قانون منع استفاده از نقاب یا روبنده از صبح دوشنبه در فرانسه اجرا شد. این در حالی است که اسلامگرایان از مدتها قبل اعتراضهای گسترده خود را نسبت به اجرای این قانون آغاز کرده بودند و روز جمعه تظاهراتی را برعلیه دولت فرانسه ترتیب دادند.
اما چرا موضوع حجاب اسلامی در کشور فرانسه به این حد از اهمیت رسیده است. موافقان منع استفاده از نقاب میگویند یکی از سادهترین قواعد زندگی در جامعه مردمسالار آشکار بودن صورت است. محمد جواد اکبرین، پژوهشگر دینی ساکن پاریس به پرسشهای ما پاسخ میدهد.
موافقان استفاده از نقاب چه استدلالی را میتوانند در استفاده از نقاب در جوامع آزادی مثل کشور فرانسه داشته باشند؟
محمد جواد اکبرین: طبیعی است که آنها ترجیح میدهند سخن از آموزههای اسلامی به میان نیاورند. در مقابل حکومتی که آنها را منع میکند از استفاده از چنین پوششی، قواعد یک حکومت دموکراتیک و جامعهای که در آن آزادی نهادینه شده است، استدلال کنند و بگویند که این چگونه حکومت مدعی دموکراسی است که حق انتخاب پوشش را در سادهترین صورت خود از انسان سلب میکند و به انسان اجازه نمیدهد که خودش پوشش خود را انتخاب کند.
اما، تا آنجا که رسانههای عمومی هم در این مورد اطلاع رسانی کردهاند، این ممنوعیت فقط برای استفاده از نقاب است. یعنی پوشش که صورت زن را جز چشمان او میپوشاند. این پوشش چقدر در مبانی اسلامی ریشه و پایه دارد؟
تنها یک قرائت از اسلام است که این پوشش را توصیه میکند و از قضا مبانی محکمی در متون دینی ندارد بلکه بیشتر در فرهنگی دارد که این قرائت در آن فرهنگ پرورش پیدا کرده است.
این بیشتر قرائت طالبانی از اسلام است و قرائتی است که پیروان القاعده و قرائتهای مشابه القاعده از اسلام به آن ملتزماند و هرگاه هم در حوزههای نظری از آنها پرسیده شده که کدام متون اسلامی به شما این اجازه را میدهد که تا این حد بر این پوشش تاکید کنید و این را یکی از مسلمات مسلمانی بدانید، پاسخ روشنی ندارند و به آیاتی استناد میکنند که هیچ نسبتی با این روش ندارد و بیشتر انسان به این نتیجه میرسد که این حاصل نوعی فرهنگ و باور هست که به کام خودشان و به نام اسلام ترویج میشود.
در عین حال که به نظر میرسد دولت فرانسه سعی کرده قوانین محکمی را برای حمایت از این قانون در نظر بگیرد اما گویا مسلمانان هم راههایی برای مقابله با آن پیدا کردهاند. در قوانین آمده در صورتی که زنی با پوشش نقاب در خیابانهای فرانسه حاضر شود باید تا ۱۵۰ یورو جریمه نقدی بپردازد و یک دوره شهروندی را ببیند. اما اگر مردی زنی را مجبور کند که حجاب سرش کند چه به صورت نقاب یا حجاب معمولی، باید یک سال زندان را تحمل کند و ۳۰ هزار یورو جریمه نقدی شود. اگر آن زن زیر سن قانونی باشد، مرد باید متحمل دو سال زندان و ۶۰ هزار یورو جریمه نقدی شود. اما گویا مسلمانان حتی برای این مسئله هم راه حلی را پیدا کردهاند و یک تاجر مراکشی اعلام کرده که حاضر است تا یک میلیون یورو هزینه جریمههایی که مسلمانان باید در فرانسه پرداخت کنند را بر عهده بگیرد و آن را پرداخت کند. واقعا بحث نقاب که یک گام جلوتر از بحث حجاب زنان است چقدر در جامعه مسلمانان ریشه سنتی دارد که به این شکل حاضرند حتی برایش هزینه هم کنند؟
داستان تبدیل به یک نزاع هویتی شده متاسفانه. وقتی حکومتی مانع چنین پوششی میشود، استدلالش این است که این نماد بنیادگرایی و نماد مکتبی است که این مکتب مدارا با دیگران را بلد نیست و ترویج نمیکند بلکه نه تنها بیمدارا است خشونتگرا هم هست. طبیعتا تمام تلاشش را این حکومت میکند که جلوی ترویج نمادهای بنیادگرایی را بگیرد. اما آن سوی ماجرا مسلمانانی که با این فرهنگ نزدیکاند و به این قرائت معتقدند خودشان را در یک رقابت و نزاع و جنگ هویتی با حکومتهای دموکراتیک میبینند.
