درگيری فيزيکی علی دايی سرمربی تيم فوتبال پرسپوليس تهران با يکی از ليدرهای اين باشگاه، بار ديگر موضوع ليدرها را در صدر حاشيههای فوتبال ايران قرار داده است.
بخش فارسی سايت گل در اين باره نوشته است: «دايی بعد از خروج از جلسه کميته فنی، با يکی از ليدرها به شدت تند صحبت کرد که اين برخورد منجر به درگيری فيزيکی او و علی دايی شد. ليدر نيز به خاطر کلمات تندی که دايی به کار برد او را با مشت زد.»
علی دايی در کنفرانس خبری ديدار تيم های پرسپوليس و فولاد خوزستان نيز در اين باره صحبت کرده و خواستار برخورد قضايی با ضارب شده است.
درگيری ليدرها با عضوی از کادر فنی باشگاهها، اتفاقی رايج در تيمهای فوتبال ايران است که در زير، به چرايی اين معضل پرداخته شده است.
فرمايشی بودن کانون هواداران
ليدرها و سرگروههای تماشاگران، فرد منتخب کانون هواداران نيستند. در فوتبال ايران، کانون هواداران باشگاهها هويت مستقل ندارند و عزل و نصب مسئولان اين کانونها توسط مدير عامل باشگاهها انجام میشود.
نمونه بارز فرمايشی بودن تشکيلات هواداران، دوران مديريت واعظی آشتيانی است. او در باشگاه استقلال و بعد از هر شکست، ليدرها را مقصر قلمداد کرده و تغيير میداد. در حالی که در فوتبال حرفهای جهان اين ماجرا کاملاً برعکس است و اين اتحاديه هواداران است که مقابل نابسامانی های اداری باشگاه ايستادگی می کند و مقابل شکست ها موضع میگيرد.
اغلب مديرعامل های باشگاهها در فوتبال ايران، حقوق و مزايای منظمی برای ليدرها در نظر میگيرند. متقابلاً انتظار دارند که شعارهای مورد نظر آن ها از روی سکوها سر داده شود.
عجيب نيست که در اوج حساسيت يک بازی، از جمله رقابتهای پرسپوليس و استقلال، ناگهان فرياد حاج حبيب کاشانی يا حاجی دوست داريم خطاب به علی فتح الله زاده، بدون توجه به جريان مسابقه، برای دقايقی از روی سکوها سرداده میشود.
در اين بين، ليدرهای واقعی و مستقل امکان فعاليت پيدا نمیکنند و در صورت سر دادن هرگونه شعار اعتراضی عليه تشکيلات باشگاه، سران باشگاه مربوطه با همکاری نيروهای امنيتی حاضر در ورزشگاه يا اداره تربيت بدنی استان، آن ها را از ورود به ورزشگاه منع میکنند.
ليدرهای چند منظوره
ليدرها در چنين وضعيتی، فقط بوقچی شخصی هستند. دستور مديرعامل کافی است تا مربی قبلی باشگاه هو شود يا شعارهايی عليه او سرداده شود. موضوعی که دست کم امير قلعه نويی با ارائه مستندات، بارها به آن اشاره کرده است.
حال بايد پرسيد، وقتی ليدرها را خود باشگاه بر می گزيند و مواجب نيز میدهد، پس علت تنشها چيست؟
اولين پاسخی که شاکيان اين ماجرا میدهند، خط گرفتن ليدرهاست. به طور مثال، مربيان میگويند اگر مديرعامل ما را نمیخواهد، بهتر است برکنار کند، نه اين که به ليدرها خط بدهد از روی سکوها به ما فحاشی کنند.
ليدر مواجببگير، سلاحی پنهانی در دست مديرعامل باشگاه برای دستيابی به اهدافش است. به طور مثال، شعار دادن عليه يک گزارشگر فوتبال يا برنامه ورزشی تلويزيونی و آوردن پلاکاردهای بزرگ در همان خصوص به ورزشگاه، اگرچه حرکتی خودجوش خوانده میشود اما به طور کامل زير نظر مسئولين باشگاه انجام شده است.
نکته ديگر در خصوص اين قبيل درگيریها، سطح انتظارات بالای مربيان است. حتی وقتی تيمشان چند گل عقب است، اگر تماشاگران اعلام نارضايتی کنند، مربيان اين موضوع را از چشم ليدرها میبينند و معتقدند آن ها نبايد اجازه میدادند تماشاگران شعار اعتراضآميز سر بدهند.
به باور آنها، ليدری که از باشگاه حقوق میگيرد، تحت هیچ شرايطی نبايد منتقد باشگاه باشد. يعنی وظيفهشان از روی سکوها نه فقط تشويق مجموعه تيم، بلکه مقابله با اعتراضات ناگهانی تماشاگران نيز هست.
بخش فارسی سايت گل در اين باره نوشته است: «دايی بعد از خروج از جلسه کميته فنی، با يکی از ليدرها به شدت تند صحبت کرد که اين برخورد منجر به درگيری فيزيکی او و علی دايی شد. ليدر نيز به خاطر کلمات تندی که دايی به کار برد او را با مشت زد.»
علی دايی در کنفرانس خبری ديدار تيم های پرسپوليس و فولاد خوزستان نيز در اين باره صحبت کرده و خواستار برخورد قضايی با ضارب شده است.
درگيری ليدرها با عضوی از کادر فنی باشگاهها، اتفاقی رايج در تيمهای فوتبال ايران است که در زير، به چرايی اين معضل پرداخته شده است.
فرمايشی بودن کانون هواداران
ليدرها و سرگروههای تماشاگران، فرد منتخب کانون هواداران نيستند. در فوتبال ايران، کانون هواداران باشگاهها هويت مستقل ندارند و عزل و نصب مسئولان اين کانونها توسط مدير عامل باشگاهها انجام میشود.
نمونه بارز فرمايشی بودن تشکيلات هواداران، دوران مديريت واعظی آشتيانی است. او در باشگاه استقلال و بعد از هر شکست، ليدرها را مقصر قلمداد کرده و تغيير میداد. در حالی که در فوتبال حرفهای جهان اين ماجرا کاملاً برعکس است و اين اتحاديه هواداران است که مقابل نابسامانی های اداری باشگاه ايستادگی می کند و مقابل شکست ها موضع میگيرد.
اغلب مديرعامل های باشگاهها در فوتبال ايران، حقوق و مزايای منظمی برای ليدرها در نظر میگيرند. متقابلاً انتظار دارند که شعارهای مورد نظر آن ها از روی سکوها سر داده شود.
عجيب نيست که در اوج حساسيت يک بازی، از جمله رقابتهای پرسپوليس و استقلال، ناگهان فرياد حاج حبيب کاشانی يا حاجی دوست داريم خطاب به علی فتح الله زاده، بدون توجه به جريان مسابقه، برای دقايقی از روی سکوها سرداده میشود.
در اين بين، ليدرهای واقعی و مستقل امکان فعاليت پيدا نمیکنند و در صورت سر دادن هرگونه شعار اعتراضی عليه تشکيلات باشگاه، سران باشگاه مربوطه با همکاری نيروهای امنيتی حاضر در ورزشگاه يا اداره تربيت بدنی استان، آن ها را از ورود به ورزشگاه منع میکنند.
ليدرهای چند منظوره
ليدرها در چنين وضعيتی، فقط بوقچی شخصی هستند. دستور مديرعامل کافی است تا مربی قبلی باشگاه هو شود يا شعارهايی عليه او سرداده شود. موضوعی که دست کم امير قلعه نويی با ارائه مستندات، بارها به آن اشاره کرده است.
حال بايد پرسيد، وقتی ليدرها را خود باشگاه بر می گزيند و مواجب نيز میدهد، پس علت تنشها چيست؟
اولين پاسخی که شاکيان اين ماجرا میدهند، خط گرفتن ليدرهاست. به طور مثال، مربيان میگويند اگر مديرعامل ما را نمیخواهد، بهتر است برکنار کند، نه اين که به ليدرها خط بدهد از روی سکوها به ما فحاشی کنند.
ليدر مواجببگير، سلاحی پنهانی در دست مديرعامل باشگاه برای دستيابی به اهدافش است. به طور مثال، شعار دادن عليه يک گزارشگر فوتبال يا برنامه ورزشی تلويزيونی و آوردن پلاکاردهای بزرگ در همان خصوص به ورزشگاه، اگرچه حرکتی خودجوش خوانده میشود اما به طور کامل زير نظر مسئولين باشگاه انجام شده است.
نکته ديگر در خصوص اين قبيل درگيریها، سطح انتظارات بالای مربيان است. حتی وقتی تيمشان چند گل عقب است، اگر تماشاگران اعلام نارضايتی کنند، مربيان اين موضوع را از چشم ليدرها میبينند و معتقدند آن ها نبايد اجازه میدادند تماشاگران شعار اعتراضآميز سر بدهند.
به باور آنها، ليدری که از باشگاه حقوق میگيرد، تحت هیچ شرايطی نبايد منتقد باشگاه باشد. يعنی وظيفهشان از روی سکوها نه فقط تشويق مجموعه تيم، بلکه مقابله با اعتراضات ناگهانی تماشاگران نيز هست.