گور ویدال نویسنده، سیاستمدار و صاحبنظری که همه آثار ادبی، مقالات و اظهارنظرهایش بسیار صریح و حاوی ایدههای غیرمتعارف و بحث برانگیزی بود روز سه شنبه در سن هشتاد و شش سالگی درگذشت.
به گزارش آسوشیتدپرس، به گفته یکی از اعضای خانواده، وی بامداد روز سه شنبه در منزل شخصیاش در محله هالیوود در کالیفرنای بر اثر ابتلا به بیماری التهاب و سرطان ریه درگذشت. او از مدتها پیش بیمار بود و در این خانه تنها زندگی میکرد.
گور ویدال علاوه بر جایگاه شاخص ادبی از زمره آخرین نسل از نویسندگانی بود که به خاطر حضور در برنامههای مختلف تلویزیونی و سایر رسانهها شهرت فراوانی داشت و حتی آنهاییکه کتابها و مقالات وی را نخوانده بودند به خوبی وی را میشناختند.
از او مقالات فراوانی به جا مانده و شاید مشهورترین کتابهای داستان وی «لینکلن» و «شهر وستون» باشند که جزو اولین کتابهای داستانی است که با صراحت و بیپرده از شخصیتهای همجنسگرا سخن میگوید. شماری از نمایشنامههای وی، از جمله «ساقدوش» جوایز ادبی مهمی دریافت کرد و در سال جاری برای چندمینبار در معروفترین تاترهای شهر نیویورک روی صحنه رفت.
گور ویدال بلند قامت و چهرهای متشخص داشت. ظاهر وی بسیار سرد و حتی بیش از حد بیاحساس به نظر میرسید. اما در درون وی شخصیتی دلسوخته داشت که به گفته خودش از گم شدن جایگاه ویژه کلام و ادبیات رنج میبرد. وی معتقد بود که به منطق قدیمی آمریکایی «که هر مشکل جامعه بشری را میتوان با اقدام درست انسانها برطرف کرد» اکنون توجهی نمیشود.
وی با نهادهای سیاسی و حتی نهادهای ادبی جا افتاده در آمریکا مناسبات خوبی نداشت و در مقابل آنها نیز با گور ویدال چندان خوب نبودند. به غیر از جایزه افتخاری ملی کتاب در سال ۲۰۰۹ او جوایز ادبی مهم کمی دریافت کرد. در هر دو موردی که در انتخابات کنگره آمریکا شرکت کرد، شکست خورد. ابتدا عضویت در آکادمی هنر و ادبیات آمریکا را نپذیرفت تا بالاخره در سال ۱۹۹۹ به عضویت این آکادمی درآمد.
با این همه بسیاری به خاطر دیدگاههای مستقل چه در عرصه ادبیات و چه فرهنگ و سیاست برای گور ویدال ارزش ویژهای قایل بودند. او با سیاستمداران، چه زنده و چه مرده، برخورد انتقادی شدیدی داشت، دین و موسسات مذهبی را به مسخره میگرفت، با همه جنگها از ویتنام گرفته تا عراق مخالف بود و شاید بیش از همه به همکاران خود در عالم ادبیات و فرهنگ میتاخت.
برای گور ویدال به شیوهای سنتی احترام و مسئله حرمت خودش و دیگران بسیار مهم بود ولی در عین حال در زندگی شخصی به شیوهای بسیار مدرن و آنطور که میخواست میزیست. او در بخشی از خاطرات خود مینویسد که بیش از هزار مورد رابطه جنسی داشته ولی در مقایسه با هم دورهایهای خود همچون «جان اف کندی» و یا «تنسی ویلیامز» این رقم اصلا قابل مقایسه نیست.
او به مشروبات الکلی علاقه زیادی داشت و گفته میشود که او تمام انواع مواد مخدر و نئشهآور را آزمایش کرده است. او هیچگاه ازدواج نکرد و برای چندین دهه بخشی از اوقات خود را با دوستش «هوارد آستین» در ویلایی در ایتالیا سپری میکرد.
گور ویدال خود معترف بود که سپری کردن مدت طولانی درخارج از کشور به جایگاه ادبی وی در آمریکا لطمه زده است. او در مقالات و سخنرانیها و مصاحبههای خود بدون هیچ ملاحظهای به اسامی افرادی که با آنها آشنا بود، اشاره میکرد. بسیاری از آنها افراد بسیار مشهور و مهمی هستند، از جان و ژاکلین کندی گرفته تا هیلاری کلینتون. از تنسی ویلیامز گرفته تا اورسن ولز و مارلون براندو.
یکی دیگر از اظهار نظرهای جنجالی گور ویدال این بود که احتمالا دولت جورج بوش از قبل از وقوع حمله تروریستی یازدهم سپتامبر با خبر بوده است. تعدادی از دوستان یا همفکران قدیمی وی این اظهار نظر را تقبیح کرده و آن را نشانهای از فقدان هر گونه منطق و تعهد در رفتار گور ویدال توصیف کردند.
گور ویدال از سالها پیش قطعهای را در قبرستان قدیمی شهر واشنگتن برگزیده و تصمیم گرفته بود که در کنار یکی از چهرههای ادبی مورد علاقهاش یعنی «هنری آدامز» دفن شود.
حتی در این سالهای پایانی عمر و دوران بیماری شدیدی که باعث میشد وی همواره روی صندلی چرخدار باشد، گور ویدال به خدا نزدیک نشد. او در یکی از آخرین نوشتههای خود میگوید: «زندگی ما انسانها خارج از این لکه گرد و غبار فضایی که آن را کره زمین مینامیم، هیچ معنا و بعد دیگری ندارد. و همین دلیل بسیار مهمی است که زندگی در این دنیا را با تعادل و منطق به پیش ببریم. چون غیر از این چیز دیگری وجود ندارد. و هر آنچه که اینجا هست در مجموع کافی است.»
