ایلنا بونر فعال حقوق بشر اهل روسیه و همسر آندره ساخاروف، برنده جایزه صلح نوبل، روز هجدهم ژوئن، ۲۸ خرداد ماه، در منزل خود در شهر بوستون آمریکا درگذشت.
هنوز دلیل مرگ خانم بونر اعلام نشده است. پس از پایان مراسم ترحیم در آمریکا پیکر وی در کنار همسر و والدینش در قبرستان « وستریا کوفسکوی» در شهر مسکو دفن خواهد شد.
صدای ایلنا بونر به مناسبتهای مختلف از طریق رادیو اروپای آزادی/ رادیو آزادی پخش شده است. آخرین بار وی در دهم ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ با این رادیو در مورد تحریم مراسم اعطای جایزه صلح نوبل به «لیو جیائوبو» فعال مخالف دولت چین، توسط دولتهای روسیه و چین پخش شد.
در آن برنامه رادیویی خانم بونر گفت: «اقدام دولت روسیه مرا متعجب نکرد چون این دولت هر از چند گاه اقدامات نابخردانهای انجام میدهد. رفتار چین مرا ناراحت کرد چون به نظر میرسد که چین اکنون کشور پیشرفتهای است ولی هنوز یک چنین رفتاری دارد. دلیل چنین رفتاری از سوی حکومت چین این است که توسعه اقتصادی بدون تحولات سیاسی ناممکن است. اگر تضادی بین این دو عرصه به وجود بیاید سیاستهای قدیم غلبه خواهند کرد و این مرا نگران میکند.»
در پایان ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ نیز ایلنا بونر این اظهار نظر را در وب سایت رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی منتشر کرد. موضوع آن تظاهرات روز ۲۶ ماه دسامبر در میدان پوشکین شهر مسکو بود که طی آن ویکتور شندرویچ روزنامهنگار روس این پیام را از سوی خانم بونر قرائت کرد.
خانم بونردر این پیام خود گفت: «من یک شهروند مسکو و از تبار یهودیان قفقاز هستم. در سال ۱۹۴۱ از وطنم در مقابل حمله آلمانها دفاع کرده و در سال ۱۹۴۵ در پیروزی در جنگ جهانی اشک شادی ریختم. در سال ۱۹۵۳ علیه آنچه که توطئه پزشکان نامیده میشد، اعتراض کردم. از سال ۱۹۳۷ سالهای سال انتظار کشیدم تا مادرم از اردوگاه کار اجباری گولاگ بازگردد. زمانی که وی بازگشت و من در را باز کردم اورا نشناختم، فکر کردم که او یک گدا است.»
وی در ادامه پیام خود گفت: «تمام این سالها برای پدرم که اعدام شد گریستم. او بیماری اولستر معده داشت و به خوبی به یاد دارم که چگونه هر شب مرا صدا میکرد و از من میخواست برایش کیسه آب گرم مهیا کنم. به یاد مادر بزرگم گریستهام که از سال ۱۹۳۷ ناگزیر شد سه کودک یتیم شده را در سالهای وحشت ۱۹۳۷ بزرگ کند و بالاخره در دوران محاصره لنینگراد چشم از جهان فروبست.»
در ادامه او افزوده بود: «تمام این سالها من خود را به خاطر بازداشت مادرم و زمانی که وی را با یک گدا اشتباه گرفتم سرزنش میکردم. آیا خطای من بود که پدرم با شلیک گلولهای به قتل رسید و قبر او در گورستان خانوادگی ما برای همیشه خالی ماند؟ آیا این خطای دیگر من بود که در دوران محاصره لنینگراد در آن شهر باقی نمانده و همراه سایر اعضای خانوادهام نمردم؟»
وی ادامه داده بود: «اما من باید به مبارزه برای نجات مام وطن ادامه میدادم . دیگر نیرویی برای نجات خانوادهام برای من باقی نمانده بود. دیگر حتی نیرویی برای مهیا کردن کیسه آب گرم برای من باقی نمانده بود. اما چگونه یک نفر میتواند مام وطن را نجات دهد؟ نه آن زمان پاسخ به این سؤال را میدانستم و نه حالا. من را از جمله کسانی قلمداد کنید که در این روز به نشانه اعتراض به میدان پوشکین آمدهاند. مرا از جمله افرادی بدانید که یکبار دیگر برای نجات وطن به میدان آمده است حتی اگر پاهای من دیگر هیچ توانی ندارند.»