آنها تمام سعی خودشان را میکنند که خودشان را اثبات کنند و این ظواهر را نگاه دارند و حکومتهای دموکراتیک هم مثل حکومت فرانسه تلاش میکنند که جلوی ترویج این نمادها را بگیرند. این جنگ در نهایت یک جنگ نامبارک است به این دلیل که همه هویت اسلامی و همه هویت مذاهب در ظاهر مذهب خلاصه میشود.
مذهب به ظاهر و ظاهر مذهب تمام هویت یک دین را تشکیل میدهد و از آن سو مبارزه با این نماد نشان میدهد که قدرت یک حکومت دموکراتیک را برای پاسداشت ارزشهای دموکراسی. اعتقاد من این است که هر دو دارند به خطا میروند. دعوای دموکراسی و بنیادگرایی دعوای مدارا و خشونت اصلا نباید در این ظواهر خودش را نشان دهد.
ما نیاز به رویارویی نظری فرهنگها و نظرها در مرحله نخست داریم و اصلا نباید عرصه را واگذار کنیم به دعوای ظواهر. این دعوای ظواهر به گمانم اصلا نتایج مبارکی ندارد و حتی اگر یکی از دو سوی این ماجرا برنده شود، عقدهای را ایجاد میکند و انرژی نفرتآمیزی را متراکم میکند که در آینده آزاد شدن این انرژی اصلا مبارک نخواهد بود و نظیر اتفاقاتی را شاهد خواهیم بود که در ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد.
۵۲ ساعت در تونس
با اینکه این روزها تونس اولین کشوری است که گامهای مستحکمی را به سوی دموکراسی برداشته هنوز هم نشانههایی از نگرانی برای آینده زنان تونسی در فعالان زن دیده میشود. سوده راد، فعال جنبش زنان ساکن پاریس از جمله فمینیستهایی است که برای کمک به جامعه زنان تونس به این کشور سفر کرده. از او در مورد حال و هوای مردم کشور تونس میپرسم.
سوده راد: تمام کسانی که ما آنجا دیدیم، چه مرد، چه زن و چه جوان، میگفتند تازه این اول راه است و خودشان را اصلا در پایان راه نمیدیدند. گفتند که تازه اول انقلاب است و هنوز شروع شده کاری که باید بکنیم. حال و هوایی هم که آن شهر تونس داشت و راهپیمایی مختلفی که بود و بحثهای مختلفی که مردم در خیابان با هم میکردند، گفتوگوهایی که میکردند همه حال وهوای انقلاب را داشت. یعنی کسانی که در ادامه انقلاب تازه دارند انقلاب را میسازند. بله. پیروزی را اول به دست آوردهاند، دیکتاتور رفته و حالا باید یک ساختار مردمسالار بسازند. زنهای تونس هم استثنا نبودند. همانطور که در انقلابشان کنار مردها بودند و توی خیابانها بودند چه در کنار مردها و چه خودشان تنها، همچنان دارند به مبارزهشان ادامه میدهند. یعنی هم جلسات بحث و گفتوگوی خودشان را دارند و هم در خیابانها هستند. چیزی که خیلی نظر مرا جلب کرد این بود هم خانمها با حجاب بودند و هم بیحجاب و خیل وقتها زوجهایی میدیدم که خانمی که خیلی راحت و باز لباس پوشیده و خانمی که لباس خیلی پوشیدهای دارد، هر دو داشتند با هم راه میرفتند و میرفتند خرید میکردند. به نظر من یک جامعه خیلی شادابی است که دارد به سمت مردمسالاری و احترام به عقاید یک دیگر پیش میرود.
وضعیت فعالان زنان در تونس چطور است؟
فعالان جنبش زنان به گفته خودشان تازه داشتند نفس میکشیدند. بعد از سالها که نام بورقیبه را پدر فمینیسم تونس گذاشته بودند و بعدش هم که لیلا طرابلسی آمده بود و به او میگفتند مادر فمینسیم... دچار یک فمینیسم حکومتی شده بودند، الان میگفتند حالا میتوانیم فمینیسم مستقل و پیشرو را ادامه دهیم. میتوانیم شروع کنیم و بگوییم که مطالبات ما چیست، برای چه میگوییم ارث برابر. برای چه میگوییم فمینیسم حکومتی فقط یک ویترین بوده برای مذاکرات بین المللی دولت دیکتاتور بن علی؟ خیلی خوشحال بودند و در عین حال احساس میکردند که باید از تمام حقوق برابری که نسبت به سایر کشورهای عربی به دست آوردهاند، باید دفاع کنند ولی برایشان برابری جنسیتی هنوز در کشورشان جاری نیست و خیلی راه هست تا برسند و بگویند که در کشورشان قوانین جنسیتی برقرار است.
