هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا نیروهای هوادار معمر قذافی رهبر لیبی را به استفاده از تجاوز جنسی به زنان به عنوان حربهای در جنگ متهم کرد و افغانستان و کنگو خطرناکترین کشورها برای زنان شناخته شدند. به نوشته روزنامه دیلی تلگراف میزان بالای خشونت، نبود امکانات بهداشتی و فقر باعث شده تا افغانستان به خطرناکترین کشور برای زنان تبدیل شود و کنگو نیز به دلیل میزان بالای تجاوز جنسی در جایگاه دوم قرار دارد. خبرگزاری جهانی گلوبال تامسون اعلام کرده است که پاکستان، هند و سومالی در جایگاه سوم تا پنجم خطرناکترین کشورها برای زنان به دلیل بدرفتاری، تبعیض برای سقط جنین دختر و تهدید طالبان برای پاشیدن اسید قرار دارند. اما آیا خشونت و تجاوز علیه زنان حربهای است که تنها در کشورهای جهان سوم به کار گرفته میشود؟ شهران طبری همکار رادیو فردا در لندن در زمینه وضعیت خشونت و تجاوز جنسی علیه زنان در بریتانیا میگوید:
شهران طبری: «در این کشورها تجاوز جنسی یک جنایت محسوب میشود و جرم سنگینی دارد. کافی است که به مورد رئیس سابق صندوق بینالمللی پول نگاه کنید. فرقی نمیکند که مردی که متهم به این عمل است چه کاره است یا در چه موضعی قرار دارد، این عمل یک جنایت است. اخیرا در تورونتو رئیس پلیس تورونتو به یک خانم حقوقدان داشت میگفت که زنها نباید با لباس پوشیدنشان کاری کنند که مردها تحریک شوند. این موضوع مطلبی شد که بحث داغی را برانگیزد و تظاهراتی را به دنبال داشته باشد. اسم این تظاهرات را گذاشتند تظاهرات زنان جلف. یا تظاهرات لباس پوشیدن جلف. چون عبارتی که آن رئیس پلیس به کار برده بود این بود که زنها نباید جلف لباس بپوشند. این تظاهرات در تورونتو شروع شد و به آمریکا رفت و هفته پیش هم در انگلیس یک تظاهرات بزرگی زنها گذاشتند و لباسهای خیلی جلف پوشیدند و شعارشان این بود که هر لباسی که ما بپوشیم مهم نیست، تجاوز جنسی جنایت است. هیچکس حق ندارد به زنی تجاوز کند به خاطر ظاهرش یا رفتارش و به خاطر هر چیز دیگر. این مسئولیت مرد است.
خانم طبری، من فکر میکنم تفاوت بسیار عمدهای که وجود دارد بین تجاوز جنسی که به زنان در کنگو صورت میگیرد با تجاوز جنسی که برفرض در فرانسه، آمریکا یا بریتانیا صورت میگیرد، تفاوت موقعیت زنان است. در کنگو، در افغانستان در واقع به نوعی عملیات جنگی است و نیروها علیه همدیگر چنین ابزاری به کار میبرند. در کشورهای غربی به چه شکلی به این ماجرا نگاه میشود.
به طور قطع خشونت جنسی، جنایت است. فرق نمیکند شما میتوانید یکی را بکشید. این جنایت است. جنایت هم در آن خشونت است. این هم نوعی خشونت است. ولی مسالهای که در همه جا مشترک است، منتها درجات متفاوت دارد، به خاطر اینکه در کشورهای غربی، در کشورهای دموکراتیک، نگوییم غربی، در کشورهای دموکراتیک قانون حاکم است و جاری است. قانون تعیین میکند که چه کاری درست است و چه کاری درست نیست. در حالی که در کشورهایی که نام بردید مثل کنگو قانون حاکم نیست. ولی در همه جا این وسیله تجاوز جنسی یک نوع اعمال قدرت از سوی مرد است. حالا در جامعه اروپایی ممکن است از سوی یک مرد به طور فردی باشد و در بعضی جوامع دیگر به طور جمعی. به صورت عملی تایید شده از سوی دولت است که دولتی مردسالار است و میخواهد قدرت خود را بر زن از این طریق اعمال کند. دیگر اصلا مساله لباس در اینجا مطرح نیست. در افغانستان که زنها برقع میپوشند اصلا.
اگر در کشورهای دموکراتیک تجاوز جنسی علیه زنی صورت بگیرد آن زن چطور میتواند از حقوقش دفاع کند و چطور میتواند در دادگاه ثابت کند که به او تجاوز شده؟
مساله بسیار دشواری است. برای همین هم در این کشورها گفته میشود که بسیاری از تجاوزهای جنسی حتی گزارش داده نمیشود. برای اینکه برای زنها حتی در غرب هم این مساله تابو است. بگذریم که در کشورهای غیردموکراتیک این مساله به طرز غریبی ناموسی است. ولی با این حال در غرب هم تابو است.
برخورد جامعه با مردی که متهم میشود به تجاوز جنسی چیست؟
بسیار شدید است. آنچه که من از انگلستان میدانم اگر کسی متهم به تجاوز جنسی شود اصلا از جامعه طرد میشود.
