هفته گذشته جنبش زنان ایران هشتمین سالگرد آغاز به کار کمپین یک میلیون امضا برای رفع قوانین تبعیضآمیز را گرامی داشت. کمپینی که هدف آن آگاهسازی زنان ایرانی در مورد قوانینی بود که حقوق واقعی آنها را برآورده نمیکرد. سوسن طهماسبی از فعالان کمپین یک میلیون امضا مهمان برنامه ما است.
Your browser doesn’t support HTML5
خانم طهماسبی، هشت سال از آغاز به کار کمپین یک میلیون امضا علیه قوانین تبعیضآمیز گذشته. حالا بعد از گذشتن این همه سال شما چه احساسی به آن دارید؟
سوسن طهماسبی: من فکر میکنم کمپین یک حرکت خیلی مهم و بزرگی بود در تاریخ جنبش زنان ایران و در تاریخ زنان ایران. هرچه به گذشته فکر میکنم واقعاًخیلی خوشحالم که بخشی از تجربه من هم بود این کمپین و فکر میکنم در ساختن من به عنوان یک فعال اجتماعی نقش خیلی مهمی ایفا کرد.
فکر میکنید این کمپین چه تاثیری بر روی اعضای آن و البته مبارزهکنندگان با آن گذاشت؟
کمپین یک حرکتی بود که برخاسته از یک مطالبه واقعی اجتماعی بود. یعنی واقعاً بستر اجتماعی واقعی داشت و خواستههای زنان، شاید حداقلیترین خواستههای زنان را مطرح میکرد. به خاطر این، تعداد خیلی زیادی از فعالان، به خصوص فعالان جوان به کمپین پیوستند. خیلی از افرادی که کارشان را در حوزه جنبش زنان شروع کردند، با کمپین کارشان را شروع کردند. کمپین یک ساختار افقی داشت. همواره سعی کرد که در درون خودش دموکراتیک باشد، باز باشد. شاید یک جاهایی اندازه کافی نتوانست موفق باشد. ولی در عین حال فضایی را ایجاد کرد که تعداد زیادی از دختران جوانی که میخواستند تغییر ایجاد کنند، میدیدند که واقعیت زندگیشان با قوانین موجود در جامعه همخوانی ندارد و میخواستند تغییر ایجاد کنند، وارد کمپین شدند. من فکر میکنم که الان کنشگران جوانی که در ایران هستند و نقش تعیین کننده در جنبش زنان بازی میکنند، خیلیهایشان یک بخش عمدهای از تجربهشان، اگر اولین تجربهشان نبوده، یک بخش عمده از تجربهشان، تجربهای که آنها را ساخته، در بستر کمپین بوده و این مرا خیلی خوشحال میکند. برای اینکه فکر میکنم که آن تجربه تجربه خیلی مثبتی بوده و کنشگران خیلی قوی از این تجربه برخاستند.
اما خانم طهماسبی، با اینکه شما فقط بخشهایی از کمپین را ناموفق میدانید، بعضی از منتقدان وابسته به حکومت جمهوری اسلامی و برخی از منتقدان جنبش زنان معتقدند که زمانی که این کمپین نتوانست یک میلیون امضا را جمعآوری کند، به معنای این است که این کمپین ناموفق بوده. نظر شما در این مورد چیست؟
قطعاً کمپین در جمعآوری یک میلیون امضا موفق نبوده. این یک واقعیت است. ولی فکر میکنم در بخشهای دیگری از اقداماتی که میخواست انجام دهد واقعاً موفق بودیم. حرکتی که افقی بود و یا همواره کنشگرانش سعی میکردند افقی باشد و دموکراتیک باشد، حتی اگر که همیشه نبود یک تجربه خیلی خاص و خوبی بود. تداوم کمپین علیرغم اینکه ما گفته بودیم دو سال حرکت ادامه پیدا میکند، چهار سال ادامه پیدا کرد. و این خیلی بخش مهمی است. روز اولی که کمپین را شروع کردیم مورد سرکوب حکومت قرار گرفتیم. همواره نه اجازه میدادند ما از رسانهها استفاده کنیم، نه از فضاهای عمومی استفاده کنیم. وقتی با مردم ارتباط برقرار میکردیم، فعالان کمپین را بازداشت میکردند، جلسات خانگیمان را به هم میزدند. یعنی واقعاً علیرغم تمام سرکوب و فشار این حرکت چهار سال ادامه پیدا کرد. کمپین زمانی شکل گرفت که تقریباً تمام جنبشهای اجتماعی در یک موقعیت رکود به سر میبردند. یک سال از شروع دولت احمدینژاد گذشته بود و تقریباً همه فعالان اجتماعی در همه عرصهها مطمئن نبودند که چه اتفاقی میخواهد بیافتد. و کمپین شاید بزرگترین حرکت آن زمان بود و روحی جدید در فعالان اجتماعی دمید. پشتوانهای که در بین مردم داشت این حرکت، علیرغم این که نمیگذاشتند ما ارتباط را برقرار کنیم، باعث شد حتی افرادی که در حکومت هم بودند به این خواستهها توجه کنند.