آنطور که آمارها و ارقام منتشر شده در مورد وضعیت زنان در کشور تونس نشان میدهد، زنان تونس جزو تحصیل کردهترین زنان جامعه جهانی عرباند و بیشترین درصد اشتغال را زنان تونس به خود اختصاص دادهاند، نسبت به سایر کشورهای عرب. چطور آنها هنوز این حد از پیشرفت را کافی نمیدانستند؛ با توجه به اینکه در هر حال یک بخش از جامعه تونس هم یک جامعه سنتی مسلمان است؟
همین که اشاره میکنید به اینکه زنان تونسی تحصیل کردهترین هستند در قاره آفریقا و بین سایر کشورهای عربی، جزو تحصیل کردهترینها هستند، خودش یک عامل مفید و مثبتی است. ولی باید یادآوری کنیم که سی درصد از دختران در همین کشور تونس مجبورند ترک تحصیل کنند و تعداد بیشتر کسانی که بعد از دیپلم گرفتن و گرفتن مدرک دانشگاهی دنبال کار میگردند، اکثریتشان زناناند. یعنی زنان دسترسی برابر نسبت به مردها ندارند در به دست آوردن شغلهای مختلف.
به نظر شما حادترین مشکلی که زنان در تونس با آن ر وبرو هستند چیست؟ شما در سفرتان به چه پیچیدگیهایی برخوردید در میانه جامعه زنان تونسی؟
اجازه میخواهم همان چیزهایی که در دیدار با فمینیستهای تونسی با آن آشنا شدم و درک کردم را تکرار کنم. الان سالهاست که چهار یا پنج سال است که یک کمپین برابری ارث در تونس برگزار شده و آن هم این است که قانون ارث در تونس نه به سختگیری و تبعیضآمیزی قانون ارث در اسلام است و نه به برابری قانون کشورهایی است که از قوانین شرعی پیروی نمیکنند. این نابرابری که این میانه مانده و یکی از تبعیضهایی است که در مورد زنان رواج پیدا میکند. علاوه بر این همین الان در دولت موقت تونس میبینید که بین وزیرهای این دولت فقط دو وزیر زن هست. در این انجمن عالی که دارند خودشان را برای انتخابات ۲۴ ژوئیه آماده میکنند و روی قانون اساسی و نحوه رای گیری تصمیم گیری میکنند، و جامعه را آماده میکنند به سمت رفتن به یک انتخابات آزاد و مردمسالاری، از ۱۴۵ عضو فقط ۳۰ نفر زن هستند. همین تعداد کم زنهایی که در عرصههای تصمیم گیری جامعه وجود دارند، خودش نشاندهنده یک سری تبعیضاتی است که در جامعه دارد بر زنها روا داشته میشود. این دو تا نکته نکاتی بود که زنهای تونس خیلی رویش تاکید داشتند. علاوه بر این خانمهای فمینیستی خیلی حساس بودند روی اینکه در شهرهای کوچکتر و شهرهای مرکزی تونس که دورافتاده هستند، حتی زنهایی که در آنجا دارند کشاورزی میکنند نسبت به کار سختتری که انجام میدهند درآمد کمتری دارند و دارد به آنها ظلم میشود. و علاوه بر آن آنها اصلا خبردار نیستند از حقوق برابری که برایشان مهیا شده و برای همین مجددا مورد تبعیض قرار گرفته میشوند بدون اینکه خودشان بدانند.
آینده وضعیت زنان تونس را چطور پیشبینی میکنید؟ ملاقاتهایی که داشتید و گفتوگوهایی که کردید چقدر شما را امیدوار کرد به آینده وضعیت زنان تونس؟
سئوال خیلی سختی است. برای اینکه من در آن دو روزی که در آنجا بودم، حداقل شش راهپیمایی دیدم که یکی مثلا از طرف اسلامگرایان برگزار شده بود و یکی در حمایت از جامعه لائیک. من فکر میکنم همین که این مذاکرات دارد انجام میشود و این بحثها دارد انجام میشود، این راهپیماییها دارد به طور آزاد انجام میشود، خودش دارد پیش به این سو میرود که جامعه آگاهتر شود. ولی از آن طرف میبینیم که روز هشت مارس تلویزیونی دولت تونس خبری از حقوق زنان نبوده. در برنامههای تلویزیون دولتی تونس زنها خیلی کم دعوت میشوند و اگر هم دعوت میشوند به عنوان ژورنالیست دعوت میشوند. ژورنالیستهایی که در سالها دیکتاتوری بن علی آزادی بیان نداشتند و این طور که خانمهای فمینیست تونس میگفتند نمیتوانستند از عهده این بحث و گفتوگو بربیایند. من فکر میکنم جامعه دارد به سوی یک آگاهی و بلوغ فکری راجع به همه واقعیتهایی که تا به حال پوشانده شده بود و دولت بن علی به خاطر اینکه در جامعه بین المللی بخواهد حرف اول را بزند و حرف از برابری جنسیتی بزند، اینها را پوشانده بوده، همه این واقعیتها دارد آشکار میشود. خود این آشکاری و آگاهی مخصوصا رمز پیروزی ملتها برای رسیدن به مردمسالاری است.
درختی با شاخههای سبز به یاد بهار
در ادامه فعالیتهای کمپین آزادی بهاره هدایت، همزمان با روز تولد بهاره در شهر ارلانگن در ایالت بایرن آلمان هم مراسمی برگزار شد. میهمان ویژه این مراسم خانم منصوره شجاعی، از فعالان جنبش زنان ایران ساکن نورنبرگ بودند.