در مجله صدای دیگر به حادثه تجاوز به شماری از زنان خمینیشهر نیز میپردازیم. در روز روشن اتفاق افتاد. حادثه در محلی امن اتفاق افتاد. نه در بیابانی بیدر و پیکر و نه در پیچاپیچ درهای پر از راهزن. راهزنان اما شیوه راهزنی را خوب بلد بودند. آنها در خانه را شکستند. به مردان حمله کردند. دستها و پاهایشان را بستند و در اتاقی محبوسشان کردند و زنها را با خود بردند. زنها پیر بودند و جوان. رسانهها نوشتند که حتی زنی باردار هم در بینشان بود. چه بر سر زنها آمد؟ هرچه بود بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم شهر را به امان خواهی و دادستانی به مقابل دادگستری خمینی شهر اصفهان کشاند.
آسیه امینی، فعال حقوق زنان: به نظر من آنقدر فاجعه بزرگ است که در طول شاید تاریخ کشور ما فقط در زمانی که اقوامی مثل قوم مغول به ایران حمله کرده بودند چنین چیزهایی را در تاریخ میخواندیم. به راحتی از لفظی مثل تجاوز برای این خبر استفاده کرد. این یک فاجعه برای تاریخ معاصر ماست. اگر بازتابهای این خبر را دنبال کنیم و حرفهایی که مسئولان مستقیم و غیر مستقیم امنیت مردم در قبال چنین فاجعهای میزنند را دنبال کنیم، حتی پوزش از مردم خواسته نمیشود. حتی توجیه نمیشود که چرا نتوانستیم امنیت شما را چنان برقرار کنیم که در روز روشن به نوامیس مردم حمله شود و آن هم در جلوی دیدگان خانواده زنان به آنها تجاوز شود.
آنچه شنیدنی است واکنش مسئولان تامین امنیت مردم خمینی شهر است. سردار حسن کرمی، فرمانده انتظامی استان اصفهان واقعه را این گونه شرح میدهد: «همسایه این باغ که یک نفر آنجا ساکن بوده، با مشاهده رفتاری که افرادی که داخل باغ بودند و مقداری هم تحریک آمیز بوده با سر و صدایی که ایجاد میکنند، آن فرد تحریک میشود و دوستان خودش را فراخوانی میکند. ۱۳ نفر از دوستان خودش میآیند در آن باغ و نهایتا حمله میکنند به این خانواده و مردها را داخل اتاقی زندانی میکنند و زنها را با خودشان میبرند و بعد از آزار و اذیت جنسی اینها را آزاد میکنند.» خانم امینی، آیا حرفی برای گفتن باقی مانده؟
من فکر میکنم این را اصلا باید در تاریخ به عنوان نقطه عطف در نظر بگیریم. یک نقطه عطف که به قرنها پیش برگشتیم. به حمله چنگیز خان برگشتیم. توجیهاتی مثل آنچه که امام جمعه وقت و مسئول نیروی انتظامی و دیگران میگویند در قبال چنین چیزی به قدری ناچیز و پرت است که فقط باید آن را در ادامه همین حمله دهشتناک توجیهش کرد. این یک اظهار نظر ساده نیست از طرف یک فرد مسئول. که بگوید پوشش یک زن یا رفتار یک زن میتواند دلیلی باشد برای اینکه به او حمله شود. مگر در سایر کشورها که آدمها به راحتی لباس میپوشند، حجاب مرسوم ایران را هم ندارند کسی میتواند به حق دیگری... حتی میتواند لمساش کند، چه برسد به اینکه بخواهد به او تجاوز کند. این تنها نشان دهنده بیکفایتی و بیلیاقتی کسانی است که نتوانستند امنیت را نه تنها در شهر و خیابان و محیطهای عمومی که برای چارچوب خانهها و چهاردیواری خانهها حفظ کنند.
نکته دیگری که در این میان به نظر میرسد که باید به آن توجه کرد این است که در سالهای پیش مواردی از قتلهای زنجیرهای و ناموسی را داشتیم. که در آن، متهمان زمانی که برابر دادگاه قرار میگرفتند، تمام بار مسئولیت را بر عهده قانون میگذاشتند و میگفتند قانون به ما اجازه داده که خودمان ناموس خودمان را حفظ کنیم و یا کسانی را در ایل و قبیله ما مرتکب خطای ناموسی شدهاند را مجازات کنیم. یا در موردی مثل سعید حنایی فردی را داشتیم که بیش از ۱۶ زن را کشته بود و ادعایش این بود که دارد جامعه را پاک میکند از زنان ناپاک. اما اتفاقی که این بار افتاده این بحث را نه از زبان متهم پرونده و در مقام دفاعش میشنویم، ما این حرف را داریم از فرمانده نیروی انتظامی یک منطقه یک استان بزرگ میشنویم. فکر میکنید اگر چنین اتفاق و چنین سیستمی بخواهد در ایران جا بیافتد، چه اتفاقی در ایران خواهد افتاد؟
متاسفانه من باید از این مساله به عنوان بیماری اجتماعی نام ببرم. کشتن آدمها و تجاوز به ناموس آدمها یک بیماری است. ویروس این بیماری هرچه باشد در هر صورت عامل این بیماری ویروسی است که باید با آن به مجادله برویم.
