حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، روز دوشنبه در آرامگاه آیتالله خمینی بار دیگر تاکید کرد که در نگاه او انقلابی بودن با تندروی متفاوت است. آقای روحانی در حالی چنین عقیدهای را بارها تکرار میکند که هیاهوی بسیاری از سوی جناح اصولگرا برای باز گرداندن آنچه که در دوران محمود احمدینژاد حاکمیت امام زمان، سازشناپذیری و انقلابیگری خوانده میشد، در دستور کار است. بهویژه در شرایطی که ایران در آستانه دو انتخابات سرنوشتساز مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری قرار دارد.
حسن روحانی به مناسبت «هفته دولت» گفت: «اگر کسی فکر میکند انقلابی است، انقلابی بودن به معنای افراطگری مردود است.»
حسن روحانی از زمان انتخابش به مقام ریاست جمهوری همواره در سخنرانیهایش همین مسئله را تکرار کرده است. این در حالی است که از فرماندهان سپاه تا امامان جمعه و سایر چهرههای اصولگرا همواره درباره اینگونه مواضع آقای روحانی واکنش تند نشان دادهاند. حتی رهبر جمهوری اسلامی سعی دارد با تاکید بر برخی مواضع گذشته اش، وجهه انقلابی بودن خود را پررنگ کند.
Your browser doesn’t support HTML5
عیسی سحرخیز تحلیلگر سیاسی ساکن تهران وجود حاکمیت دوگانه در ایران را عامل اصلی میداند:
«ما بعد از انتخابات ریاست جمهوری در شرایط جدیدی قرار گرفتیم ؛آن وضعیت و حاکمیت دوگانهای که در دوران اصلاحات بود و بعد از آن کنار گذاشته شد و یک حاکمیت یکپارچه غلبه کرد، بعد از انتخابات اخیر دوباره برگشت به همان موقعیت و سیطره حاکمیت دوگانه. حاکمیت دوگانه ای که در آن دو گونه از تفکر وجود دارد. و اگر به پیشینهاش در ایران نگاه کنیم میبینیم که سابقه اش به انقلاب مشروطه برمیگردد یعنی همان دوگانهی : مشروطهخواهی و مشروعهخواهی . این تفکر الان هم کماکان وجود دارد. من این را یک واقعیت جامعه ایران میدانم تا اینکه یک بازی سیاسی و تقسیم کارمیان صاحبان قدرت در نظام. ببینید از انجایی که دوران آقای احمدینژاد دیگر گذشته و فجایعش هم بالا بوده، و در عین حال آن جریان حاکم قبلی، که منافع سیاسی اقتصادی زیادی هم دارد اما نمیتواند با اسم احمدینژاد جلو بیاید؛ آنها الان به گونهای میخواهند وضعیت هشت سال گذشته را دوباره برگردانند. اگر امکانش باشد، رئیس جمهور آقای روحانی را کنار بگذارند یعنی حتی در وسط راه این کار را قیچی کنند، و یا اگر نشد استمرار چهارساله دوم ایشان را از همین الان منتفی کنند.»
تقویت آن حاکمیت دوگانهای که در دوران محمود احمدینژاد یکدست شده بود، در دوران آقای روحانی، نکتهای است که تقی رحمانی تحلیلگر سیاسی ساکن پاریس هم بر آن انگشت مینهد:
«بعد از توافق هستهای اعتماد به نفس آقای روحانی بالا رفته. شواهد و قرائن این است که آقای خامنهای با این توافق چندان راضی نیست ولی همراه شده است. خب استراتژی آقای خامنهای این است که میگوید من همچنان یک دیپلمات نیستم، من یک انقلابیام. وقتی هم به گفتوگوهای هستهای تن داد از نرمش سخن گفت نه یک تغییر استراتژیک. در صورتی که آقای روحانی در کتاب امنیت ملی و توسعه اقتصادی که مهمترین کتاب و تقریباً مانیفستی است که زیر نظر ایشان جمع شده، راهبردش اساساً با راهبر آقای خامنهای فرق دارد. این راهبرد، راهبرد بوروکراتیک است. به قول معروف مرحله دوم از یک انقلاب که سعی میکند نظامش را مستقر کند و رابطه جهانی برقرار کند. خب این دو استراتژی با هم هماهنگ و همخوان نیست.»
