یک گزارش بانک جهانی درباره ایران که در اول اکتبر (۹ مهر) انتشار یافت، اینک در برخی رسانههای خبری ایران بازتاب یافته است.
بانک جهانی در گزارش خود با اشاره به بهبود چشمانداز اقتصادی ایران، هرچند به مسائلی چون امکان قرار داشتن ۴.۵ میلیون تن در زیر خط فقر، سیر صعودی بیکاری و مهاجرت سالانه ۱۵۰ هزار جوان ایرانی به خارج نیز پرداخته است.
بکتاش خمسهپور درباره مسائل مورد اشاره در گزارش بانک جهانی، دیدگاه یک کارشناس مسائل اقتصادی را جویا شده است:
Your browser doesn’t support HTML5
حسن منصور: ایران یکی از کشورهایی است که سالهای سال است که مبتلا به این خونریزی مغزی است و نخبگان خودش را از دست میدهد. سالها معادل چندین ده میلیارد دلار ارزیابی شده، حد بالای ۱۰۰ میلیارد دلار از طریق فرار مغزها و این رقم ۱۵۰ هزار رقم محتاطانهای است. چون این رقم تا ۲۰۰ هزار تا بیان شده از طریق محافل مختلف و۱۸۰ هزار تا. محافل ایرانی هم این را تایید کردهاند. به این ترتیب یکی از مسائل بسیار بسیار جدی است و در واقع با از دست دادن این نیروی عمدتاً جوان و فعال و ذیصلاح، ایران آینده خودش را از دست میدهد.
یکی از محورهای دیگر گزارش بانک جهانی افزایش میزان بیکاری در ایران است و این که این روند سیر صعودی دارد. آمارهای رسمی میزان بیکاری را بیش از ۱۰ درصد برآورد کردند. ولی منابع غیر رسمی آن را بسی بیشتر میدانند. آقای منصور، آمار بیکاری چقدر است؟
وقتی دولت آقای روحانی کار را به دست گرفت ارزیابی من این بود که رقم بیکاری ۲۲ تا ۲۳ درصد است. منتها آقای روحانی صلاح دید همان رقمی که آقای احمدینژاد ساز کرده بود آن را اعلام کند. یعنی ۱۲.۵ درصد آن را اعلام کرد. همین دو سه روز پیش مرکز آمار ایران رقم ۹.۵ درصد را برای بیکاری اعلام کرد که واقعاً جای تاسف است. برای اینکه نشان میدهد هنوز وقتی هیچکدام از اقدامات تعریف شده در بسته خروج غیر تورمی از رکود، اجرا نشده، ظاهراً به نتیجههای معجزهآسا رسیدند. از یکسو اعلام کردند که تورم را مهار کردند. از سوی دیگر اعلام کردند که از رکود بیرون آمدند و این توسل به سیاستهای دوران آقای احمدینژاد و توسل به دروغ است در برابر اقدامات جدی که باید انجام بگیرد.
این که گفته میشود یعنی بانک جهانی اشاره کرده که منابع غیررسمی نرخ کلی بیکاری را حدود ۲۰ درصد برآورد کردند، آیا درست است؟
منابع غیررسمی اصطلاحات گنگی است. محاسبهای که بر مبنای دادههای جمعیتی و ارقام آماری مستند جمهوری اسلامی که طی ۲۰ سال گذشته سالانه به طور متوسط در حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کرده در حالی که خیلی از سالها واردشوندگان به بازار کار از رقم یک میلیون تجاوز میکردند. به این ترتیب بیکاری در حال افزایش بود و از سوی دیگر در دوره احمدینژاد در سالهای اخیر با رکودی که همه جا را فرا گرفته بود و کارخانجات یکی پس از دیگری به ورشکستگی و تعطیل کشانده شدند و به گفته رسمی دولت ۶۷۰ هزار واحد صنعتی تعطیل شدند، طبیعی است که به رقم بیکاری افزوده شد. همین هفته گذشته وزیر اقتصاد و وزیر کار هر دو در جاهای مختلف اعلام کردند که نگران ورود چهار و نیم تا پنج میلیون جوان تازهکار تازهنفس از طریق فارغالتحصیلان دانشگاه به بازار کار هستند که بیکاری را به هشت میلیون نفر میرساند. چون در حال حاضر دولت رقم دو و نیم میلیون را اعلام کرده.
یکی از محورهای دیگر گزارش بانک جهانی افزایش جمعیتی است که در خط فقر یا معرض خط فقر قرار دارند و مقایسه کرده که در سال ۲۰۱۰ تنها هفت دهم درصد جمعیت اما اینک حدود چهار و نیم میلیون تن برآورد شده که در لبه خط فقر قرار دارند.
در این زمینه مسئولان ایران طی سالهای گذشته بازیهای مختلفی کردند. در دوره آقای احمدینژاد حتی به طور رسمی مفهوم خط فقر را انکار کردند. گرچه آماری هم برایش منتشر نکردند. بعد از سوی مقامات مختلف مسئولان و نمایندگان ارقام خیلی بزرگی نظیر ده پانزده میلیون نفر زیر خط فقر عنوان شده. در نتیجه آمار درست و حسابی وجود ندارد. این مسئلهای که دینامیک باید به آن توجه کرد. اقتصادی که نرخ تورم در آنجا در حدود ۴۳ درصد اعلام شده، اخیراً گفتند که این را تقلیل دادند به ۲۵ تا ۲۶ درصد خب رقم بسیار بسیار بزرگی است. در نتیجه این مسئله را باید روز به روز و هفته به هفته نگریست و تعقیب کرد و قدر مسلم این است که آمار کسانی که زیر خط فقر قرار دارند بسیار بسیار گستردهتر است.