در بخشهای پیشین (۱و۲) درباره بیاهمیت جلوه دادن توان نظامی عربستان از سوی فرماندهان سپاه، مقایسه کمی بنیه نظامی ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، و مهمترین نقاط قوت و ضعف این کشورها در عرصههای مختلف نظامی بررسی شد. در این بخش بحث را با امکان یککاسه کردن توان نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، حضور نظامی گسترده آمریکا در منطقه، و پیامدهای مقابله احتمالی در خلیج فارس پی میگیریم.
اتحاد نظامی کشورهای شورای همکاری
یکی از کاستیهای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، همگرایی کمرنگ آنها در حیطه نظامی است. سی و چهار سال پیش که شورای همکاری جان گرفت، بنیانگذاران آن امیدوار بودند که این شورا راه را برای اتحاد کشورهای عضو در زمینههای گوناگون، از جمله نظامی هموار کند. ولی شواهد نشان میدهد که این هدف هنوز حاصل نشده، گو اینکه شورای مذکور با تشویق آمریکا گامهای موثری را در این ارتباط برداشته است.
واشینگتن در حالی که راه را برای فروش سلاحهای پیشرفته آمریکایی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بازگذاشته است ولی بارها از آنها خواسته که به جای سفارشهای انفرادی، خریدهای تسلیحاتی خود را یک کاسه کنند و با منابع انسانی و غیر انسانیشان به سوی یک اتحاد نظامی گام بردارند. دو سال و اندی پیش در آذر ۱۳۹۲ شش عضو این شورا با تشکیل یک «فرماندهی نظامی مشترک» در ریاض و یک دانشکده مطالعات راهبردی و امنیتی موافقت کردند. هدف اصلی از این فرماندهی نظامی مشترک که برخی از کارشناسان آن را «ناتوی عربی» نام نهادهاند، مقابله با تهدیدهای احتمالی ایران است.
این ناتوی عربی همانند ناتوی کشورهای غربی، ارتش دایمی در اختیار نخواهد داشت و در عوض یکانهای ویژهای از ارتش هر عضو شورای همکاری، به صورت آمادهباش و حاضر به خدمت، به «فرماندهی نظامی مشترک» مامور خواهند شد تا در صورت نیاز در اسرع وقت بهکار گرفته شوند. در واقع یکانهایی از این دست دو وظیفه خواهند داشت، بدین معنی که ضمن دفاع از کشور مربوطهشان، با فراخواندن فرماندهی یاد شده به دفاع از منافع جمعی شورای همکاری وارد میدان خواهند شد. گرچه کشورهای شورای همکاری از سال ۱۹۸۲ در قالب «نیروهای سپر شبهجزیره» در سطح محدودی با یکدیگر همکاری کردهاند ولی ایجاد یک ناتوی عربی خالی از موانع نخواهد بود.
یکی از موانع، اختلافات دیرپای سیاسی میان برخی از خانوادههای حاکم بر کشورهای عضو شورای همکاری است که تا حد زیادی ریشه در سلطه عربستان بر این شورا دارد. برخی از کشورهای کوچک تمایل ندارند که شماری از واحدهای نظامیشان تحت فرماندهی عربستان باشد و سلطاننشین عمان که رابطه نزدیکی با ایران دارد رسماً با ایده اتحاد نظامی با دیگر کشورها مخالفت کرده است.
برخی از کارشناسان بر این باورند که با توجه به برخی اختلافات ریشهدار میان رهبران کشور شورای همکاری، فشار آمریکا برای اتحاد نظامی ممکن است نتیجه معکوس بهبار آورد و شورا را تجریه کند. اما تحولات اخیر در منطقه از جمله توافق هستهای ایران با کشورهای پنج بهعلاوه یک و آغاز روند لغو تحریمها و پتانسیل ایران برای گسترش آنچه که «جاهطلبیهای سیاسی» جمهوری اسلامی در منطقه تلقی میشود، ضرورت اتحاد نظامی میان کشورهای شورا بیش از پیش تقویت کرده است و اجماع خانوادههای حاکم این کشورها را نمیتوان منتفی دانست.
