نزدیک به سه ماه از آغاز اعتراضها در سوریه میگذرد. بنابر اعلام سازمان ملل متحد، این اعتراضها تاکنون بیش از ۱۴۰۰ کشته برجای گذاشته (فعالان حقوق بشر در سوریه شمار کشته شدگان را بیش از این میدانند) و بیش از دوازده هزار نفر نیز در این مدت بازداشت شدهاند.
با اینکه خبرنگاران خارجی از سوریه اخراج شدهاند و بازتاب بیطرفانه و دقیق رویدادها با دشواری فراوان روبهرو است، در هفتههای اخیر بدون اغراق هر ساعت خبری از سوریه دریافت میشود و نام شهرهای سوریه دائما در خبرگزاریها تکرار میشود.
ناآرامیها در سوریه از کجا و چگونه شروع شد؟ چه شد که مردم کشوری که سی سال با حکومت حافظ اسد و یازده سال با حکومت فرزندش، بشار اسد، کنار آمده بودند یکباره به خیابانها ریختند و فریاد زدند: «الشعب یرید اسقاط النظام» (خواست ملت سرنگونی نظام است)؟ چرا اعتراضها در سوریه با چنان شدتی سرکوب شد که شماری از کشورها، از جمله آمریکا، آن را «وحشیانه» و «شنیع» توصیف کردند؟ و مهمتر از همه، موضع و نقش جمهوری اسلامی ایران در ماجرای سوریه چیست؟ گزارشهایی که میگوید شلیک کنندگان به مردم در خیابانهای سوریه «ایرانی هستند» و «فارسی حرف میزنند» تا چه اندازه درست و قابل اعتماد است؟
اینها سؤالاتی است که با کارشناسان این قسمت از مجله هفتگی دیدگاهها در میان گذاشتهایم: محجوب الزویری، استاد دانشگاه قطر و تحلیلگر مسایل ایران و اعراب، و همچنین علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل دنیای اعراب در لندن.
نسخه نوشتاری این میزگرد را در زیر میخوانید:
قیام سوریه: برخاستن اکثریت علیه اقلیت؟
در سوریه ۷۴ درصد مردم سنی مذهباند و فقط ۱۳ درصد از آنان شیعه یا علوی هستند. اما با وجود چنین نسبتی، از چهل سال پیش بدین سو حکومت همواره در دست علویان بوده است. همین مسئله باعث شده است که عدهای در تحلیل آنچه این روزها در سوریه میگذرد نقش اختلافات مذهبی را بسیار پررنگ نشان بدهند و اعتراضها را به «قیام اکثریت علیه اقلیت حاکم» تعبیر کنند.
محجوب الزویری: من مخالفم. اتفاقی که در سوریه میافتد کاملاً سیاسی است نه مذهبی. مردم دنبال تحولات سیاسی هستند؛ دنبال آزادیهای اجتماعی و سیاسی و مشارکت بیشتر در تصمیم گیریاند. به پیش کشیدن گرایشهای فرقهای و مذهبی به نظرم مسایل را پیچیده میکند و حتی اتفاقات را به سمت دیگری میکشاند. به نظر من مسایل مذهبی و گرایشی نباید مطرح شود. مثال عراق جلو چشم ما است. اگر این مسئله مطرح شود منجر به ناآرامیهای بیشتر میشود.
علیرضا نوریزاده: من کاملاً با نظر ایشان موافقم؛ قضیه را نباید مذهبی کرد و اصلاً رنگ طایفی به آن نداد. جنبش امروز سوریه جنبش بسیار مهمی است. اصلاً رنگ طایفی و مذهبی ندارد. جنبش امروز را واقعا باید ادامه جنبش «بهار عربی» دانست؛ با این تفاوت که در سوریه رژیم روش امنیتی را در پیش گرفت. یعنی آقای اسد و مشاورانش گفتند آقای مبارک به این دلیل خیلی زود سرنگون شد چون آدم کمتر کشت.
قیام امروز و نسبتش با قیام ۲۹ سال پیش
شماری از تحلیلها تلاش میکنند بین اعتراضها و سرکوبهایی که این روزها در سوریه میگذرد، با «ماجرای حَما» مشابهتها و تفاوتهایی بیابند: در سال ۱۹۸۲ نیروهای نظامی به فرمان حافظ اسد به شهر حمات در غرب سوریه حمله کردند و معترضان آن شهر را باشدت هرچه تمام سرکوب کردند. تعداد کشتههای آن واقعه را تا چهل هزار نفر هم ذکر کردهاند. اعتراضهای امروز در سوریه چه تفاوتی با ماجرای حَمات دارد؟
محجوب الزویری: تفاوت زیادی دارد. در ۱۹۸۲ برخورد سیاسی دولت بود با عدهای از مخالفانش. آن وقت نه صحبت از حقوق بشر بود نه صحبت از حمایت از مردم. این صحبتها مطرح نبود. دولت از خشونت استفاده کرد و مردم را در خیلی جاها، از جمله در زندانها کشت.
اما الان تفاوت دارد. مردم به خیابانها آمدهاند و مطالباتشان را فریاد میزنند. دنبال یک تحول سیاسی و اجتماعیاند. یعنی الهام گرفتند از اتفاقات تونس و مصر و این اتفاقات بود که مردم را هدایت کرد.
علیرضا نوریزاده: در ۱۹۸۲ اخوان المسلمین در شهر حمات شورش کردند. برای همین بقیه مردم سوریه، در واقع، با غمض عین نسبت به سرکوب دولت برخورد کردند. دنیا هم نسبت به این سرکوب با غمض عین برخورد کرد. چرا که رژیم سوریه رژیمی «سکولار» بود اما گروهی که اعتراضها را در حَمات آغاز کرده بود میخواستند «نظام دینی» برقرار کنند.
به همین دلیل هم ماجرا سرکوب شد. در آن سرکوب هم اتحاد شوروی، به عنوان یکی از متحدان سوریه، تمام قدرت اتحاد شوروی پشت حکومت حافظ اسد قرار گرفت. اما الان وضع کاملا فرق میکند.