مراسم در آن روز به چه شکلی آغاز شد و چه گذشت؟
منصوره شجاعی: مراسم به این شکل بود که به یاد تولد بهاره درختی کاشته شد و این مراسم بسیار مراسم زیبایی از طرف سازمان عفو بینالملل بود. این درخت قاعدتا چون نهال بود هنوز شاخ و برگی نداشت و اینجا هم هنوز بهار واقعی به آن صورت شروع نشده ولی ابتکار جالبی که زده بودند سبدی از روبانهای سبز زیر این درخت گذاشته بودند که وقتی درخت کاشته شد، تمام افرادی که در آنجا حضور داشتند هر کدام این روبان را همه در دست گرفتند و قطعه قطعه کردند و هر کدام تکهای از این روبان را به یاد بهاره به شاخههای این درخت آویزان کردند. البته پیش از این مراسم درخت کاری در وین از طرف سازمان عفو بینالملل به مناسبت روز جهانی زن برگزار شده بود که سه درخت کاشته شد آن هم به پیشنهاد اعضای ایرانی عفو بینالملل بود که برای زنان زندانی، زنان قربانیان خشونت و زنان اعدامی بود و من امیدوارم که این درخت کاشتن در اعتراض به خشونت و نقض حقوق بشر سنتی شود که جهان را به سبزی، صلح و امنیت برساند.
در حال حاضر تعداد زنان زندانی در زندان اوین کم نیستند. ما حداقل در کنار نام بهاره هدایت میتوانیم نام نسرین ستوده، وکیل مدافع فعالان حقوق زنان را مطرح کنیم. اما چرا چنین کمپینی برای آزادی بهاره هدایت شکل میگیرد؟ نقش بهاره هدایت در جنبش زنان و در میان فعالان زنان چه بود؟
همینطور که اشاره کردید متاسفانه زنان زیادی در زندان به سر میبرند، از اعضای جنبش زنان، به نسرین اشاره کردید که واقعا نقطه عطف زنان ایران در سالهای اخیر بوده، در کنار نسرین ما بهاره را داریم، فخری محتشمیپور و عالیه اقدام دوست، مهدیه گلرو و خیلیها را داریم. ولی به هر حال در هر مقطعی به یک نفر پرداخته میشود.
دلیل اول انتخاب بهاره این بود که در جشن اولین سال تولد کمپین بهاره سمبل پیوند جنبش زنان و جنبش دانشجویی بود. در واقع او زحمت فعالیت در دو جنبش اجتماعی و مدنی را میکشید و سعی میکرد بین این دو ارتباط ایجاد کند. همچنین در جنبش سبز فعال بود و سعی میکرد که واقعا این پیوند و تلاش همگانی را ایجاد کند بین جنبشهای برابریخواهانه، دموکراسیخواهانه.
زحمتی که او میکشید قابل تقدیر بود و نکته دوم جوانی بهاره، این تولد سی سالگی این زن جوان است. این واقعا حساسیتبرانگیز است. یعنی ما این جوانی او، دانش او، تازه عروس بودن او... اینها همه باید توجه جهان را جلب کند که ما نه مثل بهاره یک نفر، بسیار زیادند. مهدیه هم همینطور. همسن و سال او است. چقدر ما دانشجوی جوان داریم.
ولی نقش بهاره بیشتر این بود که هم در جنبش زنان فعال بود و هم در جنبش دانشجویان و این اواخر هم در جنبش سبز. در واقع سه مسئولیت اجتماعی و سه بار سنگین برای او شاید سه جرم سنگین را به بار آورد.
این طور که آقای احمدیان، همسر بهاره در مصاحبه ما با ایشان هفته پیش مطرح کردند، گویا این سومین بهاری است که بهاره هدایت در زندان سپری میکند؟
متاسفانه بله. پارسال در همین موقع تولد بهاره که شرایط همه هم شرایط سختی بود، ما منزل او بودیم و این مرد جوان با چه ذوقی هفت سین چیده بود در انتظار اینکه به بهاره مرخصی بدهند بیاید خانه ولی بازهم نیامده بود. برایش تولد گرفته بود. خوشبختانه همان لحظه بهاره زنگ زد از زندان به خانه و این مرد این قدر خوشحال شد و تلفن را به یکی دو نفر داد و از ما خواست که بگوییم تولدت مبارک. من نمیدانم واقعا زندگی چند تا جوان الان اینطوری دارد به لرزه میافتد. میدانیم که چقدر این روابط بر اساس عشق و اعتماد و پایداری است... ولی چند تا جوان را الان زندگیهایشان را دارند اینطوری میکنند. این انصاف نیست. واقعا نگاه کنند. کسانی که آرزو میکنند برای جوانها که زودتر ازدواج کنند، وام میدهند به آنها برای اینکه تشویقشان کنند به ازدواج بعد از این طرف جوانها را اینطور زندگیهایشان را میپاشانند. این واقعا درست نیست. عید را به خانه این جوانان برگردانید.