قربانیان دوران وحشت استالین
ایلنا بونر در پانزدهم فوریه ۱۹۲۳ در خانوادهای از فعالان حزب کمونیست در ترکمنستان زاده شد. والدین وی در دوران سرکوب و ترور شدید سال ۱۹۳۷ بازداشت شدند. در سن هیجده سالگی وی به خط مقدم جبهههای جنگ جهانی دوم رفت و به عنوان پرستار ارتش شوروی خدمت کرد.
پس از جنگ از دانشگاه پزشکی لنینگراد فارغالتحصیل شد. او به خاطر اعتراض به آنچه که توطئه پزشکان نام گرفته بود اخراج شد ولی پس از مرگ استالین به کار فراخوانده شد. در سال ۱۹۵۵ او به حزب کمونیست اتحاد شوروی پیوست که البته بعدها گفت که یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی وی بوده است. او در سال ۱۹۷۲ حزب کمونیست را ترک کرده و فعالیت در دفاع از حقوق بشر را آغاز کرد.
در همین سال وی با آندره ساخاروف ازدواج کرد. سالها بعد خانم بونر در یک مصاحبه گفت: «من دوست ندارم که مرا همسر ساخاروف و یا بیوه ساخاروف صدا بزنید. من برای خودم شخصیت جداگانهای دارم.»
خانم بونر از جمله کسانی بود که به قاچاق خاطرات «ادوارد کوزنتسف» در سال ۱۹۷۵ از شوروی به غرب کمک کرد. در سال ۱۹۷۵ او صندوقی را برای حمایت از فرزندان زندانیان سیاسی در اتحاد شوروی تشکیل داد و برای این کار از پولی استفاده کرد که آندره ساخاروف سال قبل با کسب جایزه جهانی دلدوسا دریافت کرده بود.
ساخاروف و جایزه نوبل
ایلنا بونر در سال ۱۹۷۵ به نمایندگی از سوی آندره ساخاروف در مراسم دریافت جایزه صلح نوبل در اسلو شرکت کرد. در ماه ماه سال ۱۹۷۶ او بیانیه تأسیس گروه موسوم به «مسکو – هلسینکی» را امضا کرد. در سال ۱۹۸۰ او همراه با ساخاروف در داخل خاک اتحاد شوروی به شهر «گورکی» یا « نیژنی نووگراد» امروزی تبعید شد.
در سال ۱۹۸۴ یک دادگاه محلی وی را بر اساس مواد ۱۹۰ و ۱۹۱ مقررات کیفری که شامل افرادی میشد که نظام شوروی و ساختار حکومت را تهدید میکنند مجرم شناخت. او به یک ماه حبس در خانه محکوم شد.
در ماه دسامبر سال ۱۹۸۶ به وی و آندره ساخاروف اجازه داده شد که به مسکو بازگردند. ساخاروف در سال ۱۹۸۹ درگذشت.
خانم بونر در ۲۸ دسامبر ۱۹۹۴ به عضویت کمیسیون حقوق بشر ریاست جمهوری روسیه درآمد. او بعدها از این کمیسیون استعفا داد و گفت نمیتواند برای حکومتی که جنگ در چچن را به پیش میبرد کار بکند. او مدیر بنیاد ساخاروف بود و در سالهای پایانی عمر خود او در آمریکا زندگی میکرد.