قیام امروز؛ ریشهها و عوامل
بپردازیم به وضع فعلی. به نظر شما ریشهها و عواملی که رویدادهای سه ماه گذشته در سوریه را باعث شد چیستند؟
علیرضا نوریزاده: آقای بشار اسد وقتی آمد وعده داد که آزادیهای سیاسی در این جامعه رخ خواهد داد و به اصلاحات گسترده و مبارزه با فساد روی خواهد آورد. اما کاری که ایشان در عمل انجام داد عنان اقتصاد را باز کرد و خواست که شیوه چینیها را در پیش گیرد؛ اما سوریه دارای امکانات اقتصادی چین نبود.
در نتیجه طبقه فاسد میلیاردری در سوریه درست شد که همگی از اطرافیان آقای بشار هستند: برادرانشان و فامیلهای همسرشان و دیگران. اینها کشور را در اختیار گرفتند و در قرارداد با شرکتهای خارجی پورسانتاژهای کلان گیرشان آمد. در مقابل، مردم سوریه روزبهروز فقیرتر شدند.
من یادم هست سفرهایی که قبلاً به سوریه میکردم (چه قبل از انقلاب چه اوایل انقلاب) سوریه از همه کشورهای عربی ارزانتر بود. اما یکباره گرانی وحشتناک جامعه شهری سوریه را به فقر کشاند و مهاجرت مردم سوریه به خارج از کشور گسترش وسیعی پیدا کرد.
امروز پزشک سوری را میبینید که در امارات رانندگی میکند. اینها همه در جامعه ایجاد ناراحتی کرد. آقای بشار که به عنوان مبشر خیر و اصلاحات آمده بود فقط فساد را در کشور بیشتر کرد و سرکوب را. نکته دیگر اینکه بعد از فرار پرخفت سوریه از لبنان، رژیم سوریه تمام اساساش را روی قاعده امنیتی گذاشت.
یعنی سه چهار ارگان امنیتی در سوریه نفس از مردم گرفتند؛ به حدی که حتی فکر کردن به مخالفت هم، مثل زمان صدام در عراق، در سوریه جرم شد.
محجوب الزویری: من با آقای نوریزاده کاملاً موافقام و ریشههای اقتصادی و البته ریشههای سیاسی، حق مشارکت و ... حزب بعث بر اساس ماده هشتم قانون اساسی سوریه حاکم مطلق جامعه است. این در واقع در را به کلی بسته و کسی حق مشارکت ندارد.
جامعه مدنی در سوریه نه در گذشته فعال بوده نه امروز. احزاب سیاسی که اصلاً نقشی نداشتهاند؛ مگر اینکه درون حزب بعث فعالیت کنند. بدون شک ریشههای این اتفاقات فساد سیاسی و فساد اقتصادی است. یعنی مردم، همانطور که فرمودند، کاملاً فقیر شدهاند.
سوریه کشوری فقیر نیست. مردمش هم از لحاظ آموزش و تحصیل همه اهل تحصیلاند و دارای مدارج بالا. به همین خاطر به نظرم همین ریشههای اقتصادی مهم است.
ولی نباید فراموش کنیم که اتفاقاتی که در منطقه افتاد چشمهای مردم را باز کرد. وقتی در باز شد و دیدند که چه اتفاقی در مصر و تونس افتاده، به این فکر کردند که بدتر از این نمیشود. پس باید بروند بیرون و صدای خودشان را به دیگران برسانند و وضعیت را عوض کنند.
نظامیان در سوریه
محجوب الزویری: یک نکته هم درباره نظامیان در سوریه بگویم: استفاده از نیروهای نظامی یک دلیل خیلی مهم دارد: میخواهند آنها را بشدت مشغول کنند تا اتفاق مصر در سوریه تکرار نشود. الان مردم در سوریه دارند با نیروهای نظامی مقابله میکنند. پس نخواهید دید که نیروهای نظامی به حمایت از مردم بیایند. به نظرم این در تحولات سوریه تأثیر زیادی خواهد داشت.
علیرضا نوریزاده: البته در بسیاری از شهرها از جمله درعا و جاهای دیگر بین نظامیها و نیروهای امنیتی درگیری ایجاد شده. یعنی برخی از نظامیها حاضر نشدند به روی مردم شلیک کنند.
ارتش سوریه برای حمایت از وطن و مقابله با دشمن (یعنی اسرائیل) قسم خورده. مقابله با مردم هرگز در میثاق ارتش سوریه نیامده. اما رژیم با تبلیغ وسیع، با نمایش افراد بدبختی که اعتراف میکنند وابسته به القاعدهاند یا سلفیاند یا از اردن آمدهاند، یا از لبنان به آنها پول داده شده، توجه ارتش را معطوف به این کرده که نیروهای بنیادگرا دارند میآیند. اگر هم بیایند پدر شما را در میآورند. مثلاً تبلیغ کرده که معترضان سنیهای سلفیاند؛ برای مقابله با آنها هم افسران علوی را میفرستد. ولی این در نهایت به ضررش خواهد بود.
نقش ایران در سرکوبهای سوریه؛ واقعیت یا اغراق؟
برسیم به موضوع نقش جمهوری اسلامی ایران در ماجرای سوریه. به نظر شما گزارشهایی که حضور نیروهای امنیتی ایران را در سرکوبهای سوریه پررنگ نشان میدهد چه اندازه درست و قابل اعتمادند؟
علیرضا نوریزاده: دولت سوریه به خاطر نظام امنیتی که داشت اصولا تجمع چهار نفر هم در دمشق یا شهرهای دیگر ممکن نبود. چیزی وجود نداشت به نام روزنامهی آزاد یا احزاب آزاد. در مصر شما صدها حزب و روزنامه و اتحادیه و جامعهی مدنی بسیار پربار داشتید.
در سوریه این نبود. فقط یک تمرکز روی هنر بود. توی تئاتر و سریالهای تلویزیونی و در این چیزها یک مقدار آزادی بود. الان هم میبینیم که هنرمندان سوریه بخش عمدهایشان با نظاماند. برای این که بهرهمند شدهاند.