اما چرا موضوع حجاب اسلامی در کشور فرانسه به این حد از اهمیت رسیده است. موافقان منع استفاده از نقاب میگویند یکی از سادهترین قواعد زندگی در جامعه مردمسالار آشکار بودن صورت است. محمد جواد اکبرین، پژوهشگر دینی ساکن پاریس به پرسشهای ما پاسخ میدهد.
موافقان استفاده از نقاب چه استدلالی را میتوانند در استفاده از نقاب در جوامع آزادی مثل کشور فرانسه داشته باشند؟
محمد جواد اکبرین: طبیعی است که آنها ترجیح میدهند سخن از آموزههای اسلامی به میان نیاورند. در مقابل حکومتی که آنها را منع میکند از استفاده از چنین پوششی، قواعد یک حکومت دموکراتیک و جامعهای که در آن آزادی نهادینه شده است، استدلال کنند و بگویند که این چگونه حکومت مدعی دموکراسی است که حق انتخاب پوشش را در سادهترین صورت خود از انسان سلب میکند و به انسان اجازه نمیدهد که خودش پوشش خود را انتخاب کند.
اما، تا آنجا که رسانههای عمومی هم در این مورد اطلاع رسانی کردهاند، این ممنوعیت فقط برای استفاده از نقاب است. یعنی پوشش که صورت زن را جز چشمان او میپوشاند. این پوشش چقدر در مبانی اسلامی ریشه و پایه دارد؟
تنها یک قرائت از اسلام است که این پوشش را توصیه میکند و از قضا مبانی محکمی در متون دینی ندارد بلکه بیشتر در فرهنگی دارد که این قرائت در آن فرهنگ پرورش پیدا کرده است.
این بیشتر قرائت طالبانی از اسلام است و قرائتی است که پیروان القاعده و قرائتهای مشابه القاعده از اسلام به آن ملتزماند و هرگاه هم در حوزههای نظری از آنها پرسیده شده که کدام متون اسلامی به شما این اجازه را میدهد که تا این حد بر این پوشش تاکید کنید و این را یکی از مسلمات مسلمانی بدانید، پاسخ روشنی ندارند و به آیاتی استناد میکنند که هیچ نسبتی با این روش ندارد و بیشتر انسان به این نتیجه میرسد که این حاصل نوعی فرهنگ و باور هست که به کام خودشان و به نام اسلام ترویج میشود.
در عین حال که به نظر میرسد دولت فرانسه سعی کرده قوانین محکمی را برای حمایت از این قانون در نظر بگیرد اما گویا مسلمانان هم راههایی برای مقابله با آن پیدا کردهاند. در قوانین آمده در صورتی که زنی با پوشش نقاب در خیابانهای فرانسه حاضر شود باید تا ۱۵۰ یورو جریمه نقدی بپردازد و یک دوره شهروندی را ببیند. اما اگر مردی زنی را مجبور کند که حجاب سرش کند چه به صورت نقاب یا حجاب معمولی، باید یک سال زندان را تحمل کند و ۳۰ هزار یورو جریمه نقدی شود. اگر آن زن زیر سن قانونی باشد، مرد باید متحمل دو سال زندان و ۶۰ هزار یورو جریمه نقدی شود. اما گویا مسلمانان حتی برای این مسئله هم راه حلی را پیدا کردهاند و یک تاجر مراکشی اعلام کرده که حاضر است تا یک میلیون یورو هزینه جریمههایی که مسلمانان باید در فرانسه پرداخت کنند را بر عهده بگیرد و آن را پرداخت کند. واقعا بحث نقاب که یک گام جلوتر از بحث حجاب زنان است چقدر در جامعه مسلمانان ریشه سنتی دارد که به این شکل حاضرند حتی برایش هزینه هم کنند؟
داستان تبدیل به یک نزاع هویتی شده متاسفانه. وقتی حکومتی مانع چنین پوششی میشود، استدلالش این است که این نماد بنیادگرایی و نماد مکتبی است که این مکتب مدارا با دیگران را بلد نیست و ترویج نمیکند بلکه نه تنها بیمدارا است خشونتگرا هم هست. طبیعتا تمام تلاشش را این حکومت میکند که جلوی ترویج نمادهای بنیادگرایی را بگیرد. اما آن سوی ماجرا مسلمانانی که با این فرهنگ نزدیکاند و به این قرائت معتقدند خودشان را در یک رقابت و نزاع و جنگ هویتی با حکومتهای دموکراتیک میبینند.
آنها تمام سعی خودشان را میکنند که خودشان را اثبات کنند و این ظواهر را نگاه دارند و حکومتهای دموکراتیک هم مثل حکومت فرانسه تلاش میکنند که جلوی ترویج این نمادها را بگیرند. این جنگ در نهایت یک جنگ نامبارک است به این دلیل که همه هویت اسلامی و همه هویت مذاهب در ظاهر مذهب خلاصه میشود.
