«این روزها بهمنش فقط از کرمانشاه یاد می‌کند»

برجسته‌ترین گزارشگر ورزشی در تاریخ رادیو و تلویزیون ایران، بیست و چهارم فروردین پا به سن ۹۴ سالگی گذاشت. عطا بهمنش با از دست دادن تدریجی حافظه‌، در دوره‌ای کاملاً متفاوت از زندگی پرماجرایش به سر می‌برد.

سال ۱۳۲۳ به تهران آمده و یک سال بعد در بانک ملی استخدام شد و حدود سیزده سال آنجا بود. سپس با استخدام رادیو درآمد تا در رم، المپیک ۱۹۶۰ را گزارش کند.

اما این مسیر، به سادگی طی نشد. او در دهه ۵۰ میلادی، ضبط صوت ایتالیایی را ۲۵۰ تومان و به صورت قسطی خریده بود که هنوز آن را نگه داشته است. در مسابقه انتخابی بین امامعلی حبیبی و جهانبخت توفیق، برای خودش مسابقه را گزارش و ضبط می‌کند.

در المپیک رم و در باسیلیکا دی ماسنزیو وقتی با ضبط صوت مقابل تختی می‌ایستد، می‌پرسد چه صحبتی برای مردم داری. تختی نفس‌زنان، جمله مشهوری که بار‌ها از او نقل شده را به زبان می‌آورد: من به مردم تعظیم می‌کنم.

تا سال ۱۳۵۳ یک مدیر با عنوان رئیس ورزش رادیو و تلویزیون ملی ایران به ریاست مهندس میلانی‌نیا فعالیت می‌کرد اما از این سال، مسئولیت ورزش در رادیو و تلویزیون تفکیک شد و مدیریت ورزش رادیو را عطا بهمنش به عهده گرفت.

مدیریت ورزش در شبکه یک تلویزیون با حبیب روشن‌زاده بود و در شبکه دو هم با مانوک خدابخشیان. با این حال عطا بهمنش همزمان در هر دو رسانه فعال بود. مدتی هم در دوران ریاست تیمسار رحیمی، سمت دبیری فدراسیون کشتی را برعهده داشت و در واقع مرد اول این رشته ورزشی در ایران بود.

او در دهه ۷۰ میلادی هم جام جهانی فوتبال را گزارش می‌کرد و هم مسابقات جهانی کشتی را. مردم در رادیو و تلویزیون، سایر رشته‌ها را هم دوست داشتند با صدای او بشنوند.

برای آنها که در اماکن عمومی مانند قهوه‌خانه‌ها گردهم می‌آمدند، تصور اینکه مبارزه‌های محمد علی در بوکس را فرد دیگری گزارش کند ناممکن بود.

حالا در اردیهبشت ۱۳۹۴، بیشتر اوقات روز را به خواب می‌گذراند. حافظه‌اش کمرنگ شده. نیم ساعت مانده به ظهر می‌پرسد شام خوردید؟

سایت خبرآنلاین، گزارشی تهیه کرده از وضعیت بهمنش در اردیبهشت ۹۴. او در پاسخ به این سئوال که شما در گزارش فوتبال و کشتی سرآمد بودید و هرگز کسی به محبوبیت شما نرسید، می‌گوید: من مادرم از دست رفته، پدرم از دست رفته...

مصاحبه‌گر نوشته ادامه مکالمه با بهمنش سخت بود و ادامه سئوالات را از همسرش پرسیدم. او نیز تاکید می‌کند که آقای بهمنش می‌بیند اما نمی‌شنود. عطا فقط درباره پدر و مادرش حرف می‌زند. ۷۰ سال است کرمانشاه نرفته، اما در مورد آن زمان صحبت می‌کند.

او در بخشی از ویدئوی تهیه شده از این مصاحبه درباره پسرش که ۳۰ سال است به سوئیس مهاجرت کرده، می‌گوید: اصلاً نیامده ما را ببیند. همسرش تصحیح کرد و گفت پسرشان خرداد پارسال آمده ایران اما بهمنش او را نشناخته.

نکته جالب در خصوص مردی که به خاطر کهولت، پسرش را به جا نیاورده این است که وقتی آلبوم قدیمی را ورق می‌زنند، شمس‌الدین سیدعباسی آقای فتیله‌پیچ دنیای کشتی در دهه چهل و پنجاه شمسی را به جا می‌آورد!

خانم سودابه عظیمی می‌گوید انقلاب که شد گفتند دیگر بهمنش نباشد. در ریو دو ژانیرو بود برای گزارش مسابقات ورزشی. از‌‌ همان جا که می‌خواسته خبر بفرستد، به او گفتند چه می‌گویی، اینجا همه چیز عوض شده و دیگر تو را نمی‌خواهند. وقتی آمد جو را دید، فهمید دورانش تمام شده.

حکم اخراجش در زمان صادق قطب‌زاده صادر شد. همسر بهمنش می‌گوید چند بار احمد خمینی دنبالش فرستاد و فضا را برایش آرام کرد.

چند سالی می‌نوشت و ترجمه می‌کرد. چندی هم فعالیت در نانوایی. سپس مجدداً به تخصص خود بازگشت. مدتی در روزنامه ری، سپس موسسه اطلاعات و مجله دنیای ورزش.

او از معدود گزارشگران ورزشی در تلویزیون است که طی دوران فعالیت، در عرصه نوشتار هم جزو بهترین‌ها بوده. نویسندگی را از‌‌ همان دوران کارمندی بانک ملی آغاز کرد؛ سال ۱۳۳۰ در مجله «نیرو و راستی» و با مطلبی درباره جسی اوونس که مقابل هیتلر، دونده آلمانی را شکست داده بود.

این نشریه و باشگاهی مدرن به همین نام را منوچهر مهران و همسرش منیر اصفیا اداره می‌کردند. مجله‌ای که مشی انتقادی‌اش باعث شد پس از المپیک ملبورن فشار‌ها بر آن افزایش یابد و سرانجام نیز از ادامه حیات بازماند.

بهمنش دهه ۳۰ در نشریه امید ایران هم می‌نوشت و تا پیش از انقلاب از حیث شهرت و اعتبار در جامعه، مطرح‌ترین نویسنده مجله دنیای ورزش بود.

عطاالله بهمنش از سال‌های نخست دهه ۷۰ شمسی مجدداً به صداوسیما برگشت. چند بار مسابقات کشتی را گزارش کرد، از جمله مسابقات امیدهای جهان در سال ۱۹۹۵ و مسابقات جهانی ۱۹۹۷ کراسنویارسک.

او در ادامه به خاطر موانعی مانند افزایش سن و سال و دور بودن از فضای روز ورزش، ترجیح داد برنامه‌های آرشیوی را اجرا کند. از جمله برنامه‌هایی چون مروری بر تاریخ المپیک‌ها از شبکه جهانی جام جم.

از بهمنش کتاب‌هایی هم به یادگار مانده. جام جهانی فوتبال از آغاز تا ۲۰۰۲. بازی‌های المپیک از آغاز تا امروز و کتاب «گام به گام با جام» که تفسیری است بر جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا، همچنین کتابی در شرح و تفسیر فنون کشتی.

بهمنش معتقد بود: «گزارشگر رادیو و تلویزیون باید نویسنده چیره‌دست باشد. اگر ادبیات مملکتش و قضاوت مردم را دور بریزد و به آن اهمیت ندهد و از کنار مسائل فنی بدون توجه بگذرد، هیچ نمی‌ارزد. راجع به این مساله صحبت نمی‌کنم، چون یک عده ناراحت می‌شوند.»