ایران آمد و از همان ابتدا سوریه را قانع کرد که هیچ گزیری جز راه حل امنیتی نیست. تجربه خودش را در اختیار سوریه قرار داد. تجهیزاتی که امروز سوریه با مردم میجنگد، ۹۰ درصدش از ایران آمده. چون سوریها نداشتند. نه ماشین آبپاش داشتند نه گلوله پلاستیکی. برای همین در روزهای اول تعداد کشتگان وحشتناک بود. چون با گلوله حقیقی میزدند. بعد شماری از مشاوران نظام به دمشق رفتند. ستاد مشترک درست کردند.
مورد دیگر از نظر مالی است. صحبت از چند صد میلیون دلار اعتباری است که دولت ایران در اختیار دولت سوریه قرار داده. ارسال نفت و بنزین برای سوریه. با اینکه خود ایران گرفتار کمبود بنزین است.
اینها همه نشان میدهد که رژیم جمهوری اسلامی سقوط رژیم اسد را یک چپز مرگبار برای خودش میداند. برای اینکه راهش با حزبالله و حماس قطع خواهد شد. از دست دادن حماس و حزبالله و جهاد اسلامی یعنی برگهای بزرگی که جمهوری اسلامی در رویارویی با غرب و مخالفانش از آن استفاده میکند.
اگر اسد برود این ضربه کمر رژیم جمهوری اسلامی را خواهد شکست. برای همین با تمام قدرت پشت سر سوریه ایستادهاند. امروز میبینید همهی مفسران دارند میگویند ترکیه از نقش جمهوری اسلامی بسیار ناراحت است.
بین ایران و ترکیه شکاف ایجاد شده. برای اینکه ترکیه راه حل سیاسی را دنبال میکند جمهوری اسلامی راه حل امنیتی و سرکوب مطلق را.
آقای زویری نظر شما در این باره چیست؟ نظرتان در باره گزارشهای متعددی که میگوید جمهوری اسلامی ایران کمک فکری و کمک تجهیزاتی در حوادث سه ماه اخیر به سوریه کرده.
محجوب الزویری: این گزارشها را من هم خواندهام یا شنیدهام. من معتقدم ایران از سقوط نظام بشار اسد ناراضی خواهد بود. بدون شک از لحاظ استراتژیکی سوریه برای ایران بسیار مهم است.
از لحاظ استراتژیک و سیاسی با هم حرکت میکنند در منطقهی خاورمیانه. دلایل و گزارشهایی که دیدیم و خواندیم نشان از این حمایت دارد. ولی مسئله بسیار مهم اینجاست که آیا ارتش سوریه، که کارش را در ۱۹۸۲ دیدهایم، آیا چنین ارتشی نیاز دارد به کمک ایران برای این کارهای وحشتناک؟ این سوال بزرگی است. آنها در استفاده از خشونت و وسایل سرکوب خودشان معلماند. نیاز ندارند کسی یادشان بدهد.
یعنی به عقیده شما در این گزارشهایی که نقش ایران را پررنگ نشان میدهد اغراق شده است؟
محجوب الزویری: به نظرم بله؛ اغراق شده است و پیش کشیدنش مسایل را پیچیده میکند. به نظر من این برداشت کاملاً ناصحیح است. یعنی باید مسایل را غیر از این دید.
و آقای نوری زاده؟
علیرضا نوریزاده: نه. من چنین اغراقی را نمیبینم. با دوستان سوریام که صحبت میکنم آنها هم روی این مسئله تأکید میکنند. شما حتی دیدید که دانشجویان دانشگاه حلب و چند دانشگاه دیگر اعلام کردند که دانشجویان بسیجی ایرانی از جانب رژیم اسد اختیار دستگیری دارند. یعنی دانشجویان را میزنند و دستگیر میکنند.
آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی و چین و روسیه خودش یک مورد دیگر بود. بعد دلایل بسیار متقنی وجود دارد مبنی بر اینکه نمایندگان اطلاعات رژیم و سپاه پاسداران در درون سوریه حضور دارند. بنابراین هیچ مبالغه نیست.
حالا اینکه رژیم سوریه خودش معلم آدمکشی است شکی نیست. ولی حداقل رژیم بشار در رویارویی با مردم تجربهای نداشت. در سال ۱۹۸۲ رفعت اسد، فرمانده سرا یا الدفاع یا نیروهای جمهوری، حمات را با بمباران هوایی کوبیدند و آنجا را با خاک یکسان کردند. اما الان رویارویی در خیابان با مردم است و در این زمینه نیروهای سوریه تجربهی زیادی نداشتهاند.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجهی آمریکا، گفته است که این نحوه سرکوب در سوریه آدم را یاد سرکوبهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران میاندازد. آقای زبیری چنین تشابهی نمیبینید؟
محجوب الزویری: ارزیابیهای خارجی برای من با سؤالهای زیادی همراه است. یعنی وقتی مثلا از ارتباط سرکوب سوریه با ایرانیها صحبت میکنند سعی دارند مسایل خود آمریکا را حل کنند. اکنون سوریها دنبال جامعهی مدنی هستند. اگر بیاییم ایران را به این مسأله ربط بدهیم چه مشکلی حل میشود؟
مسئله دیگر این که رژیم ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری بدون شک با مخالفان دولت آن چنان برخوردی کرد که اصلا جریان اصلاح طلبان را از بین برد. یعنی از لحاظ سیاسی یک جریان فعال را نابود کرد.
اما آن اتفاق در درون نظام روی داد. یعنی همه مخالفان صحبت از سقوط نظام نمیکردند و دنبال انتخابات سالم بودند. اما ماجرا در سوریه تفاوت دارد. صحبت از سقوط نظام و تغییرات ریشهای است. این تفاوت زیادی است. به خاطر همین، من از ارزیابیهای خارجی خوشم نمیآید. مسایل را قاطی میکنند. بدون شک بین اتفاقات ایران و سوریه تفاوتی وجود دارد.
اما آقای زبیری! الان بحث ما در مورد ریشه و منشأ این ناآرامیها نیست؛ که در ایران چگونه بود و در سوریه چگونه است. صحبت بر سر شیوهی سرکوب است. سرکوبها در ایران و سوریه گفته میشود که...