خانم بونر همچنین نخستین فردی بود که در دهم ماه مارس ۲۰۱۰ بیانیه نیروهای مخالف دولت روسیه به نام «پوتین باید برود» را امضا کرد.
هنوز دلیل مرگ خانم بونر اعلام نشده است. پس از پایان مراسم ترحیم در آمریکا پیکر وی در کنار همسر و والدینش در قبرستان « وستریا کوفسکوی» در شهر مسکو دفن خواهد شد.
صدای ایلنا بونر به مناسبتهای مختلف از طریق رادیو اروپای آزادی/ رادیو آزادی پخش شده است. آخرین بار وی در دهم ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ با این رادیو در مورد تحریم مراسم اعطای جایزه صلح نوبل به «لیو جیائوبو» فعال مخالف دولت چین، توسط دولتهای روسیه و چین پخش شد.
در آن برنامه رادیویی خانم بونر گفت: «اقدام دولت روسیه مرا متعجب نکرد چون این دولت هر از چند گاه اقدامات نابخردانهای انجام میدهد. رفتار چین مرا ناراحت کرد چون به نظر میرسد که چین اکنون کشور پیشرفتهای است ولی هنوز یک چنین رفتاری دارد. دلیل چنین رفتاری از سوی حکومت چین این است که توسعه اقتصادی بدون تحولات سیاسی ناممکن است. اگر تضادی بین این دو عرصه به وجود بیاید سیاستهای قدیم غلبه خواهند کرد و این مرا نگران میکند.»
در پایان ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ نیز ایلنا بونر این اظهار نظر را در وب سایت رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی منتشر کرد. موضوع آن تظاهرات روز ۲۶ ماه دسامبر در میدان پوشکین شهر مسکو بود که طی آن ویکتور شندرویچ روزنامهنگار روس این پیام را از سوی خانم بونر قرائت کرد.
خانم بونردر این پیام خود گفت: «من یک شهروند مسکو و از تبار یهودیان قفقاز هستم. در سال ۱۹۴۱ از وطنم در مقابل حمله آلمانها دفاع کرده و در سال ۱۹۴۵ در پیروزی در جنگ جهانی اشک شادی ریختم. در سال ۱۹۵۳ علیه آنچه که توطئه پزشکان نامیده میشد، اعتراض کردم. از سال ۱۹۳۷ سالهای سال انتظار کشیدم تا مادرم از اردوگاه کار اجباری گولاگ بازگردد. زمانی که وی بازگشت و من در را باز کردم اورا نشناختم، فکر کردم که او یک گدا است.»
وی در ادامه پیام خود گفت: «تمام این سالها برای پدرم که اعدام شد گریستم. او بیماری اولستر معده داشت و به خوبی به یاد دارم که چگونه هر شب مرا صدا میکرد و از من میخواست برایش کیسه آب گرم مهیا کنم. به یاد مادر بزرگم گریستهام که از سال ۱۹۳۷ ناگزیر شد سه کودک یتیم شده را در سالهای وحشت ۱۹۳۷ بزرگ کند و بالاخره در دوران محاصره لنینگراد چشم از جهان فروبست.»
در ادامه او افزوده بود: «تمام این سالها من خود را به خاطر بازداشت مادرم و زمانی که وی را با یک گدا اشتباه گرفتم سرزنش میکردم. آیا خطای من بود که پدرم با شلیک گلولهای به قتل رسید و قبر او در گورستان خانوادگی ما برای همیشه خالی ماند؟ آیا این خطای دیگر من بود که در دوران محاصره لنینگراد در آن شهر باقی نمانده و همراه سایر اعضای خانوادهام نمردم؟»
وی ادامه داده بود: «اما من باید به مبارزه برای نجات مام وطن ادامه میدادم . دیگر نیرویی برای نجات خانوادهام برای من باقی نمانده بود. دیگر حتی نیرویی برای مهیا کردن کیسه آب گرم برای من باقی نمانده بود. اما چگونه یک نفر میتواند مام وطن را نجات دهد؟ نه آن زمان پاسخ به این سؤال را میدانستم و نه حالا. من را از جمله کسانی قلمداد کنید که در این روز به نشانه اعتراض به میدان پوشکین آمدهاند. مرا از جمله افرادی بدانید که یکبار دیگر برای نجات وطن به میدان آمده است حتی اگر پاهای من دیگر هیچ توانی ندارند.»
