با انبوه کسانی که به دلیل پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک کار خود را از دست میدهند، چه باید کرد؟ این پرسشی است که با زایش جوامع مدرن صنعتی در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی مطرح شده و امروز، همزمان با آنچه «چهارمین انقلاب صنعتی» نامیده میشود، بیش از همیشه تکرار میشود. صدها هزار «روبات» هر سال به کارخانهها و مزارع و دفاتر و خانهها سرازیر میشوند، و آهنگ رشد و تواناییهای آنها به گونهای سرگیجهآور رو به افزایش میرود. آیا انسانها روزی بازار کار را به «روبات»ها خواهند باخت؟
تنها نویسندگان رمانهای تخیلی نیستند که به این پرسش میپردازند. اندیشکدهها و مجامع علمی و سازمانهای بینالمللی، از «داووس» سوییس گرفته تا سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و بانک جهانی، مساله آینده بازار کار را در رابطه با حضور روزافزون «روبات»ها در زندگی صنعتی و حرفهای و خصوصی انسانها، بیش از بیش مطرح میکنند. در واکنش به این دلنگرانی، میتوان تجربه سه انقلاب پیشین صنعتی را پیش کشید و به این پاسخ دل خوش کرد که چون انسانها موفق شدند برای امواج نو آوریهای دو سه قرن گذشته راهحل پیدا کنند و صدها میلیون فرصت تازه شغلی به وجود آورند، این بار هم از پس این چالش تازه بر خواهند آمد.
این پاسخ را نمیتوان یکسره رد کرد، ولی شکنندگی آن را نیز نباید نادیده گرفت. تکیه زدن بر بالش نرم تجربههای گذشته میتواند ما را از جستجوی راههای مقابله با خطرهای اینده باز دارد. اینکه در جریان سه انقلاب پیشین صنعتی تنشهای بهوجود آمده میان ماشین و انسان در دراز مدت به سود دومی فروکش کردند و پیشرفتهای علمی و فنی، برخلاف انبوه پیشگوییهای بدبینانه، فرصتهای بیشماری را برای سلامت و رفاه و امنیت جوامع انسانی بهوجود آوردند، الزاما به آن معنا نیست که این بار نیز، با انقلاب چهارم صنعتی، همه چیز به خوبی و خوشی بگذرد.
در مورد ردهبندی انقلابهای صنعتی که طی سه قرن گذشته جوامع انسانی را دگرگون کردند، طبعا وحدت نظر وجود ندارد. با الهامگیری از طبقهبندیهای ارائه شده از سوی منابع گوناگون (از جمله آلوین تافلر آمریکایی و نیال فرگوسون انگلیسی)، میتوان از سه موج اول صنعتی شدن نام برد، با این تاکید که این طبقهبندی جنبه انتزاعی و تقریبی دارد و نباید آن را علمی و بیچون و چرا به شمار آورد:
یک) انقلاب اول صنعتی، که در فاصله نیمه اول قرن هیجدهم تا نیمه اول قرن نوزدهم عمدتا در انگلستان شکل گرفت، بر ماشین بخار، دستگاههای نوین نساجی، فولادسازی و پیدایش خطوط آهن تکیه داشت.
دو) انقلاب دوم صنعتی از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی تا نیمه اول قرن بیستم، با تکیه بر صنعت برق، صنایع شیمیایی، خودرو سازی و غیره پیش رفت و غرب (عمدتا مرکب از اروپای غربی و آمریکا) را به قدرت برتر اقتصادی در جهان بدل کرد.
سوم) و اما انقلاب سوم صنعتی در دوران بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و بر بالهای صنایعی چون بیوتکنولوژی (زیستفناوری)، صنعت هستهای، تولید مصالح و سازههای نوین و، مهمتر از همه، صنعت الکترونیک پیش رفت. توسعه الکترونیک راه را بر گسترش و توسعه رایانهها و دادهپردازی گشود و زمینه جهش بزرگی را در زمینه مخابرات و ارتباطات فراهم آورد که مظاهر آن بیش از همه در اینترنت و کاربردهای روز افزون آن دیده میشود.