به گزارش آسوشیتدپرس، به گفته یکی از اعضای خانواده، وی بامداد روز سه شنبه در منزل شخصیاش در محله هالیوود در کالیفرنای بر اثر ابتلا به بیماری التهاب و سرطان ریه درگذشت. او از مدتها پیش بیمار بود و در این خانه تنها زندگی میکرد.
گور ویدال علاوه بر جایگاه شاخص ادبی از زمره آخرین نسل از نویسندگانی بود که به خاطر حضور در برنامههای مختلف تلویزیونی و سایر رسانهها شهرت فراوانی داشت و حتی آنهاییکه کتابها و مقالات وی را نخوانده بودند به خوبی وی را میشناختند.
از او مقالات فراوانی به جا مانده و شاید مشهورترین کتابهای داستان وی «لینکلن» و «شهر وستون» باشند که جزو اولین کتابهای داستانی است که با صراحت و بیپرده از شخصیتهای همجنسگرا سخن میگوید. شماری از نمایشنامههای وی، از جمله «ساقدوش» جوایز ادبی مهمی دریافت کرد و در سال جاری برای چندمینبار در معروفترین تاترهای شهر نیویورک روی صحنه رفت.
گور ویدال بلند قامت و چهرهای متشخص داشت. ظاهر وی بسیار سرد و حتی بیش از حد بیاحساس به نظر میرسید. اما در درون وی شخصیتی دلسوخته داشت که به گفته خودش از گم شدن جایگاه ویژه کلام و ادبیات رنج میبرد. وی معتقد بود که به منطق قدیمی آمریکایی «که هر مشکل جامعه بشری را میتوان با اقدام درست انسانها برطرف کرد» اکنون توجهی نمیشود.
وی با نهادهای سیاسی و حتی نهادهای ادبی جا افتاده در آمریکا مناسبات خوبی نداشت و در مقابل آنها نیز با گور ویدال چندان خوب نبودند. به غیر از جایزه افتخاری ملی کتاب در سال ۲۰۰۹ او جوایز ادبی مهم کمی دریافت کرد. در هر دو موردی که در انتخابات کنگره آمریکا شرکت کرد، شکست خورد. ابتدا عضویت در آکادمی هنر و ادبیات آمریکا را نپذیرفت تا بالاخره در سال ۱۹۹۹ به عضویت این آکادمی درآمد.
با این همه بسیاری به خاطر دیدگاههای مستقل چه در عرصه ادبیات و چه فرهنگ و سیاست برای گور ویدال ارزش ویژهای قایل بودند. او با سیاستمداران، چه زنده و چه مرده، برخورد انتقادی شدیدی داشت، دین و موسسات مذهبی را به مسخره میگرفت، با همه جنگها از ویتنام گرفته تا عراق مخالف بود و شاید بیش از همه به همکاران خود در عالم ادبیات و فرهنگ میتاخت.
برای گور ویدال به شیوهای سنتی احترام و مسئله حرمت خودش و دیگران بسیار مهم بود ولی در عین حال در زندگی شخصی به شیوهای بسیار مدرن و آنطور که میخواست میزیست. او در بخشی از خاطرات خود مینویسد که بیش از هزار مورد رابطه جنسی داشته ولی در مقایسه با هم دورهایهای خود همچون «جان اف کندی» و یا «تنسی ویلیامز» این رقم اصلا قابل مقایسه نیست.
او به مشروبات الکلی علاقه زیادی داشت و گفته میشود که او تمام انواع مواد مخدر و نئشهآور را آزمایش کرده است. او هیچگاه ازدواج نکرد و برای چندین دهه بخشی از اوقات خود را با دوستش «هوارد آستین» در ویلایی در ایتالیا سپری میکرد.
گور ویدال خود معترف بود که سپری کردن مدت طولانی درخارج از کشور به جایگاه ادبی وی در آمریکا لطمه زده است. او در مقالات و سخنرانیها و مصاحبههای خود بدون هیچ ملاحظهای به اسامی افرادی که با آنها آشنا بود، اشاره میکرد. بسیاری از آنها افراد بسیار مشهور و مهمی هستند، از جان و ژاکلین کندی گرفته تا هیلاری کلینتون. از تنسی ویلیامز گرفته تا اورسن ولز و مارلون براندو.
یکی دیگر از اظهار نظرهای جنجالی گور ویدال این بود که احتمالا دولت جورج بوش از قبل از وقوع حمله تروریستی یازدهم سپتامبر با خبر بوده است. تعدادی از دوستان یا همفکران قدیمی وی این اظهار نظر را تقبیح کرده و آن را نشانهای از فقدان هر گونه منطق و تعهد در رفتار گور ویدال توصیف کردند.
گور ویدال از سالها پیش قطعهای را در قبرستان قدیمی شهر واشنگتن برگزیده و تصمیم گرفته بود که در کنار یکی از چهرههای ادبی مورد علاقهاش یعنی «هنری آدامز» دفن شود.
حتی در این سالهای پایانی عمر و دوران بیماری شدیدی که باعث میشد وی همواره روی صندلی چرخدار باشد، گور ویدال به خدا نزدیک نشد. او در یکی از آخرین نوشتههای خود میگوید: «زندگی ما انسانها خارج از این لکه گرد و غبار فضایی که آن را کره زمین مینامیم، هیچ معنا و بعد دیگری ندارد. و همین دلیل بسیار مهمی است که زندگی در این دنیا را با تعادل و منطق به پیش ببریم. چون غیر از این چیز دیگری وجود ندارد. و هر آنچه که اینجا هست در مجموع کافی است.»