محجوب الزویری: من دارم میگویم خدمت شما. بدون شک دولت در برخورد با مردم از خشونت استفاده کرد. خب ناراضی بودند از حرکت مردم. اما از لحاظ مطالبات دارم مقایسه میکنم بین مطالبات ایرانیها و مطالبات سوریها امروز.
علیرضا نوری زاده: نه، ببینید؛ مردم ایران با شعار «رأی منو پس بده» شروع کردند، ولی بعداً تصاویر آقای خامنهای به آتش کشیده شد، مرگ بر دیکتاتور شعار شد، و جمهوری ایرانی گفتند. بنابر این اگر تظاهرات ایران هم ادامه پیدا میکرد به همانجا میرسید.
در سوریه هم اول مردم نگفتند تغییر نظام یا مرگ بر رژیم. نه. مردم اول خیلی آرام آمدند و خواستار رسیدگی به جنایاتی شدند که در درعا اتفاق افتاده بود. خواستار مبارزه با فساد شدند. آن اوایل مردم سوریه خیلی متمدنانه به دنبال خواستهای خیلی عادی در درون نظام بودند.
سرکوبهای نظام بود که شعارها را تند کرد. همین اتفاق در مصر هم افتاد. در تونس هم افتاد. در لیبی و یمن هم افتاد. سوریه هم همین وضع را دارد. به نظر من اتفاقا خیلی وضع شبیه است؛ با این تفاوت که در سوریه اراده مردم اراده محکمتری است. واقعاً ملت سوریه تحسین جهان را برانگیخته است با این اراده آهنین و با این قدرت و صلابت در برابر ماشین جنگی استبداد.
آقای زبیری! آمریکا و اتحادیه اروپا تعدادی از مقامهای سیاسی سوریه را از مدتها پیش به خاطر نقش داشتن در خشونتها تحریم کردهاند. اما هجدهم مه آمریکا مشخصاً نام قاسم سلیمانی و محسن چیذری، دو فرمانده بلندپایه نیروی قدس سپاه پاسداران، را به خاطر نقش داشتن در سرکوبهای سوریه در فهرست تحریم قرار داد. به نظر شما دلیل چنین تحریمی چه میتواند باشد؟
محجوب الزویری: داریم دوباره به همان مسئله برمیگردیم. کسی نمیتواند انکار کند که این دو کشور منافع خودشان را در این میبینند که از آن یکدیگر محافظت کنند. یعنی این دو کشور و این دو نظام صد در صد تلاش میکنند از یکدیگر حمایت کنند.
اما مسئله اینجاست که وقتی شواهد و مستندات کافی در دست نباشد به نظرم فقط نتیجهاش این میشود که: «گزارش شده، گزارش شده». برای ما از لحاظ آکادمیک «گزارش شده» یعنی نمیتوانم ثابت کنم.
به نظرم از بیرون سوریه نمیتوان ثابت کرد. اما از لحاظ سیاسی بدون شک موافقم که ایران تلاش میکند و تلاش خواهد کرد که از سوریه حمایت خواهد کرد و هرچه در توان دارد به کار خواهد گرفت.
آقای نوریزاده! خلاصه حرف آقای زویری این است که حیات سیاسی جمهوری اسلامی و سوریه کاملاً به هم گره خورده و کمک کردن این دو رژیم به هم امر چندان غریبی به شمار نمیآید. اما با این همه به عقیدهی ایشان راهی برای اثبات گزارشها در مورد نقش پررنگ ایران در سرکوبهای سوریه نیست. به نظر شما راه اثبات این گزارشها چیست؟
علیرضا نوریزاده: خود شما اشاره کردید که ایالات متحده به اسم دو نفر، یعنی آقای چیذری و سلیمانی، اشاره کرده است. آوردن این دو اسم بیدلیل نیست. میتوانستند اسم دهها تن دیگر را بیاورند.
دلایل متقنی وجود دارد در رابطه با حضور نیروهای قدس و بخشی از نیروهای ویژهی امنیتی ایران به خصوص در رابطه با تک تیراندازانی که به سوی مردم شلیک میکنند. حزبالله به طور قطع با اجازه ایران حضور دارد و در کنارش هم بعضی از آموزگاران سپاه.
منظور من این است که همانطور که خود ایشان اشاره کرد، این دو رژیم چنان با هم پیوند دارند که اگر یکی تب کند، آن یکی رو به مرگ میشود. این است که به یاری هم میآیند.
بخشی از این اطلاعات هم توسط خود سوریها در ترکیه و در مصاحبههایی که کردهاند اشاره به نقش ایران کردند. اینها مردمی هستند که با پوست و جانشان دارند هزینه میدهند. اینها هیچ دلیلی ندارد که با ایران دشمنی کنند. به خاطر اینکه حداقل بخشی از منافع روابط دو کشور نصیب مردم سوریه میشود. مثلا از طریق کارخانهی ماشین یا زوار ایرانی که هزار هزار میروند و باعث رونق بازار توریسم سوریهاند.
این است که به نظر من قطعی است که جمهوری اسلامی، هم از نظر نظامی و هم از نظر مالی، به دولت سوریه یاری میرساند.
جمعبندی
محجوب الزویری: اتفاقات سوریه را من کاملاً جزئی از بهار عربی میدانم و تلاش مردم سوریه برای آزادی و کسب حقوق سیاسی است. مردم سوریه صد در صد به توانایی خودشان تکیه خواهند داشت.
علیرضا نوریزاده: من اعتقاد دارم مبارزهی مردم سوریه که تحسین جهانیان را برانگیخته نیاز به حمایت بینالمللی دارد. این حمایتِ لفظی نیمبند چارهساز نیست و جامعهی بینالمللی باید موضع تندی اتخاذی کند.
نمیگویم به سوریه حمله کند، ولی ابزارهای بسیاری دارند که فشارها بر رژیم اسد را بیفزایند. فراموش نکنید در مورد ایران، کوتاهی جامعهی بینالمللی باعث سنگینی تلفات و ضربات بسیار بزرگی به جنبش سبز شد. امیدوارم در مورد سوریه این کوتاهی را شاهد نباشیم.