اکنون سخن بر سر «چهارمین انقلاب صنعتی» است که مجموعه فنآوریهای زاییده انقلاب سوم صنعتی را به صورت همزمان در زمینههای دادهپردازی، بیوتکنولوژی و فیزیکی به کار میگیرد و با تکیه بر اوجگیری تصاعدی تواناییهای رایانهای، امواج تازهای از نوآوریها را در قالب کالاها و خدمات تازه عرضه میکند، از «روبات»ها و پهبادهای مورد استفاده در عرصههای گوناگون گرفته تا اشیاء متصل به اینترنت، خود روهای بدون راننده، هوش مصنوعی، چاپ سه بعدی، نانوتکنولوژی، ژنتیک، پارچه و لباس با هوش، ساختمانهای مسکونی با هوش، و غیره...
از همان نخستین انقلاب صنعتی، بهکارگیری تکنولوژیهای تازه به ویژه در صنعت نساجی مخالفت گستردهای را در میان کارگران این بخش برانگیخت که از ترس بیکار شدن و از سر خشمی کاملا قابل فهم، به دستگاههای تازه ریسندگی و بافندگی حملهور شده و آنها را درهم میشکستند. مردمانی که برای سیر کردن شکم خود و خانواده جز بازوهایشان چیزی نداشتند، چگونه میتوانستند از رقابت ماشینهای نیرومندی که در کارخانهها و مزارع به رقابتی نابرابر با آنها بر میخاستند، بیمی به دل راه ندهند؟
بعدها با شتاب گرفتن پیشرفتهای علمی و فنی و استفاده گسترده از آنها در عرصههای صنعتی و کشاورزی و حمل و نقل، میلیونها فرصت شغلی از دست رفتند، ولی به جای آنها دههای میلیون فرصت تازه شغلی به وجود آمدند. تببین علمی این فرآیند را در نظریه جوزف شومپیوتر، اقتصاددان بزرگ اتریشی نیمه اول قرن بیستم مییابیم. به گفته او نوآوریهای فنشناسانه طبعا تعادلهای موجود را در هم میریزند و بسیاری از مشاغل را از میان میبرند، ولی در همان حال مشاغل تازه و حتی بیشتری را، در چارچوب تعادلهای جدید، به وجود میآورند. این همان نظریه «تخریب خلاقانه» (Creative destruction) است که درستی آن در جریان سه انقلاب صنعتی به اثبات رسیده است. ولی آیا «چهارمین انقلاب صنعتی» نیز نظریه «تخریب خلاقانه» را تایید خواهد کرد؟
کم نیستند آیندهنگرانی که تحولات آتی بازار کار را متفاوت با آنچه در پی سه انقلاب پیشین صنعتی روی داد، ارزیابی میکنند، از جمله گزارش مشترکی که در ژانویه ۲۰۱۶ از سوی «سیتی بانک» آمریکایی و دانشگاه انگلیسی «آکسفورد» منتشر شد. از دیدگاه نویسندگان این گزارش، و تحقیقهای مشابهی که در همین زمینه انجام گرفته، این بار در مقایسه با گذشته تنشهایی به مراتب بزرگتر در بازار کار به وجود میآیند، زیر تکنولوژیهای دادهپردازی با پیشرفتهای برقآسای خود تمامی ساختارهای اقتصادی را زیر و رو میکنند، برخلاف انقلابهای پیشین صنعتی که تنها یک یا چند بخش صنعتی و کشاورزی را دگرگون میکردند. به علاوه «روباتیزاسیون» با سرعتی غیرقابل مقایسه با گذشته پیش میرود و اصولا، در همه زمینهها، شتاب گسترش پیشرفتهای علمی و ورود آنها به زندگی روزمره انسانها نفسگیر شده است. تلفن در سال ۱۸۷۸ میلادی برای نخستین به مصرف عمومی عرضه شد، ولی هفتاد و پنج سال طول کشید تا شمار استفادهکنندگان از آن از مرز صد میلیون نفر بگذرد. «اینترنت» این فاصله را طی هفت سال و «اینستاگرام» تنها طی مدت دو سال طی کرد. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که شکاف درآمدی میان آنهایی که با امواج پی در پی تکنولوژیهای تازه به ویژه در عرصه دادهپردازی در ارتباطند، و آنها که از این امواج برکنار میمانند، بیشتر و بیشتر میشود.
