«آزادی‌های یواشکی»

مسیح علی‌نژاد ادمین صفحه «آزادی‌های یواشکی» در فیس بوک

از آزادی یواشکی دختری که در حیاط دانشکده مقنعه‌اش را در دست گرفته تا زنی که در ساحل دریا موهایش را به باد سپرده و دختری که روی پل عابر پیاده‌ای در شهر قم بدون روسری عکس گرفته. اگر اهل عضویت در شبکه‌های اجتماعی و سرزدن به آنها باشید شاید در این چند روز شما هم به این تصاویر برخورده باشید. تصاویر لحظاتی که زنان ایرانی می‌گویند یواشکی آزادی را تجربه می‌کنند.

Your browser doesn’t support HTML5

گفت‌وگو با مسیح علی‌نژاد و امین بزرگیان در مجله صدای دیگر


اما چرا یواشکی؟ مسیح علی‌نژاد خبرنگار ساکن بریتانیا که این صفحه را در فیس بوک راه انداخته چنین پاسخ می‌دهد:

مسیح علی‌نژاد: «دلیلش این است که من یک زن ایرانی‌ام که از همه آزادی‌های خودم در ایران منع شده بودم . هیچوقت اجازه نداشتم ‌آنطور که دلم می‌خواهد لباس بپوشم. نه به خاطر فقط حکومت بلکه به خاطر خانواده سنتی‌ام، به خاطر جامعه‌، به خاطر محلی که د آن زندگی می‌کردم. و این دغدغه‌ها باعث می‌شد که من حق خودم را از آزادی یواشکی بگیرم. یعنی به عنوان یک زن هر وقت که می‌رفتم کوه،‌ دشت، دریا، جنگل،‌ رستوران، خیابان... آنجا سعی می‌کردم یواشکی آن جور که دوست دارم باشم. آن طور که دوست دارم زندگی کنم. برای همین یک بار در صفحه فیسبوکم عکسی از خودم منتشر کردم که دارم رانندگی می‌کنم ولی بدون روسری. و آنجا به شوخی نوشتم که این آزادی یواشکی است. یعنی توی ایران که وجود ندارد. آزادی که به ما نمی‌دهند. بلکه من یواشکی این را خودم خلق کردم. اگر دلتان می‌خواهد از این آزادی‌های یواشکی‌تان عکس دارید بفرستید. برای همین اسمش شد آزادی یواشکی. یعنی آزادی ممنوع است در ایران ولی زن ایرانی برای خودش خلق می‌کند. دور از چشم پلیس، جامعه سنتی و در واقع خانواده سنتی.»

مسئله حجاب در ایران مسئله چالش‌برانگیز است و سال‌ها است که بحث بر سر آن میان فعالان حقوق زنان در جریان است. ا با چه عنوانی وارد این موضوع شد‌ه‌اید؟ خبرنگار مسائل ایران یا فعال حقوق زنان؟

مسیح علی‌نژاد: «حقیقتش این است که من در درجه اول یک خبرنگارم. یعنی نمی‌توانم دروغ بگویم. نقش یک آدم مبارز را بازی کنم و بگویم که من اینجا می‌خواستم یک تغییر و تحول بزرگ ایجاد کنم. نه. من یک روزنامه‌نگارم و به جای این‌ که دوربینم را دستم بگیرم و این آزادی را داشته باشم که با دوربینم و میکروفونم بروم توی خیابان، شهر به شهر، کوچه به کوچه از مردم خودم گزارش تهیه کنم، از فیسبوک استفاده می‌کنم. آنجا هم توی فیسبوک وقتی عکس خودم را در صفحه شخصی‌ام منتشر کردم اصلا‌ً از قبل این برنامه را نداشتم که دعوت کنم از آدمها که بیایند و همان کاری را که من کردم بکنند و با حجاب مبارزه کنند. آنها هم تصمیم گرفتند که به یک روزنامه‌نگار پاسخ بدهند در صفحه شخصی خودم. ولی من اصلا‌ً‌ پیش‌بینی یک چنین حرکت بزرگی را نمی‌کردم. وقتی دیدم صفحه شخصی‌ام پر شده و عکس‌های زیادی دارد می‌آید بعدش کوچ کردم به این صفحه دیگری که الان اسمش هست آزادی‌های یواشکی زنان در ایران. پس برای من این صفحه در واقع چیزی جز وظیفه روزنامه‌نگاری‌ام نیست.»

