.
من هم به عنوان یکی از این دانشجویان در این دورهها شرکت داشتم و از همان زمان با معضل معاودان عراقی آشنا شدم. افرادی که امروز مثل سردار نقدی در رأس نیروهای سرکوب و یا چون لاریجانیها در رأس قوای مققنه و قضاییه، و یا چون بروجردیها در سیاست خارجی ایفای نقش میکنند.
در تابستان سال ۱۳۶۲ کارآموزی من در اداره خلیج فارس و خاورمیانه تحت ریاست علاءالدین بروجردی بود که آشنایی ما با اواز اینجا شروع و از بد روزگار پس از پایان دوره آموزشی و استخدام رسمی، محل خدمت من معاونت آسیا و اقیانوسیه بود که علاءالدین بروجردی تا پایان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بر آن نظارت میکرد. آنچه در این یادداشت میآید برگرفته از مشاهدات و تجربیات شخصیام در این حوزه است.
سال ۱۳۶۲ در دوره کارآموزی در اداره خلیج فارس به مدیریت علاءالدین بروجردی، آشکارا میدیدم که کارشناسان از حضور معاودان عراقی که با استفاده از ارتباطات با محافل قدرت در حوزههای علمیه، برخلاف مقررات وزارت خارجه بدون داشتن مدرک تحصیلی مطلوب وارد کادر سیاسی شده و پستهای مدیریتی را اشغال کردهاند، اظهار نگرانی میکردند. (۱)
این حساسیت تا حدی بود که حضورعلاءالدین بروجردی در پست مدیریت اداره خلیج فارس بدون صلاحیتهای مدیریتی مندرج در اساسنامه وزارت خارجه (۲) موجب رواج لطیفه در بین کارمندان شده بود. یکی از این لطایف این بود: «کارمند بیمارستان هلال احمر دبی سکان سیاست خارجی ایران بزرگ را در دست گرفت.»
اطلاعات موجود درباره بروجردی و سایر معاودین در اداره دهان به دهان میگشت. همه زیر لب زمزمه میکردند که آقای بروجردی در نجف عراق متولد شده و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را درآنجا گذرانده است.
او پس از پایان تحصیلات دبیرستان و گرفتن مدرک [تکنسین] آزمایشگاه در سالهای پیش از انقلاب، در بیمارستان هلال احمر دبی مشغول به کار بوده و پس از انقلاب همچنان در دبی میماند و کمیته انقلاب اسلامی، شعبه دبی را تشکیل میدهد. در اوایل شروع جنگ ایران و عراق نیز وی از دبی تجهیزات پزشکی و آمبولانس به ایران ارسال میکرده است.
علاءالدین بروجردی در سال ۱۳۶۰ به تهران آمد و به دلیل آشنایی به زبان عربی در وزارت خارجه مشغول به کار شد. ولی خلاف اساسنامه وزارت خارجه بدون داشتن مدرک تحصیلی مطلوب وارد کادر سیاسی شد و باز خلاف مقررات اساسنامه وزارت خارجه در مورد شرایط مدیران، مدیریت اداره خلیج فارس و خاورمیانه عربی را به دست گرفت.
سکانداری سیاست خارجی ایران
نقش آقای بروجردی در وزارت خارجه پس از کنار گذاشته شدن جواد لاریجانی پر رنگتر شد. حضور جواد لاریجانی در وزارت خارجه به دلیل سر و صدا، و حساسیتی که طرح امالقرای اسلامی (۳) او در بین دولتها ایجاد کرده بود، مضر تشخیص داده شد و محمد ریشهری، وزیر اطلاعات وقت، و علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، جهت کاهش تنشها و به قولی برای گرفتن زهر تلخی که طرح امالقرای او در روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای دیگر ایجاد کرده بود؛ خواستار کنارهگیری آقای لاریجانی از وزارت خارجه شدند.
جواد لاریجانی طرح امالقرای خود را در جلسات اداری جهت توجیه کارشناسان این گونه تفسیر میکرد: «ولایت فقیه ولی امر و جوهر رهبری جهان اسلام است و ایران امالقرا (مادر کشورهای اسلامی) است. امت اسلامی مرز نمیشناسد و انقلاب اسلامی نباید محدود به ایران بماند. هر جا مظلومی هست باید [این] امالقرا (ایران) بلافاصله به کمک نظامی، مالی و معنوی آن بشتابد.»
در همین زمان در وزارت خارجه اداره حمایت از نهضتهای آزادیبخش که پرسنل آن نیروهای سپاه و اطلاعات بودند، با پاسپورت دیپلماتیک، تحت پوشش دیپلمات با استفاده از مصونیتهای دیپلماتیک در تمام سفارتخانهها مستقر و نهضتهای آزادیبخش و تندروهای مذهبی را جهت برگزاری دورههای آموزشی به ایران میفرستاد و آنان را از نظر تجهیزات تغذیه میکرد.
آقای لاریجانی بدون ملاحظات دیپلماتیک و آشکارا خواستار این بود که اداره حمایت از نهضتهای آزادیبخش وزارت خارجه باید تمام نیروهای ضد استکبار را تحت پرچم ولایت فقیه گرد هم آورد و آنان را به پیشرفتهترین تجهیزات مسلح کند.