مذهب به ظاهر و ظاهر مذهب تمام هویت یک دین را تشکیل میدهد و از آن سو مبارزه با این نماد نشان میدهد که قدرت یک حکومت دموکراتیک را برای پاسداشت ارزشهای دموکراسی. اعتقاد من این است که هر دو دارند به خطا میروند. دعوای دموکراسی و بنیادگرایی دعوای مدارا و خشونت اصلا نباید در این ظواهر خودش را نشان دهد.
ما نیاز به رویارویی نظری فرهنگها و نظرها در مرحله نخست داریم و اصلا نباید عرصه را واگذار کنیم به دعوای ظواهر. این دعوای ظواهر به گمانم اصلا نتایج مبارکی ندارد و حتی اگر یکی از دو سوی این ماجرا برنده شود، عقدهای را ایجاد میکند و انرژی نفرتآمیزی را متراکم میکند که در آینده آزاد شدن این انرژی اصلا مبارک نخواهد بود و نظیر اتفاقاتی را شاهد خواهیم بود که در ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد.
۵۲ ساعت در تونس
با اینکه این روزها تونس اولین کشوری است که گامهای مستحکمی را به سوی دموکراسی برداشته هنوز هم نشانههایی از نگرانی برای آینده زنان تونسی در فعالان زن دیده میشود. سوده راد، فعال جنبش زنان ساکن پاریس از جمله فمینیستهایی است که برای کمک به جامعه زنان تونس به این کشور سفر کرده. از او در مورد حال و هوای مردم کشور تونس میپرسم.
سوده راد: تمام کسانی که ما آنجا دیدیم، چه مرد، چه زن و چه جوان، میگفتند تازه این اول راه است و خودشان را اصلا در پایان راه نمیدیدند. گفتند که تازه اول انقلاب است و هنوز شروع شده کاری که باید بکنیم. حال و هوایی هم که آن شهر تونس داشت و راهپیمایی مختلفی که بود و بحثهای مختلفی که مردم در خیابان با هم میکردند، گفتوگوهایی که میکردند همه حال وهوای انقلاب را داشت. یعنی کسانی که در ادامه انقلاب تازه دارند انقلاب را میسازند. بله. پیروزی را اول به دست آوردهاند، دیکتاتور رفته و حالا باید یک ساختار مردمسالار بسازند. زنهای تونس هم استثنا نبودند. همانطور که در انقلابشان کنار مردها بودند و توی خیابانها بودند چه در کنار مردها و چه خودشان تنها، همچنان دارند به مبارزهشان ادامه میدهند. یعنی هم جلسات بحث و گفتوگوی خودشان را دارند و هم در خیابانها هستند. چیزی که خیلی نظر مرا جلب کرد این بود هم خانمها با حجاب بودند و هم بیحجاب و خیل وقتها زوجهایی میدیدم که خانمی که خیلی راحت و باز لباس پوشیده و خانمی که لباس خیلی پوشیدهای دارد، هر دو داشتند با هم راه میرفتند و میرفتند خرید میکردند. به نظر من یک جامعه خیلی شادابی است که دارد به سمت مردمسالاری و احترام به عقاید یک دیگر پیش میرود.
وضعیت فعالان زنان در تونس چطور است؟
فعالان جنبش زنان به گفته خودشان تازه داشتند نفس میکشیدند. بعد از سالها که نام بورقیبه را پدر فمینیسم تونس گذاشته بودند و بعدش هم که لیلا طرابلسی آمده بود و به او میگفتند مادر فمینسیم... دچار یک فمینیسم حکومتی شده بودند، الان میگفتند حالا میتوانیم فمینیسم مستقل و پیشرو را ادامه دهیم. میتوانیم شروع کنیم و بگوییم که مطالبات ما چیست، برای چه میگوییم ارث برابر. برای چه میگوییم فمینیسم حکومتی فقط یک ویترین بوده برای مذاکرات بین المللی دولت دیکتاتور بن علی؟ خیلی خوشحال بودند و در عین حال احساس میکردند که باید از تمام حقوق برابری که نسبت به سایر کشورهای عربی به دست آوردهاند، باید دفاع کنند ولی برایشان برابری جنسیتی هنوز در کشورشان جاری نیست و خیلی راه هست تا برسند و بگویند که در کشورشان قوانین جنسیتی برقرار است.