نکته تاسف آور دیگر این است که تقریبا در تمام بیست سال گذشته تابستانها زمانی بوده برای وارد عمل شدن نیروی انتظامی برای کنترل روسری و حجابهای خانمها. اینکه مانتوها تنگ باشد، گشادتر باشد، روشنتر یا تیرهتر باشد و یا چند تار موی آنها دیده شود یا نشود. بعضی اوقات هم وارد جزییات میشوند که برای نوع آرایش خانمها هم حتی محدودیت تعیین میکنند و جریمه تعیین میکنند. اما دقیقا در همین تابستان در طی دو هفته گذشته ما شاهد سه تجاوز در ملاء عام بودیم. یک مورد در خیابان شریعتی تهران اتفاق افتاد که دو نفر با متجاوزان درگیر میشوند و آسیب میبینند. یک مورد در دانشگاه فردوسی مشهد بوده که منجر میشود به تجمع دانشجویان و درخواست حفظ امنیتشان و مورد بعدی در خمینی شهر.
چرا نیروی انتظامی علی رغم تلاش برای کنترل حجاب زنها قادر به تامین امنیت زنان ایرانی نیست؟
ما زنها بعد از انقلاب سال ۵۷ تبدیل شدیم به یک پرچمی برای اینکه اسلامی بودن این انقلاب را به اثبات برسانیم. فرمان اجباری شدن حجاب که خیلی سریع بعد از انقلاب از سوی آیت الله خمینی صادر شد و بعدها قانون و همه مراجع اجرایی کشور در خدمت چنین ایدهای قرار گرفت، فقط به این دلیل بود که ما به عنوان پرچم انقلاب اسلامی به دنیا نشان داده شویم. منظورم از ما زنان ایران است. حجاب ما سمبل این اسلامیت است. سمبل این جمهوری اسلامی است. بنابراین ما به خودی خود نمیتوانستیم تصمیم بگیریم برای اینکه این سمبل را خدشه دار کنیم. اگر ما زنان تصمیم میگرفتیم که لباسمان به اراده خودمان انتخاب شود در واقع داشتیم قداست این پرچم را از دید آقایانی که سردمدار تصمیم گیری برای نظام اسلامی بودند، خدشه دار میکردیم. بنابراین شدیدترین برخوردها و شدیدترین تصمیمها برای حفظ این سمبل و حفظ این پرچم در ۳۲ سال اخیر گرفته شده. اما اینکه در قبال حفظ این آیا آنها مسئولیتی برای پاسداشت دست کم ناموس این زنان دارند یا نه، همانطور که اشاره کردم هرازگاهی در کشور از سوی گروههای افراطی ما چیزی را به اسم قتل ناموسی قتلهای زنجیرهای ناموسی و چیزهای دیگر میشنیدیم. اما این شکل نوینش ارمغانی است که به نظرم آشوبهای سرکوب دو سال اخیر به آن دامن میزند. یعنی شرایط سیاسی ایران هر چه پیچیدهتر میشود، ناامنی هم درش افزایش پیدا میکند. و خوب عدهای هستند که اساسا از این ناامنی و شلوغی درآمد و قدرت کسب میکنند. بنابراین به گمان من حتی به آن دامن میزنند.
در این مجله درباره طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها هم با سعید پیوندی مصاحبه کردهایم. طرح تفکیک آموزش عمومی از همان سی سال پیش پس از وقوع انقلاب اسلامی آغاز شد. از همان سالها دختران و پسران از هفت سالگی از یکدیگر جدا میشوند تا به گفته مسئولان جمهوری اسلامی مبانی مذهبی اسلام پاس داشته شود. طرحی جنسیتی که تا هجده سالگی تا زمانی که دختران و پسران به بلوغ اجتماعی و جسمی و دینی میرسند ادامه مییابد و آن گونه که ماههای اخیر مطرح شده است، قرار است این تفکیک جنسیتی به محیطهای دانشگاه هم تسری پیدا کند. اما سئوال اینجاست چرا با اینکه بیش از سی سال از این تفکیک جنسیتی و آموزش مذهبی میگذرد، این چنین فساد و جنایت در میان مردم رخنه کرده به گونهای که زنان نه در خیابان، نه در دانشگاه و نه در حریم خصوصی خانههایشان امنیت ندارند؟ این سئوال را با سعید پیوندی، کارشناس مسایل آموزشی ساکن پاریس، پاسخ میدهد:
سعید پیوندی: من فکر میکنم امروز در برخورد با حوادثی که در جامعه ما تعدادشان دارد زیاد میشود، پرسش شما پرسش اساسی است. من فکر میکنم بیش از هرچیز بر میگردد به تفکر مکانیکی و خطی که در مسئولان وجود دارد. مسئولان ما فکر میکنند که این نوع مسایل اخلاقی یا روابط بین دو جنس مخالف از طریق جداکردن مکانیکی و از طریق سخت گیریهای بیجا یا از طریق تحمیل یک سری هنجارها و قوانین سختگیرانه حل خواهد شد. در حالیکه مسایل اصلی جامعه به این ترتیب حل نمیشود. مسایل اصلی جامعه نه با تصمیمات از بالا و تفکرات آمرانه بلکه از طریق درک مسایل اجتماعی و برخورد به مسایل با زاویه کارشناسانه میتواند حل شود. برای همین هم هست که ما هر چه بر این روشهای سخت گیرانه اضافه کنیم نتیجهاش آنچنان مطلوب نیست ضمن اینکه این چیزهایی که میبینید و در مطبوعات و رسانهها مطرح میشود، فقط نوک کوه یخی است که در جامعه ما شاهدش هستیم.