***
با اینکه زنان ایرانی هشت سال پیش تلاش برای آگاه سازی و تغییر قوانین تبعیضآمیز را در یکی دیگر از فعالیتهای خودشان آغاز کردند، اما هنوز زنان تحت تاثیر این قوانین مورد تبعیض قرار میگیرند. دختران شینآبادی را که یادتان هست. دخترانی که در آتشسوزی دبستانی در روستای شینآباد به شدت آسیب دیدند. با همه آسیبی که این دختران دیدند قرار است تنها نصف دیه یک مرد به آنها تعلق بگیرد. این موضوع یکی از دلایلی است که آنها از روز شنبه تجمعی را در برابر نهاد ریاست جمهوری آغاز کردند. با آمنه یکی از این دختران آسیب دیده به مسیح علینژاد، روزنامهنگار، گفته است: «آمنه هستم دوازده سالم است. از شین آباد ام. تهران دم در ریاست جمهوری، شادی، نادیا، اسمر، افسی، فریده، مبین، سیما، آمنه... تا هر وقتی که جوابمان را بدهند اینجا هستیم. یکی هم که حق ما را بدهد اینقدر ما را این ور آن ور نکشاند. اینقدر ما را اذیت نکند. چهارتا انگشت من از بین رفته. یک گوشم نمانده. ۸۵ درصد سوختم. من آرزو دارم مثل روز اولم قشنگ شوم. مثل روز اول قشنگ شوم و در آینده معلم شوم.»
*خانم علینژاد برای ما بگویید که داستان این دختران چیست؟
مسیح علینژاد: ۱۲ دختر شینآبادی به دلیل اینکه به وعدههایی که قبلاً دولت داده، عمل نکرده، به همراه خانوادههایشان تصمیم گرفتند که تحصن کنند در مقابل دفتر ریاست جمهوری. به این دلیل که اخیرا هم اعلام شده کهنصف دیه پرداخت میشود و هم اینکه پدر مادران این دختران وقتی که در یک سال و نیم گذشته حساب کنیم بیش از ده بار تا حالا آمدند تهران و رفتند و هر بار ۲۰ روز تا یک ماه در تهران مجبور شدند بمانند تا روند درمان فرزندانشان طی شود. این باعث شده که پدرانشان شغلشان را از دست بدهند. مادران هم به لحاظ روحی دچار بحران شدهاند. من فکر میکنم تحصن تنها راهی بوده که انتخاب کردند تا بتوانند از نزدیک صدایشان را به دولت برسانند تا از وعده به عمل برسند.
چه تفاوتی میکند اگر این بچهها بتوانند دیه کامل بگیرند مانند یک انسان کامل یا نصف دیه را بگیرند بر مبنای آن چیزی که در قوانین جمهوری اسلامی برای زنان وجود دارد؟
اعتراض اصلی که الان در شبکههای مجازی هم پررنگ تر صورت میگیرد، به این است که خود این قانون کی باید اصلاح شود. الان از همین زاویه هم میخواهند به دختران شینآبادی کمک کنند که از مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان دیه حدود فقط ۱۶۰ میلیون فقط به آنها پرداخت میشود که کمتر از نصف است... من دیدم در ... صفحه فیسبوک نوشته بودند هزینه درمان این دختران در بیمارستان، نصف است؟ چطور باید نصف دیه به این دختران تعلق بگیرد؟ این وظیفه فعالان زنان است که اعتراض کنند که این قوانین تبعیضآمیز همچنان دارد قربانی میگیرد. خصوصاً توی این شرایط از دخترانی که زیباییشان را از دست دادند، از دخترانی که تواناییشان را از دست دادهاند و نقص عضو هستند.
آیا هیچ چشمانداز مثبتی از آینده این دختربچهها وجود دارد، یا هیچ واکنشی دولت آقای روحانی نسبت به درخواستهای آنها نشان داده؟
چیزی که غمانگیز است همین است. به هر حال اینها برای چندمین بار خانوادهها تصمیم گرفتند که در مقابل دفتر ریاست جمهوری بیایند. ولی وقتی که امروز با خانوادهشان حرف میزدم ظاهراً برخورد مسئولان حراست دولت هم با آنها خوب نبوده. به آنها این فرصت را ندادند که حداقل به یکی از معاونین آقای روحانی نزدیک شوند و حرفهایشان را بزنند. من دیدم که خانم مولاوردی گفته که قرار است در مورد نصف شدن دیهشان به دولت گزارش بدهد ولی پدر سیما مرادی مقابل ریاست جمهوری ایستاده بود حرف متفاوتی داشت. میگفت نه تنها خود خانم مولاوردی حداقل نیامد در این جمع بلکه خبرنگارانی که قصد داشتند به ما نزدیک شوند هم حراست از آنها جلوگیری کرده و دوربینها و کارتشان را ازشان گرفته و این خیلی غمانگیز است ....در روزنامه شرق هم راجع بهشان اطلاع رسانی کردند و... (قرار است) اطلاعرسانی کنیم در مورد وضعیت کسانی که الان به نظر میرسد خط ممنوعه یا قرمز شدند...خانوادهها میگویند ظاهراً اجازه داده نمیشود که آنها اطلاعرسانی کنند.