حضور گسترده آمریکا در منطقه
همانگونه که پیشتر اشارت رفت، رویارویی عربستان با ایران و دیگر کشورهای شورای همکاری در عرصههای هوا و دریا و عمدتاً در خلیج فارس خواهد بود که محل بیشترین تجمع و فعالیت نیروهای نظامی ایران و کشورهای عرب و فرامنطقهای در مجاورت یکدیگر است. از این رو، نگاه انتزاعی به توان نظامی کشورهای جنوب خلیج فارس و مقایسه آن با ایران بدون لحاظ کردن میزان حضور و توان نظامی آمریکا و دیگر قدرتهای غربی در منطقه که به درجات مختلف همپیمان کشورهای شورای همکاری محسوب میشوند، حق مطلب را ادا نمیکند.
آمریکا بعد از خروج از عراق، شمار نظامیان خود را در منطقه کاهش داد ولی حدس زده میشود که کماکان ۳۵۰۰۰ نفر از پرسنل نظامیاش در خاورمیانه، بهویژه در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، حضور دارند. نزدیک به ۱۵۰۰۰ نفر از این نظامیان در کویت در «کمپ عریفجان» و پایگاههای هوایی الجبیر و علی السالم مستقر هستند. شمار نظامیان آمریکایی در عمان در پی خروج عمده قوای آمریکا از افغانستان کاهش یافته است ولی نزدیک به ۲۰۰ از پرسنل نیروی هوایی آمریکا در این کشور حضور دارند و آمریکا، بنا به گزارشهای معتبر، در صورت نیاز و با اطلاع قبلی میتواند از فردوگاههای مسقط و ثُمریت و جزیره مسیره این کشور استفاده کند.
آمریکا نزدیک به ۷۰۰۰ نفر نظامی، اکثراً از نیروی دریایی، در بحرین دارد و مرکز ناوگان پنجم این کشور (شاخه دریایی فرماندهی مرکزی یا سنت کام) در این کشور قرار دارد. اضافه بر این شماری از نظامیان آمریکایی در پایگاه هوایی شیخ عیسی برای پشتیبانی از عملیات هوایی آمریکا در منطقه مستقر شدهاند.
نزدیک به ۵۰۰۰ نفر از نظامیان آمریکایی در پایگاه هوایی الظفره در جنوب ابوظبی در امارات متحده عربی مستقرند که عمدهترین وظیفه آنها ارائه خدمات و پشتیبانی از هواپیماهای جنگنده، بمبافکن و شناسایی است.
شمار نظامیان آمریکایی در عربستان سعودی بعد از سال ۲۰۰۳ کاهش یافته است ولی کماکان هئیتها و مشاورانی برای پیشبرد آموزش، اجرای طرح مدرنیزه کردن گارد ملی عربستان و نیروهای امنیتی در این کشور حضور دارند.
چند هزار نفر از نیروهای آمریکایی که بیشتر آنها پرسنل هواییاند، در قطر حضور دارند. مرکز عملیات هوایی مشترک آمریکا در پایگاه العُدید قطر قرار دارد که یکی از مهمترین مراکز عملیاتی برونمرزی ارتش آمریکا است.
علاوه بر این، پایگاه العدید آمادگاه مقادیر معتنابهی از سلاح و تجهیزات آمریکا است که برای روز مبادا در آنجا نگهداری میشود. علاوه بر آمریکا، فرانسه یک پایگاه نظامی در ابوظبی با ۵۰۰ نفر پرسنل دارد و بریتانیا هم پس از ۴۰ سال از برچیدن پایگاهش در بحرین و خروج از شرق سوئز، تصمیم گرفته است که پایگاه دریایی تازهای را در این کشور برپا کند که کلنگ احداث آن سال گذشته میلادی بر زمین زده شد.
با توجه به حضور گسترده آمریکا در کشورهای جنوب خلیج فارس، در صورت درگیری نظامی میان ایران و عربستان و دیگر کشورهای شورای همکاری، ارتش آمریکا و در پی آن بریتانیا و فرانسه به عنوان حامیان و همپیمانان این کشورها برای حفظ منافع استراتژیک خود و باز نگهداشتن خطوط مواصلاتی در خلیج فارس و ادامه جریان آزاد نفت به کشورهای صنعتی وارد میدان خواهند شد و موازنه قوا را کاملاً به نفع کشورهای عربی به هم خواهند زد، همانگونه که در جریان جنگ ایران و عراق و شعلهور شدن جنگ نفتکشها در خلیج فارس شاهد آن بودیم.
