احساس تهدید در برابر «در حاشیه» و سه مشکل بنیادی

پس از اعتراض وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی و رئیس سازمان نظام پزشکی به سریال طنز «در حاشیه» (حتی قبل از آغاز پخش آن) مشاور رئیس سازمان نظام پزشکی از اعلام آمادگی بیش از هفت هزار نفر از پزشکان برای شرکت در تجمع نسبت به رویهٔ تلویزیون دولتی در باب پخش سریال مذکور خبر داد. فرا‌تر از کیفیت هنری مجموعه و سوابق دست‌اندرکاران آن و نیز سوابق تلویزیون دولتی در برخورد با گزارش واقعیات، طنز و اقشار مختلف، چرا اعضای یک حرفه از پخش یک برنامهٔ تلویزیونی طنز (حتی اگر سخیف و توهین‌آمیز باشد) احساس تهدید شغلی می‌کنند؟ چرا در کشورهای دیگر در ده‌ها مجموعهٔ تلویزیونی برخی اعضای پلیس، معلمان، پزشکان، پرستاران، اساتید دانشگاه، آتش‌نشانان، و اعضای دیگر حرف، اقوام، ادیان و اقشار مورد احترام مردم به صورت شخصیت منفی در انواع سریال‌های طنز و پلیسی و درام نمایش داده می‌شوند و اعتراضی صورت نمی‌گیرد؟ چرا یک گروه اجتماعی که تحصیلات عالی دارد از نقد یا فکاهه‌سازی هراسناک است؟ آیا زمینه‌ای اجتماعی و اقتصادی برای این هراس وجود دارد؟

پزشکان چه می‌گویند

نخست مسئله را از نگاه بخشی از پزشکان ایرانی مورد ملاحظه قرار دهیم. پزشکان ایرانی معترض و مقاماتی که از جانب آنها حرف می‌زنند، می‌گویند:

۱. رادیو و تلویزیون دولتی صنف پزشکان را نه تنها در این مجموعه بلکه در دیگر برنامه‌ها مورد هدف قرار داده و از آنها چهره‌ای منفی (پول‌پرست و رشوه‌گیر و بی‌توجه به نیازهای مردم و اخلاق پزشکی) عرضه می‌کند در حالی که به دیگر صنوف تا بدین حد نمی‌پردازد؛ این امر به اعتماد میان پزشک و بیمار که لازمهٔ این حرفه است آسیب می‌رساند؛

۲. در کمتر برنامه یا مجموعه‌ای از مواد تلویزیون دولتی خدمات پزشکان به درستی گزارش یا نمایش داده می‌شود تا تعادلی میان گزارش‌های منفی و مثبت برقرار شود؛ حتی در یک مجموعه برنامه نیز هر دو چهرهٔ واقعیت با هم نمی‌آیند؛ و

۳. اگر هر صنف دیگری به تنهایی یا به شدت مورد تعرض واقع شده و اعضای آن مورد تمسخر واقع می‌شدند به همین ترتیب اعتراض می‌کردند. اعتراض حق طبیعی همهٔ صنوف و افراد است و نباید تعجب برانگیز باشد.

آنچه منتقدان پزشکان می‌گویند

کسانی که در این موضوع موضع بخشی از جامعهٔ پزشکی را ناصواب می‌دانند می‌گویند:

۱. پزشکان ایرانی همانند روحانیون حرفهٔ خود را مقدس و خود را فرا‌تر از نقد و طنز می‌دانند و طنز‌پردازی نسبت به این حرفه را به حد توهین به مقدسات ارتقا می‌دهند؛

۲. آنها نمی‌خواهند مشکلات کاریشان مثل گرفتن زیرمیزی (اضافه بر تعرفه‌های تعیین شده) در رسانه‌ها منعکس شود؛ آنها می‌خواهند مردم را در تاریکی نگاه دارند؛ و

۳. اگر قرار باشد هیچ عضوی از یک صنف و گروه مذهبی و قومی مورد انتقاد و طنز‌پردازی واقع نشود و هر فردی از یک حرفه یا قوم همهٔ اعضای آن حرفه یا قوم و مذهب را نمایندگی کند کار رسانه‌ها در ساختن مجموعه‌های داستانی یا خبر و گزارش غیر ممکن می‌شود. فردی که مرتکب قتل یا رشوه‌گیری یا آزار جنسی یا هر جرم و جنایتی می‌شود بالاخره شغلی دارد و اگر شغلش ذکر شود طبعا نمی‌توان واقعه را گزارش داد. بالاخص در حیطهٔ داستان‌پردازی کار بدون این گونه مشخصات دشوار می‌شود.