آنطور که آمارها و ارقام منتشر شده در مورد وضعیت زنان در کشور تونس نشان میدهد، زنان تونس جزو تحصیل کردهترین زنان جامعه جهانی عرباند و بیشترین درصد اشتغال را زنان تونس به خود اختصاص دادهاند، نسبت به سایر کشورهای عرب. چطور آنها هنوز این حد از پیشرفت را کافی نمیدانستند؛ با توجه به اینکه در هر حال یک بخش از جامعه تونس هم یک جامعه سنتی مسلمان است؟
همین که اشاره میکنید به اینکه زنان تونسی تحصیل کردهترین هستند در قاره آفریقا و بین سایر کشورهای عربی، جزو تحصیل کردهترینها هستند، خودش یک عامل مفید و مثبتی است. ولی باید یادآوری کنیم که سی درصد از دختران در همین کشور تونس مجبورند ترک تحصیل کنند و تعداد بیشتر کسانی که بعد از دیپلم گرفتن و گرفتن مدرک دانشگاهی دنبال کار میگردند، اکثریتشان زناناند. یعنی زنان دسترسی برابر نسبت به مردها ندارند در به دست آوردن شغلهای مختلف.
به نظر شما حادترین مشکلی که زنان در تونس با آن ر وبرو هستند چیست؟ شما در سفرتان به چه پیچیدگیهایی برخوردید در میانه جامعه زنان تونسی؟
اجازه میخواهم همان چیزهایی که در دیدار با فمینیستهای تونسی با آن آشنا شدم و درک کردم را تکرار کنم. الان سالهاست که چهار یا پنج سال است که یک کمپین برابری ارث در تونس برگزار شده و آن هم این است که قانون ارث در تونس نه به سختگیری و تبعیضآمیزی قانون ارث در اسلام است و نه به برابری قانون کشورهایی است که از قوانین شرعی پیروی نمیکنند. این نابرابری که این میانه مانده و یکی از تبعیضهایی است که در مورد زنان رواج پیدا میکند. علاوه بر این همین الان در دولت موقت تونس میبینید که بین وزیرهای این دولت فقط دو وزیر زن هست. در این انجمن عالی که دارند خودشان را برای انتخابات ۲۴ ژوئیه آماده میکنند و روی قانون اساسی و نحوه رای گیری تصمیم گیری میکنند، و جامعه را آماده میکنند به سمت رفتن به یک انتخابات آزاد و مردمسالاری، از ۱۴۵ عضو فقط ۳۰ نفر زن هستند. همین تعداد کم زنهایی که در عرصههای تصمیم گیری جامعه وجود دارند، خودش نشاندهنده یک سری تبعیضاتی است که در جامعه دارد بر زنها روا داشته میشود. این دو تا نکته نکاتی بود که زنهای تونس خیلی رویش تاکید داشتند. علاوه بر این خانمهای فمینیستی خیلی حساس بودند روی اینکه در شهرهای کوچکتر و شهرهای مرکزی تونس که دورافتاده هستند، حتی زنهایی که در آنجا دارند کشاورزی میکنند نسبت به کار سختتری که انجام میدهند درآمد کمتری دارند و دارد به آنها ظلم میشود. و علاوه بر آن آنها اصلا خبردار نیستند از حقوق برابری که برایشان مهیا شده و برای همین مجددا مورد تبعیض قرار گرفته میشوند بدون اینکه خودشان بدانند.
آینده وضعیت زنان تونس را چطور پیشبینی میکنید؟ ملاقاتهایی که داشتید و گفتوگوهایی که کردید چقدر شما را امیدوار کرد به آینده وضعیت زنان تونس؟
سئوال خیلی سختی است. برای اینکه من در آن دو روزی که در آنجا بودم، حداقل شش راهپیمایی دیدم که یکی مثلا از طرف اسلامگرایان برگزار شده بود و یکی در حمایت از جامعه لائیک. من فکر میکنم همین که این مذاکرات دارد انجام میشود و این بحثها دارد انجام میشود، این راهپیماییها دارد به طور آزاد انجام میشود، خودش دارد پیش به این سو میرود که جامعه آگاهتر شود. ولی از آن طرف میبینیم که روز هشت مارس تلویزیونی دولت تونس خبری از حقوق زنان نبوده. در برنامههای تلویزیون دولتی تونس زنها خیلی کم دعوت میشوند و اگر هم دعوت میشوند به عنوان ژورنالیست دعوت میشوند. ژورنالیستهایی که در سالها دیکتاتوری بن علی آزادی بیان نداشتند و این طور که خانمهای فمینیست تونس میگفتند نمیتوانستند از عهده این بحث و گفتوگو بربیایند. من فکر میکنم جامعه دارد به سوی یک آگاهی و بلوغ فکری راجع به همه واقعیتهایی که تا به حال پوشانده شده بود و دولت بن علی به خاطر اینکه در جامعه بین المللی بخواهد حرف اول را بزند و حرف از برابری جنسیتی بزند، اینها را پوشانده بوده، همه این واقعیتها دارد آشکار میشود. خود این آشکاری و آگاهی مخصوصا رمز پیروزی ملتها برای رسیدن به مردمسالاری است.
درختی با شاخههای سبز به یاد بهار
در ادامه فعالیتهای کمپین آزادی بهاره هدایت، همزمان با روز تولد بهاره در شهر ارلانگن در ایالت بایرن آلمان هم مراسمی برگزار شد. میهمان ویژه این مراسم خانم منصوره شجاعی، از فعالان جنبش زنان ایران ساکن نورنبرگ بودند.