ارزیابیهای غلط و اعتماد به نفس کاذب فرماندهان سپاه
مفهوم و برداشت توان ارتش یک کشور و مقایسه آن با دیگر کشورها جدا از ماتریل و سلاح و تجهیزات و به طور کلی عوامل کمّی، به کارسازههای مهم دیگری مانند فرماندهی، روحیه، پایبندی اخلاقی، ایمان و فداکاری، دانش و مهارت حرفهای پرسنل نیز ارتباط دارد. اِعمال قدرت و جهتدهی درست فرماندهان یک ارتش به نیروهای تحت امرشان، به عبارت دیگر فرماندهی و کنترل، یکی از مولفههای حیاتی در عرصه جنگ است که به اطلاعات لحظهای و تصمیم گیریهای درست و سریع نیاز دارد.
تاریخ جنگهای بشر آکنده از لغزشهای نابخردانه و گاف زدنهای فرماندهان نظامی است که به علل مختلف از جمله ناشایستگی فرماندهان، طرحها و ارزیابیهای نادرست عملیاتی، و اعتماد به نفس کاذبِ افسران بلندپایه، فجایع بسیاری را بهبار آورده است.
با این همه، نگاهی اجمالی به اظهارات پرشمار بلندپایگان نظامی ایران، بهویژه فرماندهان سپاه، در سالهای اخیر که به برخی از آنها پیشتر اشاره شد، نشان میدهد که این فرماندهان بهعلت پردازش نادرست اطلاعات و یا به علل سیاسی، ضمن بزرگنمایی توان نیروهای تحت امرشان، تحلیلی عوامانه و نادرست از توان کشورهای شورای همکاری و به ویژه آمریکا دارند. نه نسیم این اندرز سعدی که میگوید «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد» به مشام فرماندهان یاد شده دمیده است و نه با این ضربالمثل انگلیسی آشنایی دارند که میگوید: «گرچه دشمنات موش است، او را شیر ببین» *.
در این رابطه، دریادار علی فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه، گفته است: «در سپاه هیچکس باور ندارد که قدرت و توانمندی نیروی دریایی آمریکا بیشتر از ایران است.» او با دادن وعدههای مکرر برای نابودی نیروی دریایی آمریکا در صورت رویارویی با سپاه و حتی داشتن توانایی برای غرق ناوهای آمریکا در خلیج فارس در عرض ۵۰ ثانیه، بر این باور است که ناوهای هواپیمابر آمریکا به علت داشتن انبار مهمات به مثابه انبارهای باروتاند و هرکدام آنها را با یک موشک میتوان نابود کرد.
در اظهاراتی مشابه، حسین سلامی، جانشین فرمانده سپاه، ناوهای هواپیمابر آمریکا را «آهنپاره» توصیف کرده است و محمد رضا نقدی، رئیس سازمان بسیج، هم تاکید دارد که «ناوهای هواپیما بر دشمن [آمریکا] در میدان رزم به اندازه یک قوطی کنسرو ارزش ندارند».
درحالیکه کشورهای عربستان و امارات با داشتن پنج مینروب از یک توان نسبی برای مینروبی برخوردارند، یکی از بزرگترین ضعفهای دریایی ایران ناچیز بودن این توان است و در صورت مینگذاری بنادر و جزایر استراتژیک ایران از سوی آمریکا، جمهوری اسلامی از روبیدن و یا خنثی کردن آنها عاجز خواهد بود.
با وجود این، محمود فهیمی، معاون عملیات نیروی دریایی سپاه در سال ۱۳۹۱ گفت: «نیروی دریایی سپاه در زمینه مین، مینریزی و مینروبی تسلط دارد و ایالات متحده توانایی مقابله در این خصوص را ندارد.» توان نیروی دریایی ارتش نیز در این زمینه ناچیز است و به دو یا سه فروند هلیکوپتر «آر اچ ۵۳» با قابلیت مینروبی محدود میشود - هلیکوپترهای باقیمانده از زمان شاه که نزدیک به ۴۰ سال از عمر آنها میگذرد.
