باباجون فیلمی از یوال دلشاد نخستین فیلم فارسی اسرائیل روایتی از مهاجرت یک خانواده یهودی ایرانی از شیراز به روستایی در اسرائیل است. این فیلم داستان زندگی سه نسل از ایرانیان یهودی را در کشور اسرائیل نشان میدهد.
یوال دلشاد کارگردان ۴۳ ساله این فیلم در مورد داستان زندگی خانوادهاش در اسرائیل که بنمایه شکلگیری این فیلم است به رادیو فردا میگوید:
«پدر و مادرم در شیراز متولد شدند و قبل از انقلاب ۵۷ به اسرائیل مهاجرت کردند. بعد از انقلاب ۵۷ بقیه خانواده به اسرائیل مهاجرت کردند. مادر و پدر من یک سال قبل از انقلاب ۵۷ باز به ایران سفر کردند. پدرم با یک دوربین فیلمبرداری ۸ میلیمتری همه شیراز، محل زندگیاش و حتی جایی که متولد شده بود را دوباره تصویربرداری کرد.»
Your browser doesn’t support HTML5
فیلم باباجون پاسخی است از سوی دلشاد به زندگی پدر و مادرش در کشور تازهتأسیس اسرائیل و دلتنگیهایشان برای ایران. او میگوید میفهمد چقدر پدر و مادرش دلتنگ ایران هستند و چقدر دلشان میخواهد دوباره به ایران بازگردند. وقتی او به دنیا میآید کشور اسرائیل گریبانگیر مشکلات بسیاری بوده است. مهاجران یهودی از همه جای دنیا به این سرزمین کوچک رهسپار شده بودند.
خود دلشاد میگوید در چنین شرایطی مهاجر ایرانی بودن بسیار سخت بود. پدر و مادر دلشاد در کنار پدربزرگ و مادربزرگش سعی میکنند دوباره زندگی را از صفر بسازند. بابا جون اتوبیوگرادفی نیست اما تکههایی است از خاطرات دلشاد از قصههای پدربزرگ و مادربزرگش از زندگی در ایران و شغل و کار خانوادگیشان. خودش فیلم را برداشتی آزاد میداند از زندگی خانواده دلشاد.
در زمان تأسیس دولت اسرائیل از سراسر جهان یهودیان راهی اسرائیل شدند. یهودیان شرقی از کشورهایی چون مراکش، عراق، سوریه و ایران در بدو ورود با سختیهای مضاعفی روبرو بودند. زبان عبری نمیدانستند و با انگلیسی که زبان موسسان کشور جدید بود آشنایی نداشتند.
فرهاد مرادیان از یهودیان ایرانی ساکن اسرائیل معتقد است این یهودیان غالباً از روستاهای ایران میآمدند و زندگی مرفهی نداشتند. علاوه بر این او عدم وجود رسانههای گروهی را عاملی دیگر میداند در ناآشنایی این یهودیان از زندگی جدید در اسرائیل.
دلشاد روایت باباجون را که در روستایی در اسرائیل ساکن شده بودند و همگی به فارسی با هم صحبت میکردند به فارسی ساخته است. این فیلم روایت جدال دو نسل است با هم. جدالی که مهاجرت آن را پررنگتر کرده است. پدربزرگ خانواده تلاش میکند در کشور جدید شغل خانوادگی که پرورش بوقلمون است دوباره به راه بیاندازد و اصرار دارد نوهاش «موتی» نیز مانند پدربزرگ و پدرش این شغل را ادامه دهد اما موتی دوست ندارد در این شغل بماند.
او به مدرسه عبریزبان رفته است و به عبری حرف میزند و دوست ندارد به فارسی حرف بزند. این فیلم در جشنواره اسکار اسرائیل سال ۲۰۱۵ توانسته است جایزه این جشنواره را از آن خود کند. همچنین اسرائیل امسال فیلم باباجون را برای شرکت در اسکار از سوی این کشور انتخاب کرده است. فرهاد مرادیان از عکس العمل ایرانیان ساکن اسرائیل به رادیو فردا میگوید:
«در موقعیتی که بین اسرائیل و ایران دشمنیهایی وجود دارد میتوان به خوبی احساسات ایرانیان را درک کرد چون ایرانیان هر دو کشور را دوست دارند. فارسی بودن این فیلم باعث شده ایرانیان ساکن اسرائیل احساس غرور کنند.»
یوال دلشاد کارگردان این فیلم از اینکه توانسته از بازیگران ایرانی و به زبان فارسی در فیلم استفاده کند بسیار خوشحال است. او از یهودیان ایرانی ساکن اسرائیل در فیلم استفاده کرده است اما برای نقش اول فیلم که پدر موتی، اسحاق است از نوید نگهبان بازیگر ایرانی آمریکایی فیلم هوملند و سنگسار ثریا دعوت به همکاری کرده است. او درباره این انتخاب به رادیو فردا میگوید:
«ابتدا با نوید از طریق اسکایپ آشنا شدم و بعد برای دیدنش به لس آنجلس رفتم و دیدم او دقیقاً همان کسی است که باید این نقش را بازی کند. وقتی فیلمنامه را دادم که بخواند چند بار دیدم اشک از چشمانش جاری شده. او شوکه شده بود و میگفت این زندگی من است.»
دلشاد میگوید بسیاری از ایرانیان، چه ساکن اسرائیل و چه ساکن ایران تحت تأثیر فیلم قرار گرفتهاند و او پیامهای زیادی از ایرانیان درمورد این فیلم دریافت کرده است. او حتی برای ساخت فیلم در شهر شیراز از مقامات ایرانی درخواست سفر به ایران کرده که این درخواست رد شده است. او دوست دارد ایرانیان این فیلم را ببینند و در مورد آن نظر بدهند. دلشاد میگوید:
«برایم مهم نیست فیلم به بازار سیاه برود. من میخواهم ایرانیها این فیلم را ببیند. من به فرهنگ و مردم ایران احترام میگذارم و میخواهم ببینند چطور میتوان بدون سیاست با هم حرف بزنیم. برای همین من از یک بازیگر مسلمان ایرانی برای فیلمم استفاده کردم نه یک بازیگر یهودی اسرائیلی.»
دلشاد آرزو دارد روزی فیلمش در جشنوارههای ایرانی نظیر جشنواره فیلم فجر به نمایش دربیاید. آرزویی که آن را در حال حاضر محال میداند.