با اینکه خبرنگاران خارجی از سوریه اخراج شدهاند و بازتاب بیطرفانه و دقیق رویدادها با دشواری فراوان روبهرو است، در هفتههای اخیر بدون اغراق هر ساعت خبری از سوریه دریافت میشود و نام شهرهای سوریه دائما در خبرگزاریها تکرار میشود.
ناآرامیها در سوریه از کجا و چگونه شروع شد؟ چه شد که مردم کشوری که سی سال با حکومت حافظ اسد و یازده سال با حکومت فرزندش، بشار اسد، کنار آمده بودند یکباره به خیابانها ریختند و فریاد زدند: «الشعب یرید اسقاط النظام» (خواست ملت سرنگونی نظام است)؟ چرا اعتراضها در سوریه با چنان شدتی سرکوب شد که شماری از کشورها، از جمله آمریکا، آن را «وحشیانه» و «شنیع» توصیف کردند؟ و مهمتر از همه، موضع و نقش جمهوری اسلامی ایران در ماجرای سوریه چیست؟ گزارشهایی که میگوید شلیک کنندگان به مردم در خیابانهای سوریه «ایرانی هستند» و «فارسی حرف میزنند» تا چه اندازه درست و قابل اعتماد است؟
اینها سؤالاتی است که با کارشناسان این قسمت از مجله هفتگی دیدگاهها در میان گذاشتهایم: محجوب الزویری، استاد دانشگاه قطر و تحلیلگر مسایل ایران و اعراب، و همچنین علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل دنیای اعراب در لندن.
بازپخش برنامه هفتگی دیدگاهها
Your browser doesn’t support HTML5
نسخه نوشتاری این میزگرد را در زیر میخوانید:
قیام سوریه: برخاستن اکثریت علیه اقلیت؟
در سوریه ۷۴ درصد مردم سنی مذهباند و فقط ۱۳ درصد از آنان شیعه یا علوی هستند. اما با وجود چنین نسبتی، از چهل سال پیش بدین سو حکومت همواره در دست علویان بوده است. همین مسئله باعث شده است که عدهای در تحلیل آنچه این روزها در سوریه میگذرد نقش اختلافات مذهبی را بسیار پررنگ نشان بدهند و اعتراضها را به «قیام اکثریت علیه اقلیت حاکم» تعبیر کنند.
محجوب الزویری: من مخالفم. اتفاقی که در سوریه میافتد کاملاً سیاسی است نه مذهبی. مردم دنبال تحولات سیاسی هستند؛ دنبال آزادیهای اجتماعی و سیاسی و مشارکت بیشتر در تصمیم گیریاند. به پیش کشیدن گرایشهای فرقهای و مذهبی به نظرم مسایل را پیچیده میکند و حتی اتفاقات را به سمت دیگری میکشاند. به نظر من مسایل مذهبی و گرایشی نباید مطرح شود. مثال عراق جلو چشم ما است. اگر این مسئله مطرح شود منجر به ناآرامیهای بیشتر میشود.
علیرضا نوریزاده: من کاملاً با نظر ایشان موافقم؛ قضیه را نباید مذهبی کرد و اصلاً رنگ طایفی به آن نداد. جنبش امروز سوریه جنبش بسیار مهمی است. اصلاً رنگ طایفی و مذهبی ندارد. جنبش امروز را واقعا باید ادامه جنبش «بهار عربی» دانست؛ با این تفاوت که در سوریه رژیم روش امنیتی را در پیش گرفت. یعنی آقای اسد و مشاورانش گفتند آقای مبارک به این دلیل خیلی زود سرنگون شد چون آدم کمتر کشت.
قیام امروز و نسبتش با قیام ۲۹ سال پیش
شماری از تحلیلها تلاش میکنند بین اعتراضها و سرکوبهایی که این روزها در سوریه میگذرد، با «ماجرای حَما» مشابهتها و تفاوتهایی بیابند: در سال ۱۹۸۲ نیروهای نظامی به فرمان حافظ اسد به شهر حمات در غرب سوریه حمله کردند و معترضان آن شهر را باشدت هرچه تمام سرکوب کردند. تعداد کشتههای آن واقعه را تا چهل هزار نفر هم ذکر کردهاند. اعتراضهای امروز در سوریه چه تفاوتی با ماجرای حَمات دارد؟
محجوب الزویری: تفاوت زیادی دارد. در ۱۹۸۲ برخورد سیاسی دولت بود با عدهای از مخالفانش. آن وقت نه صحبت از حقوق بشر بود نه صحبت از حمایت از مردم. این صحبتها مطرح نبود. دولت از خشونت استفاده کرد و مردم را در خیلی جاها، از جمله در زندانها کشت.
اما الان تفاوت دارد. مردم به خیابانها آمدهاند و مطالباتشان را فریاد میزنند. دنبال یک تحول سیاسی و اجتماعیاند. یعنی الهام گرفتند از اتفاقات تونس و مصر و این اتفاقات بود که مردم را هدایت کرد.
علیرضا نوریزاده: در ۱۹۸۲ اخوان المسلمین در شهر حمات شورش کردند. برای همین بقیه مردم سوریه، در واقع، با غمض عین نسبت به سرکوب دولت برخورد کردند. دنیا هم نسبت به این سرکوب با غمض عین برخورد کرد. چرا که رژیم سوریه رژیمی «سکولار» بود اما گروهی که اعتراضها را در حَمات آغاز کرده بود میخواستند «نظام دینی» برقرار کنند.
به همین دلیل هم ماجرا سرکوب شد. در آن سرکوب هم اتحاد شوروی، به عنوان یکی از متحدان سوریه، تمام قدرت اتحاد شوروی پشت حکومت حافظ اسد قرار گرفت. اما الان وضع کاملا فرق میکند.