قربانیان دوران وحشت استالین
ایلنا بونر در پانزدهم فوریه ۱۹۲۳ در خانوادهای از فعالان حزب کمونیست در ترکمنستان زاده شد. والدین وی در دوران سرکوب و ترور شدید سال ۱۹۳۷ بازداشت شدند. در سن هیجده سالگی وی به خط مقدم جبهههای جنگ جهانی دوم رفت و به عنوان پرستار ارتش شوروی خدمت کرد.
پس از جنگ از دانشگاه پزشکی لنینگراد فارغالتحصیل شد. او به خاطر اعتراض به آنچه که توطئه پزشکان نام گرفته بود اخراج شد ولی پس از مرگ استالین به کار فراخوانده شد. در سال ۱۹۵۵ او به حزب کمونیست اتحاد شوروی پیوست که البته بعدها گفت که یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی وی بوده است. او در سال ۱۹۷۲ حزب کمونیست را ترک کرده و فعالیت در دفاع از حقوق بشر را آغاز کرد.
در همین سال وی با آندره ساخاروف ازدواج کرد. سالها بعد خانم بونر در یک مصاحبه گفت: «من دوست ندارم که مرا همسر ساخاروف و یا بیوه ساخاروف صدا بزنید. من برای خودم شخصیت جداگانهای دارم.»
خانم بونر از جمله کسانی بود که به قاچاق خاطرات «ادوارد کوزنتسف» در سال ۱۹۷۵ از شوروی به غرب کمک کرد. در سال ۱۹۷۵ او صندوقی را برای حمایت از فرزندان زندانیان سیاسی در اتحاد شوروی تشکیل داد و برای این کار از پولی استفاده کرد که آندره ساخاروف سال قبل با کسب جایزه جهانی دلدوسا دریافت کرده بود.
ساخاروف و جایزه نوبل
ایلنا بونر در سال ۱۹۷۵ به نمایندگی از سوی آندره ساخاروف در مراسم دریافت جایزه صلح نوبل در اسلو شرکت کرد. در ماه ماه سال ۱۹۷۶ او بیانیه تأسیس گروه موسوم به «مسکو – هلسینکی» را امضا کرد. در سال ۱۹۸۰ او همراه با ساخاروف در داخل خاک اتحاد شوروی به شهر «گورکی» یا « نیژنی نووگراد» امروزی تبعید شد.
در سال ۱۹۸۴ یک دادگاه محلی وی را بر اساس مواد ۱۹۰ و ۱۹۱ مقررات کیفری که شامل افرادی میشد که نظام شوروی و ساختار حکومت را تهدید میکنند مجرم شناخت. او به یک ماه حبس در خانه محکوم شد.
در ماه دسامبر سال ۱۹۸۶ به وی و آندره ساخاروف اجازه داده شد که به مسکو بازگردند. ساخاروف در سال ۱۹۸۹ درگذشت.
خانم بونر در ۲۸ دسامبر ۱۹۹۴ به عضویت کمیسیون حقوق بشر ریاست جمهوری روسیه درآمد. او بعدها از این کمیسیون استعفا داد و گفت نمیتواند برای حکومتی که جنگ در چچن را به پیش میبرد کار بکند. او مدیر بنیاد ساخاروف بود و در سالهای پایانی عمر خود او در آمریکا زندگی میکرد.
خانم بونر همچنین نخستین فردی بود که در دهم ماه مارس ۲۰۱۰ بیانیه نیروهای مخالف دولت روسیه به نام «پوتین باید برود» را امضا کرد.