همزمان، پیشبینیهای بدبینانه درباره شمار مشاغلی که زیر تاثیر پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک نابود میشوند، افزایش یافته است. در گزارشی زیر عنوان «آینده مشاغل» (The future of jobs)، که کمی پیش از گشایش «داووس ۲۰۱۶» از سوی «مجمع جهانی اقتصاد» منتشر شد، گفته میشود که با توجه به افزایش تصاعدی شمار «روباتها» و فرآیند «خودکارسازی» یا اتوماتیزاسیون، اوجگیری هوش مصنوعی و دستیابی «روباتها» به «خود یادگیری»، طی پنج سال آینده بیش از پنج میلیون شغل در پانزده قدرت صنعتی جهان از میان خواهد رفت (ایجاد دو میلیون شغل تازه در ازای از بین رفتن هفت میلیون شغل موجود).
به بیان دیگر از این پس هر کس بخواهد موقعیت خود را در بازار کار حفظ کند، باید هزینهای داشته باشد کمتر از «روبات»ها و هوشی بیشتر از آنها. بانک جهانی در آخرین گزارش خود درباره توسعه، که ژانویه ۲۰۱۶ منتشر شد، درصد فرصتهای شغلی را که به دلیل «اتوماتیزاسیون» در معرض خطر قرار گرفتهاند، در کشورهای در حال توسعه و قدرتهای نوظهور مورد بررسی قرار داده است. نویسندگان این گزارش میگویند که در هند و تایلند حدود هفتاد درصد و در چین نزدیک به هشتاد درصد فرصتهای شغلی با این خطر روبرو هستند.
در برابر سر بر آوردن این خطر تازه، میتوان سه رفتار متفاوت در پیش گرفت:
- ندیدن خطر و یا دل بستن به این یقین که این بار نیز، همچون گذشته، پیشرفتهای علمی و فنی راه حلهای مقتضی را به جوامع انسانی عرضه خواهند کرد.
- بهپا خاستن علیه شتاب سر گیجه آور پیشرفتهای علمی و فنی، و تبلیغ این فکر که اگر این قطار از حرکت باز نایستد، بشریت در کام هرج و مرجی غیرقابل کنترل که پایانی جز نابودی نخواهد داشت، فرو خواهد رفت.
- پذیرفتن این واقعیت که سد کردن راه پیشرفت امکانپذیر نیست، ولی در کنار آن باید تواناییهای عظیم فکری انسان برای ایجاد ساختارهای تازه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی منطبق بر تحولات علمی و فنی به وجود آید، ساختارهایی چنان انعطافپذیر و خلاقانه که بتوانند گونههای تازهای از روابط را به ویژه در بازار کار ابداع کنند.
تردیدی نیست که زیر تاثیر امواج نوآوریهای تازه، ماهیت کار و روابط مربوط به آن در جوامع انسانی رو به دگرگونی میرود. با توجه به اینکه تکنولوژیهای تازه، در شمار زیادی از بخشهای فعالیت، امکان کار کردن را از هر کجا و در هر ساعت امکانپذیر میکنند، واحدهای تولیدی بخش روزافزونی از وظایف را از محدوده مزدبگیران دایمی خود خارج کرده و آنرا به کارکنان مستقل (Freelancers) خواهند سپرد. به بیان دیگر بنگاههای اقتصادی به جای تکیه کردن بر قرار دادهای منعقده با دستمزدبگیران دایمی، از طریق پلاتفرمهای دیجیتال با انبوهی از کارکنان مستقل در ارتباط خواهند بود.