چرا در عین حال که بیش از بیست سال است که هر تابستان عملیات ویژهای گذاشته میشود برای کنترل حجاب زنان و چرا در عین حال که سالهای سال است تفکیک جنسیتی صورت گرفته و همانطور که شما هم میگویید وضعیت اجتماعی به گونهای است که حوادثی مثل خمینی شهر فقط نوک قله کوه یخ فساد اجتماعی است که گاهی خودش را نشان میدهد، چرا مسئولان جمهوری اسلامی هیچ عکس العمل و توجهی که نشان نمیدهند؟
مسئولان نقطه حرکتشان بیش از هر چیزی معیارها و مسایلی است که به جامعه امروز ایران تعلق ندارد و برای همین هم از درک خواستها و نیازها و ویژگیهای این جامعه عاجز هستند و فکر میکنند تنها وظیفهشان پاسداری از موازین دینی و اسلامی است بدون توجه به واقعیتهای اجتماعی، نیازهای امروز جوانان قرن بیست و یکم. برای همین است که تنها دغدغه مسئولان به نظر میآید رعایت این مسایل حتی به صورت ظاهری است. نتیجه این میشود که تمام توجه به طرف مسایلی میرود که فرعیاند و مسایل اصلی فساد اجتماعی در عمل در این فضای غبارآلود و ناروشن کاملا پنهان میمانند و یا مسئولان حاضر به اعترافشان نیستند برای اینکه فکر میکنند که وظیفه دینی خودشان را انجام میدهند و این جامعه است که مسئول روی آمدن چنین شرایطی است. همین ماجرا در مورد زنان خیابانی، کودکان فراری و در مورد تمام آن زمینهها و پدیدههای نامطلوبی که در جامعه ما وجود دارد به همین نحوی که شما گفتید میشود داوری کرد. یعنی ما شاهد یک نوع سکوت و عدم هر نوع پویایی فکری و راه حلهای اجتماعی فکر شده هستیم در مورد اینها. برای اینکه مسئولان ما به یک بن بست فکری در این زمینهها دچار هستند. آنها به مسایلی توجه میکنند که مسایل اصلی جامعه ما نیستند و برای همین هم هیچوقت نمیتوانند بفهمند که برای چه چنین پدیدههای منفی در جامعه میتواند رشد پیدا کند.
و اما نافرمانی مدنی در عربستان سعودی؛ دهها زن سعودی روزهای جمعه و شنبه هفته گذشته اقدام به رانندگی در برخی شهرهای این کشور کردند. عربستان سعودی تنها کشوری است که در آن رانندگی برای زنان ممنوع است. کمپین رانندگی زنان در عربستان سعودی بیش از دو ماه است که زنان این کشور را فرا میخواند تا به تنهایی پشت فرمان اتومبیلهایشان بنشینند و در خیابانهای عربستان رانندگی کنند. ایلیا جزایری، در این زمینه میگوید:
ایلیا جزایری: این طور که خبرها رسیده به خیر و خوشی تمام شده و هم به خیر و خوشی ادامه دارد. یعنی برخوردی با زنانی که رانندگی کردند صورت نگرفته به اضافه اینکه خود زنانی که این کار را انجام دادند تاکید میکنند که در قانون هیچ مادهای بنا بر منع قانونی رانندگی زنان وجود ندارد و هیچ فتوایی شرعی هم برای آن وجود ندارد. من با خانم امیره کشغری یک زن روزنامهنگار سعودی که اتفاقا روز جمعه در خیابانهای ریاض رانندگی کرده بود صحبت کردم و تاکید میکرد این اقدام به معنی مقابله با دولت نیست، برای گرفتن یک حق اجتماعی است.
آقای جزایری، خبرهایی که میرسد نشان میدهد که گویا حتی پادشاه عربستان هم نگاه مثبتی به این ماجرا دارد و امکان دارد که اصلا این اجازه به طور رسمی صادر شود که زنان عربستانی هم بتوانند رانندگی کنند.
نه فقط ملک عبدالله نظر مثبت دارد مجموعه حاکمیت سعودی نظرشان در مورد این قضیه مثبت است. حتی در مجلس شورا مطرح شده که به طور رسمی مجلس شورا اعلام کند از این به بعد زنها آزاد هستند که رانندگی کنند. ممنوعیتی که وجود دارد یک ممنوعیت از سوی دولت نیست. یک ممنوعیت اجتماعی است. کسی که بافت سعودی را میشناسد میداند که نوع جامعه سعودی طوری است که فکر میکند اگر زنها را در لفافه بگذارد، در خانه نگاه دارد و مانع از رفت و آمدشان بشود میتواند زنها را حفظ کند. برخوردی که پلیس شریعت میکرده با رانندگی زنها به این دلیل بود که این اتفاق میتوانست یک سری تنشهایی در جامعه به وجود بیاورد که ادامه آنها دیگر جمع کردنش برای سردمداران سخت بود. ممانعت از این جهت بود. خود پادشاه سعودی گفت این قضیه اگر جامعه بپذیرد ما هیچ حرفی نداریم که زنها به خیابان بیایند و رانندگی کنند.
به نظر میرسد که اتفاقات اجتماعی زیادی دارد در جامعه عربستان میافتد. این طور که خبرهای هفته پیش حاکی بود گویا یکی از دختران پادشاه عربستان هم نقاب را کنار گذاشته و با یک حجاب اسلامی در خیابانها ظاهر شده و دارد اقدامات پیشروانهای را در مورد حقوق زنان در عربستان مطرح میکند.