قیام امروز؛ ریشهها و عوامل
بپردازیم به وضع فعلی. به نظر شما ریشهها و عواملی که رویدادهای سه ماه گذشته در سوریه را باعث شد چیستند؟
علیرضا نوریزاده: آقای بشار اسد وقتی آمد وعده داد که آزادیهای سیاسی در این جامعه رخ خواهد داد و به اصلاحات گسترده و مبارزه با فساد روی خواهد آورد. اما کاری که ایشان در عمل انجام داد عنان اقتصاد را باز کرد و خواست که شیوه چینیها را در پیش گیرد؛ اما سوریه دارای امکانات اقتصادی چین نبود.
در نتیجه طبقه فاسد میلیاردری در سوریه درست شد که همگی از اطرافیان آقای بشار هستند: برادرانشان و فامیلهای همسرشان و دیگران. اینها کشور را در اختیار گرفتند و در قرارداد با شرکتهای خارجی پورسانتاژهای کلان گیرشان آمد. در مقابل، مردم سوریه روزبهروز فقیرتر شدند.
من یادم هست سفرهایی که قبلاً به سوریه میکردم (چه قبل از انقلاب چه اوایل انقلاب) سوریه از همه کشورهای عربی ارزانتر بود. اما یکباره گرانی وحشتناک جامعه شهری سوریه را به فقر کشاند و مهاجرت مردم سوریه به خارج از کشور گسترش وسیعی پیدا کرد.
امروز پزشک سوری را میبینید که در امارات رانندگی میکند. اینها همه در جامعه ایجاد ناراحتی کرد. آقای بشار که به عنوان مبشر خیر و اصلاحات آمده بود فقط فساد را در کشور بیشتر کرد و سرکوب را. نکته دیگر اینکه بعد از فرار پرخفت سوریه از لبنان، رژیم سوریه تمام اساساش را روی قاعده امنیتی گذاشت.
یعنی سه چهار ارگان امنیتی در سوریه نفس از مردم گرفتند؛ به حدی که حتی فکر کردن به مخالفت هم، مثل زمان صدام در عراق، در سوریه جرم شد.
محجوب الزویری: من با آقای نوریزاده کاملاً موافقام و ریشههای اقتصادی و البته ریشههای سیاسی، حق مشارکت و ... حزب بعث بر اساس ماده هشتم قانون اساسی سوریه حاکم مطلق جامعه است. این در واقع در را به کلی بسته و کسی حق مشارکت ندارد.
جامعه مدنی در سوریه نه در گذشته فعال بوده نه امروز. احزاب سیاسی که اصلاً نقشی نداشتهاند؛ مگر اینکه درون حزب بعث فعالیت کنند. بدون شک ریشههای این اتفاقات فساد سیاسی و فساد اقتصادی است. یعنی مردم، همانطور که فرمودند، کاملاً فقیر شدهاند.
سوریه کشوری فقیر نیست. مردمش هم از لحاظ آموزش و تحصیل همه اهل تحصیلاند و دارای مدارج بالا. به همین خاطر به نظرم همین ریشههای اقتصادی مهم است.
ولی نباید فراموش کنیم که اتفاقاتی که در منطقه افتاد چشمهای مردم را باز کرد. وقتی در باز شد و دیدند که چه اتفاقی در مصر و تونس افتاده، به این فکر کردند که بدتر از این نمیشود. پس باید بروند بیرون و صدای خودشان را به دیگران برسانند و وضعیت را عوض کنند.
نظامیان در سوریه
محجوب الزویری: یک نکته هم درباره نظامیان در سوریه بگویم: استفاده از نیروهای نظامی یک دلیل خیلی مهم دارد: میخواهند آنها را بشدت مشغول کنند تا اتفاق مصر در سوریه تکرار نشود. الان مردم در سوریه دارند با نیروهای نظامی مقابله میکنند. پس نخواهید دید که نیروهای نظامی به حمایت از مردم بیایند. به نظرم این در تحولات سوریه تأثیر زیادی خواهد داشت.
علیرضا نوریزاده: البته در بسیاری از شهرها از جمله درعا و جاهای دیگر بین نظامیها و نیروهای امنیتی درگیری ایجاد شده. یعنی برخی از نظامیها حاضر نشدند به روی مردم شلیک کنند.
ارتش سوریه برای حمایت از وطن و مقابله با دشمن (یعنی اسرائیل) قسم خورده. مقابله با مردم هرگز در میثاق ارتش سوریه نیامده. اما رژیم با تبلیغ وسیع، با نمایش افراد بدبختی که اعتراف میکنند وابسته به القاعدهاند یا سلفیاند یا از اردن آمدهاند، یا از لبنان به آنها پول داده شده، توجه ارتش را معطوف به این کرده که نیروهای بنیادگرا دارند میآیند. اگر هم بیایند پدر شما را در میآورند. مثلاً تبلیغ کرده که معترضان سنیهای سلفیاند؛ برای مقابله با آنها هم افسران علوی را میفرستد. ولی این در نهایت به ضررش خواهد بود.
نقش ایران در سرکوبهای سوریه؛ واقعیت یا اغراق؟
برسیم به موضوع نقش جمهوری اسلامی ایران در ماجرای سوریه. به نظر شما گزارشهایی که حضور نیروهای امنیتی ایران را در سرکوبهای سوریه پررنگ نشان میدهد چه اندازه درست و قابل اعتمادند؟
علیرضا نوریزاده: دولت سوریه به خاطر نظام امنیتی که داشت اصولا تجمع چهار نفر هم در دمشق یا شهرهای دیگر ممکن نبود. چیزی وجود نداشت به نام روزنامهی آزاد یا احزاب آزاد. در مصر شما صدها حزب و روزنامه و اتحادیه و جامعهی مدنی بسیار پربار داشتید.
در سوریه این نبود. فقط یک تمرکز روی هنر بود. توی تئاتر و سریالهای تلویزیونی و در این چیزها یک مقدار آزادی بود. الان هم میبینیم که هنرمندان سوریه بخش عمدهایشان با نظاماند. برای این که بهرهمند شدهاند.