صفحه آزادی‌های یواشکی تا ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه ۱۰۴ هزار عضو داشته و بیش از ۱۵۰ تصویر از زنانی که در فضاهای عمومی روسری بر سر ندارند در این صفحه به اشتراک گذاشته شده. با اینکه تنها نزدیک به ده روز از آغاز به کار این صفحه گذشته اما توجه رسانه‌های خارج از ایران را هم به خودش جلب کرده و گزارش‌هایی در مورد آن منتشر شده.

مسیح علی‌نژاد در مورد ادامه فعالیت این صفحه فیسبوکی می‌گوید:

مسیح علی‌نژاد: «این صفحه در درجه اول برای من به عنوان یک روزنامه‌نگار یک فرصتی است که آینه‌ای را گرفتم در برابر همه زنانی که سال‌ها خودشان را توی ایران و رسانه‌های رسمی کشورشان ندیدند. یعنی وقتی شما به این صفحه می‌آیید غالبا‌ً زنان معمولی‌اند که دارند حرف می‌زنند. شعارهای سیاسی نمی‌دهند. متعلق به همه شهرهای مختلف ایران هستند و هیچوقت خودشان را در رسانه‌های محلی و ملی خودشان ندیدند. برای من چه هدفی بالاتر از این می‌تواند باشد که به عنوان یک روزنامه‌نگار صدای کسانی باشم که خودشان را بلندتر فریاد بزنم و ببینند. در واقع الان شبکه‌های مجازی شدند بازوی حمایتی همین زنانی که سهمی در رسانه‌های رسمی ندارند و صدایشان این قدر بلند شده که رسانه‌های بزرگتری هم مثل نیویورک تایمز نوشته و رپوبلیکا در ایتالیا نوشته، از زنانی که شاید بهشان مجوز دادنش توی خیابان بیایند شاید آزادی بهشان داده نمی‌شود ولی یواشکی این آزادی را خودشان خلق می‌کنند، از آنها نوشته شده در کنار مردمی با مجوز و کمک نیروی انتظامی آمدند توی خیابان و علیه زنان و علیه بی‌حجابی راهپیمایی کردند. برای همین من فکر می‌کنم همین که فضایی به وجود آمد تا این زنان هم خودشان را به تصویر بکشند قدم اول هست. گام‌های بعدی را خود زنان اگر انجام دهند من گزارش‌گری می‌کنم. فقط روایت‌گریمی‌کنم.»

«حجاب همسرت کو؟ ای مرد غیرتت کو؟» و «حجاب هر جامعه پیروی از فاطمه». اینها از جمله شعارهایی بود که در راهپیمایی‌ای که مسیح علی‌نژ‌اد به آن اشاره کرد سر داده شده بود. روز چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ماه با وجود این که فرمانداری و استانداری تهران رسما‌ً اعلام کرده بودند که مجوزی صادر نشده اما بنا بر گزارش‌های رسیده از تهران بیش از هزار نفر در ضلع شمال غربی میدان فاطمی تجمع کردند، شعار دادند و سپس به سوی میدان ولیعصر راهپیمایی کردند.

گزارش‌هایی که از تهران رسیده این طور مطرح کرده که در پایان این عده با چندین دستگاه اتوبوس و مینی‌بوسی که از قبل آماده شده بود به خانه‌هایشان برگشتند.

اما به آزادی‌های یواشکی برگردیم. صفحه فیسبوکی که در همین مدت کم با موافقت‌ها و مخالفت‌های زیادی روبه‌رو شده. یک فعال مسائل زنان ساکن ایران در صفحه فیسبوک خودش نوشته این روسری از سر برداشتن‌ها گرچه در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شده اما در فضای حقیقی رخ داده و انعکاس آن در فضای مجازی یعنی استفاده درست از فضای مجازی. یعنی به اشتراک گذاشتن نافرمانی مدنی در مقیاس فردی با یک جمع یعنی تشجیع و تبلیغ برای این نافرمانی مدنی.

اما یک مخالف این صفحه فیسبوکی هم نوشته که به ترکیب «آزادی یواشکی» فکر کنید. آیا آزادی، یواشکی می‌شود؟ کسی که در کنج خانه یا یک خیابان خلوت به فلان سیاستمدار فحش می‌دهد آیا به آزادی دست یافته؟ امین بزرگیان همراه ما است. جامعه شناس از آمریکا که معتقد است مبارزه زنان ایرانی با حجاب اجباری اتفاقی است که هر روز در ایران رخ می‌دهد:

امین بزرگیان: «خیابان‌های شهرهای بزرگ ما هر روز شاهد عبور زنان و مردانی است که دارند راهپیمایی می‌کنند. در ستایش از آزادی‌های مدنی و بالاخص پوشش، حجاب. یعنی این اتفاق به نظر من و به نظر هرکسی که آن خیابان‌ها را تجربه کرده باشد،‌ آن پرسه‌زنی‌ها را تجربه کرده باشد، دارد رخ می‌دهد. هر زنی یک پلاکاردی دستش هست و دارد آن پلاکارد را حمل می‌کند و آن پوششی است که خلاف فرمایشات حاکم. این مهمترین اعتراض و سیاسی‌ترین اعتراض است. اتفاقا‌ً‌ حساسیت پی‌گیر سیستم که هیچوقت هم تغییرش نداده، از ابتدای نمی‌دانم تا امروز ادامه داده به شکل‌های مختلف، به مدل‌های مختلف... به خاطر اینکه نوع اعتراض و نوع این راهپیمایی‌ها چنان پیوند خورده با زندگی روزمره و زندگی هر روزه آدم‌ها که نمی‌شود جدا کردشان. و خطرناکی‌اش و تاثیرگذاری‌اش دقیقا‌ً در همین جا است که سیاست در مسئله حجاب سیاستی نیست که بیرون از زندگی روزمره آدم‌ها تصمیم بگیرند یک آکسیون سیاسی انجام دهند. بلکه در درون زندگی روزمره است. آن صبحی که فرد دارد انتخاب می‌کند بین گزینه‌هایی که دارد برای حجاب،‌ آن چیزی را انتخاب می‌کند که برخلاف خواست دولت رسمی است. این در واقع آماده شدن برای اعتراض است.»

این که بیش از ۱۰۰ هزار نفر به صفحه فیسبوکی آزادی‌های یواشکی پیوستند و نزدیک ۱۵۰ زن تا این زمان تصاویر خودشان را برای انتشار در اختیار آن قرار دادند در حالی رخ داده که در طول سال‌های بعد از انقلاب جز در هشتم مارس سال ۵۷ دیگر حرکت جمعی در مبارزه با حجاب اجباری رخ نداده. امین بزرگیان استقبال از اعتراض مجازی را چندان مرتبط با میل به آزادی افراد نمی‌داند:

امین بزرگیان: «فضای مجازی مناسبات متفاتی دارد. مثلا‌ً یک سری از خانم‌های شبه مدل ایرانی، دخترهای جوان در فیسبوک صفحاتی دارند و شما می‌بینید که یک دانه از این خانم‌‌ها چندین برابر مثل این صفحه طرفدار دارد. واقعیتش نه می‌شود آن را داوری کرد و نه این را می‌شود داوری کرد. به نظر می‌رسد تا این حد که من دیدم این صفحه یک تصاویری تجربیاتی انتقال می‌کند از دست انداختن امر حاکم. خب دست انداختن امر حاکم یک چیز بیشتر در حد همین شوخی و تفریح و سرگرمی و این جور چیزها است. و خیلی نمی‌تواند معنای مشخصی داشته باشد. من معنای اجتماعی را به نظرم می‌رسد بیشتر از این جور جاها در همین خیابان‌های واقعی و عینی شهر بزرگ می‌شود دید.»

تصاویری که از نوع پوشش بخشی از زنان ایران در رسانه‌های غیر رسمی منتشر می‌شود نشان می‌دهد که نوع پوشش این گروه در سال‌های اخیر به شدت تغییر کرده و در تبعیت از مدی که در خیابان‌ها حاکم است مانتوها گاهی تنگ‌تر گاهی کوتاه‌تر و گاهی حتی بدون دگمه شدند. پوشش تعداد زیادی از زنان در خیابان‌ها روز به روز از آنچه جمهوری اسلامی به عنوان پوشش رسمی زنان تبلیغ می‌کند بیشتر فاصله می‌گیرد. آن طور که امین بزرگیان می‌گوید این تغییر حتی تا برخورد نیروی انتظامی هم پیش رفته.

امین بزرگیان: «حتی گشت ارشاد که می‌پذیرند که ساپورت مد است یا مانتوی بدون دگمه مد است و همه می‌پوشند. گشت ارشاد در واقع دیگر به آن افراد هم گیر نمی‌دهد. یعنی نمی‌تواند گیر بدهد. برای همین هم هست که یک چیزی مثل راهپیمایی می‌زند بیرون. راهپیمایی که سر مسئله حجاب انجام شد در تهران یک اقراری بود که آقا گشت ارشاد هم دیگر جواب نمی‌دهد. به قول جوانتر‌ها سوتی خیلی بزرگی دادند با این راهپیمایی. چون این افراد در یک جامعه‌ای راهپیمایی کردند که یک نهاد خیلی عریض و طویلی به نام گشت ارشاد قرار است کنترل و مراقبت کند از حجاب. راهپیمایی نشان می‌دهد که آنها هم نتوانستند.»