این اجتماع است که همیشه فشار میآورد بر روی حاکمان که یک استاندارد خیلی نامعقولی را رعایت کنند. جامعه سعودی سی سال پیش داشت به سوی یک جامعه رو به پیشرفت حرکت میکرد. در آنجامعه زنان امکان رفت و آمد بیشتری پیدا کرده بودند. یک اتفاق افتاد و آن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود. این باعث شد موج اسلام گرایی تندرو و اسلام سیاسی بار دیگر در عربستان سعودی زنده شود و این موج جلوی همه این پیشرفتهای اجتماعی را گرفت و بار دیگر تاثیر مستقیم روی زنها گذاشت و زنها را به خانه برگرداند.
شهران طبری: «در این کشورها تجاوز جنسی یک جنایت محسوب میشود و جرم سنگینی دارد. کافی است که به مورد رئیس سابق صندوق بینالمللی پول نگاه کنید. فرقی نمیکند که مردی که متهم به این عمل است چه کاره است یا در چه موضعی قرار دارد، این عمل یک جنایت است. اخیرا در تورونتو رئیس پلیس تورونتو به یک خانم حقوقدان داشت میگفت که زنها نباید با لباس پوشیدنشان کاری کنند که مردها تحریک شوند. این موضوع مطلبی شد که بحث داغی را برانگیزد و تظاهراتی را به دنبال داشته باشد. اسم این تظاهرات را گذاشتند تظاهرات زنان جلف. یا تظاهرات لباس پوشیدن جلف. چون عبارتی که آن رئیس پلیس به کار برده بود این بود که زنها نباید جلف لباس بپوشند. این تظاهرات در تورونتو شروع شد و به آمریکا رفت و هفته پیش هم در انگلیس یک تظاهرات بزرگی زنها گذاشتند و لباسهای خیلی جلف پوشیدند و شعارشان این بود که هر لباسی که ما بپوشیم مهم نیست، تجاوز جنسی جنایت است. هیچکس حق ندارد به زنی تجاوز کند به خاطر ظاهرش یا رفتارش و به خاطر هر چیز دیگر. این مسئولیت مرد است.
خانم طبری، من فکر میکنم تفاوت بسیار عمدهای که وجود دارد بین تجاوز جنسی که به زنان در کنگو صورت میگیرد با تجاوز جنسی که برفرض در فرانسه، آمریکا یا بریتانیا صورت میگیرد، تفاوت موقعیت زنان است. در کنگو، در افغانستان در واقع به نوعی عملیات جنگی است و نیروها علیه همدیگر چنین ابزاری به کار میبرند. در کشورهای غربی به چه شکلی به این ماجرا نگاه میشود.
به طور قطع خشونت جنسی، جنایت است. فرق نمیکند شما میتوانید یکی را بکشید. این جنایت است. جنایت هم در آن خشونت است. این هم نوعی خشونت است. ولی مسالهای که در همه جا مشترک است، منتها درجات متفاوت دارد، به خاطر اینکه در کشورهای غربی، در کشورهای دموکراتیک، نگوییم غربی، در کشورهای دموکراتیک قانون حاکم است و جاری است. قانون تعیین میکند که چه کاری درست است و چه کاری درست نیست. در حالی که در کشورهایی که نام بردید مثل کنگو قانون حاکم نیست. ولی در همه جا این وسیله تجاوز جنسی یک نوع اعمال قدرت از سوی مرد است. حالا در جامعه اروپایی ممکن است از سوی یک مرد به طور فردی باشد و در بعضی جوامع دیگر به طور جمعی. به صورت عملی تایید شده از سوی دولت است که دولتی مردسالار است و میخواهد قدرت خود را بر زن از این طریق اعمال کند. دیگر اصلا مساله لباس در اینجا مطرح نیست. در افغانستان که زنها برقع میپوشند اصلا.
اگر در کشورهای دموکراتیک تجاوز جنسی علیه زنی صورت بگیرد آن زن چطور میتواند از حقوقش دفاع کند و چطور میتواند در دادگاه ثابت کند که به او تجاوز شده؟
مساله بسیار دشواری است. برای همین هم در این کشورها گفته میشود که بسیاری از تجاوزهای جنسی حتی گزارش داده نمیشود. برای اینکه برای زنها حتی در غرب هم این مساله تابو است. بگذریم که در کشورهای غیردموکراتیک این مساله به طرز غریبی ناموسی است. ولی با این حال در غرب هم تابو است.
برخورد جامعه با مردی که متهم میشود به تجاوز جنسی چیست؟
بسیار شدید است. آنچه که من از انگلستان میدانم اگر کسی متهم به تجاوز جنسی شود اصلا از جامعه طرد میشود.
در مجله صدای دیگر به حادثه تجاوز به شماری از زنان خمینیشهر نیز میپردازیم. در روز روشن اتفاق افتاد. حادثه در محلی امن اتفاق افتاد. نه در بیابانی بیدر و پیکر و نه در پیچاپیچ درهای پر از راهزن. راهزنان اما شیوه راهزنی را خوب بلد بودند. آنها در خانه را شکستند. به مردان حمله کردند. دستها و پاهایشان را بستند و در اتاقی محبوسشان کردند و زنها را با خود بردند. زنها پیر بودند و جوان. رسانهها نوشتند که حتی زنی باردار هم در بینشان بود. چه بر سر زنها آمد؟ هرچه بود بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم شهر را به امان خواهی و دادستانی به مقابل دادگستری خمینی شهر اصفهان کشاند.