ایران آمد و از همان ابتدا سوریه را قانع کرد که هیچ گزیری جز راه حل امنیتی نیست. تجربه خودش را در اختیار سوریه قرار داد. تجهیزاتی که امروز سوریه با مردم میجنگد، ۹۰ درصدش از ایران آمده. چون سوریها نداشتند. نه ماشین آبپاش داشتند نه گلوله پلاستیکی. برای همین در روزهای اول تعداد کشتگان وحشتناک بود. چون با گلوله حقیقی میزدند. بعد شماری از مشاوران نظام به دمشق رفتند. ستاد مشترک درست کردند.
مورد دیگر از نظر مالی است. صحبت از چند صد میلیون دلار اعتباری است که دولت ایران در اختیار دولت سوریه قرار داده. ارسال نفت و بنزین برای سوریه. با اینکه خود ایران گرفتار کمبود بنزین است.
اینها همه نشان میدهد که رژیم جمهوری اسلامی سقوط رژیم اسد را یک چپز مرگبار برای خودش میداند. برای اینکه راهش با حزبالله و حماس قطع خواهد شد. از دست دادن حماس و حزبالله و جهاد اسلامی یعنی برگهای بزرگی که جمهوری اسلامی در رویارویی با غرب و مخالفانش از آن استفاده میکند.
اگر اسد برود این ضربه کمر رژیم جمهوری اسلامی را خواهد شکست. برای همین با تمام قدرت پشت سر سوریه ایستادهاند. امروز میبینید همهی مفسران دارند میگویند ترکیه از نقش جمهوری اسلامی بسیار ناراحت است.
بین ایران و ترکیه شکاف ایجاد شده. برای اینکه ترکیه راه حل سیاسی را دنبال میکند جمهوری اسلامی راه حل امنیتی و سرکوب مطلق را.
آقای زویری نظر شما در این باره چیست؟ نظرتان در باره گزارشهای متعددی که میگوید جمهوری اسلامی ایران کمک فکری و کمک تجهیزاتی در حوادث سه ماه اخیر به سوریه کرده.
محجوب الزویری: این گزارشها را من هم خواندهام یا شنیدهام. من معتقدم ایران از سقوط نظام بشار اسد ناراضی خواهد بود. بدون شک از لحاظ استراتژیکی سوریه برای ایران بسیار مهم است.
از لحاظ استراتژیک و سیاسی با هم حرکت میکنند در منطقهی خاورمیانه. دلایل و گزارشهایی که دیدیم و خواندیم نشان از این حمایت دارد. ولی مسئله بسیار مهم اینجاست که آیا ارتش سوریه، که کارش را در ۱۹۸۲ دیدهایم، آیا چنین ارتشی نیاز دارد به کمک ایران برای این کارهای وحشتناک؟ این سوال بزرگی است. آنها در استفاده از خشونت و وسایل سرکوب خودشان معلماند. نیاز ندارند کسی یادشان بدهد.
یعنی به عقیده شما در این گزارشهایی که نقش ایران را پررنگ نشان میدهد اغراق شده است؟
محجوب الزویری: به نظرم بله؛ اغراق شده است و پیش کشیدنش مسایل را پیچیده میکند. به نظر من این برداشت کاملاً ناصحیح است. یعنی باید مسایل را غیر از این دید.
و آقای نوری زاده؟
علیرضا نوریزاده: نه. من چنین اغراقی را نمیبینم. با دوستان سوریام که صحبت میکنم آنها هم روی این مسئله تأکید میکنند. شما حتی دیدید که دانشجویان دانشگاه حلب و چند دانشگاه دیگر اعلام کردند که دانشجویان بسیجی ایرانی از جانب رژیم اسد اختیار دستگیری دارند. یعنی دانشجویان را میزنند و دستگیر میکنند.
آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی و چین و روسیه خودش یک مورد دیگر بود. بعد دلایل بسیار متقنی وجود دارد مبنی بر اینکه نمایندگان اطلاعات رژیم و سپاه پاسداران در درون سوریه حضور دارند. بنابراین هیچ مبالغه نیست.
حالا اینکه رژیم سوریه خودش معلم آدمکشی است شکی نیست. ولی حداقل رژیم بشار در رویارویی با مردم تجربهای نداشت. در سال ۱۹۸۲ رفعت اسد، فرمانده سرا یا الدفاع یا نیروهای جمهوری، حمات را با بمباران هوایی کوبیدند و آنجا را با خاک یکسان کردند. اما الان رویارویی در خیابان با مردم است و در این زمینه نیروهای سوریه تجربهی زیادی نداشتهاند.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجهی آمریکا، گفته است که این نحوه سرکوب در سوریه آدم را یاد سرکوبهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران میاندازد. آقای زبیری چنین تشابهی نمیبینید؟
محجوب الزویری: ارزیابیهای خارجی برای من با سؤالهای زیادی همراه است. یعنی وقتی مثلا از ارتباط سرکوب سوریه با ایرانیها صحبت میکنند سعی دارند مسایل خود آمریکا را حل کنند. اکنون سوریها دنبال جامعهی مدنی هستند. اگر بیاییم ایران را به این مسأله ربط بدهیم چه مشکلی حل میشود؟
مسئله دیگر این که رژیم ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری بدون شک با مخالفان دولت آن چنان برخوردی کرد که اصلا جریان اصلاح طلبان را از بین برد. یعنی از لحاظ سیاسی یک جریان فعال را نابود کرد.
اما آن اتفاق در درون نظام روی داد. یعنی همه مخالفان صحبت از سقوط نظام نمیکردند و دنبال انتخابات سالم بودند. اما ماجرا در سوریه تفاوت دارد. صحبت از سقوط نظام و تغییرات ریشهای است. این تفاوت زیادی است. به خاطر همین، من از ارزیابیهای خارجی خوشم نمیآید. مسایل را قاطی میکنند. بدون شک بین اتفاقات ایران و سوریه تفاوتی وجود دارد.
اما آقای زبیری! الان بحث ما در مورد ریشه و منشأ این ناآرامیها نیست؛ که در ایران چگونه بود و در سوریه چگونه است. صحبت بر سر شیوهی سرکوب است. سرکوبها در ایران و سوریه گفته میشود که...
محجوب الزویری: من دارم میگویم خدمت شما. بدون شک دولت در برخورد با مردم از خشونت استفاده کرد. خب ناراضی بودند از حرکت مردم. اما از لحاظ مطالبات دارم مقایسه میکنم بین مطالبات ایرانیها و مطالبات سوریها امروز.
علیرضا نوری زاده: نه، ببینید؛ مردم ایران با شعار «رأی منو پس بده» شروع کردند، ولی بعداً تصاویر آقای خامنهای به آتش کشیده شد، مرگ بر دیکتاتور شعار شد، و جمهوری ایرانی گفتند. بنابر این اگر تظاهرات ایران هم ادامه پیدا میکرد به همانجا میرسید.
در سوریه هم اول مردم نگفتند تغییر نظام یا مرگ بر رژیم. نه. مردم اول خیلی آرام آمدند و خواستار رسیدگی به جنایاتی شدند که در درعا اتفاق افتاده بود. خواستار مبارزه با فساد شدند. آن اوایل مردم سوریه خیلی متمدنانه به دنبال خواستهای خیلی عادی در درون نظام بودند.
سرکوبهای نظام بود که شعارها را تند کرد. همین اتفاق در مصر هم افتاد. در تونس هم افتاد. در لیبی و یمن هم افتاد. سوریه هم همین وضع را دارد. به نظر من اتفاقا خیلی وضع شبیه است؛ با این تفاوت که در سوریه اراده مردم اراده محکمتری است. واقعاً ملت سوریه تحسین جهان را برانگیخته است با این اراده آهنین و با این قدرت و صلابت در برابر ماشین جنگی استبداد.
آقای زبیری! آمریکا و اتحادیه اروپا تعدادی از مقامهای سیاسی سوریه را از مدتها پیش به خاطر نقش داشتن در خشونتها تحریم کردهاند. اما هجدهم مه آمریکا مشخصاً نام قاسم سلیمانی و محسن چیذری، دو فرمانده بلندپایه نیروی قدس سپاه پاسداران، را به خاطر نقش داشتن در سرکوبهای سوریه در فهرست تحریم قرار داد. به نظر شما دلیل چنین تحریمی چه میتواند باشد؟
محجوب الزویری: داریم دوباره به همان مسئله برمیگردیم. کسی نمیتواند انکار کند که این دو کشور منافع خودشان را در این میبینند که از آن یکدیگر محافظت کنند. یعنی این دو کشور و این دو نظام صد در صد تلاش میکنند از یکدیگر حمایت کنند.
اما مسئله اینجاست که وقتی شواهد و مستندات کافی در دست نباشد به نظرم فقط نتیجهاش این میشود که: «گزارش شده، گزارش شده». برای ما از لحاظ آکادمیک «گزارش شده» یعنی نمیتوانم ثابت کنم.
به نظرم از بیرون سوریه نمیتوان ثابت کرد. اما از لحاظ سیاسی بدون شک موافقم که ایران تلاش میکند و تلاش خواهد کرد که از سوریه حمایت خواهد کرد و هرچه در توان دارد به کار خواهد گرفت.
آقای نوریزاده! خلاصه حرف آقای زویری این است که حیات سیاسی جمهوری اسلامی و سوریه کاملاً به هم گره خورده و کمک کردن این دو رژیم به هم امر چندان غریبی به شمار نمیآید. اما با این همه به عقیدهی ایشان راهی برای اثبات گزارشها در مورد نقش پررنگ ایران در سرکوبهای سوریه نیست. به نظر شما راه اثبات این گزارشها چیست؟
علیرضا نوریزاده: خود شما اشاره کردید که ایالات متحده به اسم دو نفر، یعنی آقای چیذری و سلیمانی، اشاره کرده است. آوردن این دو اسم بیدلیل نیست. میتوانستند اسم دهها تن دیگر را بیاورند.
دلایل متقنی وجود دارد در رابطه با حضور نیروهای قدس و بخشی از نیروهای ویژهی امنیتی ایران به خصوص در رابطه با تک تیراندازانی که به سوی مردم شلیک میکنند. حزبالله به طور قطع با اجازه ایران حضور دارد و در کنارش هم بعضی از آموزگاران سپاه.
منظور من این است که همانطور که خود ایشان اشاره کرد، این دو رژیم چنان با هم پیوند دارند که اگر یکی تب کند، آن یکی رو به مرگ میشود. این است که به یاری هم میآیند.
بخشی از این اطلاعات هم توسط خود سوریها در ترکیه و در مصاحبههایی که کردهاند اشاره به نقش ایران کردند. اینها مردمی هستند که با پوست و جانشان دارند هزینه میدهند. اینها هیچ دلیلی ندارد که با ایران دشمنی کنند. به خاطر اینکه حداقل بخشی از منافع روابط دو کشور نصیب مردم سوریه میشود. مثلا از طریق کارخانهی ماشین یا زوار ایرانی که هزار هزار میروند و باعث رونق بازار توریسم سوریهاند.
این است که به نظر من قطعی است که جمهوری اسلامی، هم از نظر نظامی و هم از نظر مالی، به دولت سوریه یاری میرساند.
جمعبندی
محجوب الزویری: اتفاقات سوریه را من کاملاً جزئی از بهار عربی میدانم و تلاش مردم سوریه برای آزادی و کسب حقوق سیاسی است. مردم سوریه صد در صد به توانایی خودشان تکیه خواهند داشت.
علیرضا نوریزاده: من اعتقاد دارم مبارزهی مردم سوریه که تحسین جهانیان را برانگیخته نیاز به حمایت بینالمللی دارد. این حمایتِ لفظی نیمبند چارهساز نیست و جامعهی بینالمللی باید موضع تندی اتخاذی کند.
نمیگویم به سوریه حمله کند، ولی ابزارهای بسیاری دارند که فشارها بر رژیم اسد را بیفزایند. فراموش نکنید در مورد ایران، کوتاهی جامعهی بینالمللی باعث سنگینی تلفات و ضربات بسیار بزرگی به جنبش سبز شد. امیدوارم در مورد سوریه این کوتاهی را شاهد نباشیم.