هشت سال قبل از انقلاب، در سال ۱۹۷۱، بر پایه ارزیابی «موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک» در لندن، نیروی هوایی ایران قویتر از مجموع نیروهای هوایی کشورهای عرب جنوب خلیج فارس بود اما در حال حاضر نیروی هوایی ارتش، بهرغم تلاشهایی که برای بهینهسازی هواپیماهای آن صورت گرفته است، بیش از اینکه تهدیدی برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باشد، موجودیت خودش را تهدید میکند و در سالهای اخیر شمار زیادی از هواپیماهای آن به علت نقایص فنی و مکانیکی و عموماً فرسودگی سقوط کردهاند.
ضعف آشکار نیروی هوایی ایران در جریان درگیری نظامی در دریا اثر منفی و آشکاری بر نیروی دریایی ارتش و همچنین سپاه خواهد داشت و آسیبپذیری آنها را در مقابل کشورهای شورای همکاری که نیروهای هوایی آنها نسبت به ایران برتری کمی و کیفی دارند و از کمکهای فنی، لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا و شماری دیگر از کشورهای غربی برخوردارند، به شدت افزایش خواهد داد.
پیروزی ناممکن ایران
شماری از کارشناسان داخلی تجارب کسب شده ایران در طول جنگ هشت ساله با عراق را یکی از برتریهای آن در مقایسه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس میدانند ولی این تجارب با گذشت زمان رنگ باخته است. بیشتر نظامیان ایران که در خلال جنگ مذکور در جبههها حضور داشتند بازنشسته شدهاند و اکثرجمعیت کشور با سن کمتر از ۲۵ سال، شناخت مستقیمی با انقلاب و جنگ و رویدادهای آن ندارد.
در عرصه دریا ایران از نظر تجارب عملیاتی و برخورداری از یکانهای زیرسطحی (زیر دریاییهای کلاس کیلو و غدیر) برتری نسبی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دارد و میتواند تهدیداتی را متوجه کشورهای شورای همکاری کند. اما در عرصه هوا، عربستان و در مجموع کشورهای این شورای که برتری تام دارند با برخورداری از حمایت آمریکا، در یک نبرد احتمالی با ایران، دست بالا را خواهند داشت و میتوانند برتری ایران را در زمینه دریایی و موشکی و عملیات نامتقارن کمرنگ و حتی محو کنند. هرنوع رویارویی درخلیج فارس میان ایران و کشورهای عرب، در نهایت آمریکا و شماری از کشورهای اروپایی را در عمل به میدان مبارزه خواهد کشاند.
برخلاف ادعاهای فرماندهان نظامی ایران، به ویژه سپاهیان، که توان این کشورها و حتی آمریکا را بیمقدار میشمارند، پیروزی نظامی ایران بر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس ناممکن است. ایران برخلاف کشورهای عرب منطقه که به رغم اختلاف نظرهای آشکارشان با آمریکا، کماکان از حمایتهای این کشور و شمار دیگری از کشورهای غربی برخوردارند، دوست و یا همپیمانی که ورقبرگردان باشد، ندارد. چشم دوختن برخی از سیاستمداران ایران به روسیه و روابط نزدیک دو کشور نیز که در این برهه زمانی دلایل خاص خود را دارد، نمیتواند دلگرمکننده باشد و انتظار نمیرود که این کشور با دست و پنجه نرم کردن با دو جنگ در سوریه و اوکراین، در صورت درگیری نظامی میان ایران و کشورهای جنوب خلیج فارس به کمک ایران بشتابد و خود را بیش از پیش با آمریکا درگیر کند.
در یک درگیری احتمالی با کشورهای عرب، ایران تنها خواهد بود و نتایج آن بیشباهت به نتایج سالهای پایانی جنگ ایران و عراق نخواهد بود که با بینالمللی شدن جنگ در خلیج فارس و دخالت مستقیم و آشکار کشورهای غربی به ویژه آمریکا، نه صدام حسین شکست خورد و نه ایران توانست پیروز شود.
در حالی که نباید گزینه جنگ سَرسَری گرفت اما جنگ جمهوری اسلامی با کشورهای شورای همکاری و به تبع آن با آمریکا در منطقه خلیج فارس طولانی، پرهزینه و فاجعهبار برای خاور میانه و فراتر از آن خواهد بود.
*Though thy enemy seems a mouse، yet watch him like a lion.
......................................................................................................
نظر نویسنده دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمیکند.