از روز جمعه ۳۱ تیرماه پیکر لیلا اسفندیاری کوهنورد زن ایرانی در ارتفاعات هیمالایا و بین شکافهای یخی آرام گرفته است. زنی که صعودهای زمستانیاش از مسیرهای مختلف به دماوند و صعودش از دیواره علم کوه فقط گامهای نخست او در بلندپروازیهای بینظیرش در این رشته ورزشی بود.
لیلا اسفندیاری اولین زن ایرانی بود که نانگاپاربات ۸۱۲۶ متری را به عنوان دومین قله دشوار جهان فتح کرد. در همان صعود سرپرست گروهی بود که تمام اعضای آن مردان زبده کوهنوردی ایران بودند. لیلا اسفندیاری به عنوان اولین زن ایرانی به انتهای غار پراو در کرمانشاه رفت و صعودش به یخچال دره یخار هم موفقیتآمیز بود. در صعود به قله کیدو هم تا آستانه موفقیت کامل پیش رفت. قله ۸۰۰۰ متری گاشربروم ۲ آخرین نقطهای بود که او بر آن گام گذاشت. جایی که حتی زبدهترین کوهنوردان جهان هم برای برداشتن هر قدم باید پنج بار نفس بکشند.
در میزگردی با حضور مهدی رستمپور روزنامه نگار ورزشی و لیدا اسفندیاری خواهر کوچکتر لیلا اسفندیاری به بازخوانی زندگی لیلا و تاثیر آن بر ورزش بانوان ایران میپردازیم.
آقای رستمپور برای ما بگویید که خانم لیلا اسفندیاری چه جایگاهی در ورزش کوهنوردی در ایران داشتند؟
خانم لیدا، چه ویژگی در شخصیت لیلا سبب شد که از میان تمامی ورزشها که امکان انتخابشان را داشت شیفته ورزش کوهنوردی شود؟
لیدا اسفندیاری: «من از جایی که یادم میآید تقریبا هشت- نه سالم بود و در شمال ایران لیلا دانشگاه قبول شده بود همراه با مادرم با او زندگی میکردیم. لیلا ساعتها مینشست به دریا و کوهی که میشد دید نگاه میکرد. به من میگفت طبیعت پدرمادر مناند. کوه برای من بزرگترین مادر است. من میدیدم که لیلا از همان سن شیفته طبیعت بود. شیفته آن چیزی که در طبیعت میدید. هیچ چیز دیگری را جز همان کوه و دریایی که روبرویش بود انگار نمیدید.»
آقای رستمپور، در ورزش ایران شاهد تبعیضهای بسیاری علیه زنان ایرانی هستیم. به نظر میرسد زنان ایرانی برای موفقیت درهر رشته ورزشی باید چندین برابر بیشتر از مردان تلاش کنند. اما در مورد لیلا اسفندیاری به نظر میرسد که یک سانسور کاملا مشخص و جهت دار علیه انتشار موفقیتهای او در کوهنوردی در رسانههای ایران وجود داشته. چرا لیلا اسفندیاری به این شدت سانسور میشد؟
مهدی رستمپور: «در کشوری که خصوصا این روزها خبرهای وحشتناکی در حوزه حوادث میخوانیم میبینیم که لیلا اسفندیاری تنهایی به هیمالیا یا پاکستان میرود. یک فیلم ویدئویی کاملا نشان میدهد که تیمهای آمریکا و اتریش و ایتالیا با تجهیزات کامل یعنی ۱۰کوهنورد و مجموعهای از کارگران محلی که به آنها کمک میکنند، وسایلشان را میآورند.... اما لیلا اسفندیاری به تنهایی هم مربی خودش و هم کارگر خودش بود. به تنهایی همه این کارها را انجام میداد و این ارادهای که لیلا اسفندیاری داشت چیزی نیست که جمهوری اسلامی بپسندد، حالا چه بخواهد ورزشکار باشد و چه هنرمند و چه خبرنگار. به همین خاطر بود که لیلا اسفندیاری را نادیده میگرفتند. سعی میکردند زنی را که چنین ارادهای دارد جلوی دوربین نیاید، نمیگذاشتند رسانهای در اختیارش قرار گیرد چون میتوانست یک شبه محبوبیت عجیبی پیدا کند.»
خانم لیدا، آیا لیلا در این میان از طرف خانواده حمایت میشد؟ آیا خانواده شما او را در عشق و علاقهاش که به گفته شما طبیعت و کوه بود حمایت میکردند؟
لیدا اسفندیاری: «خانواده من فوق العاده خانواده سنتی بودند. یعنی در دید آنها یک سری چیزهای دیگری بود که لیلا نمیتوانست با آن مسایل خودش را وفق دهد. نمیتوانست آن مسایل را بپذیرد.»
شغل لیلا چه بود و از چه طریقی زندگیاش را تامین میکرد؟
لیدا اسفندیاری: «لیلا اولین باری که از خانه رفت توانسته بود یک خانه شش متری برای خودش بگیرد بدون هیچ تجهیزات اولیه حتی حمام، آشپزخانه و دستشویی. جایی بود که فقط میشد در آن خوابید. چیزهایی که ازش میشنیدم این بود که اول از راه تدریس زندگی روزمرهاش را تامین کرد. آن موقع که من هنوز ایران بودم، لیلا در بیمارستان قسمت نازایی کار میکرد. اما در رشته حرفه ایاش، لیلا را هیچکدام از این فدراسیونها قبول نکردند. حتی وقتی لیلا قله نانگاپاربات را فتح کرد، گفتند یک مرد (کاظم فریدیان) همراهش بوده و فتح قله را به نام او ثبت نکردند. پس از آن فوق العاده افسرده شده بود.»
مهدی رستمپور: «چند وقت پیش مریم طوسی به عنوان ستاره دو و میدانی زنان ایران با خبرگزاری ایسنا مصاحبه کرده و گفته است هرچه مردها در ورزش ایران مشکل دارند مشکلات ما صد برابر است. به اعتقاد من کاملا درست میگوید. در حقیقت لیلا اسفندیاری تا بام جهان بالا رفت تا فریادی باشد برای مظلومیت دختران ورزشکار ایرانی و در معنای عام برای عموم زنان ایرانی که با این همه محدودیت مواجه هستند، در قوانین جزایی، در اجتماع، در مدرسه، در باشگاه ورزشی، در خیابان و همه جا. لیلا اسفندیاری فریاد آنها شد و از بام جهان این کار را انجام داد و دیگر کسی نمیتواند بگوید من نشنیدم این صدا را و متوجه این فریاد نشدم. این تاثیر شگرفی بود که لیلا اسفندیاری بر جای گذاشت.»
لیلا اسفندیاری متولد بهمن ۱۳۴۹، کوهنورد ایرانی بود که سابقه صعود به قله دشوار نانگاپاربات را به عنوان اولین زن ایرانی صعود کننده در کارنامه داشت. صعودی که از سوی فدراسیون کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران هرگز پذیرفته نشد. لیلا اسفندیاری در ۳۱ تیرماه ۱۳۹۰ پس از سقوط موفق به قله ۸۰۳۵ متری گاشربروم دو در رشته کوههای هیمالایا دقایقی پس از صعود در زمان بازگشت روی شیب یخی قله دچار حادثه شد. پیکر لیلا پس از ۳۰۰ متر سقوط درارتفاع نزدیک به ۷۷۰۰ متری جبهه پاکستان در مکانی خارج از مسیر متوقف شد. او وصیت کرده بود که اگر افتادم بگذارید بمانم. میخواهم بام جهان آرامگاه ابدیام باشد.
لیلا اسفندیاری اولین زن ایرانی بود که نانگاپاربات ۸۱۲۶ متری را به عنوان دومین قله دشوار جهان فتح کرد. در همان صعود سرپرست گروهی بود که تمام اعضای آن مردان زبده کوهنوردی ایران بودند. لیلا اسفندیاری به عنوان اولین زن ایرانی به انتهای غار پراو در کرمانشاه رفت و صعودش به یخچال دره یخار هم موفقیتآمیز بود. در صعود به قله کیدو هم تا آستانه موفقیت کامل پیش رفت. قله ۸۰۰۰ متری گاشربروم ۲ آخرین نقطهای بود که او بر آن گام گذاشت. جایی که حتی زبدهترین کوهنوردان جهان هم برای برداشتن هر قدم باید پنج بار نفس بکشند.
در میزگردی با حضور مهدی رستمپور روزنامه نگار ورزشی و لیدا اسفندیاری خواهر کوچکتر لیلا اسفندیاری به بازخوانی زندگی لیلا و تاثیر آن بر ورزش بانوان ایران میپردازیم.
آقای رستمپور برای ما بگویید که خانم لیلا اسفندیاری چه جایگاهی در ورزش کوهنوردی در ایران داشتند؟
مهدی رستمپور: «مسالهای که شرایط لیلا اسفندیاری را با دیگر کوهنوردان مشهور ایرانی متمایز میکند این است که بسیاری از خبرهای موفقیت ایشان بازتابی در رسانههای دولتی در ایران نداشت. به دلایلش هم در این مدت خیلی پرداخته شده است. به این خاطر که لیلا اسفندیاری در چارچوب فدراسیون کوهنوردی و مقامات ورزش ایران قرار نمیگرفت. اول به این خاطر که زن بود، بسیار بیپروا بود. در صعودهای انفرادی به مرتفعترین قلل جهان و اینکه مثل برخی دیگر از ورزشکاران ملی و مردمی ما تن به خواستهها، شعارها، منویات سیاسی متغیر رژیم در مقاطع مختلف نمیداد. همه اینها باعث شد که لیلا اسفندیاری چنین جایگاهی پیدا کند.»
خانم لیدا، چه ویژگی در شخصیت لیلا سبب شد که از میان تمامی ورزشها که امکان انتخابشان را داشت شیفته ورزش کوهنوردی شود؟
لیدا اسفندیاری: «من از جایی که یادم میآید تقریبا هشت- نه سالم بود و در شمال ایران لیلا دانشگاه قبول شده بود همراه با مادرم با او زندگی میکردیم. لیلا ساعتها مینشست به دریا و کوهی که میشد دید نگاه میکرد. به من میگفت طبیعت پدرمادر مناند. کوه برای من بزرگترین مادر است. من میدیدم که لیلا از همان سن شیفته طبیعت بود. شیفته آن چیزی که در طبیعت میدید. هیچ چیز دیگری را جز همان کوه و دریایی که روبرویش بود انگار نمیدید.»
آقای رستمپور، در ورزش ایران شاهد تبعیضهای بسیاری علیه زنان ایرانی هستیم. به نظر میرسد زنان ایرانی برای موفقیت درهر رشته ورزشی باید چندین برابر بیشتر از مردان تلاش کنند. اما در مورد لیلا اسفندیاری به نظر میرسد که یک سانسور کاملا مشخص و جهت دار علیه انتشار موفقیتهای او در کوهنوردی در رسانههای ایران وجود داشته. چرا لیلا اسفندیاری به این شدت سانسور میشد؟
مهدی رستمپور: «در کشوری که خصوصا این روزها خبرهای وحشتناکی در حوزه حوادث میخوانیم میبینیم که لیلا اسفندیاری تنهایی به هیمالیا یا پاکستان میرود. یک فیلم ویدئویی کاملا نشان میدهد که تیمهای آمریکا و اتریش و ایتالیا با تجهیزات کامل یعنی ۱۰کوهنورد و مجموعهای از کارگران محلی که به آنها کمک میکنند، وسایلشان را میآورند.... اما لیلا اسفندیاری به تنهایی هم مربی خودش و هم کارگر خودش بود. به تنهایی همه این کارها را انجام میداد و این ارادهای که لیلا اسفندیاری داشت چیزی نیست که جمهوری اسلامی بپسندد، حالا چه بخواهد ورزشکار باشد و چه هنرمند و چه خبرنگار. به همین خاطر بود که لیلا اسفندیاری را نادیده میگرفتند. سعی میکردند زنی را که چنین ارادهای دارد جلوی دوربین نیاید، نمیگذاشتند رسانهای در اختیارش قرار گیرد چون میتوانست یک شبه محبوبیت عجیبی پیدا کند.»
خانم لیدا، آیا لیلا در این میان از طرف خانواده حمایت میشد؟ آیا خانواده شما او را در عشق و علاقهاش که به گفته شما طبیعت و کوه بود حمایت میکردند؟
لیدا اسفندیاری: «خانواده من فوق العاده خانواده سنتی بودند. یعنی در دید آنها یک سری چیزهای دیگری بود که لیلا نمیتوانست با آن مسایل خودش را وفق دهد. نمیتوانست آن مسایل را بپذیرد.»
شغل لیلا چه بود و از چه طریقی زندگیاش را تامین میکرد؟
لیدا اسفندیاری: «لیلا اولین باری که از خانه رفت توانسته بود یک خانه شش متری برای خودش بگیرد بدون هیچ تجهیزات اولیه حتی حمام، آشپزخانه و دستشویی. جایی بود که فقط میشد در آن خوابید. چیزهایی که ازش میشنیدم این بود که اول از راه تدریس زندگی روزمرهاش را تامین کرد. آن موقع که من هنوز ایران بودم، لیلا در بیمارستان قسمت نازایی کار میکرد. اما در رشته حرفه ایاش، لیلا را هیچکدام از این فدراسیونها قبول نکردند. حتی وقتی لیلا قله نانگاپاربات را فتح کرد، گفتند یک مرد (کاظم فریدیان) همراهش بوده و فتح قله را به نام او ثبت نکردند. پس از آن فوق العاده افسرده شده بود.»
مهدی رستمپور: «چند وقت پیش مریم طوسی به عنوان ستاره دو و میدانی زنان ایران با خبرگزاری ایسنا مصاحبه کرده و گفته است هرچه مردها در ورزش ایران مشکل دارند مشکلات ما صد برابر است. به اعتقاد من کاملا درست میگوید. در حقیقت لیلا اسفندیاری تا بام جهان بالا رفت تا فریادی باشد برای مظلومیت دختران ورزشکار ایرانی و در معنای عام برای عموم زنان ایرانی که با این همه محدودیت مواجه هستند، در قوانین جزایی، در اجتماع، در مدرسه، در باشگاه ورزشی، در خیابان و همه جا. لیلا اسفندیاری فریاد آنها شد و از بام جهان این کار را انجام داد و دیگر کسی نمیتواند بگوید من نشنیدم این صدا را و متوجه این فریاد نشدم. این تاثیر شگرفی بود که لیلا اسفندیاری بر جای گذاشت.»
لیلا اسفندیاری متولد بهمن ۱۳۴۹، کوهنورد ایرانی بود که سابقه صعود به قله دشوار نانگاپاربات را به عنوان اولین زن ایرانی صعود کننده در کارنامه داشت. صعودی که از سوی فدراسیون کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران هرگز پذیرفته نشد. لیلا اسفندیاری در ۳۱ تیرماه ۱۳۹۰ پس از سقوط موفق به قله ۸۰۳۵ متری گاشربروم دو در رشته کوههای هیمالایا دقایقی پس از صعود در زمان بازگشت روی شیب یخی قله دچار حادثه شد. پیکر لیلا پس از ۳۰۰ متر سقوط درارتفاع نزدیک به ۷۷۰۰ متری جبهه پاکستان در مکانی خارج از مسیر متوقف شد. او وصیت کرده بود که اگر افتادم بگذارید بمانم. میخواهم بام جهان آرامگاه ابدیام باشد.