آسیه امینی، فعال حقوق زنان: به نظر من آنقدر فاجعه بزرگ است که در طول شاید تاریخ کشور ما فقط در زمانی که اقوامی مثل قوم مغول به ایران حمله کرده بودند چنین چیزهایی را در تاریخ میخواندیم. به راحتی از لفظی مثل تجاوز برای این خبر استفاده کرد. این یک فاجعه برای تاریخ معاصر ماست. اگر بازتابهای این خبر را دنبال کنیم و حرفهایی که مسئولان مستقیم و غیر مستقیم امنیت مردم در قبال چنین فاجعهای میزنند را دنبال کنیم، حتی پوزش از مردم خواسته نمیشود. حتی توجیه نمیشود که چرا نتوانستیم امنیت شما را چنان برقرار کنیم که در روز روشن به نوامیس مردم حمله شود و آن هم در جلوی دیدگان خانواده زنان به آنها تجاوز شود.
آنچه شنیدنی است واکنش مسئولان تامین امنیت مردم خمینی شهر است. سردار حسن کرمی، فرمانده انتظامی استان اصفهان واقعه را این گونه شرح میدهد: «همسایه این باغ که یک نفر آنجا ساکن بوده، با مشاهده رفتاری که افرادی که داخل باغ بودند و مقداری هم تحریک آمیز بوده با سر و صدایی که ایجاد میکنند، آن فرد تحریک میشود و دوستان خودش را فراخوانی میکند. ۱۳ نفر از دوستان خودش میآیند در آن باغ و نهایتا حمله میکنند به این خانواده و مردها را داخل اتاقی زندانی میکنند و زنها را با خودشان میبرند و بعد از آزار و اذیت جنسی اینها را آزاد میکنند.» خانم امینی، آیا حرفی برای گفتن باقی مانده؟
من فکر میکنم این را اصلا باید در تاریخ به عنوان نقطه عطف در نظر بگیریم. یک نقطه عطف که به قرنها پیش برگشتیم. به حمله چنگیز خان برگشتیم. توجیهاتی مثل آنچه که امام جمعه وقت و مسئول نیروی انتظامی و دیگران میگویند در قبال چنین چیزی به قدری ناچیز و پرت است که فقط باید آن را در ادامه همین حمله دهشتناک توجیهش کرد. این یک اظهار نظر ساده نیست از طرف یک فرد مسئول. که بگوید پوشش یک زن یا رفتار یک زن میتواند دلیلی باشد برای اینکه به او حمله شود. مگر در سایر کشورها که آدمها به راحتی لباس میپوشند، حجاب مرسوم ایران را هم ندارند کسی میتواند به حق دیگری... حتی میتواند لمساش کند، چه برسد به اینکه بخواهد به او تجاوز کند. این تنها نشان دهنده بیکفایتی و بیلیاقتی کسانی است که نتوانستند امنیت را نه تنها در شهر و خیابان و محیطهای عمومی که برای چارچوب خانهها و چهاردیواری خانهها حفظ کنند.
نکته دیگری که در این میان به نظر میرسد که باید به آن توجه کرد این است که در سالهای پیش مواردی از قتلهای زنجیرهای و ناموسی را داشتیم. که در آن، متهمان زمانی که برابر دادگاه قرار میگرفتند، تمام بار مسئولیت را بر عهده قانون میگذاشتند و میگفتند قانون به ما اجازه داده که خودمان ناموس خودمان را حفظ کنیم و یا کسانی را در ایل و قبیله ما مرتکب خطای ناموسی شدهاند را مجازات کنیم. یا در موردی مثل سعید حنایی فردی را داشتیم که بیش از ۱۶ زن را کشته بود و ادعایش این بود که دارد جامعه را پاک میکند از زنان ناپاک. اما اتفاقی که این بار افتاده این بحث را نه از زبان متهم پرونده و در مقام دفاعش میشنویم، ما این حرف را داریم از فرمانده نیروی انتظامی یک منطقه یک استان بزرگ میشنویم. فکر میکنید اگر چنین اتفاق و چنین سیستمی بخواهد در ایران جا بیافتد، چه اتفاقی در ایران خواهد افتاد؟
متاسفانه من باید از این مساله به عنوان بیماری اجتماعی نام ببرم. کشتن آدمها و تجاوز به ناموس آدمها یک بیماری است. ویروس این بیماری هرچه باشد در هر صورت عامل این بیماری ویروسی است که باید با آن به مجادله برویم.
نکته تاسف آور دیگر این است که تقریبا در تمام بیست سال گذشته تابستانها زمانی بوده برای وارد عمل شدن نیروی انتظامی برای کنترل روسری و حجابهای خانمها. اینکه مانتوها تنگ باشد، گشادتر باشد، روشنتر یا تیرهتر باشد و یا چند تار موی آنها دیده شود یا نشود. بعضی اوقات هم وارد جزییات میشوند که برای نوع آرایش خانمها هم حتی محدودیت تعیین میکنند و جریمه تعیین میکنند. اما دقیقا در همین تابستان در طی دو هفته گذشته ما شاهد سه تجاوز در ملاء عام بودیم. یک مورد در خیابان شریعتی تهران اتفاق افتاد که دو نفر با متجاوزان درگیر میشوند و آسیب میبینند. یک مورد در دانشگاه فردوسی مشهد بوده که منجر میشود به تجمع دانشجویان و درخواست حفظ امنیتشان و مورد بعدی در خمینی شهر.
چرا نیروی انتظامی علی رغم تلاش برای کنترل حجاب زنها قادر به تامین امنیت زنان ایرانی نیست؟
ما زنها بعد از انقلاب سال ۵۷ تبدیل شدیم به یک پرچمی برای اینکه اسلامی بودن این انقلاب را به اثبات برسانیم. فرمان اجباری شدن حجاب که خیلی سریع بعد از انقلاب از سوی آیت الله خمینی صادر شد و بعدها قانون و همه مراجع اجرایی کشور در خدمت چنین ایدهای قرار گرفت، فقط به این دلیل بود که ما به عنوان پرچم انقلاب اسلامی به دنیا نشان داده شویم. منظورم از ما زنان ایران است. حجاب ما سمبل این اسلامیت است. سمبل این جمهوری اسلامی است. بنابراین ما به خودی خود نمیتوانستیم تصمیم بگیریم برای اینکه این سمبل را خدشه دار کنیم. اگر ما زنان تصمیم میگرفتیم که لباسمان به اراده خودمان انتخاب شود در واقع داشتیم قداست این پرچم را از دید آقایانی که سردمدار تصمیم گیری برای نظام اسلامی بودند، خدشه دار میکردیم. بنابراین شدیدترین برخوردها و شدیدترین تصمیمها برای حفظ این سمبل و حفظ این پرچم در ۳۲ سال اخیر گرفته شده. اما اینکه در قبال حفظ این آیا آنها مسئولیتی برای پاسداشت دست کم ناموس این زنان دارند یا نه، همانطور که اشاره کردم هرازگاهی در کشور از سوی گروههای افراطی ما چیزی را به اسم قتل ناموسی قتلهای زنجیرهای ناموسی و چیزهای دیگر میشنیدیم. اما این شکل نوینش ارمغانی است که به نظرم آشوبهای سرکوب دو سال اخیر به آن دامن میزند. یعنی شرایط سیاسی ایران هر چه پیچیدهتر میشود، ناامنی هم درش افزایش پیدا میکند. و خوب عدهای هستند که اساسا از این ناامنی و شلوغی درآمد و قدرت کسب میکنند. بنابراین به گمان من حتی به آن دامن میزنند.
در این مجله درباره طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها هم با سعید پیوندی مصاحبه کردهایم. طرح تفکیک آموزش عمومی از همان سی سال پیش پس از وقوع انقلاب اسلامی آغاز شد. از همان سالها دختران و پسران از هفت سالگی از یکدیگر جدا میشوند تا به گفته مسئولان جمهوری اسلامی مبانی مذهبی اسلام پاس داشته شود. طرحی جنسیتی که تا هجده سالگی تا زمانی که دختران و پسران به بلوغ اجتماعی و جسمی و دینی میرسند ادامه مییابد و آن گونه که ماههای اخیر مطرح شده است، قرار است این تفکیک جنسیتی به محیطهای دانشگاه هم تسری پیدا کند. اما سئوال اینجاست چرا با اینکه بیش از سی سال از این تفکیک جنسیتی و آموزش مذهبی میگذرد، این چنین فساد و جنایت در میان مردم رخنه کرده به گونهای که زنان نه در خیابان، نه در دانشگاه و نه در حریم خصوصی خانههایشان امنیت ندارند؟ این سئوال را با سعید پیوندی، کارشناس مسایل آموزشی ساکن پاریس، پاسخ میدهد:
سعید پیوندی: من فکر میکنم امروز در برخورد با حوادثی که در جامعه ما تعدادشان دارد زیاد میشود، پرسش شما پرسش اساسی است. من فکر میکنم بیش از هرچیز بر میگردد به تفکر مکانیکی و خطی که در مسئولان وجود دارد. مسئولان ما فکر میکنند که این نوع مسایل اخلاقی یا روابط بین دو جنس مخالف از طریق جداکردن مکانیکی و از طریق سخت گیریهای بیجا یا از طریق تحمیل یک سری هنجارها و قوانین سختگیرانه حل خواهد شد. در حالیکه مسایل اصلی جامعه به این ترتیب حل نمیشود. مسایل اصلی جامعه نه با تصمیمات از بالا و تفکرات آمرانه بلکه از طریق درک مسایل اجتماعی و برخورد به مسایل با زاویه کارشناسانه میتواند حل شود. برای همین هم هست که ما هر چه بر این روشهای سخت گیرانه اضافه کنیم نتیجهاش آنچنان مطلوب نیست ضمن اینکه این چیزهایی که میبینید و در مطبوعات و رسانهها مطرح میشود، فقط نوک کوه یخی است که در جامعه ما شاهدش هستیم.
چرا در عین حال که بیش از بیست سال است که هر تابستان عملیات ویژهای گذاشته میشود برای کنترل حجاب زنان و چرا در عین حال که سالهای سال است تفکیک جنسیتی صورت گرفته و همانطور که شما هم میگویید وضعیت اجتماعی به گونهای است که حوادثی مثل خمینی شهر فقط نوک قله کوه یخ فساد اجتماعی است که گاهی خودش را نشان میدهد، چرا مسئولان جمهوری اسلامی هیچ عکس العمل و توجهی که نشان نمیدهند؟
مسئولان نقطه حرکتشان بیش از هر چیزی معیارها و مسایلی است که به جامعه امروز ایران تعلق ندارد و برای همین هم از درک خواستها و نیازها و ویژگیهای این جامعه عاجز هستند و فکر میکنند تنها وظیفهشان پاسداری از موازین دینی و اسلامی است بدون توجه به واقعیتهای اجتماعی، نیازهای امروز جوانان قرن بیست و یکم. برای همین است که تنها دغدغه مسئولان به نظر میآید رعایت این مسایل حتی به صورت ظاهری است. نتیجه این میشود که تمام توجه به طرف مسایلی میرود که فرعیاند و مسایل اصلی فساد اجتماعی در عمل در این فضای غبارآلود و ناروشن کاملا پنهان میمانند و یا مسئولان حاضر به اعترافشان نیستند برای اینکه فکر میکنند که وظیفه دینی خودشان را انجام میدهند و این جامعه است که مسئول روی آمدن چنین شرایطی است. همین ماجرا در مورد زنان خیابانی، کودکان فراری و در مورد تمام آن زمینهها و پدیدههای نامطلوبی که در جامعه ما وجود دارد به همین نحوی که شما گفتید میشود داوری کرد. یعنی ما شاهد یک نوع سکوت و عدم هر نوع پویایی فکری و راه حلهای اجتماعی فکر شده هستیم در مورد اینها. برای اینکه مسئولان ما به یک بن بست فکری در این زمینهها دچار هستند. آنها به مسایلی توجه میکنند که مسایل اصلی جامعه ما نیستند و برای همین هم هیچوقت نمیتوانند بفهمند که برای چه چنین پدیدههای منفی در جامعه میتواند رشد پیدا کند.
و اما نافرمانی مدنی در عربستان سعودی؛ دهها زن سعودی روزهای جمعه و شنبه هفته گذشته اقدام به رانندگی در برخی شهرهای این کشور کردند. عربستان سعودی تنها کشوری است که در آن رانندگی برای زنان ممنوع است. کمپین رانندگی زنان در عربستان سعودی بیش از دو ماه است که زنان این کشور را فرا میخواند تا به تنهایی پشت فرمان اتومبیلهایشان بنشینند و در خیابانهای عربستان رانندگی کنند. ایلیا جزایری، در این زمینه میگوید:
ایلیا جزایری: این طور که خبرها رسیده به خیر و خوشی تمام شده و هم به خیر و خوشی ادامه دارد. یعنی برخوردی با زنانی که رانندگی کردند صورت نگرفته به اضافه اینکه خود زنانی که این کار را انجام دادند تاکید میکنند که در قانون هیچ مادهای بنا بر منع قانونی رانندگی زنان وجود ندارد و هیچ فتوایی شرعی هم برای آن وجود ندارد. من با خانم امیره کشغری یک زن روزنامهنگار سعودی که اتفاقا روز جمعه در خیابانهای ریاض رانندگی کرده بود صحبت کردم و تاکید میکرد این اقدام به معنی مقابله با دولت نیست، برای گرفتن یک حق اجتماعی است.
آقای جزایری، خبرهایی که میرسد نشان میدهد که گویا حتی پادشاه عربستان هم نگاه مثبتی به این ماجرا دارد و امکان دارد که اصلا این اجازه به طور رسمی صادر شود که زنان عربستانی هم بتوانند رانندگی کنند.
نه فقط ملک عبدالله نظر مثبت دارد مجموعه حاکمیت سعودی نظرشان در مورد این قضیه مثبت است. حتی در مجلس شورا مطرح شده که به طور رسمی مجلس شورا اعلام کند از این به بعد زنها آزاد هستند که رانندگی کنند. ممنوعیتی که وجود دارد یک ممنوعیت از سوی دولت نیست. یک ممنوعیت اجتماعی است. کسی که بافت سعودی را میشناسد میداند که نوع جامعه سعودی طوری است که فکر میکند اگر زنها را در لفافه بگذارد، در خانه نگاه دارد و مانع از رفت و آمدشان بشود میتواند زنها را حفظ کند. برخوردی که پلیس شریعت میکرده با رانندگی زنها به این دلیل بود که این اتفاق میتوانست یک سری تنشهایی در جامعه به وجود بیاورد که ادامه آنها دیگر جمع کردنش برای سردمداران سخت بود. ممانعت از این جهت بود. خود پادشاه سعودی گفت این قضیه اگر جامعه بپذیرد ما هیچ حرفی نداریم که زنها به خیابان بیایند و رانندگی کنند.
به نظر میرسد که اتفاقات اجتماعی زیادی دارد در جامعه عربستان میافتد. این طور که خبرهای هفته پیش حاکی بود گویا یکی از دختران پادشاه عربستان هم نقاب را کنار گذاشته و با یک حجاب اسلامی در خیابانها ظاهر شده و دارد اقدامات پیشروانهای را در مورد حقوق زنان در عربستان مطرح میکند.
این اجتماع است که همیشه فشار میآورد بر روی حاکمان که یک استاندارد خیلی نامعقولی را رعایت کنند. جامعه سعودی سی سال پیش داشت به سوی یک جامعه رو به پیشرفت حرکت میکرد. در آنجامعه زنان امکان رفت و آمد بیشتری پیدا کرده بودند. یک اتفاق افتاد و آن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود. این باعث شد موج اسلام گرایی تندرو و اسلام سیاسی بار دیگر در عربستان سعودی زنده شود و این موج جلوی همه این پیشرفتهای اجتماعی را گرفت و بار دیگر تاثیر مستقیم روی زنها گذاشت و زنها را به خانه برگرداند.