مسعود بهنود: روزنامه‌نگاران پیشمرگان جامعه نیستند

روزنامه اعتماد پس از ۱۶ ماه توقیف، روز شنبه بار دیگر منتشر شد؛ این روزنامه اصلاح‌طلب در اواسط اسفند ماه سال ۱۳۸۸ توسط هیات نظارت بر مطبوعات، پس از حدود هشت سال انتشار توقیف شد.

مسعود بهنود: روزنامه «اعتماد» قطعا یک روزنامه اصلاح‌طلب بود. منتها وقتی که همه روزنامه‌های اصلاح طلب را به مقتضای روزگار حذف کردند، و اعتماد باقی ماند، این سوال برای این و آن پیش آمد که پس چرا مانده است.

با این ملاحظه به این نتیجه رسیدند که شاید این روزنامه محافظه‌کار‌ترین اصلاح‌طلب‌ها بوده است.

این شاید تصویر خیلی روشنی نباشد. بالاخره حرفه ما جای بازی و مانور در درون خودش دارد. جای عشوه‌گری دارد. جای قرار گرفتن در خاکستری‌های میانه را دارد. به نظرم اعتماد تبدیل به یک روزنامه حرفه‌ای و جا افتاده شده بود.



اگر روزنامه اعتماد را به عنوان یکی از چند روزنامه شناخته شده‌تر سال‌های اخیر بدانیم، که در حال حاضر پس از یک دوره توقیف، از نو می‌خواهد منتشر شود، به اعتقاد شما چه مسیری را باید در پیش بگیرد تا بتواند در جامعه امروز ایران تاثیرگذار باشد؟

متاسفانه این مسئله یک نسخه قطعی ندارد. وقتی که جامعه در یک دوره هیجانی به سر می‌برد، کار روزنامه نویس بسیار دشوار می‌شود. وقتی جامعه آرام نیست، کار روزنامه نویس مشکل خواهد شد.

روزنامه‌ای که بخواهد منتشر بشود و مثلا یک هیجانی مثل اعتصاب غذای جمعی روزنامه نگاران سیاسی را نبیند، یا مرگ مشکوک هدی صابر و خانم هاله سحابی را نبیند، می‌شود گفت که در هیجان عمومی جامعه شرکت نکرده است.

در این صورت راهی ندارد جز اینکه اعتماد کند به اینکه خوانندگان هم مثل خود آن‌ها از جریانات خبر دارند و فشار‌ها را می‌بینند و باید اعتماد متقابل را برقرار کرد.

به نظرم می‌رسد مهم‌ترین کاری که روزنامه‌هایی که جزو روزنامه‌های حکومتی و دولتی نیستند این روز‌ها باید انجام دهند، این است که سعی کنند تا مردم را با میز روزنامه فروش آشتی دهند.

در شرایط موجود که رسانه‌های مستقل و منتقد حکومت اگر هم منتشر می‌شوند، زیر تیغ سانسور به حیاتشان ادامه می‌دهند، و نمی‌توانند یک روند بدون سانسور داشته باشند، شما فکر می‌کنید روزنامه اعتماد کجای فضای رسانه یی و منتقد را از این پس می‌تواند با این حجم از سانسور پر کند؟

سال ۹۰ یعنی سالی که الان در آن قرار داریم به اعتقاد من جزو سال‌های بد روزنامه نگاری در ایران نیست. یا به عبارت بهتر، جزء بد‌ترین سال‌ها نیست.
در بد‌ترین سال‌ها هم به هر حال ادامه حیات روزنامه نگاری ممکن بوده است. چون هرگز پشت سر و پیشینه روزنامه نگاری در ایران یک روزنامه نگاری کاملا مستقل و آزاد نبوده است، بنابر این تک تک روزنامه نگاران گذر از این شرایط را بلدند.

تعبیر من این نیست که به دلیل وجود سانسور کار روزنامه نگاری در ایران دشوار است. به نظرم کار روزنامه نگاری در این برهه بسیار مشکل است برای اینکه مردم با روزنامه‌ها قهر کرده‌اند.

راه حل آشتی مردم با روزنامه‌ها، یک راه حل سهل و ممتنع است. ما باید یک خط ارتباطی با مردم پیدا کنیم و از طریق آن خط ارتباطی به مردم برسانیم که روزنامه خوب، الزاما یک روزنامه منتقد و آنهم انتقادهای تند به راس حکومت نیست.

بسیاری از روزنامه‌های پرفروش دنیا و شاید بشود گفت «پرفروش‌ترین» روزنامه‌های دنیا، روزنامه‌هایی هستند که اتفاقا چنین روشی در آن‌ها مرسوم نیست.

می‌شود به این نتیجه رسید که ما روزنامه نگاران ایرانی باید سعی خودمان را بکنیم که مردم را کم کم و به تدریج در این فضا با خودمان آشنا کنیم و اعتمادشان را جلب کنیم.

باید بتوانیم به آنان پیام بدهیم که روزنامه نگاران، پیشمرگان جامعه نیستند. و الزاما جایشان در زندان و در حال اعتصاب غذا نیست بلکه مثل بقیه مردم کشورند و می‌توانند و بایستی به اندازه میانگین سایر مردم، برای ساختن مملکتی آباد فعالیت و کوشش کنند.