درگیریهای پنهان و آشکار میان حوزههای قدرت در ایران نه تنها امری است واقعی بلکه ظهور آن در سخنان دوگانه آقای روحانی از یکسو و اصولگرایان و حتی آیتالله خامنهای از سویی دیگر نشانگر تداوم پروژه درگیری سنت و مدرنیسم است. این بخشی از تحلیل عیسی سحرخیز از وضعیت موجود است:
«من تحولات اجتماعی را به صورت یک روند میبینم. حتی پیشرفت و پسرفت تا اینکه در یک مقاطعی انجام میشود. جامعه ایران جامعهای است که دارد به سمت مدرنیته میرود و حکومت مدرن و دولت-ملت را میخواهد شکل بدهد. در این تفکر فرد دیگر نقشی نمیتواند داشته باشد. انقلاب هم اصلاً برای این بود که قدرت را از دست یک فرد و یک قشر از جامعه دربیاورد. مردم ایران در یک پروسه تاریخی بلندمدت دارند به این سمت حرکت میکنند. در یک مرحلهای شکست میخورند پس زده میشوند و در یک مرحلهای هم پا پیش میگذارند. این یک پروسه رو به پیش است. پروژهاش الان توسط آقای روحانی کلیک مجدد خورده و در شرایط حاکمیت دوگانه هر دو سمت دارند تلاش میکنند قدرت خود را و نفوذ سیاسی اجتماعی خود را افزایش دهند و تقویت کنند و نهادهای انتصابی را بهتر در اختیار بگیرند و حتی در مرحلهای که نهادهای انتصابی وجود دارند و یا رهبر هستند، آنها را هم مجبور کنند در چارچوب قانون و آن چیزهایی که در قانون اساسی برایشان گذاشته شده عمل کنند.»
اما چنین سطحی از تفاوت نظر به لحاظ ایدئولوژیک میان رهبران دیگر انقلابها نتایجی به شدت تعیین کننده در پی داشته است. در ایران چطور؟ تقی رحمانی میگوید:
«در انقلابات بزرگ جهان معمولاً جناح اقتدارگرا جناح آزادیخواه را نابود کرده. ربسپیر دانتون را میزند، استالین دیگران را میزند. در چین هم همینطور است. اتفاقاً انقلاب ایران به دو سه دلیل یکی دوره دولتمحوری یک مقدار سپری شده... از یک طرف دنیای ارتباطات و یک مقدار رشد جامعه مدنی در ایران این ویژگی که جناح سرکوبگر همه گرایشها را نابود کند از بین رفته. ولی آن اتفاق بزرگ وقتی صورت میگیرد که متناسب با اقتضاهای امروز قرن بیست و یک صورت بگیرد. یعنی رسانههای قوی و جامعه مدنی مستقل. به نظر من هر دو جناح حاکمیت اینقدر هوشیاری دارند و حتی جامعه اینقدر هوشیاری دارد که به طرف مصاف نهایی نرود که یک بار دهه ۶۰ رفت و مغلوب شد. توازن قوا در ایران یک مقدار به نفع بوروکراتها و قدرت دست نظامیان است. دموکراسیخواهان در چنین جوامعی نیروی تعیینکننده نیستند. اگر به سمت مواجهه نهایی بروند جامعه وضع وحشتناکتری پیدا خواهد کرد. این را هم باید توجه داشت. این یک نوع تجربه جدید است به خاطر اقتضاها و شرایط جهانی که ما با آن مواجه هستیم.»
به نظر میرسد نزدیک شدن به انتخابات بسیار مهم مجلس پیش روی و نیز مجلس خبرگان تنور مواجهه میان طرفداران انقلابی گری در معنای سنتیاش و طرفداران رفورم در چارچوب نظام فعلی سیاسی ایران را بازهم داغتر از این خواهد کرد.