بیم و امید عربی از توافق هسته‌ای

همزمان با ادامه مذاکرات هسته‌ای میان ایران و گروه ۱+۵ در وین و انتشار خبرهایی از پیشرفت این مذاکرات، رسانه‌های عربی علاوه بر انعکاس اخبار و گزارش‌های مذاکرات، تلاش کردند تحلیل‌های صاحب‌نظران را نیز در این باره بازتاب دهند.

ایران پس از توافق

روزنامه فرامنطقه‌ای الحیات در مقاله‌ای به قلم الیاس حرفوش، تلاش کرده به تاثیرات توافق احتمالی هسته‌ای میان تهران و گروه ۱+۵ بر آینده ایران بپردازد.

نویسنده مقاله البته به چالش‌های موجود در مسیر دستیابی به توافق و همچنین موانع موجود در راه اجرای آن اشاره کرده و نوشته است: «چنانچه یک طرف مذاکرات آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران و طرف دیگر رهبران حزب جمهوری‌خواه در کنگره آمریکا می‌نشستند، مذاکرات به صورت آسان‌تر و شفاف‌تر پیش می‌رفت.»

حرفوش، به ضرورت تماس مستمر دولت حسن روحانی و مذاکره‌کنندگان ایرانی با آیت‌الله خامنه‌ای به‌منظور متقاعد کردن او و دریافت چراغ‌های سبز از او از یک سو و ارائه توافق احتمالی به کنگره دارای اکثریت جمهوری‌خواه آمریکا برای تصمیم‌گیری درباره آن از سوی دیگر اشاره کرده و آن را از جمله دشواری‌های موجود دانسته است.

نگارنده در ادامه نوشته است که مذاکرات وین، تنها «هسته‌ای» نیست بلکه در حقیقت مذاکراتی سیاسی است که به ترسیم چهره ایران پس از توافق مرتبط است. او تاکید می‌کند پس از توافق با قدرت‌های «استکبار جهانی» بسیار دشوار است که ایران «انقلابی» باقی بماند.

نگارنده در روزنامه الحیات نوشته است: «ایران باید تصمیم خود را بگیرد و خطر بزرگ‌تر بر آینده نظام و کشور را مشخص کند، باید انتخاب کند که آیا می‌خواهد در میان دیوارهای انزوای بین‌المللی باقی بماند یا این‌که در پی تغییر وضعیت و بهبود روابط با جهان است؛ گامی که هزینه‌های سیاسی و اقتصادی خود را می‌طلبد.»

تأثیر توافق بر اوضاع منطقه

روزانا بو منصف، نویسنده روزنامه لبنانی النهار، در مقاله‌ای این سئوال را مطرح کرده که پس از توافق میان ایران و گروه ۱+۵، کدام پرونده منطقه‌ای مطرح خواهد شد؟
این نویسنده در حقیقت سعی کرده به تأثیر توافق بر روابط میان ایران و عربستان سعودی اشاره کند و پیش‌بینی کرده است که پس از توافق احتمالی، یکی از پرونده‌های منطقه‌ای که باعث نگرانی دو کشور و دیگر کشورهای منطقه شده گشوده شود.

نویسنده روزنامه النهار به دو جهتگیری تحلیلی اشاره می‌کند؛ یکی اینکه برخی بر این باورند توافق هسته‌ای باعث می‌شود محور ایران قوی‌تر شود و بتواند اراده خود را در پرونده‌هایی همچون عراق، سوریه و لبنان به کرسی بنشاند. در مقابل برخی دیگر معتقدند که توافق با ایران به گرفتن امتیازهایی از آن در بعضی از پرونده‌های منطقه‌ای همزمان خواهد شد.


به عقیده نگارنده، حل و فصل اوضاع در عراق به بعد موکول خواهد شد، اما میان سوریه و لبنان به کدامیک اولویت داده خواهد شد، هنوز مشخص نیست. این سئوال مطرح است که آیا در سایه وجود خطر فروپاشی ناگهانی نظام بشار اسد رئیس جمهوری سوریه، نخست طرف‌های منطقه‌ای در پی دستیابی به تسویه‌ای بر سر بحران این کشور خواهند بود؟ یا این که نخست به پرونده لبنان که ساده‌تر به نظر می‌رسد خواهند پرداخت و به تعاملی برای انتخاب رئیس جمهوری برای این کشور دست خواهند زد؟

اشتباهات محاسباتی عرب‌ها درباره توافق ایران و غرب

سایت شبکه الجزیره، مقاله‌ای به قلم حسن احمدیان، کارشناس امور استراتژیک منتشر کرده که در آن به اشتباهات محاسباتی عرب‌ها در موضع‌گیری درباره توافق احتمالی هسته‌ای میان ایران و گروه ۱+۵ پرداخته است.

نویسنده نخست به بعضی موضع‌گیری‌های عربی اشاره کرده که پس از توافق موقت ژنو، واشینگتن را به خیانت به هم‌پیمانانش متهم کردند. صاحبان این نظر بر این عقیده‌اند که آمریکا در تلاش است پرونده اتمی را به پایان برساند و پس از آن خاورمیانه و هم‌پیمانانش را «برای ایران رها کند.»

نگارنده سه فرض موجود در این تحلیل را این گونه برشمرده است: «توافق هسته‌ای تفاهمی ایرانی-آمریکایی است که در چارچوب گروه ۱+۵ قالب‌بندی می‌شود، توافقی فراگیرتر از پرونده اتمی وجود دارد که تمام مسائل خاورمیانه را در بر می‌گیرد و اینکه آمریکا در پی خروج دائم از خاورمیانه است و ایران را به عنوان جایگزینی برای خود در اداره بحران‌های این منطقه می‌بیند.»

احمدیان در نقض این سه فرضیه می‌نویسد نخست اینکه حتی اگر در مذاکرات آمریکا دست بالا را دارد، به معنی تبعیت دیگر اعضای گروه ۱+۵ از واشینگتن نیست، همانگونه که مخالفت‌ها و شرط‌های دیگر اعضا همچون فرانسه تاکنون چند بار دستیابی به توافق را به عقب انداخته است. دوم این‌که ایالات متحده و از آن واضح‌تر، ایران، همواره سعی می‌کنند گفت‌وگوهای اتمی را از دیگر مسائل مورد اختلاف دور کنند تا پیچیدگی‌ها کمتر شود و سوم این‌که، کاهش نقش آمریکا در خاورمیانه، سیاستی است که ارتباطی با پرونده اتمی ندارد و حتی در صورت اجرای آن با توجه به دشمنی ایران با اسرائیل، بعید است اعتماد واشینگتن به تهران در منطقه بیشتر شود.


نگارنده اشتباه محاسباتی دوم را در ارزیابی توانایی شماری از کشورها و شخصیت‌ها بر استراتژی آمریکایی می‌داند.

او معتقد است که جنگ تبلیغاتی کشورهای عربی درباره نقش ایران در آشوب در خاورمیانه و همچنین رویدادهایی همچون جنگ یمن، نمی‌تواند بر استراتژی واشینگتن تأثیر شایانی بگذارد، چرا که سامانه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در آمریکا، شخص‌محور نیست و بر نهادهای مختلف استوار است. از این رو تغییر منظومه فکری استراتژیست‌های آمریکایی، مسئله‌ای است که چند دهه تلاش می‌طلبد.

نویسنده بر این باور است که تلاش‌ها برای منصرف کردن آمریکا از توافق با ایران در چارچوب گروه ۱+۵ ناشی از دیدگاهی است که معتقد است که باید آمریکا را به عنوان کلید حل و فصل مشکلات و بحران‌های منطقه ابقا کرد. او می‌نویسد که این تکیه به نقش آمریکا در درجه نخست از عدم درک تحول استراتژیک در آمریکا ناشی می‌شود و در درجه دوم، عامل آن ترس از بر عهده گرفتن مسئولیت‌های منطقه‌ای با اجتماع و همکاری اقلیمی است.

نگارنده در ادامه تلاش‌ها برای ترساندن کشورهای غربی از توافق با ایران را ناشی از نگرانی حقیقی در کشورهای عربی از این مساله می‌داند که در صورت لغو تحریم‌های ایران حمایت از هم‌پیمانان خود را بیشتر خواهد کرد.

او می‌نویسد معتقدان به این نظر عقیده دارند که ایران هنوز به مقدار کافی از هم‌پیمانان خود پشتیبانی نکرده است.

احمدیان این فرضیه را دارای اشکال می‌بیند از این حیث که اولاً ایران تا کنون تا جایی که در توان داشته، از متحدان خود حمایت کرده است و دوم این‌که در صورت نیاز حتی با ادامه تحریم‌ها، راهی برای افزایش پشتیبانی‌های خود از هم‌پیمانان خواهد یافت.