مراسم در آن روز به چه شکلی آغاز شد و چه گذشت؟
منصوره شجاعی: مراسم به این شکل بود که به یاد تولد بهاره درختی کاشته شد و این مراسم بسیار مراسم زیبایی از طرف سازمان عفو بینالملل بود. این درخت قاعدتا چون نهال بود هنوز شاخ و برگی نداشت و اینجا هم هنوز بهار واقعی به آن صورت شروع نشده ولی ابتکار جالبی که زده بودند سبدی از روبانهای سبز زیر این درخت گذاشته بودند که وقتی درخت کاشته شد، تمام افرادی که در آنجا حضور داشتند هر کدام این روبان را همه در دست گرفتند و قطعه قطعه کردند و هر کدام تکهای از این روبان را به یاد بهاره به شاخههای این درخت آویزان کردند. البته پیش از این مراسم درخت کاری در وین از طرف سازمان عفو بینالملل به مناسبت روز جهانی زن برگزار شده بود که سه درخت کاشته شد آن هم به پیشنهاد اعضای ایرانی عفو بینالملل بود که برای زنان زندانی، زنان قربانیان خشونت و زنان اعدامی بود و من امیدوارم که این درخت کاشتن در اعتراض به خشونت و نقض حقوق بشر سنتی شود که جهان را به سبزی، صلح و امنیت برساند.
در حال حاضر تعداد زنان زندانی در زندان اوین کم نیستند. ما حداقل در کنار نام بهاره هدایت میتوانیم نام نسرین ستوده، وکیل مدافع فعالان حقوق زنان را مطرح کنیم. اما چرا چنین کمپینی برای آزادی بهاره هدایت شکل میگیرد؟ نقش بهاره هدایت در جنبش زنان و در میان فعالان زنان چه بود؟
همینطور که اشاره کردید متاسفانه زنان زیادی در زندان به سر میبرند، از اعضای جنبش زنان، به نسرین اشاره کردید که واقعا نقطه عطف زنان ایران در سالهای اخیر بوده، در کنار نسرین ما بهاره را داریم، فخری محتشمیپور و عالیه اقدام دوست، مهدیه گلرو و خیلیها را داریم. ولی به هر حال در هر مقطعی به یک نفر پرداخته میشود.
دلیل اول انتخاب بهاره این بود که در جشن اولین سال تولد کمپین بهاره سمبل پیوند جنبش زنان و جنبش دانشجویی بود. در واقع او زحمت فعالیت در دو جنبش اجتماعی و مدنی را میکشید و سعی میکرد بین این دو ارتباط ایجاد کند. همچنین در جنبش سبز فعال بود و سعی میکرد که واقعا این پیوند و تلاش همگانی را ایجاد کند بین جنبشهای برابریخواهانه، دموکراسیخواهانه.
زحمتی که او میکشید قابل تقدیر بود و نکته دوم جوانی بهاره، این تولد سی سالگی این زن جوان است. این واقعا حساسیتبرانگیز است. یعنی ما این جوانی او، دانش او، تازه عروس بودن او... اینها همه باید توجه جهان را جلب کند که ما نه مثل بهاره یک نفر، بسیار زیادند. مهدیه هم همینطور. همسن و سال او است. چقدر ما دانشجوی جوان داریم.
ولی نقش بهاره بیشتر این بود که هم در جنبش زنان فعال بود و هم در جنبش دانشجویان و این اواخر هم در جنبش سبز. در واقع سه مسئولیت اجتماعی و سه بار سنگین برای او شاید سه جرم سنگین را به بار آورد.
این طور که آقای احمدیان، همسر بهاره در مصاحبه ما با ایشان هفته پیش مطرح کردند، گویا این سومین بهاری است که بهاره هدایت در زندان سپری میکند؟
متاسفانه بله. پارسال در همین موقع تولد بهاره که شرایط همه هم شرایط سختی بود، ما منزل او بودیم و این مرد جوان با چه ذوقی هفت سین چیده بود در انتظار اینکه به بهاره مرخصی بدهند بیاید خانه ولی بازهم نیامده بود. برایش تولد گرفته بود. خوشبختانه همان لحظه بهاره زنگ زد از زندان به خانه و این مرد این قدر خوشحال شد و تلفن را به یکی دو نفر داد و از ما خواست که بگوییم تولدت مبارک. من نمیدانم واقعا زندگی چند تا جوان الان اینطوری دارد به لرزه میافتد. میدانیم که چقدر این روابط بر اساس عشق و اعتماد و پایداری است... ولی چند تا جوان را الان زندگیهایشان را دارند اینطوری میکنند. این انصاف نیست. واقعا نگاه کنند. کسانی که آرزو میکنند برای جوانها که زودتر ازدواج کنند، وام میدهند به آنها برای اینکه تشویقشان کنند به ازدواج بعد از این طرف جوانها را اینطور زندگیهایشان را میپاشانند. این واقعا درست نیست. عید را به خانه این جوانان برگردانید.