جواد لاریجانی تکیه کلامی داشت تحت عنوان «فتیله انفجاری» که همیشه ورد زبان او بود و میگفت: «این نیروهای انقلابی مثل فتلیه انفجاری هستند. ما باید این فتیلهها را در اقصی نقاط عالم آماده داشته باشیم تا بتوانیم در هر کجای جهان دشمنان امالقری را از بین ببریم و به منافع استکباری آمریکا و اروپا در جای جای جهان ضربه بزنیم.»
اظهارات لاریجانی و سلسله بمبگذاریها و ترورهایی که در خارج از کشور توسط عوامل جمهوری اسلامی ایران صورت میگرفت، دیگر جای انکار برای دولتمردان جمهوری اسلامی باقی نگذاشته بود. لذا آقایان ولایتی و ریشهری خواستار کنار ماندن جواد لاریجانی از وزارت خارجه شدند. (۴)
علاءالدین بروجردی بعد از آقای لاریجانی در سمت معاون آسیا و اقیانوسیه و مسئول ستاد افغانستان با میلیونها دلار بودجه محرمانه، همان نقش جواد لاریجانی را در وزارت خارجه ایفا کرد. جواد لاریجانی هم به مجلس رفت و ریاست کمیسیون سیاست خارجی را در دست گرفت (جایی که امروز بروجردی بر آن تکیه زده است).
آقای بروجردی طرح امالقرا را بدون سر و صداهای جواد لاریجانی پیش میبرد. فعالیتهای پرسنل دفتر حمایت از نهضتهای آزادیبخش تحت امر آقای بروجردی با بودجههای میلیون دلاری موضوعی است که نیاز به بررسی جداگانه دارد.
علاءالدین بروجردی هر سال میلیونها دلار بودجه محرمانه در اختیار داشت و مختار بود که این پولها را بدون نیاز به رسید و سند هزینه؛ جهت مجاهدان افغان و نهضتهای آزادیبخش و نیروهای افراطی طرفدارجمهوری اسلامی مصرف کند و با توجه به اینکه در وزارت خارجه بودجههای محرمانه بدون نظارت حسابرس و بدون سند مصرف میشود، هیچگاه احتمال سوء استفاده از این پولها قابل کشف نبوده است.
بروجردی در دوره اصلاح طلبان
با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی، علاءالدین بروجردی از وزارت خارجه به مجلس شورای اسلامی رفت و در مجلس هفتم بر جای جواد لاریجانی در ریاست کمیسیون سیاست خارجی نشست و همچنان در موضعی بالاتر سکان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دست دارد.
دفتر حمایت از نهضتهای آزادیبخش که وجودش در وزرات خارجه با شعارهای گفتوگوی تمدنهای محمد خاتمی مغایرت داشت؛ تغییر نام داد و با همان شرح وظایف نام دفتر مطالعات اسلامی را بر آن گذاشتند وهمچنان فعال است.
----------------------------------------------------------------------------------
پانویسها:
(۱) شرایط ورود به رسته سیاسی:
بر اساس ماده سه مقررات استخدامی وزارت خارجه، کلیه کارمندان وزارت خارجه به دو رسته سیاسی و اداری تقسیم میشوند. ورود به رسته اداری شرایط خاصی ندارد ولی بر اساس ماده پنج اساسنامه، شرط ورود به رسته سیاسی؛ داشتن لیسانس یا بالاتر در یکی از رشتههای علوم سیاسی و بینالمللی، حقوق بینالملل و اقتصاد بینالملل، نداشتن تابعیت غیراکتسابی ایران؛ نداشتن همسر خارجی و یا همسری که دارای تابعیت اکتسابی باشد، و علاوه بر اینها شرکت در امتحان کتبی و کسب بهترین معدل و انجام مصاحبه جهت آزمون فن بیان و وضع ظاهر و شخصیت.
(۲) شرایط مدیریت در وزارت خارجه:
بر اساس مفاد ماده ۲۲ اساسنامه وزارت خارجه، مدیران کل و روسای ادارات از بین کارمندان رسته سیاسی که به مقام سفارت رسیده باشند؛ انتخاب میشوند و سرپرستان ادارات باید حداقل مقام رایزن دوم باشند.
میزان سوابق مورد نیاز برای تغییر مقامهای سیاسی در وزارت خارجه به این شرح است:
وابستگی به دبیر سومی دو سال
دبیر سومی به دبیر دومی سه سال
دبیر دومی به دبیر اولی سه سال
دبیر اولی به رایزن سومی سه سال
رایزن سومی به رایزن دومی سه سال
رایزن دومی به رایزن یکمی سه سال
(۳) برای آشنایی با نظریه امالقرای محمدجواد لاریجانی به اینجا مراجعه کنید.
(۴) ولایتی: ریشهری وزیر اطلاعات حضور لاریجانی در وزارت امور خارجه را به مصلحت ندانست. (روزنامه سرمایه، ۲۷ تیرماه ۸۶/ قابل دسترس در اینجا)