مشکل چیست؟

مشکل در این موضوع نه برخورد تلویزیون دولتی در سفارش و تداوم پخش مجموعهٔ طنز مذکور و نه اعتراضات بخشی از پزشکان است. مسئله این یک مورد خاص نیست. مشکلات عمیق‌تر از اینهاست و به سیاست‌های اجتماعی و رسانه‌ای حکومت باز می‌گردد. مشکل اول پایین بودن یا پایین آمدن ظرفیت نقدپذیری و مورد پرسش واقع شدن در جامعه و رسانه‌هاست. نظام استبدادی و جامعهٔ بسته افراد دارای منزلت و قدرت را به نشستن برفراز نقد و پرسش عادت داده است. اقشار و صنوف و اهل حرفه‌ها و اقوام و اهل ادیان در این مورد دارند از مدل حاکمان که نباید مورد طنز و پرسش قرار گیرند پیروی می‌کنند (همین امر بر اعتراضات مربوط به مجموعهٔ تلویزیونی «سرزمین کهن» نیز صادق بود) و خواهان‌‌ همان امتیازات اقشار حاکم هستند. اگر اعضای روحانیت و سپاه (شیعیان ولایی) فرا‌تر از نقد و طنز هستند چرا اعضای صنوف معلمان و پزشکان و آرایشگران و پرستاران، و ترک‌ها و لر‌ها و کرد‌ها و بلوچ‌ها و زرتشتیان و سنیان و دروایش و مسیحیان و یهودیان چنین نباشند؟ در این مورد سیاست رسانه‌ای حکومت دارد گریبان خود آن را می‌گیرد.

مشکل دوم تبعیض میان اقشار و صنوف در رفتارهای رسانه‌هاست. متاسفانه پزشکان معترض با صراحت مدعای اصلی خود را بیان نمی‌کنند. مدعای ناگفتهٔ آنها این است که «چرا وقتی نظامیان و روحانیون و دیگر قدرتمندان که به دلیل داشتن قدرت شایستگی بیشتری برای نقد و فکاهه‌پردازی دارند باید از این امور مستثنی شوند و پزشکان مشمول آنها واقع شوند. باید نسبتی میان قدرت و منزلت اجتماعی و میزان نقد و طنز در رسانه‌های همگانی برقرار باشد.» آنها نیز خواهان امتیازات طبقهٔ اقشار قدرتمند و حاکم هستند اما از بیان این امتیازخواهی پرهیز می‌کنند. البته اگر قرار است رسانه‌ها به مشکلات صنوف به طنز یا غیر طنز بپردازند بالاخره باید از جایی شروع کنند.

و مشکل سوم کاهش میزان اعتماد اجتماعی و اقتدار اجتماعی صنوف و حرفه‌ها و نهادهای مدنی مربوط به آنهاست. گروهی که خود را شکننده می‌بیند طبعا در برابر نقد و طنز حساسیت بیشتری از خود نشان می‌دهد. اعضای یک حرفه که با مشتریان خود رابطهٔ نزدیک دارد از یک طنز تلویزیونی هراسناک نمی‌شوند. با پایین آمدن سرمایهٔ اجتماعی در ایران و تضعیف پیوند‌ها میان ارائه‌کنندگان و دریافت‌کنندگان خدمات این شکنندگی افزایش یافته است.

همچنین نهادهای مدنی مربوط به صنوف و حرفه‌ها در ایران از استقلال برخوردار نیستند و بحران‌های روابط عمومی را ابزاری برای ارتقای قدرت اجتماعی خویش می‌بینند. سازمان نظام پزشکی یا نظام مهندسی تحت نظارت استصوابی و تنفیذ دولتی مدیران خود عمل می‌کنند و خود بدین نکته واقفند که اعضا و دیگر شهروندان آنها را مستقل نمی‌دانند و از این جهت بدان‌ها اعتماد ندارند. کاری که سازمان نظام پزشکی در راه‌اندازی کارزار اعتراضی علیه «در حاشیه» کرده نه در جهت منافع جامعه و قشر پزشکان بلکه در جهت منافع خود سازمان بوده است.

.....................................................................................................

نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمی‌کند.